←معناشناسی ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
== معناشناسی ولایت == | == معناشناسی ولایت == | ||
اما کلمۀ «ولایت» که به فتح و کسر واو استعمال شده، در هر دو صورت مصدر است؛ چنان که گفته میشود: {{عربی|ولی الشیء و علیه وَلایة و وِلایة}}<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۵، ص۴۰۷، به نقل از ابن سید؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ص۱۲۰۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج ۲۰، ص۳۱۰؛ بستانی، محیط المحیط، ص۱۲۰۹.</ref> منتهی «[[وِلایت]]» به کسر واو، مصدر «[[والی]]» به معنای [[امارت]] و [[سلطنت]] است، اما [[وَلایت]] به فتح واو، مصدر «ولیّ» ضدّ «عدوّ» است<ref>فیروزآبادی، القاموس المحیط، ص۱۲۰۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج ۲۰؛ به هرحال، عنصر اصلی در معنای واژه ولایت «نزدیکبودن» است و معانی دیگر این واژه به همین معنا بازمیگردد. واژههایی همچون «ارتباط»، «پیوند» و «اتصال» میتواند تا حدی هممعنای آن واژه باشد؛ اما باز هیچیک معادل دقیق آن نیستند. [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[حکیمانهترین حکومت (کتاب)|حکیمانهترین حکومت]]، ص۳۸.</ref>. [[ولایت]] به معانی | اما کلمۀ «ولایت» که به فتح و کسر واو استعمال شده، در هر دو صورت مصدر است؛ چنان که گفته میشود: {{عربی|ولی الشیء و علیه وَلایة و وِلایة}}<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۵، ص۴۰۷، به نقل از ابن سید؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ص۱۲۰۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج ۲۰، ص۳۱۰؛ بستانی، محیط المحیط، ص۱۲۰۹.</ref> منتهی «[[وِلایت]]» به کسر واو، مصدر «[[والی]]» به معنای [[امارت]] و [[سلطنت]] است، اما [[وَلایت]] به فتح واو، مصدر «ولیّ» ضدّ «عدوّ» است<ref>فیروزآبادی، القاموس المحیط، ص۱۲۰۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج ۲۰؛ به هرحال، عنصر اصلی در معنای واژه ولایت «نزدیکبودن» است و معانی دیگر این واژه به همین معنا بازمیگردد. واژههایی همچون «ارتباط»، «پیوند» و «اتصال» میتواند تا حدی هممعنای آن واژه باشد؛ اما باز هیچیک معادل دقیق آن نیستند. [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[حکیمانهترین حکومت (کتاب)|حکیمانهترین حکومت]]، ص۳۸.</ref>. [[ولایت]] به معانی صاحب اختیار، [[سرپرست]]، [[سلطان]]، [[نصرت]]، [[محبّت]]، [[دوستی]]، [[قرابت]] و خطّه و بلاد سلطان، بهکار برده میشود. | ||
در اینکه کدام یک از دو معنای کلی فوق، معنای [[حقیقی]] کلمه "[[ولایت]]" به فتح یا کسر واو است، در میان اهل لغت [[اختلاف]] بوده و لغویان در این خصوص دو دسته شدهاند: عدهای هر دو کلمه را به یک معنا گرفتهاند و برخی بین آن دو تفاوت قائل شدهاند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۳۴-۳۶؛ [[اصغرآقا مهدوی|مهدوی، اصغرآقا]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی، سید محمد صادق]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص۱۶۱.</ref>. هر چند معنای [[قرب]] در باب ولایت محوری است. [[راغب اصفهانی]] در مفردات گفته است "قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگری به نحوی که فاصله در کار نباشد را ولایه میگویند، به همین مناسبت طبعاً این کلمه دربارۀ [[قرب]] و نزدیکی به کار رفته است اعم از [[قرب]] مکانی و قرب معنوی و باز به همین مناسبت دربارۀ [[دوستی]]، [[یاری]] و معانی دیگری استعمال شده است چون در همۀ اینها نوعی مباشرت و اتصال وجود دارد". راغب اصفهانی راجع به کلمۀ "ولایت" از نظر استعمال میگوید: "ولایت به کسر واو به معنای [[نصرت]] است و اما وَلایت به فتح واو به معنای تصدی و صاحب اختیاری یک کار است و گفته شده است که معنای هر دو یکی است و [[حقیقت]] آنها، همان تصدی و صاحب اختیاری است"<ref>مفردات، ج۱، ص۸۸۵.</ref>. | در اینکه کدام یک از دو معنای کلی فوق، معنای [[حقیقی]] کلمه "[[ولایت]]" به فتح یا کسر واو است، در میان اهل لغت [[اختلاف]] بوده و لغویان در این خصوص دو دسته شدهاند: عدهای هر دو کلمه را به یک معنا گرفتهاند و برخی بین آن دو تفاوت قائل شدهاند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۳۴-۳۶؛ [[اصغرآقا مهدوی|مهدوی، اصغرآقا]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی، سید محمد صادق]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص۱۶۱.</ref>. هر چند معنای [[قرب]] در باب ولایت محوری است. [[راغب اصفهانی]] در مفردات گفته است "قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگری به نحوی که فاصله در کار نباشد را ولایه میگویند، به همین مناسبت طبعاً این کلمه دربارۀ [[قرب]] و نزدیکی به کار رفته است اعم از [[قرب]] مکانی و قرب معنوی و باز به همین مناسبت دربارۀ [[دوستی]]، [[یاری]] و معانی دیگری استعمال شده است چون در همۀ اینها نوعی مباشرت و اتصال وجود دارد". راغب اصفهانی راجع به کلمۀ "ولایت" از نظر استعمال میگوید: "ولایت به کسر واو به معنای [[نصرت]] است و اما وَلایت به فتح واو به معنای تصدی و صاحب اختیاری یک کار است و گفته شده است که معنای هر دو یکی است و [[حقیقت]] آنها، همان تصدی و صاحب اختیاری است"<ref>مفردات، ج۱، ص۸۸۵.</ref>. |