←موسی و قارون
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۲۵۲: | خط ۲۵۲: | ||
== مخالفان و دشمنان == | == مخالفان و دشمنان == | ||
== | ===چالش با [[قارون]]=== | ||
درباره داستان قارون و انتساب او با [[حضرت موسی]]{{ع}} و موضوعات دیگر مربوط به او در [[تواریخ]] و [[اخبار]] اختلافاتی وجود دارد که ما اگر بخواهیم تمامی آنها را نقل کنیم، از شیوه [[نگارش]] این کتاب خارج خواهیم شد، از این رو نخست [[ترجمه]] آیاتی را که [[خدای متعال]] در [[قرآن کریم]] درباره داستان او بیان فرموده ذکر میکنیم و سپس خلاصهای از گفتار [[مفسران]]، [[روایات]] و تواریخ را - به طوری که دربردارنده تمامی آنچه در کتابهای معروف نقل شده باشد - برای شما ذکر خواهیم کرد. | درباره داستان قارون و انتساب او با [[حضرت موسی]]{{ع}} و موضوعات دیگر مربوط به او در [[تواریخ]] و [[اخبار]] اختلافاتی وجود دارد که ما اگر بخواهیم تمامی آنها را نقل کنیم، از شیوه [[نگارش]] این کتاب خارج خواهیم شد، از این رو نخست [[ترجمه]] آیاتی را که [[خدای متعال]] در [[قرآن کریم]] درباره داستان او بیان فرموده ذکر میکنیم و سپس خلاصهای از گفتار [[مفسران]]، [[روایات]] و تواریخ را - به طوری که دربردارنده تمامی آنچه در کتابهای معروف نقل شده باشد - برای شما ذکر خواهیم کرد. | ||
اما آنچه در قرآن کریم بیان شده چنین است: «همانا قارون از [[قوم موسی]] بود که بر آنها [[طغیان]] و [[سرکشی]] کرد و آن قدر گنجها بدو دادیم که حمل کلیدهای آن مردهای نیرومند را خسته میکرد. قومش بدو گفتند: آن قدر [[مغرور]] و شادمان مباش که [[خدا]] [[مردم]] مغرور را [[دوست]] ندارد و بدان چه [[خداوند]] به تو داده سرای [[آخرت]] را بجوی و نصیب و بهره خود را از [[دنیا]] (نیز) فراموش نکن و چنانکه خدا به تو [[نیکی]] کرده، تو هم نیکی کن و [[فساد]] جویی مکن (و در صدد فساد) در روی [[زمین]] (مباش) که به [[راستی]] خداوند [[مفسدان]] را دوست نمیدارد. قارون گفت: این [[مالی]] را که پیدا کردهام روی [[علم]] و [[تدبیر]] خودم بوده (ولی سخن او سخن نابهجایی بود) مگر ندانست که خدا از [[مردمان]] پیش از وی کسانی را هلاک کرد که از او نیرومندتر و ثروتمندتر بودند و (هنگام [[نزول عذاب]]) از [[گناه]] [[مجرمان]] [[پرسش]] نمیشود. قارون (روزی) با [[زیور]] و [[تجمل]] بر [[قوم]] خویش در آمد. مردمی که [[زندگی دنیا]] میخواستند (و دنیا پرست بودند) گفتند: ای کاش ما هم مانند آنچه به قارون دادهاند داشتیم، به راستی که او [[نصیبی]] بزرگ دارد، ولی آن کسانی که دانشمند بودند بدانها گفتند: وای بر شما [[پاداش نیک]] خدا برای کسی که [[ایمان]] دارد و کار [[شایسته]] (و [[عمل صالح]]) کرده بهتر است و جز [[مردمان]] [[صابر]] (که در برابر [[سختیها]] و در انجام [[دستورهای الهی]] [[صبر]] پیشه میکنند) بدان [[پاداش]] نخواهند رسید. ما [[قارون]] را با [[خانه]] (و گنج و [[دارایی]])اش به [[زمین]] فرو بردیم و در آن وقت گروهی نداشت که در قبال [[خدا]] (و [[عذاب الهی]]) یاریاش کنند و [[یاری]] نشد. کسانی که [[روز]] گذشته آرزوی [[مقام]] او را داشتند، گفتند: ای وای! گویی [[خداوند]] هر یک از [[بندگان]] خود را که خواهد روزیاش را فراخ گرداند یا تنگ سازد. به [[راستی]] اگر خدا بر ما [[منت]] نگذاشته بود، ما نیز به زمین فرو رفته بودیم. ای وای که گویی [[کافران]] هیچگاه [[رستگار]] نمیشوند.». | اما آنچه در قرآن کریم بیان شده چنین است: «همانا قارون از [[قوم موسی]] بود که بر آنها [[طغیان]] و [[سرکشی]] کرد و آن قدر گنجها بدو دادیم که حمل کلیدهای آن مردهای نیرومند را خسته میکرد. قومش بدو گفتند: آن قدر [[مغرور]] و شادمان مباش که [[خدا]] [[مردم]] مغرور را [[دوست]] ندارد و بدان چه [[خداوند]] به تو داده سرای [[آخرت]] را بجوی و نصیب و بهره خود را از [[دنیا]] (نیز) فراموش نکن و چنانکه خدا به تو [[نیکی]] کرده، تو هم نیکی کن و [[فساد]] جویی مکن (و در صدد فساد) در روی [[زمین]] (مباش) که به [[راستی]] خداوند [[مفسدان]] را دوست نمیدارد. قارون گفت: این [[مالی]] را که پیدا کردهام روی [[علم]] و [[تدبیر]] خودم بوده (ولی سخن او سخن نابهجایی بود) مگر ندانست که خدا از [[مردمان]] پیش از وی کسانی را هلاک کرد که از او نیرومندتر و ثروتمندتر بودند و (هنگام [[نزول عذاب]]) از [[گناه]] [[مجرمان]] [[پرسش]] نمیشود. قارون (روزی) با [[زیور]] و [[تجمل]] بر [[قوم]] خویش در آمد. مردمی که [[زندگی دنیا]] میخواستند (و دنیا پرست بودند) گفتند: ای کاش ما هم مانند آنچه به قارون دادهاند داشتیم، به راستی که او [[نصیبی]] بزرگ دارد، ولی آن کسانی که دانشمند بودند بدانها گفتند: وای بر شما [[پاداش نیک]] خدا برای کسی که [[ایمان]] دارد و کار [[شایسته]] (و [[عمل صالح]]) کرده بهتر است و جز [[مردمان]] [[صابر]] (که در برابر [[سختیها]] و در انجام [[دستورهای الهی]] [[صبر]] پیشه میکنند) بدان [[پاداش]] نخواهند رسید. ما [[قارون]] را با [[خانه]] (و گنج و [[دارایی]])اش به [[زمین]] فرو بردیم و در آن وقت گروهی نداشت که در قبال [[خدا]] (و [[عذاب الهی]]) یاریاش کنند و [[یاری]] نشد. کسانی که [[روز]] گذشته آرزوی [[مقام]] او را داشتند، گفتند: ای وای! گویی [[خداوند]] هر یک از [[بندگان]] خود را که خواهد روزیاش را فراخ گرداند یا تنگ سازد. به [[راستی]] اگر خدا بر ما [[منت]] نگذاشته بود، ما نیز به زمین فرو رفته بودیم. ای وای که گویی [[کافران]] هیچگاه [[رستگار]] نمیشوند.». | ||
خط ۲۷۹: | خط ۲۷۹: | ||
در [[تفسیر]] [[علی بن ابراهیم]] آمده است که سبب [[خشم]] موسی بر [[قارون]] آن شد که چون [[بنیاسرائیل]] در [[وادی تیه]] گرفتار شدند و دانستند که چهل سال باید در آن بیابان [[سرگردان]] باشند، به [[تضرع]] و [[زاری]] به درگاه [[خدا]] مشغول شده و شبها را به [[دعا]] و [[گریه]] و خواندن [[تورات]] میگذراندند. قارون تورات را از همه بهتر میخواند، ولی حاضر نشد با آنها در [[توبه]] شرکت کند. موسی او را [[دوست]] میداشت و هنگامی که به نزد وی آمد فرمود: ای قارون! [[قوم]] تو مشغول توبه هستند و تو این جا نشستهای. برخیز و در توبه آنها شرکت کن وگرنه [[عذاب]] بر تو فرود آید. قارون اعتنایی به سخن موسی{{ع}} ننمود و او را مسخره کرد. موسی [[غمگین]] از نزد او خارج شد و در پشت قصر او بنشست. قارون دستور داد مقداری خاکستر که با [[خاک]] مخلوط بود از بالای بام بر سر آن حضرت بریزند. هنگامی که این کار را کردند، موسی به [[سختی]] [[خشمگین]] شد و نابودی او را از خدا خواست و چنان که در نقل دیگران بود، [[خدای تعالی]] زمین را در فرمان او قرار داد و موسی نیز به زمین فرمان داد تا او را در کام خود فرو برد<ref>تفسیر قمی، ص۴۹۱ – ۴۹۲.</ref>. | در [[تفسیر]] [[علی بن ابراهیم]] آمده است که سبب [[خشم]] موسی بر [[قارون]] آن شد که چون [[بنیاسرائیل]] در [[وادی تیه]] گرفتار شدند و دانستند که چهل سال باید در آن بیابان [[سرگردان]] باشند، به [[تضرع]] و [[زاری]] به درگاه [[خدا]] مشغول شده و شبها را به [[دعا]] و [[گریه]] و خواندن [[تورات]] میگذراندند. قارون تورات را از همه بهتر میخواند، ولی حاضر نشد با آنها در [[توبه]] شرکت کند. موسی او را [[دوست]] میداشت و هنگامی که به نزد وی آمد فرمود: ای قارون! [[قوم]] تو مشغول توبه هستند و تو این جا نشستهای. برخیز و در توبه آنها شرکت کن وگرنه [[عذاب]] بر تو فرود آید. قارون اعتنایی به سخن موسی{{ع}} ننمود و او را مسخره کرد. موسی [[غمگین]] از نزد او خارج شد و در پشت قصر او بنشست. قارون دستور داد مقداری خاکستر که با [[خاک]] مخلوط بود از بالای بام بر سر آن حضرت بریزند. هنگامی که این کار را کردند، موسی به [[سختی]] [[خشمگین]] شد و نابودی او را از خدا خواست و چنان که در نقل دیگران بود، [[خدای تعالی]] زمین را در فرمان او قرار داد و موسی نیز به زمین فرمان داد تا او را در کام خود فرو برد<ref>تفسیر قمی، ص۴۹۱ – ۴۹۲.</ref>. | ||
از این نقل مشخص میشود که جریان مزبور و داستان [[هلاکت]] قارون در وادی تیه اتفاق افتاده ولی معلوم نیست آن گنجهای بیحساب و اندوختهها نیز همراهش بوده یا در جای دیگر بوده و به زمین فرو رفته است و البته احتمال اول بعید است.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۴۶۲.</ref> | از این نقل مشخص میشود که جریان مزبور و داستان [[هلاکت]] قارون در وادی تیه اتفاق افتاده ولی معلوم نیست آن گنجهای بیحساب و اندوختهها نیز همراهش بوده یا در جای دیگر بوده و به زمین فرو رفته است و البته احتمال اول بعید است.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۴۶۲.</ref> | ||
===چالش با [[سامری]]=== | |||
== رحلت و محل دفن == | == رحلت و محل دفن == |