←پانویس
جز (جایگزینی متن - 'قصّی' به 'قصی') |
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
کار [[امیرالمؤمنین]] در آن شب یک [[ایثار]] بود، ایثاری بزرگ که در [[فضائل]] و [[مقامات]] امیرالمؤمنین جایگاه بلندی دارد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۹؛ الارشاد، ج۱، ص۵۳؛ الامالی (طوسی)، ص۲۵۳؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۲۳؛ تفسیر الثعلبی، ج۲، ص۱۲۶؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۶۶-۶۷؛ التفسیر الکبیر (رازی)، ج۵، ص۳۵۰؛ تفسیر القرطبی، ج۳، ص۲۱؛ شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۱۳، ص۲۶۲.</ref>. [[قرآن]] این عمل را با [[آیه]] {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref> توصیف و [[قدردانی]] کرده است. بدین ترتیب [[حضرت علی]]{{ع}} به دامن [[مرگ]] رفت و [[پیامبر اکرم]] به [[سلامت]] بیرون آمدند، [[هجرت]] را آغاز کردند.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۹.</ref> | کار [[امیرالمؤمنین]] در آن شب یک [[ایثار]] بود، ایثاری بزرگ که در [[فضائل]] و [[مقامات]] امیرالمؤمنین جایگاه بلندی دارد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۹؛ الارشاد، ج۱، ص۵۳؛ الامالی (طوسی)، ص۲۵۳؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۲۳؛ تفسیر الثعلبی، ج۲، ص۱۲۶؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۶۶-۶۷؛ التفسیر الکبیر (رازی)، ج۵، ص۳۵۰؛ تفسیر القرطبی، ج۳، ص۲۱؛ شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۱۳، ص۲۶۲.</ref>. [[قرآن]] این عمل را با [[آیه]] {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref> توصیف و [[قدردانی]] کرده است. بدین ترتیب [[حضرت علی]]{{ع}} به دامن [[مرگ]] رفت و [[پیامبر اکرم]] به [[سلامت]] بیرون آمدند، [[هجرت]] را آغاز کردند.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۹.</ref> | ||
== مقدمه == | |||
[[خدای متعال]] میفرماید: "و از [[مردم]]، کسی است که [[جان]] خود را در طلب [[رضایت]] [[خدا]] به معرض فروش مینهد، و [[خداوند]] به بندگانش [[مهربان]] است"<ref>بقره، آیه ۲۰۷.</ref>. | |||
[[مشرکان]] بر [[ستمگری]] خود افزوده بودند و [[شکنجه]] و [[اختناق]] را به اوج رسانده، دامنه [[آزار]] [[مسلمانان]] را بسی گسترده بودند. [[پیامبر]] {{صل}} به "[[هجرت]]" [[فرمان]] داد. بدینسان، [[مسلمانان]] برای [[رهایی]] از [[جور]] و [[ستم]] [[مشرکان]]، راهی یثرب شدند. این حرکت، [[مشرکان]] را به [[وحشت]] انداخت؛ زیرا آنان در این [[اندیشه]] بودند که اگر جمعیتی [[عظیم]] در یثرب گِرد آیند و [[پیامبر]] {{صل}} نیز به آنان ملحق شود، برای آنها، و کاروانهای تجارتی آنان، بزرگترین [[تهدید]] خواهد بود. از این رو، [[تصمیم]] گرفتند علیه [[پیامبر خدا]] که هنوز در [[مکه]] بود، به جِد، چارهاندیشی کنند و کار را یکسره سازند. | |||
بدین ترتیب، گِرد هم آمدند و در [[رایزنی]] با هم، پیشنهاد "[[اخراج]]" و "[[حبس]]" را کارا ندانستند و بر [[کشتن پیامبر]] [[خدا]]، همداستان شدند. [[پیامبر]] {{صل}} با پیک [[وحی]]، از [[توطئه]] شوم [[مشرکان]] [[آگاه]] گشت و [[مأمور]] شد که از [[مکه]] خارج شود: "... هنگامی که [[کافران]] برایت [[نیرنگ]] کردند تا تو را در بند کشند و یا بکشند و یا آوارهات سازند، و آنان [[مکر]] میکردند و [[خدا]] هم [[مکر]] میکرد، و [[خداوند]]، بهترینِ [[مکر]] کنندگان است"<ref>انفال، آیه ۳۰.</ref>. | |||
[[مشرکان]]، [[خانه]] [[پیامبر خدا]] را محاصره کردند، تا [[پیامبر]] {{صل}} از [[خانه]] بیرون نرود و چون آهنگ بیرون رفتن کرد، با [[شمشیر]] به دستانِ [[مشرک]] روبهرو شود و کار، یکسره گردد. [[پیامبر]] {{صل}} به [[علی]] {{ع}} پیشنهاد کرد که آن [[شب]] در بستر وی بخوابد. [[علی]] {{ع}} پرسید: [اگر چنین کنم،] تو سالم خواهی ماند؟. [[پیامبر]] {{صل}} پاسخ داد: "آری". و [[علی]] {{ع}} با اعلام [[آمادگی]] برای کشته شدن در بامداد و به هنگام رویارویی با [[مشرکان]]، از این پیشنهاد استقبال کرد<ref>الأمالی، طوسی، ص ۴۴۷، ح ۹۹۸.</ref> و بر این [[موهبت]] [[عظیم]]، [[سجده]] [[شکر]] به جا آورد<ref>الأمالی، طوسی، ص ۴۶۵، ح ۱۰۳۱.</ref>. | |||
[[علی]] {{ع}}، بُرد [[یمانی]] سبز رنگی را که [[پیامبر خدا]] به هنگام [[خواب]] به روی خود میکشید، بر روی خود افکند و با [[اطمینان]] در بستر [[پیامبر خدا]] آرمید. [[علی]] {{ع}}، [[شهامت]] خود را در حد اعلا نشان داد و آنگاه که بدون [[سلاح]]، [[بدن]] خود را در معرض شمشیرهای آخته قرار داد، [[شجاعت]] را معنا کرد. شجاعتی اینگونه، منحصر به [[امام علی]] {{ع}} است. این [[ایثار]] شگفت، کروبیان را به تحسین وا داشت. [[خداوند]] به این نمایش شگفتِ [[از خودگذشتگی]] بر [[فرشتگان]] بالید و این [[آیه]] [[کریم]] را برای جاودانه کردن این منقبت فرو فرستاد: "و از [[مردم]]، کسی است که [[جان]] خود را در طلب [[رضایت]] [[خدا]] به معرض فروش مینهد، و [[خداوند]] به بندگانش [[مهربان]] است..."<ref>بقره، آیه ۲۰۷.</ref>. پس از آن [[شب]]، [[علی]] {{ع}} به [[غار ثور]] میرفت و مایحتاج [[پیامبر]] {{صل}} و همراهش را بدانها میرساند. [[پیامبر]] {{صل}}، [[علی]] {{ع}} را به ادای [[امانتها]] سفارش کرد و خود، رهسپار [[مدینه]] شد. | |||
پس از آن، [[علی]] {{ع}}، به همراه مادرش [[فاطمه بنت اسد]] و [[فاطمه]] {{س}}، [[دختر پیامبر]] [[خدا]] و [[فاطمه]] دختر [[زبیر]]، از [[مکه]] خارج شد و آهنگ یثرب کرد. [[قریش]] از این حرکت [[آگاه]] شدند و چون سوارانی به تعقیبش فرستادند و خواستند جلوی وی را بگیرند، با برخورد شجاعانه وی روبهرو شدند و ناکام بازگشتند. [[پیامبر]] {{صل}} در محله [[قبا]] به [[انتظار]] [[علی]] {{ع}} نشسته بود و چون [[علی]] {{ع}} به ایشان ملحق شد، همگی به سوی یثرب حرکت کردند. | |||
* [[تاریخ دمشق (کتاب)|تاریخ دمشق]]- به [[نقل]] از [[ابو رافع]]-: [[علی]] {{ع}}، [[پیامبر]] {{صل}} را هنگامی که در [[غار]] بود، [[تدارک]] میکرد و [[غذا]] برایش میبُرد و سه شتر برایشان کرایه کرد: برای [[پیامبر]] {{صل}} وابو بکر و نیز راهنمایشان ابن اریقط. و [[پیامبر]] {{صل}} او را به جای خود گذاشت تا خانوادهاش را در پی او [از مکه] خارج کند. پس [[پیامبر]] {{صل}}] بیرون آمد و به [[علی]] {{ع}} [[فرمان]] داد که امانتهای او را برگردانَد و سفارشهایی را که به [[پیامبر خدا]] شده بود، به جای آورَد و اموالی را که به امانتْ نزد او بود، [به صاحبان آنها] برسانَد. پس [[علی]] {{ع}} همه [[امانتها]] را [به صاحبانش] برگردانید. [[پیامبر]] {{صل}} به وی [[فرمان]] داد که در [[شب]] بیرون آمدنش در بستر او بخوابد و فرمود: "[[قریش]] تا تو را میبینند، سراغ مرا نمیگیرند". پس [[علی]] {{ع}} بر بستر [[پیامبر]] {{صل}} خوابید و [[قریش]] به بستر [[پیامبر]] {{صل}} مینگریستند و مردی را بر آن میدیدند که [[گمان]] میکردند [[پیامبر]] {{صل}} است، تا آنکه صبح شد و دیدند که او [[علی]] {{ع}} است. پس گفتند: اگر [[محمد]] بیرون رفته بود، [[علی]] را هم با خود میبُرد. | |||
پس خدای عز و جل با نشان دادن [[علی]] {{ع}}، آنان را از جستجوی [[پیامبر]] {{صل}} باز داشت و سراغ [[پیامبر]] {{صل}} را نگرفتند. [[پیامبر]] {{صل}} به [[علی]] {{ع}} [[فرمان]] داد که در [[مدینه]] به او ملحق شود. بدین ترتیب، [[علی]] {{ع}} پس از آنکه [[خانواده]] [[پیامبر خدا]] را خارج کرد، به دنبال [[پیامبر]] {{صل}}، روانه شد و شبها راه میپیمود و روزها پنهان میشد تا به [[مدینه]] رسید. و چون خبر آمدن [[علی]] {{ع}} به [[پیامبر]] {{صل}} رسید، فرمود: "[[علی]] را برایم فرا بخوانید". گفته شد: ای [[پیامبر خدا]]! نمیتواند راه برود. پس [[پیامبر]] {{صل}} نزدش آمد و چون او را دید، در گردنش آویخت و از [دیدن] ورم پاهایش که [[خون]] از آنها چکه میکرد، دلش سوخت و گریست. پس آب دهانش را در دست خود انداخت و پاهای [[علی]] {{ع}} را مسح کرد و برای سلامتش [[دعا]] کرد. [[علی]] {{ع}} تا زمان شهادتش از پاهایش [[ناراحتی]] ندید<ref>تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۶۸، ح ۸۴۱۶.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۱-۵۳.</ref>. | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |