نظام سیاسی خلافت مسلمین در فقه سیاسی (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۳۱ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۳۶
، ۳۱ دسامبر ۲۰۲۲←انتخاب مردمی
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
یکی از ویژگیهای بارز نظریههای موجود دربارۀ انعقاد [[خلافت]] آن است که در زمرۀ نظریههای پسینی قرار دارند. اغلب این نظریهها پس از [[عمل]] [[سیاسی]] [[تکوین]] یافتهاند و نظریۀ [[سیاسی]] در انطباق با [[عمل]] [[سیاسی]] شکل گرفته است. نظریههای [[خلافت]] اغلب در پی [[رفتار]] و [[تکوین]] [[نظامها]] و در توجیه آنها یا شکل بخشیدن بدانها [[ظهور]] یافتهاند. البته این امر بدان معنا نیست که میان [[رفتار]] [[سیاسی]] [[مسلمانان]] و نظامهای شکلگرفته در اغلب زمانها هیچگونه ارتباطی نبوده است. [[بدیهی]] است که [[نظام سیاسی]] [[خلافت]] همچون دیگر نظامهای [[سیاسی]] [[اسلامی]] تا حد بسیاری از فضای کلی [[تعالیم]] و [[تفاسیر]] [[دینی]] [[سیراب]] میگردد<ref>ر. ک: حاتم قادری، اندیشههای سیاسی در اسلام و ایران، ص۲۲-۲۳.</ref>. نظریههای سنتی [[خلافت]] همگی در [[عمل]] [[سیاسی]] ریشه داشت. سه نظریۀ [[اهل حل و عقد]]، [[استخلاف]] و [[شورا]] در پی توجیه انعقاد [[خلافت]] برای سه [[خلیفۀ اول]] بود. [[خلافت امیرالمؤمنین]] [[علی]] {{ع}} نیز تا حد بسیاری با نظریه “اهل حل و عقد” منطبق بود، و چگونگی روی کار آمدن [[معاویه]] پس از مدتی، منشأ پیدایش نظریۀ [[استیلا]] گردید. بنابراین نظریههای بالا همگی در پی [[ظهور]] وقایع [[سیاسی]] در خارج شکل گرفته است<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۶۸.</ref>. | یکی از ویژگیهای بارز نظریههای موجود دربارۀ انعقاد [[خلافت]] آن است که در زمرۀ نظریههای پسینی قرار دارند. اغلب این نظریهها پس از [[عمل]] [[سیاسی]] [[تکوین]] یافتهاند و نظریۀ [[سیاسی]] در انطباق با [[عمل]] [[سیاسی]] شکل گرفته است. نظریههای [[خلافت]] اغلب در پی [[رفتار]] و [[تکوین]] [[نظامها]] و در توجیه آنها یا شکل بخشیدن بدانها [[ظهور]] یافتهاند. البته این امر بدان معنا نیست که میان [[رفتار]] [[سیاسی]] [[مسلمانان]] و نظامهای شکلگرفته در اغلب زمانها هیچگونه ارتباطی نبوده است. [[بدیهی]] است که [[نظام سیاسی]] [[خلافت]] همچون دیگر نظامهای [[سیاسی]] [[اسلامی]] تا حد بسیاری از فضای کلی [[تعالیم]] و [[تفاسیر]] [[دینی]] [[سیراب]] میگردد<ref>ر. ک: حاتم قادری، اندیشههای سیاسی در اسلام و ایران، ص۲۲-۲۳.</ref>. نظریههای سنتی [[خلافت]] همگی در [[عمل]] [[سیاسی]] ریشه داشت. سه نظریۀ [[اهل حل و عقد]]، [[استخلاف]] و [[شورا]] در پی توجیه انعقاد [[خلافت]] برای سه [[خلیفۀ اول]] بود. [[خلافت امیرالمؤمنین]] [[علی]] {{ع}} نیز تا حد بسیاری با نظریه “اهل حل و عقد” منطبق بود، و چگونگی روی کار آمدن [[معاویه]] پس از مدتی، منشأ پیدایش نظریۀ [[استیلا]] گردید. بنابراین نظریههای بالا همگی در پی [[ظهور]] وقایع [[سیاسی]] در خارج شکل گرفته است<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۶۸.</ref>. | ||
== | == انتخاب مردمی == | ||
در نظریههای [[خلافت]]، [[منشأ مشروعیت]] [[خداوند]] نیست، بلکه پس از [[پیامبر]] {{صل}} [[امر]] [[خلافت]] به [[مردم]] واگذار شد. بنابراین در [[نظام]] [[خلافت]] منشأ اعتبار [[حکومت]]، [[مردم]] به شمار میروند. [[مردم]] میتوانند به صلاحدید خود و بنابر شرایط و ویژگیهای خاصی که در مباحث بعدی به کم و کیف آن اشاره خواهد شد، [[حاکم]] را [[تعیین]] کنند. البته [[مردم]] ممکن است همیشه به طور مستقیم در [[تعیین حاکم]] نقش ایفا نکنند، بلکه در واقع [[نخبگان]] [[خلیفه]] را برمی گزینند و [[مردم]] با [[بیعت کردن]]، او را [[تأیید]] میکنند و بر [[حمایت]] او [[پیمان]] میبندند. گرچه بر پایۀ برخی از نظریههای انعقاد [[خلافت]]، همه [[مردم]] مستقیم یا غیر مستقیم در [[تعیین حاکم]] نقش ندارند و با [[راه]] و روشهای گوناگون [[خلافت]] منعقد میشود، [[قدر]] مشترک میان همه آنها مطابق [[نص]] [[تعیین]] نشدن [[خلافت]] از سوی [[خداوند]] با [[پیامبر]] است. | در نظریههای [[خلافت]]، [[منشأ مشروعیت]] [[خداوند]] نیست، بلکه پس از [[پیامبر]] {{صل}} [[امر]] [[خلافت]] به [[مردم]] واگذار شد. بنابراین در [[نظام]] [[خلافت]] منشأ اعتبار [[حکومت]]، [[مردم]] به شمار میروند. [[مردم]] میتوانند به صلاحدید خود و بنابر شرایط و ویژگیهای خاصی که در مباحث بعدی به کم و کیف آن اشاره خواهد شد، [[حاکم]] را [[تعیین]] کنند. البته [[مردم]] ممکن است همیشه به طور مستقیم در [[تعیین حاکم]] نقش ایفا نکنند، بلکه در واقع [[نخبگان]] [[خلیفه]] را برمی گزینند و [[مردم]] با [[بیعت کردن]]، او را [[تأیید]] میکنند و بر [[حمایت]] او [[پیمان]] میبندند. گرچه بر پایۀ برخی از نظریههای انعقاد [[خلافت]]، همه [[مردم]] مستقیم یا غیر مستقیم در [[تعیین حاکم]] نقش ندارند و با [[راه]] و روشهای گوناگون [[خلافت]] منعقد میشود، [[قدر]] مشترک میان همه آنها مطابق [[نص]] [[تعیین]] نشدن [[خلافت]] از سوی [[خداوند]] با [[پیامبر]] است. | ||
البته باید به این نکته نیز توجه داشت که در نظریۀ [[استیلا]] با [[قهر]] و [[غلبه]]، [[مردم]] یا [[نمایندگان]] آنها در [[انتخاب حاکم]] کمترین نقشی ایفا نمیکنند، بلکه [[حاکم]] به روش [[قهر]] و [[غلبه]] بر [[مردم]] [[استیلا]] مییابد و [[مردم]] باید از دستورهای وی [[پیروی]] کنند. در نظریۀ [[استخلاف]] نیز چنین است؛ یعنی [[مردم]] در [[انتخاب حاکم]] هیچ نقشی ندارند. این [[حاکم]] است که بنابر ملاکها و سلایق شخصی، هرکس را که بخواهد و [[مصلحت]] بداند به منزله [[حاکم]] پس از خود بر میگزیند. | البته باید به این نکته نیز توجه داشت که در نظریۀ [[استیلا]] با [[قهر]] و [[غلبه]]، [[مردم]] یا [[نمایندگان]] آنها در [[انتخاب حاکم]] کمترین نقشی ایفا نمیکنند، بلکه [[حاکم]] به روش [[قهر]] و [[غلبه]] بر [[مردم]] [[استیلا]] مییابد و [[مردم]] باید از دستورهای وی [[پیروی]] کنند. در نظریۀ [[استخلاف]] نیز چنین است؛ یعنی [[مردم]] در [[انتخاب حاکم]] هیچ نقشی ندارند. این [[حاکم]] است که بنابر ملاکها و سلایق شخصی، هرکس را که بخواهد و [[مصلحت]] بداند به منزله [[حاکم]] پس از خود بر میگزیند. |