جز
جایگزینی متن - ' هـ ' به 'ه '
(تغییرمسیر به ابن کلبی حذف شد) برچسبها: تغییرمسیر حذف شد پیوندهای ابهامزدایی |
جز (جایگزینی متن - ' هـ ' به 'ه ') |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
[[ابومنذر هشام بن محمد بن سائب بن بشر کلبی کوفی]] [[اهل کوفه]]<ref>تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۴۵.</ref> و از [[اصحاب امام صادق]] {{ع}} بود.<ref>رجال ابن داوود، ص۳۶۸.</ref> [[نجاشی]] مینویسد: وی از [[محدثان]] [[امامیه]] بود و نزد [[امام صادق]] {{ع}} از جایگاه و [[منزلت]] خاص برخوردار بود. [[امام]] {{ع}} او را از [[نزدیکان]] خود ساخته و با [[گشاده رویی]] با وی برخورد میکرد. بر پایه روایتی مشهور که از خود هشام نقل شده، وی به دلیل عارضهای [[حافظه]] خود را از دست داد و دچار [[فراموشی]] مطلق شد، اما هنگامی که به محضر امام صادق {{ع}} شرفیاب شد با [[نوشیدن]] آبی از [[دست امام]] حافظه خود را باز یافته و [[دانش]] از دست رفته را دوباره به دست آورد.<ref>رجال النجاشی، ج۲، ص۴۰۰.</ref> | [[ابومنذر هشام بن محمد بن سائب بن بشر کلبی کوفی]] [[اهل کوفه]]<ref>تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۴۵.</ref> و از [[اصحاب امام صادق]] {{ع}} بود.<ref>رجال ابن داوود، ص۳۶۸.</ref> [[نجاشی]] مینویسد: وی از [[محدثان]] [[امامیه]] بود و نزد [[امام صادق]] {{ع}} از جایگاه و [[منزلت]] خاص برخوردار بود. [[امام]] {{ع}} او را از [[نزدیکان]] خود ساخته و با [[گشاده رویی]] با وی برخورد میکرد. بر پایه روایتی مشهور که از خود هشام نقل شده، وی به دلیل عارضهای [[حافظه]] خود را از دست داد و دچار [[فراموشی]] مطلق شد، اما هنگامی که به محضر امام صادق {{ع}} شرفیاب شد با [[نوشیدن]] آبی از [[دست امام]] حافظه خود را باز یافته و [[دانش]] از دست رفته را دوباره به دست آورد.<ref>رجال النجاشی، ج۲، ص۴۰۰.</ref> | ||
هشام نزد بزرگانی چون پدرش [[محمد بن سائب]]، مجالد و [[ابومخنف لوط بن یحیی]] دانش آموخت و از آنها روایاتی را نقل کرده است.<ref>تاریخ الاسلام، ج۱۴، ص۴۱۹.</ref> وی زمانی راهی [[بغداد]] شد و در همان جا مجلس درسی برپا ساخت.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۴۵ - ۴۶.</ref> از [[شاگردان]] و [[راویان]] برجسته وی باید از فرزندش [[عباس بن هشام بن محمد بن سائب|عباس]]، [[خلیفه بن خیاط]] و [[محمد بن سعد واقدی]] که هر دو از [[مورخان]] مشهور [[قرن دوم]] و سوم بودند، نام برد.<ref>وفیات الاعیان، ج۶، ص۸۲.</ref> هشام علاوه بر [[حدیث]]، در [[تاریخ]] و [[نسبشناسی]] توانا بود<ref>الفهرست (الندیم)، ص۱۰۸.</ref> و در [[شعر]] نیز دستی داشت.<ref>الانساب، ج۵، ص۸۷.</ref> گفته شده که وی از حافظه بسیار [[قوی]] و سرشاری برخوردار بود و بنا به گفته خود، در مدت سه [[روز]] تمام [[قرآن]] را [[حفظ]] کرد.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۴۵ - ۴۶.</ref> [[اهل سنت]] وی را [[موثق]] نمیدانند.<ref>تاریخ الاسلام، ج۱۴، ص۴۲۰.</ref> [[سمعانی]] او را از [[غالیان]] امامیه برشمرده است.<ref>الانساب، ج۵، ص۸۶ و ۸۷.</ref> وی در نهایت به سال ۲۰۴ یا | هشام نزد بزرگانی چون پدرش [[محمد بن سائب]]، مجالد و [[ابومخنف لوط بن یحیی]] دانش آموخت و از آنها روایاتی را نقل کرده است.<ref>تاریخ الاسلام، ج۱۴، ص۴۱۹.</ref> وی زمانی راهی [[بغداد]] شد و در همان جا مجلس درسی برپا ساخت.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۴۵ - ۴۶.</ref> از [[شاگردان]] و [[راویان]] برجسته وی باید از فرزندش [[عباس بن هشام بن محمد بن سائب|عباس]]، [[خلیفه بن خیاط]] و [[محمد بن سعد واقدی]] که هر دو از [[مورخان]] مشهور [[قرن دوم]] و سوم بودند، نام برد.<ref>وفیات الاعیان، ج۶، ص۸۲.</ref> هشام علاوه بر [[حدیث]]، در [[تاریخ]] و [[نسبشناسی]] توانا بود<ref>الفهرست (الندیم)، ص۱۰۸.</ref> و در [[شعر]] نیز دستی داشت.<ref>الانساب، ج۵، ص۸۷.</ref> گفته شده که وی از حافظه بسیار [[قوی]] و سرشاری برخوردار بود و بنا به گفته خود، در مدت سه [[روز]] تمام [[قرآن]] را [[حفظ]] کرد.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۴۵ - ۴۶.</ref> [[اهل سنت]] وی را [[موثق]] نمیدانند.<ref>تاریخ الاسلام، ج۱۴، ص۴۲۰.</ref> [[سمعانی]] او را از [[غالیان]] امامیه برشمرده است.<ref>الانساب، ج۵، ص۸۶ و ۸۷.</ref> وی در نهایت به سال ۲۰۴ یا ۲۰۶ه از [[دنیا]] رفت<ref>وفیات الاعیان، ج۶، ص۸۳.</ref> و آثار و تألیفات فراوانی از خود بر جای گذاشت. | ||
ذهبی بنا بر قولی آثار وی را بالغ بر ۱۵۰ کتاب دانسته و برخی از آنها را چنین ذکر کرده است: کتاب الجمهره؛ حلف الفضول؛ حلف عبدالمطلب و خزاعه؛ حلف تمیم و کلب؛ بیوتات قریش؛ فضائل قیس عیلان؛ بیوتات ربیعه؛ الموردات؛ الکنی؛ ملوک الطوائف و ملوک کنده؛<ref>تاریخ الاسلام، ج۱۴، ص۴۵ - ۴۶.</ref> | ذهبی بنا بر قولی آثار وی را بالغ بر ۱۵۰ کتاب دانسته و برخی از آنها را چنین ذکر کرده است: کتاب الجمهره؛ حلف الفضول؛ حلف عبدالمطلب و خزاعه؛ حلف تمیم و کلب؛ بیوتات قریش؛ فضائل قیس عیلان؛ بیوتات ربیعه؛ الموردات؛ الکنی؛ ملوک الطوائف و ملوک کنده؛<ref>تاریخ الاسلام، ج۱۴، ص۴۵ - ۴۶.</ref> |