←مقدمه
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
(←مقدمه) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[هستیشناسی در قرآن]] - [[هستیشناسی در حدیث]] - [[هستیشناسی در اخلاق اسلامی]] - [[هستیشناسی در معارف دعا و زیارات]] - [[هستیشناسی در معارف و سیره سجادی]] - [[هستیشناسی در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط = هستیشناسی (پرسش)}} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[هستیشناسی در قرآن]] - [[هستیشناسی در حدیث]] - [[هستیشناسی در اخلاق اسلامی]] - [[هستیشناسی در معارف دعا و زیارات]] - [[هستیشناسی در معارف و سیره سجادی]] - [[هستیشناسی در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط = هستیشناسی (پرسش)}} | ||
== | == جهانبینی الهی == | ||
{{اصلی|جهانبینی الهی}}} | |||
در جهانبینی الهی، مسائلی از «هستیشناسی» وجود دارد که به عنوان زیربناهای [[نظام اندیشه اسلام]] شناخته میشود؛ از جمله آنها موارد ذیلاند: | |||
=== اختصاص حاکمیت به خداوند === | |||
{{اصلی|توحید در حاکمیت}} | |||
[[ | [[مسلمین]] بر این عقیدهاند که [[خالق]] و آفریننده [[جهان هستی]]، تنها خداوند یگانه و [[قادر]] [[متعال]] است؛ بر این اساس تنها در برابر ذات او [[تسلیم]] میشوند و [[طاعت]] و [[بندگی]] هیچ [[انسانی]] را نمیپذیرند؛ مگر اینکه [[اطاعت]] آن [[اطاعت خداوند]] باشد؛ از اینرو هیچ انسانی [[حق]] ندارد، انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود وادار نموده و آنان را از آزادیهای خود [[محروم]] سازد و نیز برای [[جامعه]]، خودسرانه [[قانون]] وضع کند و [[روابط]] و [[رفتار اجتماعی]] را مطابق با [[شناخت]] و [[ادراک]] و خواست خود تنظیم نماید. | ||
[[قرآن کریم]]، مصدر حاکمیت را تنها [[خدای متعال]] میداند و در موارد متعدد میفرماید: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}<ref>«داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷ و سوره یوسف آیات ۴۰ و ۶۷.</ref>. [[علامه طباطبائی]] در “تفسیر المیزان” ذیل این [[آیات]] مینویسد: “حکم هم که یکی از صفات است از نظر اینکه خود نوعی از تأثیر است، معنای استقلالیش تنها از آن خداوند است؛ چه [[حکم]] در حقایق [[تکوینی]] و چه در [[شرایع]] و [[احکام وضعی]] و اعتباری، معلوم است که اگر غیر خداوند کسی دارای حکم بود، میتوانست حکم خدای را به وسیله حکم خودش ابطال کند و با خواست او معارضه نماید”<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج۱۳، ص۱۸۳.</ref>. | |||
[[ | بنابراین حکم تکوینی مختص خدای متعال است؛ ولی در حکم [[تشریعی]]، مواردی دارد که به [[اذن خداوند]] به غیر او نیز نسبت پیدا میکند<ref>{{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ}} «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه ۲۶؛ {{متن قرآن|وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ}} «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن» سوره مائده، آیه ۴۹.</ref>. لذا [[اعتقاد]] به: انحصار [[حاکمیت]] [[خداوند]]، پایه اساسی و [[استوار]] [[نظام اسلامی]] است که در [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] نیز تبلور یافته است. چنانچه میگویند: حاکمیت مطلق بر [[جهان]] و [[انسان]] از آن خداست و هم او، انسان را بر [[سرنوشت]] [[اجتماعی]] خویش [[حاکم]] ساخته است. هیچکس نمیتواند این [[حق الهی]] را از انسان سلب کند یا در [[خدمت]] [[منافع]] فرد یا گروهی خاص قرار دهد<ref>اصل ۵۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.</ref>. | ||
=== [[نیازمندی به وحی]] در [[تنظیمات اجتماعی]] === | |||
در [[نظام سیاسی]] و اجتماعی که بر اساس [[اسلام]] شکل میگیرد؛ نه تنها در جهتگیری و ساختار؛ بلکه در بُعد [[قوانین]]، مقررات، [[برنامهریزی]] و برقراری تنظیمات اجتماعی نیز لازم است با وحی و [[دستورات الهی]] مطابقت داشته باشد. مهمترین دلایلی که نیازمندی [[بشر]] به وحی را در انتظامبخشیدن به [[حیات اجتماعی]] خویش توجیه میکنند، عبارتاند از: | |||
# '''فهم مسیر صحیح [[زندگی]]، تابع [[اعتقاد]] به وحی''': همواره انسان، در پرتو [[علم کامل]] به [[روابط]] و قانونمندی پدیدهها و [[انتخاب]] صحیح آنها میتواند مسیر درست زندگی را پیدا کند؛ اما دستگاه ادراکی او به سبب وجود موانع و محدودیتهای [[ابزار شناخت]]، از فهم همه رموز و پیچیدگیهای [[جهان هستی]] [[ناتوان]] است. [[تاریخ]] زیست اجتماعی بشر، آینه صادقی است و این [[حقیقت]] را به خوبی منعکس نموده است که هرگاه بشر، مستقلاً با تکیه بر [[اندیشهها]] و تواناییهای خود به [[دعوت انبیا]] پشت نموده، نه تنها از خیر و [[صلاح]] [[محروم]] شده؛ بلکه زندگی رنجآور؛ بیثبات و توأم با [[ناامیدی]] و ناآرامی را تجربه کرده است. علم کامل و مطلق به روابط هستی را میتوان تنها، نزد [[انبیاء الهی]] جستجو نمود؛ چون [[علم]] آنان از [[علم مطلق الهی]] سرچشمه گرفته و به وسیله وحی به ایشان منتقل شده است. بنابراین در [[مکتب اسلام]]، قوانین، مقررات، نقشه [[سعادت بشر]] و الگوی زندگی کمال مطلوب که از آن به عناوینی همچون: [[مدینه فاضله]] و [[حیات طیبه]] یاد میشود، توسط [[پیامبر بزرگوار اسلام]] که سرچشمه [[ایمان]]، [[علم]] و [[خیرخواهی]] منحصر به فرد و نیز [[خطاناپذیر]] هستند، ارائه شده است و اصولاً در [[اعتقادات اسلامی]]، [[قانونگذاری]] [[حق]] انحصاری [[خداوند]] و یا کسانی است که از جانب او [[مأذون]] هستند؛ زیرا اولاً: خداوند نسبت به همه [[مصالح]] [[حقیقی]] [[بشر]] [[آگاهی]] کامل دارد، ثانیاً: خداوند [[عادل]] است و هیچ ستمی بر [[بندگان]] روا نمیدارد و ثالثاً: خداوند در قانونگذاری هیچ منفعتی ندارد و هرچه هست جریان خیر و [[صلاح]] است که از [[ناحیه]] او متوجه بندگان میشود<ref>رجوع کنید به محمدتقی مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام، ج۱، ص۲۳۹ - ۲۴۳.</ref>. | |||
# '''[[احساس]] [[آرامش]] و [[خوشبختی]] و تابع [[اعتقاد]] به خداوند و [[تبعیت]] از [[وحی]]''': [[انسان]] محدود، با خواستههای نامحدود، اگر در برخورد با [[شدائد]] و شرایط سخت محیط، با دید مادی به [[جهان]] بنگرد، نمیتوان از او توقع و انتظاری بیش از این داشت. همیشه خود را ناکام و مغبون میبیند و سراسر [[زندگی]] او آمیخته از دغدغه و [[اضطراب]] میشود؛ چون دیدگاهی که در آن ماده به عنوان منشأ [[قوانین]] و جهان نیز، همین [[دنیا]] معرفی میشود و ورای ماده و هستی ملموس و محسوس، چیزی به رسمیت شناخته نمیشود [[گریز]] از این وضعیت و رسیدن به [[آرامش روحی]]، تنها در پرتو [[تغییر]] نوع نگاه به هستی، انسان و [[غایت]] او و پیوستن به [[دعوت انبیا]] ممکن میشود. [[مکتب]] [[انبیای الهی]] با [[دعوت به پرستش خدا]] و اعتقاد به جهان دیگر، قفس تنگ عالم مادی را شکسته، انسان را به ابدیتی پیوند میدهد که بدون [[احساس پوچی]] و [[سرگردانی]] و با مقصد قرار دادن خداوند و پیوستن به [[مقام قرب]] او، کمال، خوشبختی و [[سعادت]] خود را جستجو میکند. علاوه بر آن، [[برقراری عدالت]] که از اصلی ترین [[اهداف بعثت پیامبران]] است<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}} «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>، موجب میشود که جلوی تعدّی و [[تجاوز]] به [[حقوق انسانها]] گرفته شود و آنها از [[زندگی]] در چنین نظامی، [[احساس]] [[راحتی]] و [[آرامش]] کنند. | |||
# '''[[پیروی]] از [[وحی]]، سامانبخش [[رفتار]] فردی و [[اجتماعی]]''': گذشته از حوزههای [[اندیشه]] و روان، [[رفتار انسان]] نیز باید در شعاع [[نورانی]] [[تعالیم]] وحی قرار گیرد تا به [[سعادت]] و [[رفاه]] [[دنیا]] و [[آخرت]] دست یابد. وقتی از رفتار انسان سخن میگوییم، رفتار فردی و اجتماعی او مورد نظر است و نمیتوان این دو نوع رفتار را در حوزه جدای از هم دانست؛ زیرا [[انسان]] جزئی از یک [[جامعه]] و در مقیاس عمومی، [[جامعه بشری]] محسوب میشود و [[اجتماع]] [[انسانی]] نیز متشکل از تکتک افراد است؛ بنابراین تداخل و تأثیرگذاری در بعد فردی و اجتماعی در یکدیگر و عدم امکان انفکاک آن دو از هم را، نمیتوان [[انکار]] نمود. | |||
[[ | [[احکام]] و [[دستورات]] [[دینی]]، رفتار فرد و جامعه را برای دستیابی به سعادت، هماهنگ با [[باورهای اعتقادی]] و [[نظام فکری]]، [[سازماندهی]] میکنند؛ بنابراین نقش عمده [[ارزشها]] و [[احکام الهی]]، [[حاکم]] و جهتدهنده همه دانستنیها و [[علوم]] و نیز تنظیم کننده همه [[شؤون]] و ابعاد [[نظام]] فردی و اجتماعی [[جامعه اسلامی]] است. | ||
=== دنیا و آخرت، گستره توسعه در نظام [[الهی]] === | |||
نظام الهی برای انسان دو نمونه زندگی را به رسمیت میشناسد؛ زندگی در دنیای مادی و این [[جهان]] و دیگری زندگی در [[جهان آخرت]] که هر کدام از این دو، ساز و کارهای ویژه خود را دارند و باید [[انسانها]] با [[کوشش]] و تلاش، آنها را فراهم سازند. دستورات [[قرآن کریم]] و [[انبیا]] الهی بر این مبنا [[استوار]] است که باید توشه آن جهان، در دنیای مادی فراهم شود. این دنیا مقدمه عالم دیگر و کشتزار محصولاتی است که باید در آن جهان درو شود؛ بنابراین، [[خداوند]] [[پیامبران]] را به منظور [[راهنمایی]] [[بشر]] برای کسب [[توفیق]] بیشتر در همین امر مهم، فرستاده است. قانونهای الهی که توسط پیامبران [[ابلاغ]] میشود، همگی [[یاریدهنده]] [[بشر]] در این راهند و هرچند برای این [[جهان]] نیز قوانینی وضع شده؛ ولی مقصود اصلی تأمین [[سعادت]] در [[زندگی]] بیپایان آن جهان است که البته دنباله منطقی و طبیعی سعادت در این جهان به شمار میرود؛ ولی مطمئناً زندگی این جهان، [[هدف]] اصلی نیست؛ بلکه وسیله نیل به سعادت در جهان [[ابدی]] است. [[قرآن کریم]] زندگی [[دنیایی]] را چون بازیچههای کودکانه خوانده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ}}<ref>«زندگانی این جهان تنها بازیچه و سرگرمی است» سوره محمد، آیه ۳۶.</ref>. | |||
بنابراین [[دنیا]]، مکانی است که [[انسان]] با [[رفتار]] اختیاریاش، [[حیات]] ابدی خود را رقم میزند و در واقع، مزرعه [[آخرت]]<ref>{{متن حدیث|بالدنيا تحرز الآخرة}}؛ بحار الانوار، ج۶۷، ص۶۷؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۵.</ref> است و نیز امیرالمؤمنین علی {{ع}} از آن به {{متن حدیث|مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ}}<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا... وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ اكْتَسَبُوا فِيهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحُوا فِيهَا الْجَنَّةَ...}}؛ “همانا دنیا خانه درستی است، برای کسانی که در آن درست زندگی کنند.. و دنیا تجارتخانه و بازار یاران خدا است که در آن، رحمت خدا را به دست میآورند و بهشت را سود میبرند”؛ نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت ۱۲۶. ص۱۱۳۸.</ref> نام برده است. | |||
از اینرو در [[نظام]] [[الهی]]، منظر توسعه و کمال، تنها محدود به حیات دنیایی نیست؛ بلکه دنیا و آخرت، در یک مجموعه واحد و متصل به هم قرار دارد و برای تأمین سعادت و [[رفاه]] هر دوی آن [[برنامهریزی]] شده است. | |||
=== معادگرایی و [[خودکنترلی]] === | |||
نظام الهی زندگی انسان را به دنیای مادی محدود نمیکند و [[جهان آخرت]] را که پس از آن میآید ادامه حیات انسان میشمرد. [[اعتقاد]] به آخرت، [[معاد]] و حضور در [[محکمه]] [[کیفر الهی]]، [[محاسبه]] کارهای انسان و اعطای [[ثواب و عقاب]]<ref>{{متن قرآن|فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ }} «پس هر کس همسنگ ذرهای نیکی ورزد، آن را خواهد دید * و هر کس همسنگ ذرهای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.</ref> و [[باور]] این [[حقیقت]] که مردن، انتقال از یک [[نقص]]، به کمال است، [[انسان]] را از [[لغزشها]] باز میدارد و در او تقوایی ایجاد میکند که عامل کنترل درونی، در مقابل [[تعدی]] و [[تجاوز به حقوق دیگران]]، است. علاوه بر آن با توجه به وجود عوامل نگهدارنده [[اجتماعی]]؛ همچون: [[امر به معروف]]، [[نهی از منکر]]<ref>فی التنزیل: {{متن قرآن|كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}} «شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰؛ {{متن قرآن|وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}} «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند» سوره توبه، آیه ۷۱؛ و {{متن حدیث|قال علي {{ع}}: قِوَامُ الشَّرِيعَةِ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ إِقَامُ الْحُدُودِ}}؛ غررالحکم و دررالکلم.</ref>، حسّ [[مسؤولیت]] نسبت به [[سرنوشت]] دیگران و [[جامعه اسلامی]]<ref>امام صادق {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ النَّبِيَّ {{صل}} قَالَ: مَنْ أَصْبَحَ لَايَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ، وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي: يَا لَلْمُسْلِمِينَ، فَلَمْ يُجِبْهُ، فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ}}؛ کافی، ج۲، ص۱۶۴، حدیث ۵ و امام علی {{ع}} قال: {{متن حدیث|اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ}}؛ نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج۷، ص۳۰۴ و رسول الله {{صل}} قال: {{متن حدیث|أَلَا كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ...}}؛ صحیفة الرضا، ج۲، ص۱۴۵۹.</ref> و همچنین نقش تعیینکننده [[حکومت]] در [[حفظ]] و حراست افراد و [[جامعه]] از [[انحطاط]] و [[انحراف]]، مکمل عامل کنترل درونی بوده و صیانت جامعه اسلامی را تضمین مینماید<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۹۲.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == |