بحث:قاعده لطف در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'بهره' به 'بهره')
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
خط ۲۸: خط ۲۸:
*[[خواجه نصیر]] این تعبیر را دارد: {{عربی|الإمام لطف}}<ref>خواجه نصیر در تجرید الاعتقاد می‌‌گوید: {{عربی| الامام لطف فیجب نصبه علی الله تعالی تحصیلا للغرض }}. [[علامه حلی]] در شرح آن در کشف المراد می‌‌گوید: جمله الامام لطف، امر بدیهی است برای عقلا؛ زیرا وجود رهبری که انسان را به دوری از معصیت و اطاعت و انجام دادن صلاح و سعادت راهنمایی کند هر عقل سلیمی وجود آن را ضروری می‌‌داند.</ref>؛ مقصود وی این است که [[امامت]] هم نظیر [[نبوت]] از مسائلی است که [[تبیین]] و [[انتخاب]] آن از [[توان]] [[بشر]] بیرون است و از [[طریق وحی]] و تعیین [[الهی]] باید صورت گیرد؛ با این تفاوت که [[نبوت]] مستقیماً از [[ناحیه]] خداست، ولی [[امامت]]، تعیینی است از [[ناحیه]] [[پیغمبر]] از سوی [[خدا]].
*[[خواجه نصیر]] این تعبیر را دارد: {{عربی|الإمام لطف}}<ref>خواجه نصیر در تجرید الاعتقاد می‌‌گوید: {{عربی| الامام لطف فیجب نصبه علی الله تعالی تحصیلا للغرض }}. [[علامه حلی]] در شرح آن در کشف المراد می‌‌گوید: جمله الامام لطف، امر بدیهی است برای عقلا؛ زیرا وجود رهبری که انسان را به دوری از معصیت و اطاعت و انجام دادن صلاح و سعادت راهنمایی کند هر عقل سلیمی وجود آن را ضروری می‌‌داند.</ref>؛ مقصود وی این است که [[امامت]] هم نظیر [[نبوت]] از مسائلی است که [[تبیین]] و [[انتخاب]] آن از [[توان]] [[بشر]] بیرون است و از [[طریق وحی]] و تعیین [[الهی]] باید صورت گیرد؛ با این تفاوت که [[نبوت]] مستقیماً از [[ناحیه]] خداست، ولی [[امامت]]، تعیینی است از [[ناحیه]] [[پیغمبر]] از سوی [[خدا]].
*علمای [[شیعه]] این مطلب را به [[لطف]] تعبیر کرده‌اند و مقصود این است که این مسئله برای [[هدایت]] [[بشر]] مفید و نوعی [[لطف]] خداست؛ چون راه [[بشر]] به سوی [[خدا]] بسته است، [[لطف الهی]] ایجاب می‌‌کند که از سوی او عنایتی شود<ref>مطهری، امامت و رهبری، ص۹۵ - ۹۲؛ همو، آشنایی با علوم اسلامی، ج۲، ص۷۶.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۶۲-۱۶۳.</ref>.
*علمای [[شیعه]] این مطلب را به [[لطف]] تعبیر کرده‌اند و مقصود این است که این مسئله برای [[هدایت]] [[بشر]] مفید و نوعی [[لطف]] خداست؛ چون راه [[بشر]] به سوی [[خدا]] بسته است، [[لطف الهی]] ایجاب می‌‌کند که از سوی او عنایتی شود<ref>مطهری، امامت و رهبری، ص۹۵ - ۹۲؛ همو، آشنایی با علوم اسلامی، ج۲، ص۷۶.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۶۲-۱۶۳.</ref>.
==[[قاعده لطف]]==
[[علمای شیعه]] در بحث‌های [[کلامی]]، از راه [[دلیل لطف]]، [[لزوم]] [[نصب امام]] را [[اثبات]] کنند. آیا این دلیل تنها [[امامت]] نصبی [[معصوم]] را ثابت می‌کند یا برای اثبات [[حاکمیت]] نصبی هر [[حاکم]] و [[زمامداری]]، به کار می‌آید؟
===قاعده لطف نزد [[دانشمندان شیعه]]===
قاعده لطف نزد بیشتر علمای شیعه پذیرفته است و آن را چنین تعریف کرده‌اند:
[[شیخ مفید]] می‌گوید: «[[لطف]] آن چیزی است که [[مکلف]] با آن به [[طاعت]] نزدیک و از [[معصیت]] دور می‌شود و بهره‌ای در اصل [[تمکین]] ندارد و به حد اِلجا هم نمی‌رسد»<ref>النکت الاعتقادیة، ص۳۱. {{عربی|اللطف هو ما يقرب المكلف معه إلى الطاعة و يبعد عن المعصية و لاحظ له في التمكين و لم يبلغ الالجا}}.</ref>. [[ابواسحاق نوبختی]]، گفته است:
لطف عبارت است از امری که [[خداوند]] نسبت به مکلف انجام می‌دهد و مستلزم ضرر نمی‌باشد و از وقوع طاعت از مکلف، تحقق لطف معلوم می‌گردد و اگر لطف نبود وی [[اطاعت]] نمی‌کرد<ref>الیاقوت فی علم الکلام، ابراهیم نوبختی، ص۱۰۷. {{عربی|اللطف امر يفعله الله تعالى بالمكلف لا ضرر فيه يعلم عند وقوع الطاعة منه ولولاه لم يطع}}.</ref>.
[[سید مرتضی]] در این باره گفته است:
... لطف، چیزی است که با تحقق آن، [[مکلفان]] به طاعت و [[فضیلت]] روی می‌آورند و از [[پلیدی]] و [[تباهی]]، دوری می‌گزینند یا اینکه در اوضاع مناسب‌تری قرار می‌گیرند. پس نصب امام، در [[حق]] مکلفان، لطف است؛ زیرا آنان را به اجرای [[واجبات عقلی]] و ترک [[قبایح]] برمی‌انگیزد و [[حکمت الهی]] موجب می‌شود که مکلفان را از آن [[محروم]] نکند. این دعوی، از بدیهیات [[عقلی]] است و اگر کسی آن را [[انکار]] کند، چونان منکر بدیهیات است و [[شایستگی]] بحث و گفت و گوی [[علمی]] را از دست خواهد داد<ref>الذخیرة فی علم الکلام، مرتضی، شریف، ص۴۰۹-۴۱۰.</ref>.
[[شیخ طوسی]] گفته است: «لطف در اصطلاح [[متکلمین]]، عبارت است از چیزی که به سوی [[فعل واجب]] می‌خواند و یا از [[عمل قبیح]] منصرف می‌کند»<ref>الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۷۷. {{عربی|و اللطف في عرف المتكلمين عبارة عما يدعو إلى فعل واجب أو يصرف عن قبيح}}.</ref>.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]]، ص ۱۱۸.</ref>
===[[قاعده لطف]] نزد [[دانشمندان]] [[معتزله]]===
معتزله «قاعده لطف» را پذیرفته و آن را درباره [[عدل الهی]] مطرح کرده‌اند. [[عبدالجبار]] گفته است: «[[لطف]] عبارت است از آنچه [[انسان]] به سبب آن، [[فعل واجب]] را برمی‌گزیند و از [[فعل قبیح]] اجتناب می‌کند یا به انجام [[واجب]] و ترک [[قبیح]] نزدیک‌تر می‌گردد»<ref>شرح الأصول الخمسة، القاضی عبدالجبار بن أحمد الهمذانی، ص۵۱۹ {{عربی|إن اللطف هو كل ما يختار عنده المرء الواجب و يتجنب عن القبيح، أو يكون عنده أقرب إما إلى اختيار الواجب أو إلى ترك القبيح}}.</ref>.
از دید معتزله، [[لطف الهی]] موجب می‌شود که انسان از [[نیکی]] [[پیروی]] کند و از [[بدی]] بپرهیزد. [[لطف خدا]] شخص را به [[انتخاب]] [[اطاعت]] برمی‌انگیزد یا این انتخاب را بر او آسان می‌کند<ref>شرح الأصول الخمسة، القاضی عبدالجبار بن أحمد الهمذانی، ج۳۱، ص۹.</ref>. انسان اگر سرخوده رها شود، بر پایه [[امیال]] طبیعی خود عمل می‌کند. ازاین‌رو، لطف خدا همچون نیرویی او را به نیکی وا می‌دارد (سوق می‌دهد)<ref>شرح الأصول الخمسة، القاضی عبدالجبار بن أحمد الهمذانی، ص۵۲۴.</ref>. [[پاداش]] و [[کیفر]] تابع لطف الهی‌اند؛ زیرا لطف خداست که [[معرفت]] انسان را به اسباب پاداش و کیفر ممکن می‌سازد<ref>شرح الأصول الخمسة، القاضی عبدالجبار بن أحمد الهمذانی، ص۶۴.</ref>. از همین روی، افراد [[آگاه]] از [[خداوند]] می‌خواهند که در برابر بدی، به آنان لطف و [[رحمت]] [[عنایت]] کند.
[[ابوعلی]] [[جبایی]] لطف را معادل [[احسان]] و [[هدایت]] می‌داند<ref>مقالات الاسلامیین، ابی الحسین اشعری، ج۲، ص۱۹۳.</ref>. عبدالجبار [[فرمان‌برداری]] را از خداوند، برای دریافت لطف لازم می‌داند و لطف را در قصد و [[اختیار]] فاعل مؤثر می‌داند<ref>متشابه القرآن، القاضی عبدالجبار بن أحمد الهمذانی، ج۲، ص۷۲۰.</ref>. [[نیکوکاران]] از لطف الهی بهره‌مند و [[گنهکاران]] از آن بی‌بهره‌اند. اما اگر گنهکاران [[نیکوکار]] شوند، لطف الهی آنان را نیز دربرخواهد گرفت<ref>المغنی فی الإمامة، القاضی عبدالجبار بن أحمد الهمذانی، ج۳۱، صص ۹۳-۹۵.</ref>.
عبدالجبار لطف را هر چیزی می‌داند که فاعل را [[یاری]] می‌کند تا از سر اختیار، در [[راه راست]] گام بردارد. [[لطف]] تنها به [[اعمال]] [[واجب]] محدود است<ref>المغنی فی الامه، ج۱۳، ص۱۹.</ref>. [[عبدالجبار]] [[معتقد]] بود اکنون که [[خدا]] بار [[اوامر]] خویش را بر دوش بندگانش نهاده است، پس باید آنان را در [[انتخاب]] خیر و [[تکلیف]] [[یاری]] کند<ref>المغنی فی الامه، ج۱۳، ص۷.</ref>.
[[معتزله]] در اینکه لطف الزامی است یا نه، [[اختلاف]] کرده‌اند؛ [[بشر]] بن معتمر به لطف مقاومت‌ناپذیر [[الهی]] معتقد است. به [[باور]] وی، خدا می‌تواند [[کافر]] را به [[ایمان آوردن]] و [[گناهکار]] را به [[توبه]] کردن برانگیزد و چنین شخصی [[شایسته]] برخورداری از [[پاداش]] کسی است که بدون این لطف مقاومت‌ناپذیر، به همان کار دست می‌زند. بهره‌مند شدن از این لطف به [[سود]] [[انسان]] است؛ اما [[خداوند]] همیشه چنین لطفی را ارزانی نمی‌دارد. آشکار است که خدا به عمل بر پایه آنچه برای [[آدمی]] شایسته‌تر و [[اصلح]] است [[مکلف]] نیست<ref>مقالات الاسلامیین، ص۲۴۶.</ref>.
عبدالجبار الزامی بودن [[لطف الهی]] را با [[اختیار]] [[انسانی]] مغایر می‌داند و می‌افزاید که انسان همواره بر [[افعال]] خویش [[حاکم]] است. اگر انسان به [[نیکی]] عمل کند، خدا با لطف خود او را یاری می‌کند و اگر به [[بدی]] عمل کند، خدا او را از لطف خویش [[محروم]] می‌کند. به هر روی انسان مجبور نیست؛ بلکه در هر حال، مختار است<ref>شرح الاصول الخمسه، ص۵۲۰.</ref>.
[[قاعده لطف]] از [[قواعد]] [[کلامی]] پذیرفته نزد [[متکلمان]] [[عدلیه]] و معتزله به شمار می‌رود که بر پایه آن، هر [[فعل خداوند]] که در [[سعادت]] [[مکلفان]] مؤثر است، بدون از دست رفتن اختیار آنان، ضروری و [[واجب عقلی]] و معلول لطف و [[عدل]] و [[حکمت خداوند]] است؛ چنان‌که ترک آن با عدل و [[حکمت]] او سازگار نیست.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]]، ص ۱۱۹.</ref>
==قاعده لطف نزد [[دانشمندان]] [[اشاعره]]==
اشاعره قاعده لطف را نمی‌پذیرند و [[مخالفت]] آنان در این باره از مخالفتشان با قاعده [[حسن و قبح عقلی]] و گرایش‌های [[عقلی]] سرچشمه می‌گیرد. از سوی دیگر، با توجه به [[اعتقاد]] جبری اشاعره، بحث از قاعده لطف بدون بحث [[اختیار انسان]]، هیچ معنای روشنی ندارد. ازاین‌رو، [[قاضی عبدالجبار]]، به ناسودمندی بحث درباره [[قاعده لطف]] با [[اشاعره]] [[حکم]] کرده است: «از آنجا که [[لطف]] جز به [[اختیار انسان]] در فعل و ترک برنمی‌گردد و اشاعره قول به [[اختیار]] را از اساس رد کرده‌اند، پس گفت و گو با ایشان در این باب، وجهی ندارد»<ref>شرح الاصول الخمسه، صص ۲۰-۵۱۹.</ref>.
باری، علمای اشاعره لطف را تعریف کرده‌اند؛ برای نمونه، ابوالبقاء [[اشعری]] می‌گوید: «لطف، کاری است که سبب [[رستگاری]] [[اخروی]] [[بنده]] به سبب [[اطاعت]] و [[ایمان]]، در آخر [[عمر]] او خواهد شد، نه اینکه با [[کفر]] و [[عصیان]] [[فاسد]] شود. این [[مذهب]] [[اهل سنت]] است!<ref>الکلیات معجم فی المصطلحات والفروق اللغویة، أبوالبقاء أیوب بن موسی الحسینی الکفوی الحنفی، ج۱، ص۷۹۷. {{عربی|و اللطف: ما يقع عنده صلاح العبد آخر عمره بطاعة الإيمان دون فساده بكفر و عصيان هذا مذهب أهل السنة}}.</ref>» [[تفتازانی]] لطف را در [[طاعت]] مؤثر می‌داند: «لطف و [[توفیق]]، [[قدرت]] داشتن بر اطاعت است و [[خذلان]]، قدرت یافتن بر [[معصیت]]»<ref>شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۲، ص۱۵۹. {{عربی|المبحث الثاني اللطف و التوفيق قدرة الطاعة و الخذلان خلق قدرة المعصية}}.</ref>.
اشاعره دو تعریف درباره لطف آورده‌اند:
# [[خداوند]] کاری انجام دهد ک، بنده، در پایان عمر [[هدایت]] شود و با ایمان از [[دنیا]] برود؛
# [[ایجاد قدرت]] در [[مکلف]] برای اجرای کار خوب.
تعریف نخست، به دیدگاه [[معتزله]] درباره لطف شبیه است؛ اما اشاعره لطف عام را نمی‌پذیرند و آن را تنها دربرگیرنده کسانی می‌دانند که هدایت یافته‌اند؛ برخلاف معتزله و [[عدلیه]] که به لطف عام [[الهی]] [[باور]] دارند. تعریف دوم، حتی نزد خود اشاعره پذیرفته نسیت. بسیاری از علمای اشاعره، درباره [[بعثت انبیا]]، به لطف باور دارند و این بر عدم [[التزام]] آنان به تعریف دوم لطف دلالت می‌کند. [[ملا علی قاری]] در این باره می‌نویسد:
خداوند دو صفت لطف و [[قهر]] دارد و [[حکمت]] اقتضا دارد که [[ملک الملوک]]، این چنین باشد؛ زیرا هر کدام از آن دو از اوصاف کمال هستند و هیچ‌کدام جای دیگری را نمی‌گیرد و هیچ‌کدام بدون وجود دیگری تحقق پیدا نمی‌کند؛ همان‌طور که [[لذت]] بدون درد شناخته نمی‌شود و اشیاء توسط ضد، شناخته می‌شوند و برای هر کدام از [[لطف]] و [[قهر]]، مظاهری وجود دارد؛ بهشتی‌ها و [[اعمال]] آنها، [[مظهر]] لطفند و فایده [[بعثت انبیا]] و کتب نیز به همین بهشتی‌ها بازمی‌گردد<ref>مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، علی بن سلطان محمد الهروی ملا علی القاری، ج۱، ص۲۴۸. {{عربی|و تحقيق هذا المقام أن يقال: إن الله صفتي لطف و قهر، و الحكمة تقتضي أن يكون الملك سيما ملك الملوك كذلك إذ كل منها من أوصاف الكال و لا يقوم أحدهما مقام الآخر، ولا يتحقق كل منهما إلا بوجود الآخر كما لا تتبين اللذة إلا بالألم و بضدها تتبين الأشياء ولا بد لكل منهما من مظهر فالسعداء و أعمالهم مظاهر اللطف و فائدة بعثة الأنبياء و الكتب ترجع إليهم}}.</ref>.
یعنی بعثت انبیا، نمونه‌ای از [[لطف الهی]] به [[بهشتیان]] است. [[شهرستانی]] می‌نویسد:
[[برگزیدن]] [[انبیا]] - با اینکه شبیه [[انتخاب]] چیزی توسط [[انسان‌ها]] نیست - تنها متوجه به خیر است و نظر به صلاحی دارد که [[نظم]] عالم به آن صورت می‌گیرد و تمام عالم به وسیله آن قوام پیدا می‌کند؛ همگی از امر او صادر شده و به سوی امر اوست و به هیچ وجه در انتخاب آنها میل به [[فساد]] [عالم] نیست؛ بلکه درجه آنان فوق آن چیزی است که به اوهام انسان‌ها برسد<ref>الملل و النحل، ج۲، ص۲۷. {{عربی|و اما الثاني فنقول أن اختيار الأنبياء لا مع ما أنه ليس من جنس اختيار البشر من وجه فهو متوجه إلى الخير مقصور على الصلاح الذي به نظام العالم و قوام الكل صادر عن الأمر صائر إلى الأمر لا يتطرق إلى اختيارهم ميل إلى الفساد بل و درجتهم فوق ما يبتدر إلى الأوهام}}.</ref>.
یعنی [[انتخاب انبیا]]، برای قوام یافتن عالم، و به خیر و [[مصلحت]] عالم بوده است و هرگز موجب فساد نمی‌شود. [[تفتازانی]] [[نظریه]] [[معتزله]] و [[عدلیه]] را درباره [[بعثت انبیا]] نپذیرفته و آن را چنین را توجیه کرده است:
تو [[آگاهی]] که این سخنان در اینجا، جز [[ترویج]] [[نظریه]] [[معتزله]] چیزی دیگری نیست؛ زیرا مقصود آنان از [[وجوب]] بر [[خدا]]، جز این نیست که ترک آن مخالف با [[حکمت]] است و مستحق [[مذمت]]؛ اما به نظر ما بعثت انبیا، [[لطف الهی]] و [[رحمت]] است که انجام دادن آن [[نیکو]] است، اما ترک کردن آن بد نیست و نظر ما در سایر [[الطاف]] نیز چنین است و هیچ ابتنایی بر [[شایستگی]] [[پیامبر]]{{صل}} و جمع شدن سایر شرایط در او ندارد. بلکه [[خداوند]] هر کس را بخواهد، مستحق این رحمت خود می‌گرداند و او بهتر می‌داند [[رسالت]] خویش را در کجا قرار دهد<ref>شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۲، ص۱۷۴. {{عربی|و أنت خبير بأن في ترويج أمثال هذا المقال توسيع لمجال الاعتزال فإنهم لا يعنون بالوجوب على الله تعالى سوى أن تركه لقبحه محل بالحكمة و مظنة لاستحقاق المذمة فالحق أن البعثة لطف من الله تعالى و رحمة يحسن فعلها و لا يقبح تركها على ما هو المذهب في سائر الألطاف و لا تبتني على استحقاق من المبعوث و اجتماع أسباب و شروط فيه بل الله تعالى يختص برحمته من يشاء من عباده و هو أعلم حيث يجعل رسالته}}.</ref>.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]]، ص ۱۲۱.</ref>
==انواع [[لطف]]==
===[[لطف مقرب]]===
لطف از دید اثر و [[اختیار]] [[مکلف]]، به «[[مقرب]]» و «محصل» تقسیم شده است. لطف مقرب، زمینه را برای تحقق یافتن [[تکلیف]] مکلف، فراهم می‌آورد؛ چنان‌که مکلف در مقایسه با زمانی که چنین لطفی در کار نیست، به اجرای [[تکالیف]] نزدیک‌تر می‌شود. البته این لطف به اجرای تکلیف، نمی‌انجامد.
[[علامه حلی]] درباره لطف مقرب می‌گوید: «لطف آن است که مکلف به وسیله آن، به انجام [[طاعت]] نزدیک، و از انجام [[معصیت]] دور می‌گردد که هیچ بهره‌ای از [[قدرت]] و [[تمکین]] ندارد این لطف مقرب است»<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۴۴. {{عربی|اللطف هو ما يكون المكلف معه أقرب إلى فعل الطاعة و أبعد من فعل المعصية، ولم يكن له حظ في التمكين و لم يبلغ حد الإلجاء... هذا اللطف المقرب}}.</ref>. [[تفتازانی]] نیز می‌گوید:
[[لطف]] انجام کاری است که [[بنده]] را به سوی [[اطاعت]] نزدیک کرده و از [[معصیت]] دور می‌کند، اما او را مجبور به کار خوب یا ترک بد نمی‌کند و به این کار، [[لطف مقرب]] گویند<ref>شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۲، ص۱۶۳. {{عربی|اللطف و هو فعل يقرب العبد إلى الطاعة و يبعده عن المعصية لا إلى حد الإلجاء و يسمى اللطف المقرب}}.</ref>.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]]، ص ۱۲۳.</ref>
===[[لطف محصل]]===
بنابر لطف محصل، [[تکلیف]] [[مکلف]] مختارانه تحقق می‌یابد؛ یعنی [[فعل طاعت]] از مکلف مختار سرمی‌زند<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۴۴. {{عربی|و هو ما يحصل عنده الطاعة من المكلف على سبيل الاختيار}}.</ref>. تفتازانی می‌گوید:
... یا کاری که سبب می‌شود بنده اطاعت کند و به این کار، لطف محصل گویند؛ مانند [[روزی دادن]] و [[عمر]] دادن و [بهره‌مندی از] وسایل و کامل کردن [[عقل]] و اقامه [[ادله]] و چیزهایی مانند آنها<ref>شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۲، ص۱۶۳. {{عربی|أو يحصل الطاعة فيه و يسمى المحصل و ذلك كالأرزاق و الآجال و القوى و الآلات و إكمال العقل و نصب الأدلة و ما يشبه ذلك}}.</ref>.
لطف مقرب و محصل، هر دو [[داعی]] تکلیفند، اما داعویت لطف محصل، به اندازه‌ای است که به تحقق تکلیف می‌انجامد و لطف مقرب، چنین نیست. این تقسیم‌بندی بر پایه نوع لطف [[استوار]] نیست، بلکه بر پایه عمل مکلف استوار است؛ یعنی در هر دو صورت، زمینه اجرای خیر را [[خداوند]] فراهم کند. اما مکلف یا با [[اختیار]] خود به کار می‌خیر می‌رسد یا نمی‌رسد. به هر روی، [[لطف خداوند]] او را فراگرفته است.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]]، ص ۱۲۴.</ref>
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:IM010560.jpg|22px]] [[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|'''امامت و دلایل انتصابی بودن آن''']]
{{پایان منابع}}
==پانویس==
==پانویس==
{{یادآوری پانویس}}
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}
{{پانویس2}}
۷۳٬۳۸۶

ویرایش