←منابع
(←منابع) |
(←منابع) |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
نام برصیصا نیز در اصل نامعلوم بوده است. در منابع دست اول، از جمله [[تفاسیر]] نخست [[شیعه]] <ref>تفسیر منسوب به امام عسکری علیه السلام، ص ۶۱۹ ـ ۶۲۰؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۷۱ ـ ۳۷۲؛ التبیان، ج ۹، ص ۵۷۰.</ref> و [[سنی]]،<ref> تفسیر عبدالرزاق، ج ۳، ص ۲۹۹ ـ ۳۰۰؛ جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳، ۶۵.</ref> بدون ذکر نامی فقط از یک [[راهب]] و گاه [[عابد]] یاد میشود؛ گویا این نام برای نخستین بار در اواخر [[قرن چهارم]] قمری به وسیله [[ابولیث سمرقندی]] و در کتاب [[تنبیه]] الغافلین، بر [[شخصیت]] داستان نهاده شده است.<ref>دائرهالمعارف الاسلامیه، ج ۳، ص ۵۴۵.</ref> برخی چون [[ابنکثیر]]، نام برصیصا را برای راهب نامبرده، با تردید یاد کردهاند.<ref>تفسیر ابنکثیر، ج ۴، ص ۳۶۵.</ref> این نام یادآور سرگذشت "آنتونی قدیس" از [[راهبان]] و زاهدان نخستین [[مسیحی]] است. او [[روزگار]] درازی را در غارها و قلعهای کهن (صیصه) در [[مصر]] به [[عزلت]] و [[عبادت]] و ترک و تجرد گذراند. [[زندگی]] او سراسر پیکاری افسانهای با [[ابلیس]] و وسوسههای اغواگرانه اوست. آنتونی که سرگذشت وی بازتابی گسترده در [[هنر]] و [[ادبیات]] [[مسیحی]] دارد هنوز هم برای شماری از [[راهبان]]، اسطورهای آرمانی به شمار میرود.<ref>۶. Britanica, I, PP ۴۴۱ - ۴۴۴ , ۸۴۱ ; The newe Catholic Encyclopedia, I.۱۰۵۵.</ref> محلی که ماجرای برصیصا در آن روی داده، مورد [[اختلاف]] است؛ ابنبطوطه (م. ۷۷۹ق) در سفرنامه خود از قصر برصیصای [[عابد]] یاد میکند که بین طرابلس و اسکندریه آن را دیده است.<ref>رحلة ابنبطوطه، ص ۲۰.</ref> در [[تاریخ]] [[شهر]] [[حلب]] از [[کوه]] برصایا که [[مقام]] و [[قبر]] برصیصا در آن قرار دارد یاد میشود.<ref>بغیة الطلب، ج ۱، ص ۴۳۷.</ref> برخی [[پژوهشگران]] اروپایی همانند گولدزیهر، لندبرگ و مک دونالد با استناد به منابع [[مسلمانان]]، تحقیقاتی را درباره اصل داستان برصیصا، تاریخ پیدایش و [[سیر]] بسط و [[تحول]] آن انجام دادهاند.<ref>۷. The New Catholic Encyclopedia, I , ۱۰۵۵.</ref>برخی از این پژوهشگران، منطقه حضرموت و برخی دیگر حلب را محل داستان گفتهاند،<ref>۸. The Oxford Dictionary, II , P ۶۶۸.</ref> چنانکه این [[اعتقاد]] نیز وجود دارد که رمان سه جلدی «آمبروسیو یا [[راهب]]» (Ambrosio or the Mark) با [[الهام]] از این داستان که در اواخر قرن ۱۸ میلادی وارد [[انگلستان]] شده، به رشته تحریر درآمده است.<ref>۹. Britannica , I , P ۸۴۱ ; The New Catholic Encyclopedia , I , P ۱۰۵۵.</ref> [[شخصیت]] اصلی این رمان، راهبیاز مادرید است که سرانجام در دام وسوسههای [[شهوانی]] گرفتار و پس از ارتکاب [[زنا]] و از [[ترس]] [[رسوایی]]، مرتکب [[قتل]] میشود.<ref>دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۱، ص ۷۲۱.</ref> با توجه به آنچه که تاکنون گفته شد، به نظر میرسد داستان برصیصا، فارغ از اینکه [[واقعیت]] [[تاریخی]] داشته باشد یا نه نمیتواند مورد اشاره [[آیه]] باشد. حداکثر میتوان آن را همانند [[مشرکان]] شرکتکننده در [[جنگ بدر]]، از مصادیق و نمونههای اغواگری [[شیطان]] دانست. به احتمال زیاد، در آغاز نیز به عنوان یک مصداق ولی بعدها و از سر بیدقتی، به عنوان حکایت مورد اشاره آیه در [[منابع تفسیری]] [[راه]] یافته است. مقایسه روایتهای متفاوت و گزارشهای منابع گوناگون نشان میدهد که داستانْ درگذر [[زمان]]، برای انطباق بیشتر با [[آیه]]، تأثیر عمیق و ماندگار در مخاطب و نیز متأثر از ذهنیت و نوع نگرش [[اسلامی]] به [[شیطان]]، وسوسهها و چگونگی تعامل وی با [[انسان]]، شرح و بسط بیشتری یافته است<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[برصیصا (مقاله)|مقاله «برصیصا»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>. | نام برصیصا نیز در اصل نامعلوم بوده است. در منابع دست اول، از جمله [[تفاسیر]] نخست [[شیعه]] <ref>تفسیر منسوب به امام عسکری علیه السلام، ص ۶۱۹ ـ ۶۲۰؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۷۱ ـ ۳۷۲؛ التبیان، ج ۹، ص ۵۷۰.</ref> و [[سنی]]،<ref> تفسیر عبدالرزاق، ج ۳، ص ۲۹۹ ـ ۳۰۰؛ جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳، ۶۵.</ref> بدون ذکر نامی فقط از یک [[راهب]] و گاه [[عابد]] یاد میشود؛ گویا این نام برای نخستین بار در اواخر [[قرن چهارم]] قمری به وسیله [[ابولیث سمرقندی]] و در کتاب [[تنبیه]] الغافلین، بر [[شخصیت]] داستان نهاده شده است.<ref>دائرهالمعارف الاسلامیه، ج ۳، ص ۵۴۵.</ref> برخی چون [[ابنکثیر]]، نام برصیصا را برای راهب نامبرده، با تردید یاد کردهاند.<ref>تفسیر ابنکثیر، ج ۴، ص ۳۶۵.</ref> این نام یادآور سرگذشت "آنتونی قدیس" از [[راهبان]] و زاهدان نخستین [[مسیحی]] است. او [[روزگار]] درازی را در غارها و قلعهای کهن (صیصه) در [[مصر]] به [[عزلت]] و [[عبادت]] و ترک و تجرد گذراند. [[زندگی]] او سراسر پیکاری افسانهای با [[ابلیس]] و وسوسههای اغواگرانه اوست. آنتونی که سرگذشت وی بازتابی گسترده در [[هنر]] و [[ادبیات]] [[مسیحی]] دارد هنوز هم برای شماری از [[راهبان]]، اسطورهای آرمانی به شمار میرود.<ref>۶. Britanica, I, PP ۴۴۱ - ۴۴۴ , ۸۴۱ ; The newe Catholic Encyclopedia, I.۱۰۵۵.</ref> محلی که ماجرای برصیصا در آن روی داده، مورد [[اختلاف]] است؛ ابنبطوطه (م. ۷۷۹ق) در سفرنامه خود از قصر برصیصای [[عابد]] یاد میکند که بین طرابلس و اسکندریه آن را دیده است.<ref>رحلة ابنبطوطه، ص ۲۰.</ref> در [[تاریخ]] [[شهر]] [[حلب]] از [[کوه]] برصایا که [[مقام]] و [[قبر]] برصیصا در آن قرار دارد یاد میشود.<ref>بغیة الطلب، ج ۱، ص ۴۳۷.</ref> برخی [[پژوهشگران]] اروپایی همانند گولدزیهر، لندبرگ و مک دونالد با استناد به منابع [[مسلمانان]]، تحقیقاتی را درباره اصل داستان برصیصا، تاریخ پیدایش و [[سیر]] بسط و [[تحول]] آن انجام دادهاند.<ref>۷. The New Catholic Encyclopedia, I , ۱۰۵۵.</ref>برخی از این پژوهشگران، منطقه حضرموت و برخی دیگر حلب را محل داستان گفتهاند،<ref>۸. The Oxford Dictionary, II , P ۶۶۸.</ref> چنانکه این [[اعتقاد]] نیز وجود دارد که رمان سه جلدی «آمبروسیو یا [[راهب]]» (Ambrosio or the Mark) با [[الهام]] از این داستان که در اواخر قرن ۱۸ میلادی وارد [[انگلستان]] شده، به رشته تحریر درآمده است.<ref>۹. Britannica , I , P ۸۴۱ ; The New Catholic Encyclopedia , I , P ۱۰۵۵.</ref> [[شخصیت]] اصلی این رمان، راهبیاز مادرید است که سرانجام در دام وسوسههای [[شهوانی]] گرفتار و پس از ارتکاب [[زنا]] و از [[ترس]] [[رسوایی]]، مرتکب [[قتل]] میشود.<ref>دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۱، ص ۷۲۱.</ref> با توجه به آنچه که تاکنون گفته شد، به نظر میرسد داستان برصیصا، فارغ از اینکه [[واقعیت]] [[تاریخی]] داشته باشد یا نه نمیتواند مورد اشاره [[آیه]] باشد. حداکثر میتوان آن را همانند [[مشرکان]] شرکتکننده در [[جنگ بدر]]، از مصادیق و نمونههای اغواگری [[شیطان]] دانست. به احتمال زیاد، در آغاز نیز به عنوان یک مصداق ولی بعدها و از سر بیدقتی، به عنوان حکایت مورد اشاره آیه در [[منابع تفسیری]] [[راه]] یافته است. مقایسه روایتهای متفاوت و گزارشهای منابع گوناگون نشان میدهد که داستانْ درگذر [[زمان]]، برای انطباق بیشتر با [[آیه]]، تأثیر عمیق و ماندگار در مخاطب و نیز متأثر از ذهنیت و نوع نگرش [[اسلامی]] به [[شیطان]]، وسوسهها و چگونگی تعامل وی با [[انسان]]، شرح و بسط بیشتری یافته است<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[برصیصا (مقاله)|مقاله «برصیصا»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>. | ||
==برصیصای [[عابد]]<ref>این داستان را بعضی از مفسران و ارباب حدیث در ذیل آیات ۱۶ و ۱۷ سوره حشر نقل کردهاند{{متن قرآن|كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ * فَكَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِي النَّارِ خَالِدَيْنِ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ}} «همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان میهراسم * باری، سرانجام هر دو این شد که آن دو در آتش (دوزخ) جاودان خواهند بود و این کیفر ستمکاران است» سوره حشر، آیه ۱۶-۱۷.</ref>== | |||
در میان [[بنیاسرائیل]] عابدی بود به نام «برصیصا» که زمانی طولانی [[عبادت]] کرده بود، و به آن حد از [[مقام قرب]] رسیده بود که [[بیماران]] [[روانی]] را نزد او میآوردند و با دعای او [[سلامت]] خود را باز مییافتند. روزی [[زن]] [[جوانی]] را از یک خانوادۀ باشخصیت به وسیلۀ برادرانش نزد او آوردند، و بنا شد مدتی بماند تا [[شفا]] یابد، [[شیطان]] در اینجا به وسوسهگری مشغول شد، و آنقدر صحنه را در نظر او [[زینت]] داد تا آن [[مرد]] [[عابد]] به او [[تجاوز]] کرد! چیزی نگذشت که معلوم شد آن زن باردار شده (و از آنجا که [[گناه]] همیشه سرچشمۀ [[گناهان]] عظیمتر است) زن را به [[قتل]] رسانید، و در گوشهای از بیابان [[دفن]] کرد! برادرانش از این ماجرا باخبر شدند که مرد عابد دست به چنین [[جنایت]] هولناکی زده. این خبر در تمام [[شهر]] پیچید، و به گوش [[امیر]] رسید، او با گروهی از [[مردم]] حرکت کرد تا از ماجرا باخبر شود، هنگامی که جنایات عابد مسلّم شد او را از عبادتگاهش فرو کشیدند، پس از [[اقرار به گناه]] دستور داد او را به دار بیاویزند. هنگامی که بر بالای چوبه دار قرار گرفت شیطان در نظرش مجسم شد، گفت: من بودم که تو را به این [[روز]] افکندم! و اگر آنچه را میگویم [[اطاعت]] کنی موجبات [[نجات]] تو را فراهم خواهم کرد! | |||
عابد گفت: چه کنم؟ گفت: تنها یک [[سجده]] برای من کن کافی است! عابد گفت: در این حالتی که میبینی [[توانایی]] ندارم، شیطان گفت: اشاره کفایت میکند، عابد با گوشه چشم، یا با دست خود، اشاره کرد و سجده به شیطان آورد و در دم [[جان]] سپرد و [[کافر]] از [[دنیا]] رفت!<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۵۱۹.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |