←حاکم جائر در قرآن
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
در اصطلاح [[فقهای شیعه]]، به کسی حاکم جائر میگویند که بدون [[اذن امام]] یا [[نایب]] او بر [[مردم]] [[حکمرانی]] کند. [[حاکمان جائر]]، افزون بر آنکه [[عدالت]] را مراعات نمیکنند، با قصد و توجه از [[راه]] راست [[منحرف]] شدهاند و در [[راه]] [[باطل]] و [[انحراف]] قرار گرفتهاند. بنابراین حاکم جائر کسی است که از مسیر [[حق]] [[منحرف]] شده و در [[راه]] [[باطل]] قدم برمیدارد؛ یا از آغاز به [[راه مستقیم]] نرفته و [[حق]] را از مدار خود خارج کرده است. از آن جهت که حاکم جائر در [[جایگاه]] مناسب و [[حقوقی]] خود قرار نگرفته و از [[امام]] [[معصوم]] اجازه ندارد، افزون بر آنکه [[ولایت]] وی غصبی است، در [[حق]] صاحب اصلی این [[مقام]] نیز [[ظلم]] کرده است و اگر در این [[منصب]] به [[مردم]] نیز [[ظلم]] کند یا نتواند به خوبی از عهده این [[مقام]] برآید، [[حقوق]] آنان را به نوعی پایمال کرده است که خود [[ظلم]] بر [[مردم]] به شمار میرود. در [[فقه سیاسی]] [[شیعه]]، [[حاکم]] به دو دسته [[عادل]] و [[جائر]] تقسیم میشود. این ملاک تقسیمبندی در منابع متعدد [[فقهی]] [[شیعه]] آمده است که هرکدام احکامی خاص دارد. با توجه به آنچه دربارۀ ویژگیهای [[نظام امامت]] و [[شرایط حاکم]] خواهیم گفت، میتوان به این نتیجه [[دست]] یافت که مفهوم حاکم جائر در [[نظام امامت]] با [[نظام]] [[خلافت]] تفاوت اساسی و ماهوی دارد. به [[باور]] [[شیعه]]، هر حاکمی که در [[عصر حضور]] یا [[غیبت]] [[اذن الهی]] نداشته باشد، حاکم جائر شمرده میشود. در این زمینه میان [[کافر]] و [[مسلمان]] ([[اهل سنت]] یا [[شیعه]]) فرقی وجود ندارد. مرحوم [[محقق حلی]] گفته است: “هر حاکمی که شرایط و [[صفات لازم]] را برای [[حکومت]] نداشته باشد، خودش حاکم جائر و حکومتش [[نامشروع]] است و به تبع آن، [[همکاری]] با او و [[یاری]] رسانیاش [[حرام]] است”<ref>روح الله شریعتی، «حکومت در اندیشه سیاسی محقق حلی»، فصلنامه علوم سیاسی، ش۱۴، تابستان ۱۳۸۰، ص۷۱.</ref>.<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۸.</ref> | در اصطلاح [[فقهای شیعه]]، به کسی حاکم جائر میگویند که بدون [[اذن امام]] یا [[نایب]] او بر [[مردم]] [[حکمرانی]] کند. [[حاکمان جائر]]، افزون بر آنکه [[عدالت]] را مراعات نمیکنند، با قصد و توجه از [[راه]] راست [[منحرف]] شدهاند و در [[راه]] [[باطل]] و [[انحراف]] قرار گرفتهاند. بنابراین حاکم جائر کسی است که از مسیر [[حق]] [[منحرف]] شده و در [[راه]] [[باطل]] قدم برمیدارد؛ یا از آغاز به [[راه مستقیم]] نرفته و [[حق]] را از مدار خود خارج کرده است. از آن جهت که حاکم جائر در [[جایگاه]] مناسب و [[حقوقی]] خود قرار نگرفته و از [[امام]] [[معصوم]] اجازه ندارد، افزون بر آنکه [[ولایت]] وی غصبی است، در [[حق]] صاحب اصلی این [[مقام]] نیز [[ظلم]] کرده است و اگر در این [[منصب]] به [[مردم]] نیز [[ظلم]] کند یا نتواند به خوبی از عهده این [[مقام]] برآید، [[حقوق]] آنان را به نوعی پایمال کرده است که خود [[ظلم]] بر [[مردم]] به شمار میرود. در [[فقه سیاسی]] [[شیعه]]، [[حاکم]] به دو دسته [[عادل]] و [[جائر]] تقسیم میشود. این ملاک تقسیمبندی در منابع متعدد [[فقهی]] [[شیعه]] آمده است که هرکدام احکامی خاص دارد. با توجه به آنچه دربارۀ ویژگیهای [[نظام امامت]] و [[شرایط حاکم]] خواهیم گفت، میتوان به این نتیجه [[دست]] یافت که مفهوم حاکم جائر در [[نظام امامت]] با [[نظام]] [[خلافت]] تفاوت اساسی و ماهوی دارد. به [[باور]] [[شیعه]]، هر حاکمی که در [[عصر حضور]] یا [[غیبت]] [[اذن الهی]] نداشته باشد، حاکم جائر شمرده میشود. در این زمینه میان [[کافر]] و [[مسلمان]] ([[اهل سنت]] یا [[شیعه]]) فرقی وجود ندارد. مرحوم [[محقق حلی]] گفته است: “هر حاکمی که شرایط و [[صفات لازم]] را برای [[حکومت]] نداشته باشد، خودش حاکم جائر و حکومتش [[نامشروع]] است و به تبع آن، [[همکاری]] با او و [[یاری]] رسانیاش [[حرام]] است”<ref>روح الله شریعتی، «حکومت در اندیشه سیاسی محقق حلی»، فصلنامه علوم سیاسی، ش۱۴، تابستان ۱۳۸۰، ص۷۱.</ref>.<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۸.</ref> | ||
== حاکم جائر در قرآن | == حاکم جائر از دیدگاه قرآنی == | ||
{{اصلی|حاکم جائر در قرآن}} | |||
[[قرآن کریم]] هر [[ولایتی]] جز [[ولایت خدا]] را [[ولایت طاغوت]] معرفی کرده است. [[انسانها]] باید به [[فرمان خدا]] باشند و هر چیزی که [[انسان]] را از [[اطاعت]] [[فرمان خدا]] بازدارد، و زمینۀ [[عصیان]] [[انسان]] را در برابر [[پروردگار]] فراهم آورد، [[طاغوت]] و [[شیطان]] است. بنابر [[آیات الهی]]، [[طاغوت]] و [[شیطان]] نسبت اینهمانی دارد؛ یعنی هر [[ولایتی]] که غیر از [[ولایت الهی]] باشد، [[ولایت طاغوت]] و [[شیطان]] است: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ}}<ref>«مؤمنان در راه خداوند... و کافران در راه طاغوت جنگ میکنند» سوره نساء، آیه ۷۶.</ref> سپس بیدرنگ درباره [[دوستان شیطان]] به [[جنگ]] [[فرمان]] میدهد: {{متن قرآن|فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ}}<ref>«پس با یاران شیطان کارزار کنید» سوره نساء، آیه ۷۶.</ref>. در این [[آیه]] [[نورانی]] [[طاغوت]] و [[شیطان]] به جای یکدیگر به کار رفتهاند و با یکدیگر نسبت عینیت دارند. [[خداوند]] سرانجام [[ولایت طاغوت]] و [[شیطان]] را در یکی از [[آیات]] [[سوره نساء]] به خوبی ترسیم کرده است: {{متن قرآن|وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامینهیم و وی را به دوزخ میافکنیم و این بد پایانهای است!» سوره نساء، آیه ۱۱۵.</ref><ref>برای مطالعه بیشتر، ر. ک: سیدعلی خامنهای، ولایت، ص۱۰۲-۱۰۷.</ref>. [[خداوند]] در این [[آیه]] میفرماید: هرکس [[راه]] خود را از [[راه]] [[پیامبر]] جدا کند با وی [[مخالفت]] و از او [[سرپیچی]] کرده، وارد [[جهنم]] خواهد شد. پس بنابر این [[آیه]]، یکی از مصادیق تام و بارز [[طاغوت]]، [[حاکمان]] [[کافر]] است. یکی دیگر از مصادیق [[طاغوت]]، چه بسا افراد مسلماناند که [[حکومت]] آنها به [[اذن خداوند]] نبوده است. آنان که [[ولایت]] [[حضرت امیر]] را نپذیرفتند نیز سرانجام [[راه]] خود را از [[پیامبر]] جدا کردند. در این [[آیه]] تصریح شده است که هرگز نباید به [[ولایت]] [[پیشوایان]] [[طاغوت]] تن داد، بلکه باید با آنان مقابله و [[مبارزه]] کرد. | [[قرآن کریم]] هر [[ولایتی]] جز [[ولایت خدا]] را [[ولایت طاغوت]] معرفی کرده است. [[انسانها]] باید به [[فرمان خدا]] باشند و هر چیزی که [[انسان]] را از [[اطاعت]] [[فرمان خدا]] بازدارد، و زمینۀ [[عصیان]] [[انسان]] را در برابر [[پروردگار]] فراهم آورد، [[طاغوت]] و [[شیطان]] است. بنابر [[آیات الهی]]، [[طاغوت]] و [[شیطان]] نسبت اینهمانی دارد؛ یعنی هر [[ولایتی]] که غیر از [[ولایت الهی]] باشد، [[ولایت طاغوت]] و [[شیطان]] است: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ}}<ref>«مؤمنان در راه خداوند... و کافران در راه طاغوت جنگ میکنند» سوره نساء، آیه ۷۶.</ref> سپس بیدرنگ درباره [[دوستان شیطان]] به [[جنگ]] [[فرمان]] میدهد: {{متن قرآن|فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ}}<ref>«پس با یاران شیطان کارزار کنید» سوره نساء، آیه ۷۶.</ref>. در این [[آیه]] [[نورانی]] [[طاغوت]] و [[شیطان]] به جای یکدیگر به کار رفتهاند و با یکدیگر نسبت عینیت دارند. [[خداوند]] سرانجام [[ولایت طاغوت]] و [[شیطان]] را در یکی از [[آیات]] [[سوره نساء]] به خوبی ترسیم کرده است: {{متن قرآن|وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامینهیم و وی را به دوزخ میافکنیم و این بد پایانهای است!» سوره نساء، آیه ۱۱۵.</ref><ref>برای مطالعه بیشتر، ر. ک: سیدعلی خامنهای، ولایت، ص۱۰۲-۱۰۷.</ref>. [[خداوند]] در این [[آیه]] میفرماید: هرکس [[راه]] خود را از [[راه]] [[پیامبر]] جدا کند با وی [[مخالفت]] و از او [[سرپیچی]] کرده، وارد [[جهنم]] خواهد شد. پس بنابر این [[آیه]]، یکی از مصادیق تام و بارز [[طاغوت]]، [[حاکمان]] [[کافر]] است. یکی دیگر از مصادیق [[طاغوت]]، چه بسا افراد مسلماناند که [[حکومت]] آنها به [[اذن خداوند]] نبوده است. آنان که [[ولایت]] [[حضرت امیر]] را نپذیرفتند نیز سرانجام [[راه]] خود را از [[پیامبر]] جدا کردند. در این [[آیه]] تصریح شده است که هرگز نباید به [[ولایت]] [[پیشوایان]] [[طاغوت]] تن داد، بلکه باید با آنان مقابله و [[مبارزه]] کرد. | ||