←عصمت از اشتباه در امور عادی زندگی
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۶۱: | خط ۴۶۱: | ||
در ادامه با تفصیل بیشتری به بررسی دیدگاه متکلمان در این خصوص میپردازیم | در ادامه با تفصیل بیشتری به بررسی دیدگاه متکلمان در این خصوص میپردازیم | ||
شیخ صدوق در آثار خود به طور مستقیم به بحث عصمت امام از اشتباه نپرداخته است؛ ولی پس از آنکه دانستیم ایشان امام را از [[سهو]] و به تعبیر دقیقتر، [[اسهاء]] و [[نسیان]] در عمل به فرمانهای [[دین]] [[معصوم]] نمیداند، شاید بتوان مدعی شد که وی [[امام]] را از [[سهو]] و نسیان در امور عادی مربوط به | شیخ صدوق در آثار خود به طور مستقیم به بحث عصمت امام از اشتباه نپرداخته است؛ ولی پس از آنکه دانستیم ایشان امام را از [[سهو]] و به تعبیر دقیقتر، [[اسهاء]] و [[نسیان]] در عمل به فرمانهای [[دین]] [[معصوم]] نمیداند، شاید بتوان مدعی شد که وی [[امام]] را از [[سهو]] و نسیان در امور عادی مربوط به زندگی شخصی و [[اجتماعی]] که ارتباطی با دین ندارد نیز نباید معصوم بداند. روایاتی که ایشان در آثار خود نقل میکند نیز میتوانند این نظریه را [[تأیید]] کنند. میتوان روایتهایی را که [[شیخ صدوق]] نقل کرده است، به دو دسته تقسیم کرد: [[روایات]] مربوط به دوران پیش از تصدی منصب امامت؛ روایتهای مربوط به دوران پس از تصدی این منصب. | ||
[[شیخ صدوق]] روایتی را از دسته اول نقل میکند که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} با دادن چند درهم به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} از وی خواست به بازار برود و لباسی برای وی خریداری کند. [[امیرمؤمنان]] {{ع}} لباسی را خرید و به [[پیامبر]] تقدیم کرد. چشمان پیامبر اکرم {{صل}} [[تمایل]] نداشتن وی به آن [[لباس]] را نشان میداد، و فرمود: آیا [[گمان]] میکنی فروشنده، آن را از ما پس بگیرد؟ [[حضرت علی]] {{ع}} ابراز بیاطلاعی کرد<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الامالی، ص۲۳۸ و ۲۳۹؛ همو، الخصال، ج۲، ص۴۹۱.</ref>. | [[شیخ صدوق]] روایتی را از دسته اول نقل میکند که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} با دادن چند درهم به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} از وی خواست به بازار برود و لباسی برای وی خریداری کند. [[امیرمؤمنان]] {{ع}} لباسی را خرید و به [[پیامبر]] تقدیم کرد. چشمان پیامبر اکرم {{صل}} [[تمایل]] نداشتن وی به آن [[لباس]] را نشان میداد، و فرمود: آیا [[گمان]] میکنی فروشنده، آن را از ما پس بگیرد؟ [[حضرت علی]] {{ع}} ابراز بیاطلاعی کرد<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الامالی، ص۲۳۸ و ۲۳۹؛ همو، الخصال، ج۲، ص۴۹۱.</ref>. |