|
|
خط ۳۱: |
خط ۳۱: |
|
| |
|
| ==[[مکتب اعتزال]]== | | ==[[مکتب اعتزال]]== |
| [[معتزله]] جریانی [[فکری]] و عقلگرایانه بود که در نیمه اول [[قرن دوم هجری]]، [[واصل بن عطا]] آن را در بصره بنیان نهاد و تا [[قرن هفتم هجری]] به [[حیات]] خود ادامه داد آموزههای این [[مکتب]] که به اصول الخمسه معروف است توسط [[محمد بن عبدالله بن مکحول عبدی]] مشهور به [[ابوهذیل علاف]] تدوین شده بود. دوره اول [[عباسی]]، دوره [[اقتدار]] این [[جنبش]] [[فکری]] بود و [[دوره محنت]]، دوره اوج آن تلقی میشد. با رفع دوره محنت در [[زمان]] [[خلافت متوکل]] عباسی و اظهار [[سنت]] و طرفداری از [[اصحاب]] [[حدیث]] در مقابل آن، دوره [[ضعف]] و [[سقوط]] [[معتزله]] آغاز شد.
| |
| معتزله به معنای نفیکننده، [[اهل]] [[پرهیز]]، دوری و دامن درکشیدن از چیزی آمده است و دلیل اینکه اعتزلیان خود را به این نام خواندهاند از [[قاضی عبدالجبار]] منقول است که:
| |
| «هر جا در [[قرآن]] واژه اعتزال به کار رفته است، مقصود از آن دوری گزیدن از [[باطل]] است و بدینسان دانسته میشود که نام اعتزال یک [[ستایش]] است».
| |
| وی همچنین آیاتی چون {{متن قرآن|وَأَعْتَزِلُكُمْ}}<ref>«و از شما کناره میجویم» سوره مریم، آیه ۴۸.</ref> و {{متن قرآن|وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا}}<ref>«و از آنان به نکویی دوری گزین» سوره مزمل، آیه ۱۰.</ref> و یا روایاتی چون {{متن حدیث|مَنِ اِعْتَزَلَ مِنَ الشَّرِّ سَقَطَ فِي الْخَيْرِ}}<ref>هرکس از بدی کناره گیرد به دامن نیکی قرار میگیرد.</ref> را ناظر به همین اصطلاح میداند و دلایلی بر [[فضیلت]] اعتزال قلمداد میکند<ref>تاریخ فرق اسلامی، ج۲، ص۱۱۹.</ref>.
| |
| اما آنچه که درباره چگونگی شکلگیری معتزله در اکثر کتب [[تاریخی]] و [[کلامی]] ذکر شده است، این است که روزی شخصی از [[حسن بصری]] که از علمای بزرگ و مشهور [[بصره]] بود، درباره [[حکم]] [[مرتکب گناه کبیره]] سؤالی پرسید. واصل بن عطا که در مجلس حاضر بود برخاست و پاسخ داد:
| |
| «مرتکب گناه کبیره نه بهطور مطلق [[کافر]] است و نه بهطور مطلق [[مؤمن]]؛ بلکه در منزلتی است میان این دو [[منزلت]] ([[شأن]] او منزله بین المنزلتین) است».
| |
|
| |
| و از حسن بصری کنارگیری کرد و از آن پس واصل بن عطا و [[پیروان]] او را معتزله خواندند<ref>تاریخ فرق اسلامی، ج۲، ص۱۲۲.</ref>.
| |
| [[فرقه]] معتزله در [[تاریخ]] و [[اندیشهها]] و [[سیر]] تطوری خود به دورههای مختلفی تقسیم میشود که بهطورخلاصه عبارتاند از:
| |
| #دوره رونق و گسترش؛ در این دوره، شخصیتهای مهم و تأثیرگذاری از معتزله ظهور کردند که از تنوع [[فکری]] و آموزههای مختلف برخوردار بودند. از جمله: [[امامه بن اشرس]]؛ [[احمد بن ابی داوود]]؛ [[ابوالهذیل علاف]] و....
| |
| #دوره شرح و [[تعلیم]]؛ در این دوره که از آن به مرحله کلاسیک تعبیر شده است، متفکران و نویسندگان بزرگی مانند [[ابوعلی]] و [[ابوهاشم جبائی]]، بلخی، خیاط و [[قاضی عبدالجبار]] ظهور کردند. [[معتزله]] در این دوره بر مجموعهای از آموزههای سازگار و نظاممند [[استوار]] شد که این دوره را میتوان دوره طلایی معتزله دانست.
| |
| #دوره انتقال؛ در این دوره با [[نفوذ]] [[ترکان]] سلجوقی، اگرچه دوران طلایی معتزله پایان یافت، معتزله بهعنوان یک روش فکری و [[مکتب کلامی]] از بین نرفت؛ بلکه در طول این دوران تعدادی از قاضیان [[بغداد]] که معتزلی بودند، توانستند مبانی و آرای خود را در دیگر گروههای [[اسلامی]] همچون زیدیان استمرار ببخشند. [[زمخشری]] مربوط به این دوره است<ref>سلطانی، مصطفی، تبیین تاریخی و کلامی مکتب معتزله بصره و بغداد، پژوهشنامه مذاهب اسلامی، س ۱، ش۱، بهار و تابستان ۱۳۹۳.</ref>.
| |
| حال نگاه کوتاه و خلاصهای به اصول پنجگانه معتزله میاندازیم و سپس به معتزله در [[بصره]] میپردازیم.
| |
|
| |
| اصول مشترک معتزله عبارتاند از:
| |
| [[توحید]]: در این خصوص آنچه که معتزلیان به آن بسیار توجه داشتند، [[توحید صفاتی]] است. آنان صفات را عین ذات [[خداوند متعال]] میدانستند و در این مسئله با [[شیعه امامیه]] موافق هستند.
| |
| [[عدل الهی]]: معتزله [[عدل خداوند]] را بر اساس [[حسن و قبح عقلی]] تبیین کردهاند، آنها دراینباره با [[شیعه]] موافقاند؛ ولی در برخی از فروعات مسئله [[عدل]]، از جمله بحث مربوط به [[اختیار انسان]] که قائل به [[تفویض]] شدهاند، [[عقیده]] دیگری دارند.
| |
| [[وعده]] و [[وعید]]: این اصل که به عدل بازمیگردد، بدان معناست که به اقتضای [[عادل]] بودن [[خداوند]] بر او لازم است در سرای دیگر [[نیکوکاران]] را [[پاداش]] و بدکاران را [[کیفر]] دهد و این پاداش و کیفر مترتب بر [[استحقاق]] [[انسان]] است.
| |
| منزله بین المنزلتین: این اصل توسط واصل بن عطا مطرح شد و بر طبق آن، [[مرتکب گناه کبیره]]، نه [[مؤمن]] است، نه [[کافر]] بلکه میان آن دو قرار دارد. این اصل از نظر [[معتزله]] از جمله [[واجبات]] اصلی است و همین مسئله آنان را از [[امامیه]] جدا میکند. برپایه این اصل، باید در [[نهی از منکر]] و [[دعوت]] به معروف مراتب را رعایت کرد؛ نخست باید در [[دل]] منکر را ناخوشایند داشت و سپس با زبان به معروف دعوت کرد و از منکر بازداشت و آنگاه به [[زور]] [[توسل]] جست<ref>تاریخ فرق اسلامی، ج۲، ص۱۵۸.</ref>.
| |
| اولین مرکز [[علمی]] که اندیشههای [[کلامی]] و جریان [[فکری]] و عقلگرایانه معتزله از آنجا آغاز شد، [[بصره]] بود. [[واصل بن عطا]] و [[عمرو بن عبید]] و [[ابوالهذیل علاف]] از [[اساتید]] و بنیانگذاران این [[مدرسه]] و [[مکتب]] بودند. سپس در اواخر [[قرن دوم]] عالم معتزلی به نام [[بشر]] بن معتمر این جریان فکری را از بصره به [[بغداد]] منتقل کرد و بغداد پایتخت [[عباسیها]] نیز به مرکز علمی دیگری برای [[ترویج]] [[افکار]] معتزله تبدیل شد. از آنجا که بشر در [[کوفه]] و تحت تأثیر آموزههای [[شیعه]] پرورش یافت، [[فهم]] و [[تفسیر]] او از اصول و مبانی اعتزال با فهم و تفسیر اعتزال سنتی [[بصری]] متفاوت شد و همین [[اختلاف]]، نطفه اصلی ایجاد [[معتزله بغداد]] را فراهم آورد. میتوان اینگونه نیز بیان کرد که اثرپذیری معتزله از [[شیعیان کوفه]]، علت اصلی شکلگیری معتزله در بغداد شد. بدین ترتیب، [[شاگردان]] زیادی در آنجا به تحصیل و [[یادگیری]] [[کلام معتزله]] پرداختند؛ اما بین [[اندیشمندان]] دو مرکز [[اختلافات]] زیادی در خصوص [[فروع]] مسائل کلامی رخ داد. هرچند دو مکتب بر محور اصول پنجگانه یاد شده، [[وحدت]] داشتند.
| |
|
| |
| معتزله سنتی یا معتزله بصره که به آنان معتزله جبائیه، خوزیه، اهوازیه و بصریه نیز گفته میشود، بیشتر به اعتزال نظری پرداختند که تا حدودی نیز [[زهد]] و [[عرفان]] در آن راه یافته بود و در مباحث خود عمدتاً از [[جدل]] و [[مناظره]] بهره میبردند. آنان در جریانهای [[قدرتطلبی]] وارد نشدند و تمایلی به [[حکومت]] از خود نشان نمیدادند و حتی در روش [[تبلیغی]] خود برای رسیدن به اهداف از [[سیاست]] به دور بودند. [[معتزله]] [[بصره]] از نظر [[فکری]] و [[عقیدتی]] [[خالص]] بودند و [[افکار]] و اندیشههای غیراسلامی کمتر در آنها [[رسوخ]] پیدا کرده بود<ref>تاریخ فرق اسلامی، ج۲، ص۱۶۶.</ref>. برخی از افراد معتزله بصره بر این [[عقیده]] بودند که [[حضرت علی]]{{ع}} در امر [[خلافت]] از خلفای دیگر [[برتر]] است؛ اما [[قاضی عبدالجبار]] در این باره بیان میکند که متقدمین از معتزله بصره، [[معتقد]] بودند بعد از [[پیامبر]]{{صل}} علی{{ع}} در رتبه بعد از خلفای سهگانه بوده است. غیر از [[واصل بن عطا]] که ضمن [[محبت]] به [[عثمان]]، قائل به [[افضلیت علی]]{{ع}} بر او بود. اما در آثار واصل بن عطا چنین ادعایی وجود ندارد<ref>«معتزله بصره و بغداد: تمایزها و تفاوتها»، پژوهشنامه مذاهب اسلامی، س ۱، ش۱، بهار و تابستان ۱۳۹۳.</ref>.
| |
| از سوی دیگر، بصریها معتقد بودند میتوان [[خدا]] را به نامهایی که در [[قرآن]] و [[حدیث]] نیامده است نیز خواند. مشروط بر اینکه این نامها مترادف با نامهای موجود در قرآن باشد و یا [[عقل]] [[حکم]] جواز حمل آن بر [[خداوند]] را صادر کند. در باب وجود [[لطف]]، [[بصریان]] بر این عقیده بودند که [[وجوب لطف]] از باب [[عدل]] است و خداوند که عدل محض است، [[مکلف]] به [[ارسال رسل]] و [[انزال کتب]] است. در [[اندیشه]] آنها، [[هدایت]] [[انسان]] بر خدا [[واجب]] است و لطف، راه [[هدایت مردم]] است پس لطف بر خدا واجب است. بصریها معتقد بودند که خداوند به معنای [[حقیقی]]، سامع [[کلام]] و اصوات است؛ بدان معنی که خدا سخن و اصوات را به [[حقیقت]] میشنود، نه اینکه عالم به آن است. همچنین بصریان بر این [[باور]] بودند که خدا با [[چشم سر]] دیده نمیشود؛ ولی با چشم [[دل]] [[رؤیت]] میشود و میتوان او را دید. از نظر بصریها، [[ثواب]] خداوند حتمی است و [[عقاب]] [[مرتکب کبیره]]، بدون [[توبه]] بر خدا واجب است<ref>«معتزله بصره و بغداد: تمایزها و تفاوتها»، پژوهشنامه مذاهب اسلامی، س ۱، ش۱، بهار و تابستان ۱۳۹۳.</ref>.<ref>[[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری]]، ص ۳۰۲.</ref>
| |
|
| |
|
| ==[[مکتب تفسیری]]== | | ==[[مکتب تفسیری]]== |