بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[حضرت | ==اثبات قرآنی عصمت حضرت فاطمه== | ||
{{همچنین|اثبات عصمت حضرت فاطمه}} | |||
مهمترین آیهای که برای [[اثبات عصمت اهل بیت]]{{عم}} و [[حضرت زهرا]]{{س}} به آن [[تمسک]] شده، [[آیه ۳۳ سوره احزاب]] ([[آیه تطهیر]]) است: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. | |||
[[حضرت علی]]{{ع}} در [[ماجرای فدک]] با مخاطب قرار دادن یکی از [[مخالفان]] و خواندن آیه تطهیر و گرفتن [[اقرار]] از وی مبنی بر [[نزول]] این [[آیه]] در [[شأن]] [[اهلبیت]]{{عم}}، از او پرسید: "اگر عدهای [[شهادت]] دهند که [[فاطمه]]{{س}} گناهی مرتکب شده است با او چگونه برخورد خواهی کرد؟"؛ وی پاسخ داد: "مانند [[زنان]] دیگر با او برخورد میکنم و بر او حد جاری میسازم". [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: "اگر چنین کنی به سبب رد شهادت [[خداوند]] بر [[طهارت]] فاطمه{{س}} [[کافر]] خواهی شد". در این هنگام، [[شاهدان]] این [[گفتگو]]، سخن علی{{ع}} را [[تصدیق]] کردند<ref>صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، ص۱۹۰-۱۹۲؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، تحقیق: محمدباقر خرسان، ج۱، ص۱۲۲-۱۲۳.</ref>. امیرالمؤمنین علی{{ع}} عصمت حضرت فاطمه{{س}} را در این ماجرا با استناد به آیه تطهیر، [[اثبات]] کرده و با استفاده از شهادت خداوند به [[پاکی]] اهلبیت{{عم}}، [[حضرت فاطمه]]{{س}} را از هر گناهی مبرّا و [[معصوم]] دانسته است. | |||
[[مفسران شیعه]]<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۹-۵۶۰؛ طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۱۲-۳۱۳.</ref> و برخی علمای [[اهل سنت]]<ref>ر.ک: سورآبادی، عتیق بن محمد، تفسیر سورآبادی، تحقیق: سعیدی سیرجانی، ج۳، ص۱۹۶۷.</ref>، با بهرهگیری از تعابیر این آیه، آن را دال بر [[عصمت]] و [[پاک]] بودن اهلبیت{{عم}} از [[گناه]] میدانند. عمدهترین تعابیر مرتبط با عصمت در این آیه، که محل بحث [[مفسران]] بوده، "اهلبیت"، "[[اذهاب رجس]]" و "[[اراده خداوند]]" است. [[اندیشمندان]] با بهرهگیری از [[روایات]] تبیین معانی و مصادیق این تعابیر، [[عصمت اهلبیت]]{{عم}}، از جمله [[حضرت فاطمه]]{{س}}، را با چند مقدمه ثابت نمودهاند: | |||
#اکثر قریب به [[اتفاق]] [[اصحاب پیامبر]]{{صل}}، [[تابعین]]، [[محدثان]]، [[مفسران اهلسنت]] و عموم [[مفسران شیعه]] بر آناند که این [[آیه]]، شامل [[امام علی]]، حضرت فاطمه، و [[حسنین]]{{عم}} میشود<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ۵۵۹-۵۶۰؛ طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۱۱-۳۱۲؛ ر.ک: زحیلی، وهبة بن مصطفی، التفسیر المنیر، ج۲۲، ص۱۱.</ref>. تنها بحث اختلافی، آن است که [[همسران پیامبر]]{{صل}} را نیز شامل میشود یا خیر. بر اساس گزارشهای صحیح و فراوان در [[شأن نزول آیه]]<ref>واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول القرآن، تحقیق: کمال بسیونی زغلول، ۳۶۸-۳۶۹؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۹-۵۶۰؛ طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۱۶-۳۱۹.</ref>، همسران پیامبر{{صل}} مشمول این آیه و [[فضیلت]] [[عصمت]] نیستند. در خصوص [[أمسلمه]]، که [[بافضیلتترین]] همسران پیامبر{{صل}} بود، آوردهاند که وقتی این آیه در [[خانه]] او نازل شد، وی درخواست کرد با علی، [[فاطمه]] و حسنین{{عم}} [[همراهی]] کند و تحت [[کساء]] قرار گیرد، اما [[پیامبر]]{{صل}} ضمن [[ستایش]] او، درخواستش را نپذیرفت و او را [[شایسته]] این موقعیت ندانست<ref>ر.ک: حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: یوسف مرعشلی، ج۲، ص۴۱۶.</ref>. در [[صحیح مسلم]] نیز، در روایتی از [[زید بن ارقم]]، نقل شده است که از او پرسیدند: "آیا همسران پیامبر{{صل}} مشمول این آیه هستند؟"؛ پاسخ داد: "نه! به [[خدا]] [[سوگند]] [[همسر]] مدتی با شوهرش همراه است، بعد شوهر او را [[طلاق]] میدهد و او نزد پدر و قومش برمیگردد؛ بلکه [[اهلبیت]] آن حضرت{{صل}}، [[نسب]] و [[خویشان]] او هستند که بعد از او، [[صدقه]] بر آنان [[حرام]] شد"<ref>ر.ک: مسلم نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۳؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی سلفی، ج۵، ص۱۸۳.</ref>. | |||
# [[رجس]] به معنای [[پلیدی]] و حالتی است که باعث [[پرهیز]] و [[تنفر]] از دارنده آن میگردد. از این واژه، هم برای آلودگیهای ظاهری و جسمی و هم آلودگیهای [[معنوی]] و [[باطنی]] استفاده میشود<ref>ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۶، ص۹۴-۹۵.</ref>. از نظر [[قرآن]]، علاوه بر چیزهای [[نجس]] همچون مردار، [[خون]] و خوک<ref>ر.ک: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ...}} «بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمییابم که برای خورندهای که آن را میخورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است.».. سوره انعام، آیه ۱۴۵.</ref>، آلودگیهای باطنی و معنوی<ref>ر.ک: {{متن قرآن|فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}} «خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام میگشاید و هر کس را که بخواهد در گمراهی وانهد دلش را تنگ و بسته میدارد گویی به آسمان فرا میرود؛ بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمیآورند، برمیگمارد» سوره انعام، آیه ۱۲۵؛ {{متن قرآن|وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ كَافِرُونَ}} «و اما در بیماردلان بر پلیدیشان پلیدی میافزاید و آنان کافر خواهند مرد» سوره توبه، آیه ۱۲۵.</ref> نیز [[رجس]] به شمار میآیند. در قرآن، رجس بیشتر برای بیان آلودگیهای باطنی و [[اعتقادی]] به کار رفته است<ref>ر.ک: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}} «ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰؛ {{متن قرآن|فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}} «خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام میگشاید و هر کس را که بخواهد در گمراهی وانهد دلش را تنگ و بسته میدارد گویی به آسمان فرا میرود؛ بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمیآورند، برمیگمارد» سوره انعام، آیه ۱۲۵؛ {{متن قرآن|سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}} «هنگامی که نزد ایشان باز گردید برای شما به خداوند سوگند خواهند خورد که دست از سر آنان بدارید؛ بنابراین از آنان رو بگردانید که پلیدند و به کیفر آنچه انجام میدادند جایگاهشان دوزخ است» سوره توبه، آیه ۹۵؛ {{متن قرآن|وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ كَافِرُونَ}} «و اما در بیماردلان بر پلیدیشان پلیدی میافزاید و آنان کافر خواهند مرد» سوره توبه، آیه ۱۲۵؛ {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}} «و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمیورزند برقرار میدارد» سوره یونس، آیه ۱۰۰؛ {{متن قرآن|...فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ}} «...پس، از پلیدیها که بتهایند دوری گزینید و از گفتار دروغ (نیز) بپرهیزید» سوره حج، آیه ۳۰.</ref>. در [[آیه تطهیر]]، [[رجس]] امری [[نفسانی]] است و مقصود از آن، [[وابستگی]] [[قلب]] [[انسان]] به [[اعتقاد]] [[باطل]] یا عمل [[زشت]] است. إذهاب رجس، دور کردن هرگونه [[پلیدی]] از نفس است. بنابراین، [[اذهاب رجس]] مطابق است با [[عصمت الهی]] که صورت [[علمی]] نفسانی است که انسان را از [[عقیده]] باطل و عمل زشت [[حفظ]] میکند. "ال" در {{متن قرآن|الرِّجْس}} برای جنس است و از آن معنای عموم فهمیده میشود، بنابراین این واژه همه [[پلیدیها]] را دربرمیگیرد<ref>ر.ک: طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۱۲.</ref>. افزون بر آنکه در [[آیه]] دو [[حصر]] آورده شده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا}} در صدر [[آیه]]، بر [[حصر]] [[اراده الهی]] در [[اذهاب رجس]] و [[تطهیر]] دلالت دارد؛ و {{متن قرآن|أَهْلَ الْبَيْتِ}} بر حصر آن تطهیر در مخاطبان ({{متن قرآن|عَنْكُمُ}})، یعنی [[اهلبیت]]{{عم}}، دلالت دارد<ref>طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۰۹.</ref>. | |||
#عصاره نظر [[عالمان]] [[شیعی]] تا [[قرن ششم هجری]] درباره [[آیه تطهیر]]، به بیان [[طبرسی]]، چنین است: به [[باور]] [[پیروان]] [[مذهب اهل بیت]]{{عم}}، آیه تطهیر، ویژه [[پیامبر]]{{صل}} و [[امیرمؤمنان]] و [[حضرت فاطمه]] و [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} است؛ زیرا واژه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} مفید حصر و برای [[اثبات]] مطلب پس از خود است. اراده الهی در این آیه، خواست [[تشریعی]] [[خدا]] نیست،؛ چراکه چنین ارادهای شامل همه [[انسانها]] میشود و خدا برای همه، درستاندیشی و شایستهکرداری را خواسته است و این خواست به اهلبیت{{عم}} اختصاص ندارد و چون این بیان برای [[ستایش]] و [[مدح]] آنان است، تردیدی نمیماند که خواست و [[اراده خدا]] در آیه، خواست [[تکوینی]] است برای مصون داشتن آنان از هرگونه [[پلیدی]] و [[گناه]] و [[لغزش]]، و این [[موهبت]]، ویژه پیامبر{{صل}} و [[خاندان]] اوست که البته وجه اعطای آن، "شایستگیهای اختیاری" آنان است<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۰.</ref>. دیگر [[عالمان شیعه]] نیز این نظر را پذیرفتهاند<ref>ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۳۳-۲۳۵؛ طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۱۱-۳۱۳.</ref>. | |||
این مطلب در روایاتی که در [[تفسیر]] و تبیین این آیه آمده، [[تأیید]] گردیده است. از [[ابوحمراء]] نقل شده است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از [[نزول]] آیه تطهیر، چند ماه هر صبح بر در [[منزل]] [[امام علی]] و [[فاطمه]]{{عم}} میایستاد و به آنان [[درود]] میفرستاد و آنان را با این آیه مخاطب میساخت و به [[نماز]] [[دعوت]] میکرد<ref>ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابه، ج۵، ص۶۶.</ref>. همین مطلب در [[روایت]] دیگری از [[حضرت علی]]{{ع}} نیز آمده<ref>مفید، محمد بن محمد، الامالی، ص۳۱۸؛ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۸۹؛ طبری، محمد بن ابیالقاسم، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، تحقیق: جواد قیومی، ص۴۰۴.</ref> و این مضمون در کتابهای دیگر نیز نقل شده است<ref>ر.ک: بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار، ج۲، ص۱۰۴؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تحقیق: موسوی جزائری، ج۲، ص۶۷؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، تحقیق: صدقی جمیل عطار، ج۲۲، ص۹؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر بالمأثور، ج۵، ص۱۹۹.</ref>. در [[حدیث]] دیگری [[پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از [[استشهاد]] به این [[آیه]]، تصریح کرده است که من و اهلبیتم از [[گناهان]] پاکیم<ref>ابن مردویه اصفهانی، احمد بن موسی، مناقب علی بن ابی طالب{{ع}}، تحقیق: عبدالرزاق محمد حسین، ص۳۰۵؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۱۲-۱۳؛ ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، تحقیق: علی شیری، ج۲، ص۳۱۶؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر بالمأثور، ج۵، ص۱۹۹.</ref>. [[حضرت علی]]{{ع}} نیز با [[تمسک]] به این آیه، فرموده است که [[خداوند]] ما [[اهلبیت]]{{عم}} را از پلیدیهای پنهان و پیدا [[پاک]] کرده است، پس ما راه [[حق]] را میپوییم<ref>حسینی استرآبادی، سید شرفالدین علی، تأویل الآیات الظاهرة، ج۲، ص۴۵۸.</ref>. شبیه این معنا در [[روایات]] دیگری از اهلبیت{{عم}} نیز نقل شده است<ref>ر.ک: طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، تحقیق: صدقی جمیل عطار، ج۲۲، ص۸؛ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۵۶۲.</ref>. افزون بر این، بسیاری از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} –از جمله [[ابوسعید خدری]]<ref>ر.ک: طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، تحقیق: صدقی جمیل عطار، ج۲۲، ص۹؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر بالمأثور، ج۵، ص۱۹۸.</ref> و [[عبدالله بن عباس]]<ref>احمد بن حنبل، شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۳۳۱؛ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: یوسف مرعشلی، ج۳، ص۱۳۳.</ref>- تصریح کردهاند این آیه در [[شأن]] آن [[پنج تن]] نازل شده و بنابراین، [[حضرت فاطمه]]{{س}} نیز مشمول این آیه است.<ref>[[عبدالحسین کافی|کافی]] و [[جواد شفیعیان حیدری|شفیعیان حیدری]]، [[عصمت فاطمه (مقاله)|مقاله «عصمت فاطمه»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فاطمی ج۲]] ص ۷۳.</ref> | |||
در بیانات [[قرآنی]]، اموری دیگر، همچون [[هدایت]] و [[ضلالت]] هم به [[اراده خدا]] نسبت داده شده است<ref>ر.ک: {{متن قرآن|وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}} «و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میکرد امّا هر که را بخواهد بیراه وا مینهد و هر که را بخواهد راهنمایی میکند و بیگمان از آنچه انجام میدادهاید از شما خواهند پرسید» سوره نحل، آیه ۹۳.</ref>، اما این به معنای [[اجبار]] بر هدایت و ضلالت نیست، بهطوریکه از [[آدمیان]] در [[انتخاب]] [[سرنوشت]] خویش، [[اراده]] و [[اختیار]] سلب شود<ref>یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان{{عم}}، ص۴۷.</ref>. قائلان به امکان [[عصمت]] و [[فضیلت]] بودن آن، با تبیین صحیح [[ماهیت عصمت]] و نیز بیان [[رابطه عصمت با اختیار]] [[انسان]]، جبری بودن آن را [[نفی]] نمودهاند. [[متکلمان شیعه]]، که عصمت را [[لطف الهی]] دانستهاند، برآناند که [[انسانها]] با داشتن [[قدرت]] و اختیار، به انجام دادن [[گناه]] یا [[ترک واجبات]] [[تمایل]] ندارند<ref>سید مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، تحقیق: سید احمد حسینی - سید مهدی رجائی، ج۳، ص۳۲۵- ۳۲۶؛ خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، تلخیص المحصل (نقد المحصل)، ۳۶۹؛ فاضل مقداد، ۳۰۱-۳۰۲.</ref>. به نظر [[فلاسفه]] [[اسلامی]] هم، عصمت با اختیار منافاتی ندارد. آنان [[منشأ عصمت]] [[معصومان]]{{عم}} را توان بالای [[قوه عاقله]] ایشان دانستهاند، به گونهای که دیگر [[قوای نفسانی]] در [[انقیاد]] و [[اطاعت]] آن [[قوه]] است<ref>لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تحقیق: زین العابدین قربانی، ص۳۷۹؛ ر.ک: نراقی، محمدمهدی، انیس الموحدین، ص۹۹؛ حسینی تهرانی، سید محمدحسین، امامشناسی، ج۱، ص۷۹.</ref>. برخی از عصمت به [[ملکه]] یا ملکه [[علمی]] تعبیر کردهاند. به گفته [[علامه طباطبائی]]، این ملکه، [[محبت الهی]] را در پی دارد که انسان را وامیدارد فقط آنچه را که [[خدا]] میخواهد اراده کند و از [[معصیت]] اجتناب نماید، هرچند که قدرت انجام دادن آن را دارد. بنابراین، عصمت قدرت بالای علمی است که فقط باعث [[تقویت اراده]] میشود، ولی [[اختیار انسان]] را از بین نمیبرد<ref>طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۱۶۲-۱۶۳.</ref>. بنابراین، [[تطهیر]] [[اهلبیت]]{{عم}}، مجهز نمودن آنان به نیروی [[ادراک]] [[حق]]، در [[اعتقاد]] و عمل است<ref>طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۱۳.</ref>. | |||
در [[ | |||
به [[باور]] برخی از [[اندیشمندان]] معاصر، [[عصمت]] معلول [[علم]] و [[اراده]] [[معصوم]] است؛ بنابراین، عصمت [[معصومان]]{{عم}} بدین معنی نیست که [[قدرت]] انجام دادن [[گناه]] از آنان سلب شده است و اختیاری ندارند، بلکه از نظر [[شناخت]]، چنان [[توانمند]] هستند که [[زشتی]] هر [[بدی]] را میبینند و از نظر اراده، چنان قدرتی دارند که مغلوب جاذبههای [[شیطانی]] و خلاف واقع نمیشوند<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، راه و راهنماشناسی، ص۱۵۷.</ref>. | |||
البته این تحلیلها فقط عصمت به مفهوم [[دوری از گناه]] و [[معصیت]] را تبیین میکنند و شامل [[عصمت از سهو]] و [[نسیان]] نمیشوند؛ زیرا [[سهو]] و نسیان در ذات خویش همراه با [[ناآگاهی]] و [[فراموشی]] غیراختیاری است و با [[آگاهی]] اختیاری جمع نمیشود. | |||
درباره اسباب پدید آمدن عصمت از سهو و نسیان میتوان گفت: [[علم الهی]] به ویژگیهای معصومان{{عم}} و [[پرهیز]] اختیاری آنان از گناه، سبب افزوده شدن [[موهبت]] و [[تفضل الهی]] بر آنان میگردد و به ایشان [[مصونیت از خطا]] (در همه امور) و سهو و نسیان را عطا میکند. این مرحله از عصمت، تجلی [[لطف]] بیانتهای [[الهی]] است که برآمده از ویژگیها و [[شخصیت]] خاص معصومان{{عم}} در دستیابی به مراحل والای [[معرفت]]، [[عبودیت]] و [[اطاعت]] است.<ref>[[عبدالحسین کافی|کافی]] و [[جواد شفیعیان حیدری|شفیعیان حیدری]]، [[عصمت فاطمه (مقاله)|مقاله «عصمت فاطمه»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فاطمی ج۲]] ص ۷۸.</ref> | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |