←معناشناسی بضعة
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
#{{متن حدیث|یریبنی ما رابها [ارابها]، و یؤذینی ما آذاها}} <ref>بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، ١4٠٧: ج6، ص158؛ نیسابوری، مسلم، صحیح مسلم، بیتا: ج7، ص141.</ref>. | #{{متن حدیث|یریبنی ما رابها [ارابها]، و یؤذینی ما آذاها}} <ref>بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، ١4٠٧: ج6، ص158؛ نیسابوری، مسلم، صحیح مسلم، بیتا: ج7، ص141.</ref>. | ||
#{{متن حدیث|یسرنی ما یسرها}} <ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج7، ص174.</ref>.<ref>قلمرو عصمت فاطمه زهراء{{س}} در حدیث {{متن حدیث|فاطمه بضعه منی}}،روحی برندق، کاوس، پژوهش های اعتقادی کلامی» تابستان 1395، شماره 22.</ref>. | #{{متن حدیث|یسرنی ما یسرها}} <ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج7، ص174.</ref>.<ref>قلمرو عصمت فاطمه زهراء{{س}} در حدیث {{متن حدیث|فاطمه بضعه منی}}،روحی برندق، کاوس، پژوهش های اعتقادی کلامی» تابستان 1395، شماره 22.</ref>. | ||
=== معناشناسی | === معناشناسی واژگان احادیث «فاطمة بضهة منی» === | ||
==== | ==== بضعة ==== | ||
لغت شناسان در بیان معنای «بضعة» به فتح باء آن را تکهای به هم پیوسته از گوشت معنا کردهاند. <ref>فیومی در مصباح المنیر مینویسد: {{عربی|"البَضعَةُ: القِطْعَةُ من اللحْمِ و الجمعُ: بَضْعٌ و بَضَعَاتٌ و بِضَعٌ و بِضَاعٌ"، الفیومی، احمد بن محمد بن علی المقری (متوفای۷۷۰ه)، مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ص۵۰، محل نشر:بیروت، دار النشر:المکتبة العلمیة، بیتا؛ ابن منظور یکی دیگر از لغتشناسان معنای واژه «بضعه» را با قرائتهای مختلف آن بیان کرده و مینویسد: {{عربی|"بضع: بَضَعَ اللحمَ یَبْضَعُه بَضْعاً و بَضَّعه تَبْضِیعاً: قطعه، والبَضْعةُ: القِطعة منه؛ تقول: اَعطیته بَضعة من اللحم اِذا اَعطیته قِطعة مجتمعة، هذه بالفتح،.. و فی الحدیث: فاطِمةُ بَضْعة منِّی، من ذلک، وقد تکسر، اَیاِنها جُزء منیکما اَن القِطْعة من اللحم"}}، «بَضَعَ اللحمَ»؛ یعنی گوشت را قطعه کرد. «بَضْعةُ» به معنای تکه از گوشت است. وقتی میگویی: تکه از گوشت را به او دادم، این جمله زمانی درست است که تکه به هم پیوسته را به او داده باشید. این معنای «بضعه» با فتح باء است و در [[روایت رسول خدا]]{{صل}} «فاطِمةُ بَضْعة منِّی» از همین معنا است. الافریقی المصری، [[جمال]] الدین محمد بن مکرم بن منظور (متوفای۷۱۱ه)، لسان العرب، ج۸، ص۱۲، ناشر:دار صادر - بیروت، الطبعة:الاولی.</ref>. | لغت شناسان در بیان معنای «بضعة» به فتح باء آن را تکهای به هم پیوسته از گوشت معنا کردهاند. <ref>فیومی در مصباح المنیر مینویسد: {{عربی|"البَضعَةُ: القِطْعَةُ من اللحْمِ و الجمعُ: بَضْعٌ و بَضَعَاتٌ و بِضَعٌ و بِضَاعٌ"، الفیومی، احمد بن محمد بن علی المقری (متوفای۷۷۰ه)، مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ص۵۰، محل نشر:بیروت، دار النشر:المکتبة العلمیة، بیتا؛ ابن منظور یکی دیگر از لغتشناسان معنای واژه «بضعه» را با قرائتهای مختلف آن بیان کرده و مینویسد: {{عربی|"بضع: بَضَعَ اللحمَ یَبْضَعُه بَضْعاً و بَضَّعه تَبْضِیعاً: قطعه، والبَضْعةُ: القِطعة منه؛ تقول: اَعطیته بَضعة من اللحم اِذا اَعطیته قِطعة مجتمعة، هذه بالفتح،.. و فی الحدیث: فاطِمةُ بَضْعة منِّی، من ذلک، وقد تکسر، اَیاِنها جُزء منیکما اَن القِطْعة من اللحم"}}، «بَضَعَ اللحمَ»؛ یعنی گوشت را قطعه کرد. «بَضْعةُ» به معنای تکه از گوشت است. وقتی میگویی: تکه از گوشت را به او دادم، این جمله زمانی درست است که تکه به هم پیوسته را به او داده باشید. این معنای «بضعه» با فتح باء است و در [[روایت رسول خدا]]{{صل}} «فاطِمةُ بَضْعة منِّی» از همین معنا است. الافریقی المصری، [[جمال]] الدین محمد بن مکرم بن منظور (متوفای۷۱۱ه)، لسان العرب، ج۸، ص۱۲، ناشر:دار صادر - بیروت، الطبعة:الاولی.</ref>. | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
بنابراین، واژه «بضعة» با فتح با و کسر آن، به معنای پاره و تکهای از [[بدن]] و جزئی از آن است. وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|فاطمة بضعة منی}} معنایش این است که [[فاطمه]] پاره تن من و جزئی از بدن من است. از این جهت میبینیم که رسول خدا در ادامه این جمله فرموده است: «هر که او را [[اذیت]] کند مرا اذیت کرده و هر که مرا اذیت کند [[خدا]] را اذیت کرده است». و یا میفرماید: «هر که او را به [[خشم]] آورد مرا به خشم آورده و هر که مرا به خشم آورد خدا را به خشم آورده است. | بنابراین، واژه «بضعة» با فتح با و کسر آن، به معنای پاره و تکهای از [[بدن]] و جزئی از آن است. وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|فاطمة بضعة منی}} معنایش این است که [[فاطمه]] پاره تن من و جزئی از بدن من است. از این جهت میبینیم که رسول خدا در ادامه این جمله فرموده است: «هر که او را [[اذیت]] کند مرا اذیت کرده و هر که مرا اذیت کند [[خدا]] را اذیت کرده است». و یا میفرماید: «هر که او را به [[خشم]] آورد مرا به خشم آورده و هر که مرا به خشم آورد خدا را به خشم آورده است. | ||
==== یَریبُها و یَریبُنی ==== | |||
این واژه از ریشه «ریب» است. اصل معنایی این ریشه، [[شک و تردید]] و یا شک و تردید همراه با [[اتهام]] و یا شک و تردید همراه با [[بیم]] است. <ref>ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج2، 463؛ ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، (١٣6٧)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج2، ص286.</ref>. بنابراین، معنای «یریب» عبارت از به [[شک]] انداختن [[انسان]] در موردی و یا به شک انداختن همراه با اتهام است، اما معنای این واژه در [[حدیث]] مورد نظر، صرف به شک انداختن نیست، بلکه مراد از آن ناراحت کردن و رنجاندن است: «ای یسوءنی ما یسوءها و یزعجنی ما یزعجها». <ref>ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، (١٣6٧)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج2، ص287؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، (بی تا)، لسان العرب، ج1، ص422.</ref>. که با معنای دوم و یا سوم اصل معنایی ریشه سازگار است. | |||
==== یسعفنی و اسعفها ==== | |||
این واژه از ریشه «سعف» و باب [[افعال]] «اسعاف» به معنای [[یاری کردن]] و برآوردن حوایج و نیاز است <ref>ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج3، ص73؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، (بیتا)، لسان العرب، ج9، ص152.</ref> و در این حدیث به لحاظ قرینه [[سیاق]]، مراد از این واژه نزدیکی و یاری کردن است. بنابراین، معنای عبارت این است که هر کس به [[فاطمه]]{{س}} نزدیک شده و او را [[یاری]] نموده و حوایجش را برآورده سازد، مرایاری کرده است و به عبارت دیگر مقصود این است که هر چه به او برسد به من رسیده و هر کس که کار او را سامان داده و به او کمک کند، به من یاری رسانده است. <ref>ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، (١٣6٧)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج2، ص368؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، (بیتا)، لسان العرب، ج9، ص152؛ زبیدی، محمد بن محمد، (بیتا)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج12، ص272.</ref>. | |||
==== [[نصب]] ==== | |||
نصب به معنای [[رنج]] <ref>راغب، حسین بن محمد اصفهانی، (١4١٢)، المفردات فی غریب القرآن، ص808.</ref> و یا [[خستگی]] حاصل از رنج است <ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، (بیتا)، لسان العرب، ج1، ص758.</ref> که در اینجا همان معنای اول مراد است، اما از آنجا که ماده «نصب» از ثلاثی مجرد، لازم است و برای متعدی کردن آن از باب [[افعال]] استفاده میشود <ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، (بیتا)، لسان العرب، ج1، ص758.؛ زبیدی، محمد بن محمد، (بیتا)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج2، ص433.</ref>، صورت صحیح قرائت واژه «ینصبنی» در [[حدیث]] مورد بحث به صورت متعدی از باب افعال است. | |||
==== شجنه ==== | |||
شجنه در لغت به معنای شاخه درخت <ref>فراهیدی، خلیل، (بیتا)، کتاب العین، ج6، ص36.</ref> و بخشی از شاخه <ref>ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، (١٣6٧)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج2، ص447؛ زبیدی، محمد بن محمد، (بیتا)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج18، ص313.</ref> و خوشه انگور <ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، (بیتا)، لسان العرب، ج13، ص233.</ref> و اساسا بخشی از یک چیز <ref>زمخشری محمود بن عمر، (١٩٧٩)، أساس البلاغة، ص321؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، (بیتا)، لسان العرب، ج13، ص233.</ref> است. | |||
==== مضغه ==== | |||
این واژه در اینجا در معنای پاره گوشت <ref>فراهیدی، خلیل، (بیتا)، کتاب العین، ج4، ص370؛ ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، (١٣6٧)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج4، ص399.</ref> به کار رفته است. <ref>روحی برندق، کاوس، قلمرو عصمت فاطمه زهراء{{س}} در حدیث «فاطمة بضعه منی، پژوهشهای اعتقادی کلامی» تابستان 1395 - شماره 22.</ref>. | |||
== سند حدیث == | == سند حدیث == |