←ولادت و نیاکان
(←منابع) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
== ولادت و نیاکان == | == ولادت و نیاکان == | ||
[[مریم]]{{س}} با [[سرپرستی]] [[حضرت زکریا]] [[دوران کودکی]] را پشت سر نهاده، و قدم در سنین [[بلوغ]] گذاشت و چنان که برخی از [[مفسران]] گفتهاند، گاه گاهی برای رفع نیازهای خود به [[خانه]] [[زکریا]] و نزد خالهاش میرفت. روزی در گوشه خانه زکریا، در قسمت شرقی آن برای شستوشوی [[بدن]] و [[غسل]]، پردهای زده بود و به پشت پرده رفته بود که ناگهان [[جوان]] بسیار [[زیبا]] و [[دل]] فریبی را دید که به طرف او میآید. این جوان زیبا، [[فرشته]] بزرگ [[الهی]] [[جبرئیل امین]] بود که به صورت [[انسانی]] پیش مریم آمده بود تا [[روح]] [[عیسی]]{{ع}} را در وی بدمد. مریم که تا به آن [[روز]] در کمال [[عفت]] و [[پاکی]] [[زندگی]] کرده و شب و روز خود را به [[عبادت]] و [[تقوا]] گذرانده و [[خلوت]] سرای دل را به [[معشوق]] [[حقیقی]] سپرده بود<ref>در این باره مولوی اشعار لطیفی دارد که در صفحات بعدی خواهد آمد.</ref>، بدون آنکه بداند آن جوان زیبا کیست و از نام و نشان او [[پرسش]] کند، به [[پروردگار]] خویش [[پناه]] برد و با یک جمله کوتاه و موعظهآمیز از آن جوان خواست تا بیدرنگ از کنار او دور شود. | |||
بهتر است این قسمت را از [[خدای تعالی]] و [[قرآن کریم]] بشنوید، چنانکه در [[سوره مریم]] آمده است: «در این کتاب مریم را یاد کن آن دم که در مکانی در سمت شرق از کسان خود کنار گرفت و در برابر آنها پردهای زد. در این وقت ما روح خود را به سوی او فرستادیم و او به صورت انسانی [[خلقت]] تمام بر او نمودار شد. مریم گفت: از تو به [[خدای رحمان]] پناه میبرم اگر [[پرهیزکار]] هستی. وی گفت: من فرستاده پروردگار تو هستم (آمده م) تا پسری [[پاکیزه]] به تو عطا کنم.»..<ref>متن آیه این است: {{متن قرآن|قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا}} و ترجمهای که در بالا شده طبق آن است که لفظ «إِنْ» را شرطیه بگیریم، چنان که اکثر مفسران همین گونه معنا کردهاند. برخی هم «إِنْ» نافیه گرفتهاند و معنای آن طبق این قول این گونه میشود: از تو به خدای رحمان پناه میبرم که تو پرهیزکار نیستی یعنی اگر پرهیزکار بودی این جا نمیآمدی؟ مریم (۱۹) آیات ۱۶-۱۹.</ref>. | |||
[[مریم]] که با شنیدن این جمله [[اطمینان]] خاطری پیدا کرد و دانست که این [[جوان]] [[بشر]] نیست و منظور سوئی ندارد، به [[فکر]] فرو رفت که چگونه ممکن است زنی بدون تماس با جنس مخالف فرزند دار شود، از این رو با [[تعجب]] پرسید: «چگونه ممکن است مرا پسری باشد، با اینکه بشری به من دست نزده و [[زن]] آلودهای هم نبودهام؟»<ref>{{متن قرآن|قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا}} «گفت: چگونه مرا پسری تواند بود که بشری به من دست نزده است و بدکاره هم نبودهام» سوره مریم، آیه ۲۰.</ref>. | |||
[[فرشته]] [[الهی]] [[قدرت پروردگار]] تعالی را به یاد او آورده و این جمله را در پاسخش گفت: | |||
«اینگونه است، [[پروردگار]] تو گفته که این کار را بر من آسان است و (ما میخواهیم) تا او را از جانب خویش نشانه و رحمتی قرار دهیم و کاری گذشته است»<ref>{{متن قرآن|قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِيًّا}} «گفت: چنین است؛ پروردگارت میفرماید که آن (کار) بر من آسان است و (بر آنیم) تا او را نشانهای برای مردم و رحمتی از سوی خویش گردانیم و این کاری انجام شدنی است» سوره مریم، آیه ۲۱.</ref>. | |||
مریم دانست که [[مشیت]] [[حق تعالی]] کار خود را کرده و قرار است مولود بزرگوار و پاکیزهای بدون وجود پدر از مریم پدید آید و [[آیت]] و رحمتی از جانب [[خدا]] باشد. از آن پس آثار حمل در شکم مریم پدید آمد و پس از مدتی هنگام وضع حمل فرا رسید. از آن [[زمان]] که [[حضرت مریم]] آثار حاملگی در خود [[مشاهده]] کرد، به جای دوری رفت و آنگاه که هنگام وضع حمل فرا رسید، خود را به کنار درخت خرمایی کشید.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۵۸۱.</ref> | |||
===[[اختلاف]] در کیفیت حمل و مدت آن و مکان وضع حمل [[عیسی]]=== | |||
در این جا بد نیست قبل از شرح و توضیح این قسمت، این را بدانید که در کیفیت حمل و ماجراهای دیگری که به دنبال آن به وقوع پیوست، میان [[مفسران]] و همچنین [[روایات]] اختلاف است. | |||
درباره کیفیت حمل جمعی گفتهاند: [[جبرئیل]] آستین [[مریم]] را گرفت و در آن دمید و همان [[ساعت]] مریم حامله شد و آثار [[آبستنی]] در وی ظاهر گردید. قول دیگر آن است که گریبان جامهاش را گرفت و در آن دمید. در [[حدیثی]] از حضرت [[ابوالحسن]]{{ع}} - که ظاهراً [[حضرت موسی بن جعفر]]{{ع}} است - [[روایت]] شده که فرمود: جبرئیل نوعی خرما از [[بهشت]] آورد و به مریم داد و مریم هفت دانه از آن خورد و همان سبب حاملگی او گردید. | |||
در مدت حمل نیز اختلاف بسیاری است: برخی چون [[ابن عباس]] و دیگران گفتهاند: مدت حمل و فاصله آن تا زایمان یک ساعت بود که در این یک ساعت عیسی{{ع}} به اندازه نه ماه پرورش یافت. بعضی چون [[مقاتل]] گفتهاند: مدت حمل سه ساعت بود. برخی گفتهاند: نه ساعت که هر ساعتی به مقدار یک ماه دیگران بود. در چند [[حدیث]] از [[امام صادق]]{{ع}} و [[اهل بیت]] روایت شده که فرمودند: فاصله مابین حمل و وضع آن شش ماه بود و هیچ مولودی جز عیسی و [[حسین بن علی]]{{عم}} [[شش ماهه]] به [[دنیا]] نیآمدند و در حدیث دیگری است که زنده نماندند؛ یعنی اگر هم شش ماهه به دنیا آمدند، [[زندگی]] نکردند و از [[جهان]] رفتند. قولی هم هست که عیسی{{ع}} هفت ماهه یا هشت ماهه به دنیا آمد. به هر صورت، ولادت او نیز مانند ماجرای غیر عادی بود. | |||
در جایی هم که عیسی{{ع}} متولد شد و درخت خرمایی که مریم به پای آن آمد و از آن رطب تازه خورد، [[اختلاف]] است: مشهور آن است که [[عیسی]] در [[بیت اللحم]] (نزدیکی [[شهر]] [[بیتالمقدس]]) به [[دنیا]] آمد و هم اکنون بنای [[عظیم]] و [[زیبایی]] بدین نام در آن شهر برپاست که محل [[زیارت]] [[مسیحیان]] [[جهان]] است. قول دیگر آن است که [[مریم]] به [[مصر]] یا به [[دمشق]] آمد. در چند [[حدیث]] هم [[روایت]] شده که [[حضرت مریم]] به [[طی الارض]] به [[نینوا]] و [[سرزمین عراق]] رفت و کنار [[فرات]] یا نزدیکی [[بغداد]] در محله «[[براثا]]» وضع حمل کرد و سپس با عیسی به همان ترتیب به [[سرزمین]] بیتالمقدس بازگشت<ref>طوسی، امالی، ص۱۲۴ و ۱۲۵.</ref>. | |||
با توجه به این که همه این امور از امور غیر عادی بوده و به صورت [[معجزه]] انجام شده، هیچ یک از آنها بعید به نظر نمیرسد و با [[اعتقاد]] به [[قدرت]] [[حق تعالی]] و انجام امور [[خارقالعاده]] به وسیله [[انبیا]] و [[اولیای الهی]] و [[مقام]] مریم و عیسی در پیشگاه خدای عز وجل، همه آنها ممکن است و جای هیچ استبعادی نیست، چنانکه داستانهای دیگری هم که پس از آن پیش آمد، مانند سبز شدن درخت خرما و ریختن رطب تازه برای مریم همه از همین قبیل است. | |||
باری مریم{{س}} که دید با نداشتن شوهر و تماس نگرفتن با هیچ مردی باردار شده، از [[ترس]] آنکه [[مردم]] به او [[تهمت]] بزنند و یاوهگویان دربارهاش یاوه بگویند، خود را به کناری کشید و دور از کسان خویش به سر میبرد و چون هنگام وضع حمل فرا رسید، از روی [[ناچاری]] خود را به تنه درخت خرمایی رسانید و در آنجا نوزاد [[مبارک]] و بزرگوار خود را بر [[زمین]] نهاد<ref>در حدیثی است که عیسی{{ع}} روز بیست و پنجم ذیقعده به دنیا آمد.</ref>. در آن حال از شدت [[ناراحتی]] گفت: ای کاش نبودم و این وضع را بر خود نمیدیدم، چنان که [[خدای تعالی]] فرموده: «درد زاییبدن او را به سوی تنه [[نخل]] کشانید و گفت: ای کاش پیش از این مرده بودم و چیز حقیری بودم که فراموشم کرده بودند»<ref>{{متن قرآن|فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا}} «آنگاه درد زایمان او را به سوی تنه درخت خرمایی کشاند؛ گفت: کاش پیش از این مرده و از یاد رفته بودم» سوره مریم، آیه ۲۳.</ref>. | |||
از همین جمله، شدت [[اضطراب]] و [[ناراحتی]] [[مریم]] را از [[زخم زبان]] و [[تهمت]] [[مردمان]] میتوان فهمید و [[راستی]] هم برای دختری همچون مریم که تا آن [[ساعت]] در کمال [[عفت]] و [[تقوا]] [[زندگی]] کرده و هیچ مردی او را لمس نکرده و از نظر [[خانوادگی]] هم از خاندانی اصیل و [[پاکدامن]] به [[دنیا]] آمده است، بسیار تلخ و ناگوار است که او را به [[آلودگی]] و بدکارگی متهم سازند و با توجه به این که [[زنان]] از نظر [[احساس]] و [[عواطف]] ضعیفتر از مردان هستند و پیشآمدهای ناگوار و [[ناملایمات]] زودتر آنها را تحت تأثیر قرار میدهد، میتوان فهمید که آن ساعتها چقدر برای مریم دشوار و سخت گذشته، اما [[خدای رحمان]] که همه جا او را با [[حمایت]] خود [[حفظ]] کرده و در هر [[دشواری]] او را به [[پناه]] خویش درآورده بود، در چنین وضعی نیز او را به حال خود نگذاشت و مورد نوازش و [[دلداری]] قرار داد. [[قرآن]] میگوید: «در این وقت از زیر پای خود ندایش داد: [[غم]] مخور که پروردگارت برای تو در زیر پایت [[نهر]] آبی قرار داد و تنه [[نخل]] را حرکت بده (یا به جانب خود بکش) تا خرمای تازه برای تو بریزد. پس بخور و بنوش و روشنی دیده گیر (یعنی [[خرسند]] باش و [[دل]] خوش دار) و اگر از [[آدمیان]] کسی را دیدی، بگو من برای [[خدا]] روزهای [[نذر]] کردهام و امروز با هیچ بشری سخن نگویم»<ref>{{متن قرآن|فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا * وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا * فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا}} «پس او را از فرو دست وی ندا داد که: غمگین مباش، خداوند از بن (پای) تو جویباری روان کرده است * و تنه نخل را به سوی خود بتکان تا خرمایی چیده بر تو فرو ریزد * پس (از این خرما) بخور و (از آب آن جویبار) بنوش و دیده (به فرزند) روشن دار و اگر از مردم کسی را دیدی بگو برای (خداوند) بخشنده روزهای نذر کردهام و امروز به هیچ روی با کسی سخن نمیگویم» سوره مریم، آیه ۲۴-۲۶.</ref>. | |||
این ندای [[جان]] بخش که به گفته بسیاری از [[مفسران]] از دهان فرزندش [[عیسی]]{{ع}} خارج شد و آن نوزاد به سخن آمده و این سخنان را به مادر گفت [[دل]] او را آرام کرد و اندوهش را بر طرف ساخت؛ زیرا احتیاجش را از نظر آب و [[غذا]] برطرف ساخت و راه رو به رو شدن با [[مردم]] را نیز به وی یاد داد. [[مریم]] دست به آن درخت خشکیده گرفت و حرکت داد، [[نخل]] سبز شد و خرمای تازه برایش ریخت و به گفته جمعی [[نهر]] آبی نیز به [[معجزه]] فرزندش عیسی پدیدار گشت که پای خود را بر [[زمین]] کوبید و نهری گوارا از آب جوشش کرد. | |||
مریم [[کودک]] [[عزیز]] و بزرگوار خود را به نزد [[قوم]] خود آورد و همان طور که [[پیشبینی]] میکرد، آنها به [[تهمت]] زبان گشودند و گفتند: «ای مریم! چیز شگفتانگیزی آوردهای؟»<ref>{{متن قرآن|فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا}} «سپس در حالی که او را در آغوش داشت نزد قوم خویش آوردش گفتند: ای مریم! بیگمان چیز ناپسند شگفتی پیش آوردهای» سوره مریم، آیه ۲۷.</ref> و به دنبال آن از روی [[سرزنش]] بدو گفتند: «ای [[خواهر]] [[هارون]]!<ref>مرحوم طبرسی در مجمع البیان گوید: در معنای این جمله که به مریم گفتند: «ای خواهر هارون.».. مفسران چهار وجه گفتند: ۱. هارون نام مرد صالحی در بنیاسرائیل بود که هر شخص صالحی را به او تشبیه میکردند و روی این قول معنای جمله این گونه است که «ای شبیه و مانند هارون.»..؛ ۲. کلبی گفته: هارون نام برادر پدری مریم بوده که به خیر و صلاح معروف بوده است؛ ۳. منظور از هارون برادر حضرت موسی{{ع}} است که نسب مریم بدو میرسید و در عرب رسم است که هر کس از تیره کسی باشد به لفظ «أخ» یا «اُخت» او را به آن شخص نسبت میدهند، چنان که میگویند «یا أخاتمیم»؛ ۴. هارون نام مرد فاسقی بود که به فساد و زنا مشهور بود و منظورشان سرزنش مریم و تشبیه کردن او به آن مرد در انجام عمل زشت زنا بوده است. مجمع البیان، ج۶، ص۵۱۲.</ref> پدرت مردی بد و مادرت هم [[بدکار]] نبود و با این اصالتی که از نظر [[خانوادگی]] داری این [[کودک]] را از کجا آوردهای و بیشوهر، چگونه به این فرزند آبستن شدی؟». | |||
[[مریم]] که طبق دستور قبلی، خود را برای چنین پیش آمد و سؤالی آماده کرده بود، به سوی کودک اشاره کرد و آنها را به گفتوگو و تکلم با کودک خود [[راهنمایی]] فرمود تا ضمن گفتوگوی با او، [[پاکدامنی]] وی نیز برای آنان روشن شود. | |||
[[مردم]] با کمال [[تعجب]] گفتند: «چگونه با [[کودکی]] که در گهواره است سخن گوییم» و این نوزاد گهوارهای چگونه میتواند پاسخ سؤال ما را بدهد و دامن تو را [[پاک]] کند؟ ناگاه دیدند کودک به سخن آمد و گفت: من [[بنده]] خدایم که مرا کتاب داده و [[پیغمبر]] قرار داده و هر جا که باشم با برکتم کرده (که از راه [[تعلیم]] و [[ارشاد]] نفعم به دیگران برسد) و به [[نماز]] و [[زکات]] تا وقتی زنده باشم سفارشم کرده است و به مادرم (مریم) نیکوکارم کرده و گردن کش و نافرمانم نکرده است و [[سلامت]] [[خدا]] بر من است روزی که [[تولد]] یافتهام و روزی که بمیرم و روزی که زنده برانگیخته شوم»<ref>{{متن قرآن|يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا * فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا * قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا * وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا * وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا * وَالسَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا}} «ای خواهر هارون! نه پدرت مردی بد و نه مادرت بدکاره بود * (مریم) به او اشارت کرد؛ گفتند: چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوییم؟! * (نوزاد) گفت: بیگمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است * و هر جا باشم مرا خجسته گردانیده و تا زندهام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است * و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است * و بر من روزی که زاده شدم و روزی که درگذرم و روزی که زنده برانگیخته گردم درود باد» سوره مریم، آیه ۲۸-۳۳.</ref>.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۵۸۳.</ref> | |||
== پدر و مادر == | == پدر و مادر == | ||
== نام و نسب == | == نام و نسب == |