عمر بن ابی‌سلمه مخزومی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۶۴: خط ۶۴:
==[[عمر بن ابی سلمه]]، [[فرماندار بحرین]]==
==[[عمر بن ابی سلمه]]، [[فرماندار بحرین]]==
[[بحرین]] یکی از [[شهرها]] و جزایر [[ایران]] بود که بدون [[خونریزی]] فتح گردید. مدتی [[ابوهریره]] در [[زمان عمر]]، به عنوان فرماندار بحرین [[حکمرانی]] می‌کرد، اما [[عمر]] او را برکنار و اموالش را [[مصادره]] کرد.
[[بحرین]] یکی از [[شهرها]] و جزایر [[ایران]] بود که بدون [[خونریزی]] فتح گردید. مدتی [[ابوهریره]] در [[زمان عمر]]، به عنوان فرماندار بحرین [[حکمرانی]] می‌کرد، اما [[عمر]] او را برکنار و اموالش را [[مصادره]] کرد.
بنا بر آنچه در کتاب‌های [[تاریخی]] ذکر شده، [[حضرت امیر]]{{ع}} بعد از این که به [[خلافت]] رسید، عمر بن ابی سلمه را که مادرش [[ام سلمه همسر رسول خدا]]{{صل}} بود، به عنوان [[حاکم بحرین]] [[انتخاب]] کرد. پدرش، [[ابو سلمة]] بن [[عبد]] الاسد بن هلال قرشی مخزومی بود<ref>او در جنگ احد مجروح شد و در سوم جمادی الاخر سال سوم هجری از دنیا رفت و پیامبر پس از گذشت عده ام سلمه با او ازدواج کرد. (الإستیعاب، ج۲، ص۴۱۸).</ref>. [[ابو حفص]]، عمر بن ابی سلمه در [[سال دوم هجری]] در [[سرزمین حبشه]] متولد شد و در [[زمان]] [[وفات رسول خدا]]{{صل}}، نه سال از عمرش می‌گذشت<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۴، ص۱۷؛ مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۳۴۰.</ref>.
 
بنا بر آنچه در کتاب‌های [[تاریخی]] ذکر شده، [[حضرت امیر]]{{ع}} بعد از این که به [[خلافت]] رسید، عمر بن ابی سلمه را که مادرش [[ام سلمه همسر رسول خدا]]{{صل}} بود، به عنوان [[حاکم بحرین]] [[انتخاب]] کرد. پدرش، [[ابو سلمة بن عبد الاسد بن هلال قرشی مخزومی]] بود<ref>او در جنگ احد مجروح شد و در سوم جمادی الاخر سال سوم هجری از دنیا رفت و پیامبر پس از گذشت عده ام سلمه با او ازدواج کرد. (الإستیعاب، ج۲، ص۴۱۸).</ref>. [[ابو حفص]]، عمر بن ابی سلمه در [[سال دوم هجری]] در [[سرزمین حبشه]] متولد شد و در [[زمان]] [[وفات رسول خدا]]{{صل}}، نه سال از عمرش می‌گذشت<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۴، ص۱۷؛ مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۳۴۰.</ref>.
 
[[ابن عبد البر]] گوید: او را علی{{ع}} بر [[فارس]] و بحرین گمارد<ref>ابن عبد البر، الإستیعاب، ج۲، ص۸۴، شماره ۱۸۹۱؛ مزّی، تهذیب الکمال، ج۲۱، ص۳۷۴.</ref>. [[ابن قتیبه]] گوید: علی{{ع}} او بر بحرین گمارد و او شوهر أم أبیها، دختر [[حمزه]] بود که مادرش [[زینب]] دختر عمیس بود<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۱۲۵ و ۱۳۶، بسیاری از منابع نام همسر حمزه را سلمی دختر عمیس دانسته‌اند و نام دخترش را امامه و برخی عماره گفته‌اند. (اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۱؛ بحارالأنوار، ج۲۲، ص۱۹۵ و ۲۹۰؛ ج۲۰، ص۳۷۲؛ حاکم، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۵۹۵؛ ج۴، ص۶۶). وی بعد با شداد بن هاد ازدواج کرد و عبدالله از او متولد شد که جزو یاران علی{{ع}} و از توابین بود.</ref>.
[[ابن عبد البر]] گوید: او را علی{{ع}} بر [[فارس]] و بحرین گمارد<ref>ابن عبد البر، الإستیعاب، ج۲، ص۸۴، شماره ۱۸۹۱؛ مزّی، تهذیب الکمال، ج۲۱، ص۳۷۴.</ref>. [[ابن قتیبه]] گوید: علی{{ع}} او بر بحرین گمارد و او شوهر أم أبیها، دختر [[حمزه]] بود که مادرش [[زینب]] دختر عمیس بود<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۱۲۵ و ۱۳۶، بسیاری از منابع نام همسر حمزه را سلمی دختر عمیس دانسته‌اند و نام دخترش را امامه و برخی عماره گفته‌اند. (اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۱؛ بحارالأنوار، ج۲۲، ص۱۹۵ و ۲۹۰؛ ج۲۰، ص۳۷۲؛ حاکم، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۵۹۵؛ ج۴، ص۶۶). وی بعد با شداد بن هاد ازدواج کرد و عبدالله از او متولد شد که جزو یاران علی{{ع}} و از توابین بود.</ref>.
عمر، [[خلیفه دوم]]، وقتی که [[بیت‌المال]] را تقسیم می‌کرد، افرادی را بر دیگران مقدم میداشت؛ برای [[مهاجرین]] که در [[جنگ بدر]] شرکت کرده بودند، پنج هزار درهم قرار داد و برای کسانی که در آن شرکت نکرده بودند، چهار هزار درهم.
 
[[عمر بن ابی سلمه مخزومی]]، [[اسامة بن زید]]، [[محمد بن عبدالله]] [[جحش]] و [[عبدالله بن عمر]] جزو گروه دوم محسوب می‌شدند که در [[جنگ بدر]] شرکت نکرده بودند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۲، ص۲۲۳.</ref>.
عمر، [[خلیفه دوم]]، وقتی که [[بیت‌المال]] را تقسیم می‌کرد، افرادی را بر دیگران مقدم می‌داشت؛ برای [[مهاجرین]] که در [[جنگ بدر]] شرکت کرده بودند، پنج هزار درهم قرار داد و برای کسانی که در آن شرکت نکرده بودند، چهار هزار درهم.
 
[[عمر بن ابی سلمه مخزومی]]، [[اسامة بن زید]]، [[محمد بن عبدالله جحش]] و [[عبدالله بن عمر]] جزو گروه دوم محسوب می‌شدند که در [[جنگ بدر]] شرکت نکرده بودند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۲، ص۲۲۳.</ref>.
 
قابل توجه است بدانیم که این روش [[عمر]]، [[مشکلات]] زیادی را برای [[جامعه]] نوپای [[اسلامی]] به وجود آورد و آن را از مسیر [[تعادل]] و [[تساوی]] در [[تقسیم بیت‌المال]]، آن گونه که [[سنت پیامبر]]{{صل}} بود، خارج کرد.
قابل توجه است بدانیم که این روش [[عمر]]، [[مشکلات]] زیادی را برای [[جامعه]] نوپای [[اسلامی]] به وجود آورد و آن را از مسیر [[تعادل]] و [[تساوی]] در [[تقسیم بیت‌المال]]، آن گونه که [[سنت پیامبر]]{{صل}} بود، خارج کرد.
این روش به خصوص در [[زمان عثمان]] که [[تصور]] میکرد [[بیت‌المال]] از آن وی و [[ملک]] شخصی اوست، [[خشم]] [[مردم]] را علیه او برانگیخت.
این روش به خصوص در [[زمان عثمان]] که [[تصور]] می‌کرد [[بیت‌المال]] از آن وی و [[ملک]] شخصی اوست، [[خشم]] [[مردم]] را علیه او برانگیخت.
صاحب [[سفینة البحار]] درباره [[عمر بن ابی سلمه]] گوید: او فردی است که [[أم سلمه]] او را به سوی علی{{ع}} فرستاد تا از آن حضرت [[حمایت]] کند و او را [[یاری]] نماید. عمر در تمام [[جنگ‌های امام علی]]{{ع}} حضوری فعال داشت و حضرت او را به عنوان [[حاکم]] و [[امیر]] [[بحرین]] برگزید. [[حضرت امیر]]{{ع}} از اشعار زیبایش، شگفت زده شد و او را بسیار ستود، این [[تحسین]] از نامه‌ای که حضرت برای او می‌نویسد و از او می‌خواهد که برای [[جنگ]] با [[شامیان]] به [[کوفه]] بیاید پیداست<ref>قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۲۵۹.</ref>.
 
[[نامه]] [[ام سلمه]] به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}
صاحب [[سفینة البحار]] درباره [[عمر بن ابی سلمه]] گوید: او فردی است که [[أم سلمه]] او را به سوی علی{{ع}} فرستاد تا از آن حضرت [[حمایت]] کند و او را [[یاری]] نماید. عمر در تمام [[جنگ‌های امام علی]]{{ع}} حضوری فعال داشت و حضرت او را به عنوان [[حاکم]] و [[امیر]] [[بحرین]] برگزید. [[حضرت امیر]]{{ع}} از اشعار زیبایش، شگفت زده شد و او را بسیار ستود، این [[تحسین]] از نامه‌ای که حضرت برای او می‌نویسد و از او می‌خواهد که برای [[جنگ]] با [[شامیان]] به [[کوفه]] بیاید پیداست<ref>قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۲۵۹.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 399-400.</ref>
 
==[[نامه]] [[ام سلمه]] به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}==
ام سلمه [[همسر پیامبر]]{{صل}}، همراه با بقیه [[همسران]] آن حضرت برای [[مراسم حج]] به [[مکه]] رفته بود. [[عایشه]] در راه بازگشت به [[مدینه]] وقتی که متوجه شد علی{{ع}} به عنوان [[خلیفه مسلمین]] [[انتخاب]] شده است، از نیمه راه به مکه برگشت. [[طلحه]] و [[زبیر]] نیز از مدینه به عنوان انجام [[مراسم]] [[عمره]] به مکه رفتند. آنها [[تصمیم]] به [[قیام]] بر [[ضد]] علی{{ع}} خلیفه مسلمین گرفته بودند. ام سلمه که به [[مقام]] علی{{ع}} [[آگاه]] بود و می‌دانست که آن حضرت [[شایستگی خلافت]] را دارد و اساساً [[خلافت]] و [[زعامت]] [[امت اسلامی]] از آن او بوده است، در نامه‌ای برای امیرالمؤمنین چنین نوشت:
ام سلمه [[همسر پیامبر]]{{صل}}، همراه با بقیه [[همسران]] آن حضرت برای [[مراسم حج]] به [[مکه]] رفته بود. [[عایشه]] در راه بازگشت به [[مدینه]] وقتی که متوجه شد علی{{ع}} به عنوان [[خلیفه مسلمین]] [[انتخاب]] شده است، از نیمه راه به مکه برگشت. [[طلحه]] و [[زبیر]] نیز از مدینه به عنوان انجام [[مراسم]] [[عمره]] به مکه رفتند. آنها [[تصمیم]] به [[قیام]] بر [[ضد]] علی{{ع}} خلیفه مسلمین گرفته بودند. ام سلمه که به [[مقام]] علی{{ع}} [[آگاه]] بود و می‌دانست که آن حضرت [[شایستگی خلافت]] را دارد و اساساً [[خلافت]] و [[زعامت]] [[امت اسلامی]] از آن او بوده است، در نامه‌ای برای امیرالمؤمنین چنین نوشت:
«اما بعد از [[حمد]] و [[ثنای الهی]]؛ طلحه، زبیر و [[پیروان]] آنها - که پیرو [[گمراهی]] و [[ضلالت]] هستند - می‌خواهند که [[عایشه]] را به جانب [[بصره]] ببرند و آنها را [[عبدالله بن عامر]] بن کُرَیز ([[استاندار]] سابق بصره) [[همراهی]] می‌کند و می‌گویند که [[عثمان]] مظلومانه کشته شده است و ما به عنوان [[خون‌خواهی]] او، [[قیام]] می‌کنیم؛ اما [[خداوند]] آنها را کفایت می‌کند. اگر نبود که خداوند ما ([[زنان پیامبر]]) را از خروج و قیام منع کرده و به ما [[فرمان]] داده است که در خانه‌های خود بمانیم، هر آینه همراهی با تو را ای علی{{ع}} رها نمی‌کردم و یاریت مینمودم؛ و لکن فرزندم، [[عمر بن ابی سلمه]] را که همانند من می‌باشد، به سوی تو میفرستم. ای [[امیرالمؤمنین]] او را به خیر و [[نیکی]] توصیه نما». و بدین گونه [[أم سلمه]]، [[همسر]] با وفای [[نبی گرامی اسلام]]{{ع}}، فرزند خود را برای کمک [[امام]] فرستاد.
 
«اما بعد از [[حمد]] و [[ثنای الهی]]؛ طلحه، زبیر و [[پیروان]] آنها - که پیرو [[گمراهی]] و [[ضلالت]] هستند - می‌خواهند که [[عایشه]] را به جانب [[بصره]] ببرند و آنها را [[عبدالله بن عامر بن کُرَیز]] ([[استاندار]] سابق بصره) [[همراهی]] می‌کند و می‌گویند که [[عثمان]] مظلومانه کشته شده است و ما به عنوان [[خون‌خواهی]] او، [[قیام]] می‌کنیم؛ اما [[خداوند]] آنها را کفایت می‌کند. اگر نبود که خداوند ما ([[زنان پیامبر]]) را از خروج و قیام منع کرده و به ما [[فرمان]] داده است که در خانه‌های خود بمانیم، هر آینه همراهی با تو را ای علی{{ع}} رها نمی‌کردم و یاریت مینمودم؛ و لکن فرزندم، [[عمر بن ابی سلمه]] را که همانند من می‌باشد، به سوی تو می‌فرستم. ای [[امیرالمؤمنین]] او را به خیر و [[نیکی]] توصیه نما». و بدین گونه [[أم سلمه]]، [[همسر]] با وفای [[نبی گرامی اسلام]]{{ع}}، فرزند خود را برای کمک [[امام]] فرستاد.
 
وقتی که [[عمر]] بر امام وارد شد، حضرت او را گرامی داشت و او همراه با علی{{ع}} بود و در تمام جنگ‌های حضرت شرکت داشت. حضرت به پسر عموی عمر گفت: شنیدم که عمر شاعرست؛ تعدادی از اشعارش را برایم بفرستد. او نیز اشعاری را برای حضرت فرستاد که ابتدای آن چنین بود:
وقتی که [[عمر]] بر امام وارد شد، حضرت او را گرامی داشت و او همراه با علی{{ع}} بود و در تمام جنگ‌های حضرت شرکت داشت. حضرت به پسر عموی عمر گفت: شنیدم که عمر شاعرست؛ تعدادی از اشعارش را برایم بفرستد. او نیز اشعاری را برای حضرت فرستاد که ابتدای آن چنین بود:
{{عربی|جزتک امیرالمؤمنین قرابة رفعت بها ذکری جزاء موفرا}}
{{شعر}}
امیرالمؤمنین به تو به خاطر [[قرابت]] و خوشاوندیت، [[پاداش نیک]] بدهد که به واسطه آن، یاد مرا بزرگ داشتی.
{{ب|''جزتك امیرالمؤمنين قرابة''|2=''رفعت بها ذكري جزاء مُوَفراً''}}
حضرت از [[شعر]] او شگفت زده شد و او را [[تحسین]] فرمود<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۶، ص۲۱۹.</ref>. وی در [[جنگ جمل]]، در [[میسره]] [[لشکر]] حضرت بود<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱۴، ص۱۷؛ الکامل فی التاریخ، ترجمه، ج۳، ص۳۳۹.</ref> و بعد از جنگ جمل، حضرت او را به عنوان [[حاکم بحرین]] به آن منطقه فرستاد. او در [[بحرین]] بود تا این که حضرت [[تصمیم]] گرفت با [[معاویه]] [[جنگ]] کند؛ از این روی در نامه‌ای از او خواست که به [[کوفه]] بیاید تا در [[جنگ]] با معاویه شرکت داشته باشد و [[نعمان بن عجلان زرقی انصاری]] را به عنوان [[جانشین]] وی [[انتخاب]] کرد.
{{پایان شعر}}
[[نامه]] حضرت به [[عمر بن ابی سلمه]] [[کارگزار بحرین]]
:امیرالمؤمنین به تو به خاطر [[قرابت]] و خوشاوندیت، [[پاداش نیک]] بدهد که به واسطه آن، یاد مرا بزرگ داشتی.
در نهجالبلاغه آمده است که حضرت این نامه (۴۲) را برای [[عمر بن ابی سلمه مخزومی]] که [[امیر]] حضرت در [[بحرین]] بود، فرستاد و او را [[عزل]] و [[نعمان بن عجلان زرقی]] را به جای او [[منصوب]] کرد.
 
{{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي قَدْ وَلَّيْتُ النُّعْمَانَ بْنِ عَجْلَانَ الزُّرَقِيَّ عَلَى الْبَحْرَيْنِ وَ نَزَعْتُ يَدَكَ بِلَا ذَمٍّ لَكَ وَ لَا تَثْرِيبٍ عَلَيْكَ فَلَقَدْ أَحْسَنْتَ الْوِلَايَةَ وَ أَدَّيْتَ الْأَمَانَةَ فَأَقْبِلْ غَيْرَ ظَنِينٍ وَ لَا مَلُومٍ وَ لَا مُتَّهَمٍ وَ لَا مَأْثُومٍ فَلَقَدْ أَرَدْتُ الْمَسِيرَ إِلَى ظَلَمَةِ أَهْلِ الشَّامِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ تَشْهَدَ مَعِي فَإِنَّكَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَى جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ إِقَامَةِ عَمُودِ الدِّينِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ}}<ref>نهجالبلاغه، فیض الاسلام، ص۹۶۱؛ صبحی صالح، ص۴۱۴.</ref>؛
حضرت از [[شعر]] او شگفت زده شد و او را [[تحسین]] فرمود<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۶، ص۲۱۹.</ref>.
پس از [[ستایش خداوند]] و [[درود بر پیامبر]] [[اکرم]]، من نُعمان بن عجلان زُرَقی را [[والی]] و [[حاکم بحرین]] گردانیدم و دست تو را بدون آنکه [[نکوهش]] و سرزنشی برایت باشد، کوتاه کردم و تو را فراخواندم و تو [[حکومت]] را [[نیک]] انجام دادی و [[امانت]] را ادا نمودی. پس چون [[تصمیم]] گرفتهام به سوی [[ستمگران]] [[اهل شام]] بروم، دوست دارم تو با من باشی؛ زیرا تو از کسانی هستی که برای [[جنگ با دشمن]] و بر پا داشتن ستون [[دین]] ([[اجرای احکام اسلام]])، به ایشان پشت گرمم. ان شاء [[الله]].
 
همان گونه که از این نامه [[استنباط]] می‌شود، [[امام]] او را به خاطر این که در [[جنگ صفین]] همراه با حضرت باشد، عزل کرده و تصریح می‌کند که او مورد [[بدگمانی]]، [[سرزنش]]، [[گناه]] کار و متهم نیست. بنابراین، کسانی که خواسته‌اند بگویند که نامه ۱۹ نهجالبلاغه را حضرت برای [[عمر بن أبی سلمه]] نوشته، درست نیست. در کتاب [[منهاج]] البراعه در شرح نامه ۱۹ آمده است که این نامه را برای [[عمرو بن سلمه]] أرحبی فرستاده‌اند و اساساً وجود چنین فردی را در [[تاریخ]] غیر ثابت دانسته و منکر شده و برای [[اثبات]] ادعای خود شواهدی ذکر کرده است<ref>حسن زاده آملی، تکملة منهاج البراعه، ج۱۸، ص۳۵۴.</ref>، که ما بحث در این باره را در ضمن شرح حال [[عمرو بن سلمه]] أرحبی خواهیم آورد. اما این نکته را اضافه میکنم: در ذیل [[نامه]] ۴۲ در [[منهاج البراعة]]- که شارح آن آقای [[محمد باقر کمره‌ای]] است - می‌گوید که شاید علت احضار [[عمرو بن ابی سلمه]] برای [[جنگ صفین]]، به اعتبار [[وجاهت]] و [[حرمت]] او در میان [[مسلمانان]] بوده است؛ از آن جهت که او قرشی و جزو [[مهاجران]] و از [[قبیله]] [[بنی مخزوم]] - که جزو [[بزرگان قریش]] و حتی در بزرگی و [[شرف]]، همردیف [[بنی هاشم]] بودند - محسوب میشده است<ref>حسن زاده آملی، تکملة منهاج البراعه، ج۲۰، ص۷۹.</ref>.
وی در [[جنگ جمل]]، در [[میسره]] [[لشکر]] حضرت بود<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۷؛ الکامل فی التاریخ، ترجمه، ج۳، ص۳۳۹.</ref> و بعد از جنگ جمل، حضرت او را به عنوان [[حاکم بحرین]] به آن منطقه فرستاد. او در [[بحرین]] بود تا این که حضرت [[تصمیم]] گرفت با [[معاویه]] [[جنگ]] کند؛ از این روی در نامه‌ای از او خواست که به [[کوفه]] بیاید تا در [[جنگ]] با معاویه شرکت داشته باشد و [[نعمان بن عجلان زرقی انصاری]] را به عنوان [[جانشین]] وی [[انتخاب]] کرد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 401-402.</ref>
[[عمر بن ابی سلمه]] بعد از علی{{ع}}
 
[[عمر بن أبی سلمه]] یکی از [[راویان حدیث]] [[کساء]] است که در هنگام [[نزول]] [[آیه تطهیر]] [[پیامبر]] (که در [[خانه]] [[ام سلمه]] بود) عبائی بر روی حسن، حسین، [[فاطمه]] و علی انداخت و فرمود: این‎ها [[اهل بیت]] منند<ref>ابن اثیر، أسد الغابه، ج۲، ص۱۳؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۱۱۹؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۴، ص۱۴۵.</ref>.
==[[نامه]] حضرت به [[عمر بن ابی سلمه]] [[کارگزار بحرین]]==
در بعضی از منابع نقل شده است که [[عمر]] در [[جنگ جمل]]<ref>مزّی، تهذیب الکمال، ج۲۱، ص۳۷۴.</ref> یا [[صفین]] به [[شهادت]] رسیده<ref>امین، أعیان الشیعه، ج۸، ص۳۸۰.</ref>، اما این مطلب صحیح نیست؛ زیرا شواهد [[تاریخی]] آن را رد می‌کند: از جمله در هنگام [[حمله]] به [[مدینه]] و [[واقعه حره]] وقتی که [[جابر بن عبدالله]] از ام سلمه درباره [[بیعت با یزید]] سؤال می‌کند او می‌گوید: به پسرم عمر بن ابی سلمه و دامادم [[عبدالله بن زمعه]] دستور دادهام که [[بیعت]] کنند<ref>امینی، الغدیر، ج۱۱، ص۱۹ و ج۱، ص۲۰۰؛ مزّی، تهذیب الکمال، ج۴، ص۶۵.</ref>. یا در ابتدای [[کتاب سلیم بن قیس]] بعد از شرح حال [[سلیم]]، [[ابان]] [[راوی]] کتاب می‌نویسد: در سالی که [[حجاج]] در تعقیب [[حسن بصری]] بود، به [[حج]] مشرف شده بودم و بر [[علی بن حسین]]{{ع}} وارد شدم، نزد حضرت، [[ابو طفیل عامر بن وائله]]، [[صحابی رسول خدا]]{{صل}} که جزو [[اصحاب خاص امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود، حضور داشت. [[کتاب سلیم بن قیس]] را پیش حضرت گذاشتم و به مدت سه [[روز]] آن را بر علی بن حسین{{ع}} عرضه میکردم؛ از صبح تا شب، در نزد آن حضرت [[عمر]] و [[عامر]] حضور داشتند. بعد از اتمام سه روز و [[قرائت]]کتاب سلیم بن قیس بر علی بن حسین{{ع}}، حضرت فرمود که [[سلیم]] راست گفته؛ تمام این [[حدیث]] ما می‌باشد. [[ابو الطفیل]] و [[عمر بن ابی سلمه]] گفتند: [[حدیثی]] در این کتاب نیست مگر این که ما آن را از علی، [[سلمان]]، [[ابوذر]] و [[مقداد]] شنیده‌ایم. بعد از آن، خبری را نقل می‌کند که دلالت بر حضور عمر بن ابی سلمه در ایام [[معاویه]] دارد<ref>عامری، کتاب سلیم بن قیس، ص۶۶؛ قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۲۶۸.</ref>.
در نهج البلاغه آمده است که حضرت این نامه (۴۲) را برای [[عمر بن ابی سلمه مخزومی]] که [[امیر]] حضرت در [[بحرین]] بود، فرستاد و او را [[عزل]] و [[نعمان بن عجلان زرقی]] را به جای او [[منصوب]] کرد.
درگذشت عمر بن ابی سلمه
 
بنا بر قول صحیح، [[زمان]] [[وفات]] عمر در سال هشتاد و سه در دوران [[خلافت]] [[عبدالملک مروان]] بوده است و بنابراین، قول به [[شهادت]] او در [[جمل]] و [[صفین]] [[اشتباه]] است<ref>سفینة البحار، ج۲، ص۲۶۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱۴، ص۱۷؛ مزّی، تهذیب الکمال، ج۲۱، ص۳۷۴.</ref>.
پس از [[ستایش خداوند]] و [[درود بر پیامبر]] [[اکرم]]، من [[نُعمان بن عجلان زُرَقی]] را [[والی]] و [[حاکم بحرین]] گردانیدم و دست تو را بدون آنکه [[نکوهش]] و سرزنشی برایت باشد، کوتاه کردم و تو را فراخواندم و تو [[حکومت]] را [[نیک]] انجام دادی و [[امانت]] را ادا نمودی. پس چون [[تصمیم]] گرفته‌ام به سوی [[ستمگران]] [[اهل شام]] بروم، دوست دارم تو با من باشی؛ زیرا تو از کسانی هستی که برای [[جنگ با دشمن]] و بر پا داشتن ستون [[دین]] ([[اجرای احکام اسلام]])، به ایشان پشت گرمم. ان شاء [[الله]].<ref>{{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي قَدْ وَلَّيْتُ النُّعْمَانَ بْنِ عَجْلَانَ الزُّرَقِيَّ عَلَى الْبَحْرَيْنِ وَ نَزَعْتُ يَدَكَ بِلَا ذَمٍّ لَكَ وَ لَا تَثْرِيبٍ عَلَيْكَ فَلَقَدْ أَحْسَنْتَ الْوِلَايَةَ وَ أَدَّيْتَ الْأَمَانَةَ فَأَقْبِلْ غَيْرَ ظَنِينٍ وَ لَا مَلُومٍ وَ لَا مُتَّهَمٍ وَ لَا مَأْثُومٍ فَلَقَدْ أَرَدْتُ الْمَسِيرَ إِلَى ظَلَمَةِ أَهْلِ الشَّامِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ تَشْهَدَ مَعِي فَإِنَّكَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَى جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ إِقَامَةِ عَمُودِ الدِّينِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ}}؛ نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص۹۶۱؛ صبحی صالح، ص۴۱۴.</ref>
 
همان گونه که از این نامه [[استنباط]] می‌شود، [[امام]] او را به خاطر این که در [[جنگ صفین]] همراه با حضرت باشد، عزل کرده و تصریح می‌کند که او مورد [[بدگمانی]]، [[سرزنش]]، [[گناه]] کار و متهم نیست. بنابراین، کسانی که خواسته‌اند بگویند که نامه ۱۹ نهج البلاغه را حضرت برای [[عمر بن أبی سلمه]] نوشته، درست نیست. در کتاب [[منهاج البراعه]] در شرح نامه ۱۹ آمده است که این نامه را برای [[عمرو بن سلمه أرحبی]] فرستاده‌اند و اساساً وجود چنین فردی را در [[تاریخ]] غیر ثابت دانسته و منکر شده و برای [[اثبات]] ادعای خود شواهدی ذکر کرده است<ref>حسن زاده آملی، تکملة منهاج البراعه، ج۱۸، ص۳۵۴.</ref>، که ما بحث در این باره را در ضمن شرح حال [[عمرو بن سلمه أرحبی]] خواهیم آورد. اما این نکته را اضافه می‌کنم: در ذیل [[نامه]] ۴۲ در [[منهاج البراعة]]- که شارح آن آقای [[محمد باقر کمره‌ای]] است - می‌گوید که شاید علت احضار [[عمرو بن ابی سلمه]] برای [[جنگ صفین]]، به اعتبار [[وجاهت]] و [[حرمت]] او در میان [[مسلمانان]] بوده است؛ از آن جهت که او قرشی و جزو [[مهاجران]] و از [[قبیله]] [[بنی مخزوم]] - که جزو [[بزرگان قریش]] و حتی در بزرگی و [[شرف]]، هم‌ردیف [[بنی هاشم]] بودند - محسوب می‌شده است<ref>حسن زاده آملی، تکملة منهاج البراعه، ج۲۰، ص۷۹.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 402-403.</ref>
 
==[[عمر بن ابی سلمه]] بعد از علی{{ع}}==
عمر بن أبی سلمه یکی از [[راویان حدیث]] [[کساء]] است که در هنگام [[نزول]] [[آیه تطهیر]] [[پیامبر]] (که در [[خانه]] [[ام سلمه]] بود) عبائی بر روی [[حسن]]، [[حسین]]، [[فاطمه]] و [[علی]] انداخت و فرمود: این‎ها [[اهل بیت]] منند<ref>ابن اثیر، أسد الغابه، ج۲، ص۱۳؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۱۱۹؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۴، ص۱۴۵.</ref>.
 
در بعضی از منابع نقل شده است که [[عمر]] در [[جنگ جمل]]<ref>مزّی، تهذیب الکمال، ج۲۱، ص۳۷۴.</ref> یا [[صفین]] به [[شهادت]] رسیده<ref>امین، أعیان الشیعه، ج۸، ص۳۸۰.</ref>، اما این مطلب صحیح نیست؛ زیرا شواهد [[تاریخی]] آن را رد می‌کند: از جمله در هنگام [[حمله]] به [[مدینه]] و [[واقعه حره]] وقتی که [[جابر بن عبدالله]] از ام سلمه درباره [[بیعت با یزید]] سؤال می‌کند او می‌گوید: به پسرم عمر بن ابی سلمه و دامادم [[عبدالله بن زمعه]] دستور دادهام که [[بیعت]] کنند<ref>امینی، الغدیر، ج۱۱، ص۱۹ و ج۱، ص۲۰۰؛ مزّی، تهذیب الکمال، ج۴، ص۶۵.</ref>. یا در ابتدای [[کتاب سلیم بن قیس]] بعد از شرح حال سلیم، [[ابان]] [[راوی]] کتاب می‌نویسد: در سالی که [[حجاج]] در تعقیب [[حسن بصری]] بود، به [[حج]] مشرف شده بودم و بر [[علی بن حسین]]{{ع}} وارد شدم، نزد حضرت، [[ابو طفیل عامر بن وائله]]، [[صحابی رسول خدا]]{{صل}} که جزو [[اصحاب خاص امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود، حضور داشت. [[کتاب سلیم بن قیس]] را پیش حضرت گذاشتم و به مدت سه [[روز]] آن را بر علی بن حسین{{ع}} عرضه میکردم؛ از صبح تا شب، در نزد آن حضرت [[عمر]] و [[عامر]] حضور داشتند. بعد از اتمام سه روز و [[قرائت]] کتاب سلیم بن قیس بر [[علی بن حسین]]{{ع}}، حضرت فرمود که سلیم راست گفته؛ تمام این [[حدیث]] ما می‌باشد. [[ابو الطفیل]] و [[عمر بن ابی سلمه]] گفتند: [[حدیثی]] در این کتاب نیست مگر این که ما آن را از علی، [[سلمان]]، [[ابوذر]] و [[مقداد]] شنیده‌ایم. بعد از آن، خبری را نقل می‌کند که دلالت بر حضور عمر بن ابی سلمه در ایام [[معاویه]] دارد<ref>عامری، کتاب سلیم بن قیس، ص۶۶؛ قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۲۶۸.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 403-404.</ref>
 
==درگذشت عمر بن ابی سلمه==
بنا بر قول صحیح، [[زمان]] [[وفات]] عمر در سال هشتاد و سه در دوران [[خلافت]] [[عبدالملک مروان]] بوده است و بنابراین، قول به [[شهادت]] او در [[جمل]] و [[صفین]] [[اشتباه]] است<ref>سفینة البحار، ج۲، ص۲۶۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱۴، ص۱۷؛ مزّی، تهذیب الکمال، ج۲۱، ص۳۷۴.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 405.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش