بدون خلاصۀ ویرایش
(←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = آزادی | | موضوع مرتبط = آزادی انتخاب وطن | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = آزادی انتخاب وطن | ||
| مداخل مرتبط = [[آزادی انتخاب وطن در قرآن | | مداخل مرتبط = [[آزادی انتخاب وطن در قرآن]] - [[آزادی انتخاب وطن در فقه سیاسی]] | ||
| پرسش مرتبط = آزادی (پرسش) | | پرسش مرتبط = آزادی (پرسش) | ||
}} | }} | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
براساس اصل [[زمین]] برای [[زندگی]]، همهجا صلاحیت زندگی برای [[انسان]] وجود دارد و انسان میتواند به تناسب نیازها، استعدادها، [[خواستهها]] و [[آرمان]] هایش در هرگوشهای از زمین که بخواهد بساط زندگی خویش را بگستراند. | براساس اصل [[زمین]] برای [[زندگی]]، همهجا صلاحیت زندگی برای [[انسان]] وجود دارد و انسان میتواند به تناسب نیازها، استعدادها، [[خواستهها]] و [[آرمان]] هایش در هرگوشهای از زمین که بخواهد بساط زندگی خویش را بگستراند. [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|البلاد بلاد الله و العباد عيال الله أينما أصبحت خيرا فاقم}}<ref>مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۶۶؛ نهجالفصاحه، ص۲۲۳.</ref>. | ||
[[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|البلاد بلاد الله و العباد عيال الله أينما أصبحت خيرا فاقم}}<ref>مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۶۶؛ نهجالفصاحه، ص۲۲۳.</ref>. | |||
مفاد این [[کلام]] آن است که گرچه [[شهرها]] را [[انسانها]] میسازند و کشورها را [[مردم]] آن به وجود میآورند، ولی با وجود این، شهرها همچنان بلاد [[خداوند]] است و همۀ انسانها هم جزو [[خانواده]] بزرگ بشری و [[خلق]] و عیال خداوندند و به تعبیر دیگر مجموعۀ بزرگ [[انسانی]]، خانواده [[خدا]] و [[حق]] استفاده از شهرهای خدا را دارند. | مفاد این [[کلام]] آن است که گرچه [[شهرها]] را [[انسانها]] میسازند و کشورها را [[مردم]] آن به وجود میآورند، ولی با وجود این، شهرها همچنان بلاد [[خداوند]] است و همۀ انسانها هم جزو [[خانواده]] بزرگ بشری و [[خلق]] و عیال خداوندند و به تعبیر دیگر مجموعۀ بزرگ [[انسانی]]، خانواده [[خدا]] و [[حق]] استفاده از شهرهای خدا را دارند. | ||
اینک هر انسانی میتواند هرکجا را که برای زندگی مناسب و جای خیر و [[برکت]] تشخیص دهد، بگزیند و در آنجا سکونت [[اختیار]] کند و آن را وطن خویش قرار دهد. | اینک هر انسانی میتواند هرکجا را که برای زندگی مناسب و جای خیر و [[برکت]] تشخیص دهد، بگزیند و در آنجا سکونت [[اختیار]] کند و آن را وطن خویش قرار دهد. | ||
[[علی]] {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|لَيْسَ بَلَدٌ أَحَقَّ بِكَ مِنْ بَلَدٍ، خَيْرُ الْبِلَادِ مَا حَمَلَكَ}}<ref>غرر الحکم ۸۳/۵.</ref> (هیچ [[شهر]] و وطنی بر تو حق [[اولویت]] ندارد، تو میتوانی در میان بلاد وطنی را [[انتخاب]] کنی که ترا میتواند در خود جای دهد و امکانات لازم برای برآوردن نیازها و خواستههای ترا داشته باشد). | [[علی]] {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|لَيْسَ بَلَدٌ أَحَقَّ بِكَ مِنْ بَلَدٍ، خَيْرُ الْبِلَادِ مَا حَمَلَكَ}}<ref>غرر الحکم ۸۳/۵.</ref> (هیچ [[شهر]] و وطنی بر تو حق [[اولویت]] ندارد، تو میتوانی در میان بلاد وطنی را [[انتخاب]] کنی که ترا میتواند در خود جای دهد و امکانات لازم برای برآوردن نیازها و خواستههای ترا داشته باشد). | ||
برای [[گزینش]] وطن، معیار آن است که [[سرزمین]]، ترا با شخصیتی که داری و نیازها و [[آرمانها]] و خواسته است [[تحمل]] کند. با وجود این اصل، ما در متون [[اسلامی]] به مضامینی برخورد میکنیم که [[سرزمینها]] و شهرها را به دو [[قسم]] [[ممدوح]] و [[مذموم]] تقسیم میکند<ref>بحارالانوار، ج۵۷، ص۲۱۰.</ref>، و برخی از این مضامین مربوط به اصل زمین و بعضی دیگر بیانکننده خصلتهای ساکنان آن سرزمینهاست. | برای [[گزینش]] وطن، معیار آن است که [[سرزمین]]، ترا با شخصیتی که داری و نیازها و [[آرمانها]] و خواسته است [[تحمل]] کند. با وجود این اصل، ما در متون [[اسلامی]] به مضامینی برخورد میکنیم که [[سرزمینها]] و شهرها را به دو [[قسم]] [[ممدوح]] و [[مذموم]] تقسیم میکند<ref>بحارالانوار، ج۵۷، ص۲۱۰.</ref>، و برخی از این مضامین مربوط به اصل زمین و بعضی دیگر بیانکننده خصلتهای ساکنان آن سرزمینهاست. | ||
و نیز در برخی از [[روایات اسلامی]] از سکونت در سرزمینها و شهرها و کشورهایی که فاقد [[امنیت]] و [[رفاه]] و [[اقتصاد سالم]] است، [[نکوهش]] شده است: {{متن حدیث|شَرُّ الْأَوْطَانِ مَا لَمْ يَأْمَنْ فِيهِ الْقُطَّانُ}}<ref>غرر الحکم ۱۷۱/۴.</ref> (بدترین وطنها جایی است که ساکنان آن از [[نعمت]] [[امنیت]] بیبهره باشند). | و نیز در برخی از [[روایات اسلامی]] از سکونت در سرزمینها و شهرها و کشورهایی که فاقد [[امنیت]] و [[رفاه]] و [[اقتصاد سالم]] است، [[نکوهش]] شده است: {{متن حدیث|شَرُّ الْأَوْطَانِ مَا لَمْ يَأْمَنْ فِيهِ الْقُطَّانُ}}<ref>غرر الحکم ۱۷۱/۴.</ref> (بدترین وطنها جایی است که ساکنان آن از [[نعمت]] [[امنیت]] بیبهره باشند). | ||
علایقی که [[انسان]] را به یک [[سرزمین]] مرتبط میکند تا [[وطن]] او باشد، بدون احراز امنیت در آن سرزمین نمیتواند اولویتی را بر سکونت انسان ایجاب کند: {{متن حدیث|شَرُّ الْبِلَادِ بَلَدٌ لَا أَمْنَ فِيهِ وَ لَا خِصْبَ}}<ref>غرر الحکم ۱۶۵/۴.</ref> (بدترین و ناشایستهترین [[شهرها]] و کشورها جایی است که نه امنیت دارد و نه ارزانی و [[رفاه]] [[زندگی]]). | علایقی که [[انسان]] را به یک [[سرزمین]] مرتبط میکند تا [[وطن]] او باشد، بدون احراز امنیت در آن سرزمین نمیتواند اولویتی را بر سکونت انسان ایجاب کند: {{متن حدیث|شَرُّ الْبِلَادِ بَلَدٌ لَا أَمْنَ فِيهِ وَ لَا خِصْبَ}}<ref>غرر الحکم ۱۶۵/۴.</ref> (بدترین و ناشایستهترین [[شهرها]] و کشورها جایی است که نه امنیت دارد و نه ارزانی و [[رفاه]] [[زندگی]]). | ||
این [[روایات]] در عین اینکه معیار [[انتخاب]] وطن را مشخص میکند بر اصل [[آزادی مسکن]] و [[وطن آزاد]] تأکید میکند. | این [[روایات]] در عین اینکه معیار [[انتخاب]] وطن را مشخص میکند بر اصل [[آزادی مسکن]] و [[وطن آزاد]] تأکید میکند. | ||
خط ۲۲: | خط ۲۶: | ||
بر اساس اصل [[آزادی]] وطن، ماندن در شهر و یا کشوری که تواناییها را برای زندگی مناسب و انجام [[وظایف]] و تعهدات سلب میکند و استعدادها و توانهای بالقوه را از انسان میگیرد و [[راه رشد]] را به روی انسان میبندد و در برابر حرکت تکاملی [[انسان]] سد و مانع ایجاد میکند، با وجود همۀ علایق و کششها و مناسبتها، [[نامشروع]] است. | بر اساس اصل [[آزادی]] وطن، ماندن در شهر و یا کشوری که تواناییها را برای زندگی مناسب و انجام [[وظایف]] و تعهدات سلب میکند و استعدادها و توانهای بالقوه را از انسان میگیرد و [[راه رشد]] را به روی انسان میبندد و در برابر حرکت تکاملی [[انسان]] سد و مانع ایجاد میکند، با وجود همۀ علایق و کششها و مناسبتها، [[نامشروع]] است. | ||
مواردی که [[قرآن]] در آیۀ {{متن قرآن|إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا}} استثنا میکند، اختصاص به صورتی دارد که فاقد هرگونه امکان و نیرو و وسیله برای دگرگون کردن شرایط [[زندگی]] در [[شهر]] و یا کشوری که زندگی میکنند، بوده و به هیچ [[راه]] و رهنمودی [[هدایت]] نشده باشند. اما در شرایطی که میتوانند با [[نظام]] موجود و [[شرایط حاکم]] [[مبارزه]] کنند و [[رهبری صالح]] برای پیمودن این راه را در [[اختیار]] دارند، به جای [[هجرت]] باید به [[تغییر]] وضع موجود [[همت]] گمارند و نهادهای [[حاکم]] را دگرگون کنند. | مواردی که [[قرآن]] در آیۀ {{متن قرآن|إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا}} استثنا میکند، اختصاص به صورتی دارد که فاقد هرگونه امکان و نیرو و وسیله برای دگرگون کردن شرایط [[زندگی]] در [[شهر]] و یا کشوری که زندگی میکنند، بوده و به هیچ [[راه]] و رهنمودی [[هدایت]] نشده باشند. اما در شرایطی که میتوانند با [[نظام]] موجود و [[شرایط حاکم]] [[مبارزه]] کنند و [[رهبری صالح]] برای پیمودن این راه را در [[اختیار]] دارند، به جای [[هجرت]] باید به [[تغییر]] وضع موجود [[همت]] گمارند و نهادهای [[حاکم]] را دگرگون کنند. | ||
مسئلۀ هجرت برای اتخاذ [[وطن]] بهتر در [[اسلام]]، تا آنجا پیش میرود که حتی در مواردیکه فرد یا افراد در وطن خویش [[قادر]] به زندگی مناسب [[اسلامی]] و انجام [[وظایف]] و تعهدات خویش باشند، هرگاه به منظور سکونت در [[سرزمین]] بهتر و مناسبتر و راحتتر و برای رسیدن به [[گشایش]] بیشتر و امکانات وسیعتر از وطن خویش [[مهاجرت]] کنند، چنین هجرتی در [[راه خدا]] محسوب میشود: {{متن قرآن|وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً}}<ref>«و هر کس در راه خداوند هجرت گزیند، در زمین سرپناههای فراوان و گستردگی (در روزی) خواهد یافت» سوره نساء، آیه ۱۰۰.</ref>. | مسئلۀ هجرت برای اتخاذ [[وطن]] بهتر در [[اسلام]]، تا آنجا پیش میرود که حتی در مواردیکه فرد یا افراد در وطن خویش [[قادر]] به زندگی مناسب [[اسلامی]] و انجام [[وظایف]] و تعهدات خویش باشند، هرگاه به منظور سکونت در [[سرزمین]] بهتر و مناسبتر و راحتتر و برای رسیدن به [[گشایش]] بیشتر و امکانات وسیعتر از وطن خویش [[مهاجرت]] کنند، چنین هجرتی در [[راه خدا]] محسوب میشود: {{متن قرآن|وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً}}<ref>«و هر کس در راه خداوند هجرت گزیند، در زمین سرپناههای فراوان و گستردگی (در روزی) خواهد یافت» سوره نساء، آیه ۱۰۰.</ref>. | ||
در لغت، [[مراغم]] را به زمینی که دارای [[خاک]] نرم است معنا کردهاند و خاک نرم نشانۀ [[آمادگی]] [[زمین]] برای فعالیتهای [[کشاورزی]] و در نتیجه زندگی بهتر و شایستهتر است. برخی نیز مراغم را به معنای مطلق خاک و [[اقامتگاه]] [[تفسیر]] کردهاند که مفهوم [[آیه]] چنین میشود: (کسانیکه در راه خدا از وطن خود هجرت نمایند، از اینکه وطن خویش را با تمام علایقش ترک میکنند، [[نگرانی]] به [[دل]] راه ندهند که در زمین [[خدا]] اقامتگاهها و خاکها و جایگاههای فراوانی وجود دارد که هرکدام را مناسب دیدند میتوانند در آن سکنی اختیار نمایند). | در لغت، [[مراغم]] را به زمینی که دارای [[خاک]] نرم است معنا کردهاند و خاک نرم نشانۀ [[آمادگی]] [[زمین]] برای فعالیتهای [[کشاورزی]] و در نتیجه زندگی بهتر و شایستهتر است. برخی نیز مراغم را به معنای مطلق خاک و [[اقامتگاه]] [[تفسیر]] کردهاند که مفهوم [[آیه]] چنین میشود: (کسانیکه در راه خدا از وطن خود هجرت نمایند، از اینکه وطن خویش را با تمام علایقش ترک میکنند، [[نگرانی]] به [[دل]] راه ندهند که در زمین [[خدا]] اقامتگاهها و خاکها و جایگاههای فراوانی وجود دارد که هرکدام را مناسب دیدند میتوانند در آن سکنی اختیار نمایند). | ||
کلمۀ سعه که به معنای [[گشایش]] و گسترش و پهنی و فراوانی اطلاق میشود، در [[آیه]] بدون قید و به طور مطلق آمده و بهوضوح نشانگر آن است که این گشایش فراوانی که بر اثر [[مهاجرت]] در سرزمینهای دیگر در [[انتظار]] [[مهاجرین]] است، در یک بعد [[زندگی]] و مربوط به جهت خاصی نیست و شاید در تمامی ابعاد و شرایط زندگی صادق باشد. | کلمۀ سعه که به معنای [[گشایش]] و گسترش و پهنی و فراوانی اطلاق میشود، در [[آیه]] بدون قید و به طور مطلق آمده و بهوضوح نشانگر آن است که این گشایش فراوانی که بر اثر [[مهاجرت]] در سرزمینهای دیگر در [[انتظار]] [[مهاجرین]] است، در یک بعد [[زندگی]] و مربوط به جهت خاصی نیست و شاید در تمامی ابعاد و شرایط زندگی صادق باشد. | ||
[[روایت]] معروف {{متن حدیث|حُبُّ الْوَطَنِ مِنَ الْإِيمَانِ}}<ref>وسائلالشیعه، سفینة البحار، ج۲، ص۶۶۸.</ref> بیانگر رابطۀ [[ایمان]] و محل سکونت دایمی [[انسان]] بوده و مفهومش این است که رابطۀ [[عقیدتی]] با [[وطن]]، علاقه و [[محبت]] نسبت به آن را ایجاب میکند و هرگاه چنین رابطهای وجود نداشته باشد، خواهناخواه محبت و علاقهای نیز نخواهد بود. | [[روایت]] معروف {{متن حدیث|حُبُّ الْوَطَنِ مِنَ الْإِيمَانِ}}<ref>وسائلالشیعه، سفینة البحار، ج۲، ص۶۶۸.</ref> بیانگر رابطۀ [[ایمان]] و محل سکونت دایمی [[انسان]] بوده و مفهومش این است که رابطۀ [[عقیدتی]] با [[وطن]]، علاقه و [[محبت]] نسبت به آن را ایجاب میکند و هرگاه چنین رابطهای وجود نداشته باشد، خواهناخواه محبت و علاقهای نیز نخواهد بود. | ||
این معنا درست خلاف برداشت مشهوری است که به استناد این [[حدیث]] گفته میشود که علاقه و [[مهر ورزیدن]] به هر [[شهر]] و کشوری که تنها به دلیل اینکه [[مسکن]] و وطن انسان است، جزء ایمان میباشد. در صورتی که سبک سخن در این حدیث با {{متن حدیث|النَّظَافَةُ مِنَ الْإِيمَانِ}} به طور کامل متفاوت است؛ خود وطن از مقتضیات ایمان نیست چنانچه [[نظافت]] خود از [[دستورات]] ایمان است، بلکه مهر ورزیدن به وطن مربوط به [[اعتقاد]] و باورهاست و این مقتضیات ایمان است که مهروزی را مشخص و ایجاب میکند. هرگاه وطن به گونهای باشد که ایمان شخص [[طلب]] میکند، مهر ورزیدن به جنین وطنی، بیشک جزو ایمان و از [[آثار ایمان]] است<ref>فقه سیاسی، ج۳، ص۱۳۵-۱۳۹.</ref><ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، | این معنا درست خلاف برداشت مشهوری است که به استناد این [[حدیث]] گفته میشود که علاقه و [[مهر ورزیدن]] به هر [[شهر]] و کشوری که تنها به دلیل اینکه [[مسکن]] و وطن انسان است، جزء ایمان میباشد. در صورتی که سبک سخن در این حدیث با {{متن حدیث|النَّظَافَةُ مِنَ الْإِيمَانِ}} به طور کامل متفاوت است؛ خود وطن از مقتضیات ایمان نیست چنانچه [[نظافت]] خود از [[دستورات]] ایمان است، بلکه مهر ورزیدن به وطن مربوط به [[اعتقاد]] و باورهاست و این مقتضیات ایمان است که مهروزی را مشخص و ایجاب میکند. هرگاه وطن به گونهای باشد که ایمان شخص [[طلب]] میکند، مهر ورزیدن به جنین وطنی، بیشک جزو ایمان و از [[آثار ایمان]] است<ref>فقه سیاسی، ج۳، ص۱۳۵-۱۳۹.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص۳۵.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۴۷: | خط ۵۴: | ||
{{آزادی}} | {{آزادی}} | ||
[[رده:آزادی | [[رده:آزادی]] | ||
[[رده:مدخلهای | [[رده:مدخلهای تلخیص شده]] |