حضرت یوسف علیه السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴: خط ۴:
== مقدمه ==
== مقدمه ==
حضرت یوسف یکی از [[پیامبران الهی]] در میان [[بنی اسرائیل]]، [[فرزند]] [[حضرت یعقوب]]. وی که بسیار زیبا و مورد علاقه [[پدر]] بود و در کنعان می‌‌زیست، مورد [[حسد]] برادرانش قرار گرفت، او را در [[کودکی]] به بهانه بازی به صحرا برده در [[چاه]] افکندند و به [[پدر]] گفتند که گرگ او را درید. کاروانی او را از [[چاه]] بیرون آورده و در [[مصر]] به عنوان برده فروختند. وی مدتی در خانه [[عزیز مصر]] بود، به بهانه‌ای او را زندانی کردند. پس از سال‌ها وقتی از زندان آزاد شد، در [[مصر]] به [[حکومت]] رسید.
حضرت یوسف یکی از [[پیامبران الهی]] در میان [[بنی اسرائیل]]، [[فرزند]] [[حضرت یعقوب]]. وی که بسیار زیبا و مورد علاقه [[پدر]] بود و در کنعان می‌‌زیست، مورد [[حسد]] برادرانش قرار گرفت، او را در [[کودکی]] به بهانه بازی به صحرا برده در [[چاه]] افکندند و به [[پدر]] گفتند که گرگ او را درید. کاروانی او را از [[چاه]] بیرون آورده و در [[مصر]] به عنوان برده فروختند. وی مدتی در خانه [[عزیز مصر]] بود، به بهانه‌ای او را زندانی کردند. پس از سال‌ها وقتی از زندان آزاد شد، در [[مصر]] به [[حکومت]] رسید.
ماجراهای او و [[خواب]] دیدن و [[حسد]] برادرانش و [[عشق]] [[زلیخا]] و [[جمال]] [[یوسف]] در [[قرآن]] به عنوان احسن القصص آمده است. مدفن او در [[مصر]] و بنا به [[نقلی]] در [[فلسطین]] است.
ماجراهای او و [[خواب]] دیدن و [[حسد]] برادرانش و [[عشق]] [[زلیخا]] و [[جمال]] [[یوسف]] در [[قرآن]] به عنوان احسن القصص آمده است. مدفن او در [[مصر]] و بنا به [[نقلی]] در [[فلسطین]] است.
حضرت یوسف به لحاظ [[زیبایی]] بی‌نظیر و [[پاکدامنی]] و [[ترک گناه]] در عین [[جوانی]] و [[جمال]]، الگوی اهل تقواست. یکی از [[سوره‌های قرآن]] نیز به نام اوست<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۵۴.</ref>.
حضرت یوسف به لحاظ [[زیبایی]] بی‌نظیر و [[پاکدامنی]] و [[ترک گناه]] در عین [[جوانی]] و [[جمال]]، الگوی اهل تقواست. یکی از [[سوره‌های قرآن]] نیز به نام اوست<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۵۴.</ref>.


[[یعقوب]] [[دوازده]] پسر داشت و از میان آنان یوسف و برادرش «[[بنیامین]]» را بیش از دیگران [[دوست]] می‌داشت و به خصوص یوسف بیش‌تر مورد علاقه وی بود. درباره سبب این [[محبت]] و علاقه در [[قرآن کریم]] چیزی ذکر نشده و در [[روایت‌ها]] نیز علتی برای آن نیامده است، ولی [[مفسران]] گفته‌اند که سبب آن [[کودکی]] و نوباوگی آن دو بوده و معمولاً کسی که چند فرزند دارد به کوچک‌تر بیش از دیگران محبت می‌کند؛ چون معمولاً [[کودک]] احتیاج بیشتری به محبت پدر و مادر دارد. از این رو یعقوب که خود از [[پیغمبران]] بزرگ [[الهی]] است، نوازش و محبت خود را از دو فرزند کوچک و نو رسته‌اش دریغ نمی‌داشت به خصوص که گفته‌اند: مادر این دو یعنی «راحیل» نیز در همان دوران صباوت و کودکی آن دو از [[دنیا]] رفته بود که این خود [[انگیزه]] دیگری برای اظهار محبت و نوازش یعقوب به یوسف و بنیامین بود تا بدین وسیله آن دو را [[دل‌داری]] داده و مانع [[احساس]] [[غربت]] و بی‌مادری آنان شود.
[[یعقوب]] [[دوازده]] پسر داشت و از میان آنان یوسف و برادرش «[[بنیامین]]» را بیش از دیگران [[دوست]] می‌داشت و به خصوص یوسف بیش‌تر مورد علاقه وی بود. درباره سبب این [[محبت]] و علاقه در [[قرآن کریم]] چیزی ذکر نشده و در [[روایت‌ها]] نیز علتی برای آن نیامده است، ولی [[مفسران]] گفته‌اند که سبب آن [[کودکی]] و نوباوگی آن دو بوده و معمولاً کسی که چند فرزند دارد به کوچک‌تر بیش از دیگران محبت می‌کند؛ چون معمولاً [[کودک]] احتیاج بیشتری به محبت پدر و مادر دارد. از این رو یعقوب که خود از [[پیغمبران]] بزرگ [[الهی]] است، نوازش و محبت خود را از دو فرزند کوچک و نو رسته‌اش دریغ نمی‌داشت به خصوص که گفته‌اند: مادر این دو یعنی «راحیل» نیز در همان دوران صباوت و کودکی آن دو از [[دنیا]] رفته بود که این خود [[انگیزه]] دیگری برای اظهار محبت و نوازش یعقوب به یوسف و بنیامین بود تا بدین وسیله آن دو را [[دل‌داری]] داده و مانع [[احساس]] [[غربت]] و بی‌مادری آنان شود.
و نیز گفته‌اند: علت این که یعقوب، یوسف و برادرش را بیشتر دوست می‌داشت، همان [[نبوغ]] ذاتی و [[تقوا]] و کمالی بود که در آن دو می‌دید. به ویژه در چهره یوسف، [[آینده]] درخشانی را از نظر کمال ظاهری و [[معنوی]] [[پیش‌بینی]] می‌کرد و می‌دانست وی [[وارث]] [[مقام نبوت]] و [[عصمت]] است و [[منصب]] [[هدایت]] و [[رهبری]] [[مردم]] بدو [[تفویض]] می‌شود. خوابی که یوسف دید و برای پدر گفت نیز این پیش‌بینی و نظریه را بیشتر تقویت و [[تأیید]] کرد، از این رو او را بیش‌تر دوست می‌داشت و اظهار علاقه بیش‌تری به او می‌کرد.
و نیز گفته‌اند: علت این که یعقوب، یوسف و برادرش را بیشتر دوست می‌داشت، همان [[نبوغ]] ذاتی و [[تقوا]] و کمالی بود که در آن دو می‌دید. به ویژه در چهره یوسف، [[آینده]] درخشانی را از نظر کمال ظاهری و [[معنوی]] [[پیش‌بینی]] می‌کرد و می‌دانست وی [[وارث]] [[مقام نبوت]] و [[عصمت]] است و [[منصب]] [[هدایت]] و [[رهبری]] [[مردم]] بدو [[تفویض]] می‌شود. خوابی که یوسف دید و برای پدر گفت نیز این پیش‌بینی و نظریه را بیشتر تقویت و [[تأیید]] کرد، از این رو او را بیش‌تر دوست می‌داشت و اظهار علاقه بیش‌تری به او می‌کرد.


به هر صورت علت این که یعقوب{{ع}} تفاوت و امتیازی را در محبت به آنان معمول می‌داشت و به خصوص یوسف را بیش از سایر [[برادران]] دوست می‌داشت، [[هوای نفس]] و خواهش [[دل]] نبود، بلکه به سبب [[ایمان]] و تقوا و [[دوستی]] در [[راه خدا]] بود.
به هر صورت علت این که یعقوب{{ع}} تفاوت و امتیازی را در محبت به آنان معمول می‌داشت و به خصوص یوسف را بیش از سایر [[برادران]] دوست می‌داشت، [[هوای نفس]] و خواهش [[دل]] نبود، بلکه به سبب [[ایمان]] و تقوا و [[دوستی]] در [[راه خدا]] بود.
اما [[برادران یوسف]] به جای این که در جست‌و‌جوی علت اصلی این امتیاز و در [[فکر]] پیدا کردن [[انگیزه]] عمل پدر خردمندشان باشند، روی [[افکار شیطانی]] و [[تصور]] خام و [[نادانی]] خود، این کار پدر را حمل بر [[اشتباه]] و [[گمراهی]] کرده و او را به [[بی‌عدالتی]] متهم ساختند تا جایی که آشکارا گفتند: «یوسف و برادرش نزد پدر محبوب‌تر از ما هستند - با این که ما گروهی نیرومندیم [و بهتر می‌توانیم به پدر خود کمک کنیم]. به [[راستی]] پدر ما در اشتباه آشکاری است»<ref>{{متن قرآن|إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}} «(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی)‌اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوست‌داشتنی‌ترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بی‌گمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است» سوره یوسف، آیه ۸.</ref>.
 
اما [[برادران یوسف]] به جای این که در جست‌و‌جوی علت اصلی این امتیاز و در [[فکر]] پیدا کردن [[انگیزه]] عمل پدر خردمندشان باشند، روی [[افکار شیطانی]] و [[تصور]] خام و [[نادانی]] خود، این کار پدر را حمل بر [[اشتباه]] و [[گمراهی]] کرده و او را به [[بی‌عدالتی]] متهم ساختند تا جایی که آشکارا گفتند: «یوسف و برادرش نزد پدر محبوب‌تر از ما هستند - با این که ما گروهی نیرومندیم [و بهتر می‌توانیم به پدر خود کمک کنیم]. به [[راستی]] پدر ما در اشتباه آشکاری است»{{متن قرآن|إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}} <ref>«(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی)‌اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوست‌داشتنی‌ترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بی‌گمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است» سوره یوسف، آیه ۸.</ref>.
 
خلاصه می‌خواستند بگویند پدر ما، در [[عشق]] و علاقه به یوسف [[زیاده‌روی]] کرده و از حد [[اعتدال]] بیرون رفته است، به حدی که [[نصیحت]] و [[اندرز]] هم در این راه سودی ندارد و ناچار باید برای حل این مشکل راه دیگری پیش گرفت و با دور ساختن یوسف، این اعتدال را ایجاد کرده زیرا «از [[دل]] برود هر آن‌که از دیده برفت».<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۲۱۹.</ref>
خلاصه می‌خواستند بگویند پدر ما، در [[عشق]] و علاقه به یوسف [[زیاده‌روی]] کرده و از حد [[اعتدال]] بیرون رفته است، به حدی که [[نصیحت]] و [[اندرز]] هم در این راه سودی ندارد و ناچار باید برای حل این مشکل راه دیگری پیش گرفت و با دور ساختن یوسف، این اعتدال را ایجاد کرده زیرا «از [[دل]] برود هر آن‌که از دیده برفت».<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۲۱۹.</ref>


۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش