حدیث فاطمة بضعة منی: تفاوت میان نسخه‌ها

۹٬۲۸۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۲۳
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
=== [[ازدواج علی]]{{ع}} با دختر [[ابوجهل]]، شان صدوری ساختگی ===
=== [[ازدواج علی]]{{ع}} با دختر [[ابوجهل]]، شان صدوری ساختگی ===


برخی [[منابع اهل سنت]]، شان صدور این [[روایت]] را جریان [[ازدواج حضرت علی]]{{ع}} با دختر [[ابوجهل]] آن هم در [[زمان]] [[حیات حضرت فاطمه]]{{س}} دانسته‌اند حال آنکه [[نقلی]] که بدان استناد شده به دلیل اشکالات موجود در آن قابل پذیرش نیست:
نويسندگان [[صحاح]] شش‏گانه [[اهل سنت]]، اعم از بُخارى و مُسلم؛ و نیز مؤلفین مسانید و [[سنن]]، از متقدّمين و متأخّرين آورده‌اند که: على بن ابیطالب{{ع}} از دختر [[ابوجهل]]، در [[زمان]] حيات [[رسول خدا]]{{صل}} آن هم در حالى كه [[فاطمه]]{{س}} همسرش بود، [[خواستگاری]] کرد. که این کار موجب [[خشم پیامبر]]{{صل}} و دخترش فاطمه{{س}} گردید. برای روشن شدن این موضوع، به [[روایات صحیح]] [[بخاری]] که مهمترین کتاب اهل سنت است اشاره می‌کنیم تا حال دیگر [[روایات]] از کتب اهل سنت مشخص گردد.


«از [[مسور بن مخرمه]] روایت شده که [[علی بن ابی طالب]] دختر ابوجهل را به [[عقد]] خود در آورد. این خبر به [[گوش ]][[فاطمه]] رسید. او نزد [[پیامبر]]{{صل}} رفته و گفت: علی، دختر ابی [[جهل]] را عقد کرده است و [[مردم]] [[گمان]] می‌برند که شما نسبت به [[ناراحتی]] دخترانتان، هیچ نگران نیستید! پس [[رسول خدا]]{{صل}}بلند شد و بعد از سخنانی فرمود: … همانا فاطمه پاره تن من است و من با ناراحتی او [[خشمگین]] می‌شوم. به [[خدا]] [[سوگند]] که دختر [[پیغمبر]] و دختر [[دشمن خدا]] (ابوجهل) نزد یک مرد جمع نخواهند شد! پس از آن بود که علی این عقد را [[باطل]] کرد» <ref>بخاری، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله، صحیح بخاری، محقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، ج 5، ص22.</ref>.
==== متن [[روایت]] ====
بخاری در کتاب «[[خمس]]» به نقل از زُهْرى می‌‌نویسد: «هنگامى كه على بن الحسين{{ع}} بعد از كشته شدن حسين بن على{{ع}} از نزد يزيد بن معاويه به مدينه آمد، مِسْوَر بن [[مخرمه]] به ديدار او رفت و گفت: آيا درخواستى از من دارى كه آن را انجام دهم؟ على بن الحسين فرمود: «نه..».. آنگاه مِسْوَر بن مخرمه به [[علی بن الحسین]]{{ع}} رو کرد و گفت: آن [[روز]] که على بن ابى طالب{{ع}}، دختر ابوجهل را در زمان فاطمه{{س}} خواستگارى كرد. من به سنّ [[بلوغ]] رسيده بودم، پيامبر [[خدا]]{{صل}} را به یاد می‌آورم که بالاى [[منبر]] براى [[مردم]] [[خطبه]] می‌خواند و از دامادش [[ابو العاص]] بن ربيع كه از طايفه بنى [[عبد]] [[شمس]] بود ياد می‌كرد و او را به خاطر خوش رفتاريش می‌ستود و می‌فرمود: «او به هنگام گفت و گو با من راست مى‌‏گفت و به وعده‌‏اى كه مى‏‌داد [[وفا]] مى ‌كرد <ref>مفهوم آن این است، که علی{{ع}} پیامبر{{صل}} را تصدیق نمی‌کرده، و به وعده‌های خود وفا دار نبوده؛ پناه بر خدا از دست این دروغ پردازان کذاب. ر.ک: صحيح بُخارى، کتاب خمس؛ ج 3،حدیث 1132، شماره 2943.</ref>..... به خدا [[سوگند]]! [[دختر رسول خدا]] و دختر [[دشمن خدا]] هيچ گاه با هم جمع نمى‏‌شوند» <ref>صحيح بُخارى، كتاب مناقب؛ ج3، حدیث 1364 و 1365، شماره 3523.</ref>. بخاری مشابه این نقل را در جای دیگری از صحیح خود نیز نقل کرده است. ر.ک: صحيح بُخارى، كتاب [[مناقب]]؛ ج3،[[ حدیث]] 1364 و 1365، شماره 3523. وی همچنین در دو كتاب دیگرش «نكاح و [[طلاق]]»، به نقل از مِسْوَر بن [[مخرمه]] این داستان را طور دیگر نقل می‌کند و می‌نویسد: مِسْوَر گفته است: از پيامبر [[خدا]]{{صل}} شنيدم كه بر فراز [[منبر]] مى‏‌فرمود: «[[خانواده]] هُشام بن مغيره ([[ابوجهل]]) از من [[اجازه]] خواستند كه دخترشان را به [[ازدواج]] على بن ابى‏ طالب{{ع}} درآورند! من اجازه نمى‏‌دهم، اجازه نمى‌دهم، هرگز اجازه نمى‌دهم!! مگر اين‏كه پسر [[ابو طالب]] بخواهد دختر مرا طلاق دهد و با دختر آن‏ها ازدواج كند، چرا كه [[فاطمه]] پاره تن من است، كسى كه او را پريشان سازد، مرا پريشان كرده و كسى كه او را بيازارد مرا آزرده است» ر.ک: صحيح بُخارى، ج 5، كتاب نكاح؛ حدیث 2004، شماره 4932 و کتاب طلاق؛ ج3، حدیث 2022، شماره 4974؛ صحيح مُسلم، ج5، حدیث؛ 53- 55؛ [[سنن]] تِرمذى، ج5، حدیث؛ 464 و 465 شماره‏هاى 3893 و 3895؛ [[سنن ابن ماجه]]، ج3، حدیث 412 و 413 شماره‏ هاى 1998 و 1999؛ سنن ابى داوود، ج2، حدیث91 و 92 شماره ‏هاى 2069 و 2071؛ المستدرك على الصحيحين، ج3، حدیث 173، شماره هاى 7449- 4751 و [[مسند احمد]]، ج 4، حدیث 571، شماره 15691.</ref>.


به همین مضمون نقل‌های دیگری نیز از [[اهل سنت]] وجود دارد‌: «پیامبر{{صل}} در بالای [[منبر]] بوده و فرمود: همانا [[فرزندان]] هشام بن [[مغیره]] از من [[اجازه]] خواسته‌اند که دخترشان را به عقد علی بن ابی طالب درآورند!
==== بررسی [[روایت]] ====
اجازه نمی‌دهم! اجازه نمی‌دهم! اجازه نمی‌دهم! مگر اینکه پسر [[ابی طالب]] [[دوست]] داشته باشد دختر من را [[طلاق]] دهد و با دختر آنها [[پیمان]] [[ازدواج]] بندد. همانا دختر من پاره تن من است …».<ref> قشیری نیسابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، محقق: عبد الباقی، محمد فؤاد، ج 4، ص1902؛ سجِسْتانی، سلیمان بن أشعث، سنن أبی داود، محقق: عبد الحمید، محمد محی الدین، ج 2، ص226.</ref>.
===== بررسی متنی =====
از کنار هم گذاشتن متن روایتی که [[بخاری]] در مواضع مختلف نقل نموده، تناقضاتی آشکار می‌گردد که نمی‌توان آنها را توجیه نمود. به عنوان نمونه:  
#بخاری در یک جا می‌نویسد؛ [[پیامبر]]{{صل}} روی منبر فرمود:[[ خانواده]] ابوجهل از من خواستند تا دخترشان را به [[عقد]] علی{{ع}} درآورند و در جای دیگر ناقل می‌گوید: علی{{ع}} [[خواستگاری]] کرد اما فاطمه{{س}} نزد پیامبر{{صل}} آمد و گفت: علی{{ع}} او را به عقد خود درآورده است.
#علاوه بر این در جای دیگر [[مسور]] می‌گوید من در آن ماجرا به سن [[بلوغ]] رسیده بودم در حالی که تاريخ ‏نويسان می‌گویند: ولادت مِسوَر بعد از [[هجرت]] بوده و در آن [[زمان]] شش يا هفت سال بیشتر نداشته است. <ref>تهذیب التهذیب، ج10، ص138.</ref>.


==== بررسی و نقد ====
===== [[بررسی سندی]] =====
[[بخاری]] در نقل این داستان آن را به دو نفر منسوب می‌کند که به شرح حال هر یک می‌پردازیم:
 
'''الف: [[زهری]]'''
 
وی كسى است كه بزرگانی از خود [[اهل سنت]] او را از جمله اشخاص [[منحرف]]، [[دروغگو]] و از [[دشمنان]] امير [[مؤمنان]] على{{ع}} و [[اهل]] بيت{{ع}} دانسته‌اند.<ref>استیعاب؛ ج 2، ص117؛ کاشف؛ ج 2، ص301؛ شرح نهج البلاغه؛ ج4، ص102. ابن خَلّكان درباره دشمنی زُهْرى با اسلام و پيامبر{{صل}} و اهل بيت{{ع}} می‌نویسد: او این دشمنی را از پدرانش به ارث برده است. وفیات الاعیان، ج4، ص178.</ref>. دهلوى نیز در كتاب «[[رجال]] المشكاة» در شرح حال زُهْرى مى‏‌گويد: وی به كمىِ ديانت و ديندارى دچار شده بود و در دستگاه [[امویان]] به [[ثروت اندوزی]] پرداخته بود که این امر باعث [[سرزنش]] وی توسط [[دانشمندان]] و زاهدان معاصر او شده بود. <ref>تهذیب التهذیب، ج 4، ص204؛ تحف العقول عن آل رسول؛ ص274و277 و احیاء علوم الدین، ج2، ص143.</ref>. آنچه در مورد زهری می‌توان گفت این است كه: وی از [[جاعلان حدیث]] در دستگاه امویان بود و برای اینکه [[حدیثی]] را به خورد [[مردم]] بدهد، آن را به [[پیامبر]]{{صل}} و یا اهل بیتش منسوب می‌کرد تا بیشتر مورد قبول مردم واقع شود. <ref>سید علی حسینی میلانی، خواستگاری ساختگی، ص81.</ref>.
 
'''ب: مِسْوَر بن مخرمه‏'''
 
#نقل شده که او از ملازمان عبدالله بن زبير بوده است. همان ابن زبيری که [[دشمنی]] سر [[سختی]] با علی{{ع}} داشت و هیچ كارى را بدون [[مشورت]] با مِسور انجام نمى‏‌داد.
#هر گاه [[مسور]] نام معاويه را بر زبان جارى مى‏‌كرد، بر او [[درود]] و [[صلوات]] مى‏‌فرستاد، و از ارادتمندان به [[معاویه]] محسوب می‌شد و در دشمنی معاویه با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیز تردیدی نیست.
#[[خوارج]] نیز که از مخاللفان [[امام علی]]{{ع}} بودند با او رفت و آمد و مذاكرات خصوصى داشتند. آن‏ها نظرات او را پذيرفته و خود را به او منسوب مى‏‌كردند. <ref>سیر اعلام النبلاء، ج3، ص394و390. و تهذیب التهذیب، ج10، ص138.</ref>.
#[[ابن حجر]] نیز در مورد او مى‏‌گويد: من از مِسْوَر در شگفتم كه مى‏‌گويد:...تا [[روح]] در [[بدن]] دارم از على بن الحسين{{ع}}[[ دفاع]] مى‏‌كنم؛ چراکه او [[فرزند فاطمه]]{{س}} است؛ اما از طرفی [[قلب]] على بن‏ الحسين{{ع}} را به خاطر [[طعنه]] بر جدش علی{{ع}} جریحه دار می‌کند!! بلكه از مِسْوَر باز هم تعجّب مى‏‌كنم كه عميق ‌تر از تعجّب قبل است،؛ چراکه او حاضر است [[جان]] خود را برای على بن‏ الحسين{{ع}} چون فرزند پسر [[فاطمه]]{{س}} است بدهد، در حالی که براى خود حسين بن علی{{ع}} جانش را [[فدا]] نکرد. <ref>فتح الباری، ج9، ص168.</ref>.
 
===== بررسی محتوایی =====
[[مسور]] می‌گوید: [[پیامبر]]{{صل}} در مورد دامادش [[ابو العاص]] بن ربيع كه از طايفه بنى [[عبد]] [[شمس]] بود ياد كرد و او را به خاطر خوش رفتاريش می‌ستود و در موردش فرمود: او به هنگام گفت و گو با من راست مى‌گفت و به وعده‌‏اى كه مى‏‌داد، [[وفا]] مى‌كرد.- کنایه از اینکه این [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} من را [[تصدیق]] نمی‌کند، و به وعده‌های خود نسبت به من پیامبر وفا دار نیست-. در این داستان باید گفت که [[راویان]] و جاعلان [[غافل]] از این هستند که همین [[پیامبری]] که این حرفها را در مورد علی{{ع}} به او نسبت می‌دهند؛ بارها علی{{ع}} را [[معیار حق]] و [[برادر]] و [[وصی]] خود خوانده و فرموده است: «على همیشه با [[حق]] است و حق هم با علی است».<ref>المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص134، ح 4628؛ الامامة و السیاسة، ج 1، ص73.) و یا اینکه فرموده است: «علی برادر من در دنیا و آخرت است»(تاریخ امام على{{ع}} به نقل از تاریخ دمشق، ج 1، ص117؛ مسند احمد، ج 1، ص230 و مستدرک حاکم، ج 3، ص14.</ref>. و صدها [[حدیث]] دیگری که در [[فضیلت علی]]{{ع}} بیان فرموده؛ با این حال چگونه می‌توان علی{{ع}} را [[تکذیب]] کننده و [[خیانت]] کار دانست؟!
 
==== نتیجه ====
با توجه به آنچه گذشت می‌گوییم: اين حديث از [[احادیث]] ساختگى که توسط مبغضین [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و جهت تنقیص جایگاه آن حضرت در برابر انبوهی از [[روایات]] [[فضائل امام علی]]{{ع}}، [[جعل]] شده است. <ref>خواستگاری ساختگی، سیّد علی میلانی، مرکز حقایق اسلامی، قم، 1387هـ ش، چاپ دوّم، ص47-119.</ref>.


== جمع بندی ==
== جمع بندی ==
۱۱٬۱۴۲

ویرایش