بحث:امامت در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: برگردانده‌شده
برچسب: واگردانی دستی
خط ۱۱: خط ۱۱:


== ضرورت نیاز به حاکم سیاسی ==
== ضرورت نیاز به حاکم سیاسی ==
[[قرآن]]، به طور مطلق حاکمیت را از [[انسان]]، حتی از [[انبیاء]] سلب کرده<ref>{{متن قرآن|مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ}} «هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد سپس او به مردم بگوید: به جای خداوند، بندگان من باشید ولی (می‌تواند گفت): شما که کتاب (آسمانی) را آموزش می‌داده و درس می‌گرفته‌اید؛ (دانشورانی) ربّانی باشید» سوره آل عمران، آیه ۷۹.</ref> و [[اطاعت از پیامبر]] {{صل}} را تنها در حدود [[قانون الهی]] [[واجب]] می‌داند<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}} «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. ابزار اجرایی حاکمیت [[خداوند]] عبارت‌اند از: [[قوانین اسلامی]] و [[حاکم اسلامی]] ([[پیامبر]] {{صل}}، [[ائمه]] {{عم}} و [[فقهای جامع الشرایط]] در [[عصر غیبت]].) از این‌رو در [[تفکر]] [[سیاسی]] [[اسلام]]، حاکمیت و [[قدرت]] [[دولت]] از یک سو [[امانت الهی]] بوده؛ زیرا [[حاکم]]، [[جانشین خدا]] و [[رسول]] {{صل}} است و از سوی دیگر، [[امانت]] [[مردم]] است در دست زمام‌داران<ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۷۶.</ref>.
=== ضرورت اصل نیاز به حاکم ===
=== ضرورت اصل نیاز به حاکم ===
[[ضرورت حکومت]] برای [[جوامع بشری]] قابل تردید و [[انکار]] نیست و کسی نمی‌تواند وجود آن را مورد مناقشه قرار دهد؛ زیرا به فرض اگر از [[غریزه]] [[اجتماعی]] بودن [[آدمی]] صرف‌نظر کرده و حتی جمله معروف {{عربی|الإنسان مدني بالطبع}} را [[نقد]] کنیم، باز در عمل وجود [[حکومت]] در تمام [[جوامع]] را نمی‌توان انکار کرد. همواره در [[اجتماع]]، انسان‌هایی وجود دارند که به [[وظایف اجتماعی]] خویش عمل نمی‌کنند، به [[حق]] خود [[راضی]] نیستند و به [[حقوق]] دیگران [[تجاوز]] می‌کنند. چگونه می‌توان چنین انسان‌هایی را جز به وسیله [[قدرت]] حکومت از خواسته‌های ناحقشان بازداشت؟
[[ضرورت حکومت]] برای [[جوامع بشری]] قابل تردید و [[انکار]] نیست و کسی نمی‌تواند وجود آن را مورد مناقشه قرار دهد؛ زیرا به فرض اگر از [[غریزه]] [[اجتماعی]] بودن [[آدمی]] صرف‌نظر کرده و حتی جمله معروف {{عربی|الإنسان مدني بالطبع}} را [[نقد]] کنیم، باز در عمل وجود [[حکومت]] در تمام [[جوامع]] را نمی‌توان انکار کرد. همواره در [[اجتماع]]، انسان‌هایی وجود دارند که به [[وظایف اجتماعی]] خویش عمل نمی‌کنند، به [[حق]] خود [[راضی]] نیستند و به [[حقوق]] دیگران [[تجاوز]] می‌کنند. چگونه می‌توان چنین انسان‌هایی را جز به وسیله [[قدرت]] حکومت از خواسته‌های ناحقشان بازداشت؟
۱۱٬۲۰۲

ویرایش