بدون خلاصۀ ویرایش
(←مقدمه) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[هستیشناسی در معارف دعا و زیارات]] - [[هستیشناسی در معارف و سیره سجادی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه == | ==مقدمه == | ||
هستی هدفدار و دارای [[مبدأ و معاد]] است و از ویژگیهای اساسی آن ابعادی چون [[غیب و شهود]]<ref>صحیفه نور، ج۲۱، ص۲۲۲.</ref>، غایتمندی، برخورداری از [[خالق]] [[مدبر]]، قانونمندی، ابتناء بر [[عدل]]، مُسخّر انسان بودن و [[صراط]] برای انسان است. [[خداوند]] [[قادر]] [[متعال]] خالق و آفریننده [[جهان هستی]] است و در نتیجه مالک آن و دارای [[حاکمیت]] مطلقه بر آن است. عالم محسوس مرتبه نازل هستی است و عالم الوهیت، مرتبه اعلای هستی و مقصد [[اعلی]] است<ref>صحیفه نور، ج۸، ص۴۳۴.</ref>. تمام چیزهایی که در عالم واقع میشود از همان جلوه است و چون همه امور و همه چیزها از اوست و به او بر میگردد، هیچ موجودی از خودش چیزی ندارد<ref>تفسیر سوره حمد ص۱۰۴.</ref>.<ref>[[بهرام اخوان کاظمی|اخوان کاظمی، بهرام]]، [[نظام سیاست اسلامی - اخوان کاظمی (مقاله)| مقاله «نظام سیاست اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۵۷۵.</ref> | هستی هدفدار و دارای [[مبدأ و معاد]] است و از ویژگیهای اساسی آن ابعادی چون [[غیب و شهود]]<ref>صحیفه نور، ج۲۱، ص۲۲۲.</ref>، غایتمندی، برخورداری از [[خالق]] [[مدبر]]، قانونمندی، ابتناء بر [[عدل]]، مُسخّر انسان بودن و [[صراط]] برای انسان است. [[خداوند]] [[قادر]] [[متعال]] خالق و آفریننده [[جهان هستی]] است و در نتیجه مالک آن و دارای [[حاکمیت]] مطلقه بر آن است. عالم محسوس مرتبه نازل هستی است و عالم الوهیت، مرتبه اعلای هستی و مقصد [[اعلی]] است<ref>صحیفه نور، ج۸، ص۴۳۴.</ref>. تمام چیزهایی که در عالم واقع میشود از همان جلوه است و چون همه امور و همه چیزها از اوست و به او بر میگردد، هیچ موجودی از خودش چیزی ندارد<ref>تفسیر سوره حمد ص۱۰۴.</ref>.<ref>[[بهرام اخوان کاظمی|اخوان کاظمی، بهرام]]، [[نظام سیاست اسلامی - اخوان کاظمی (مقاله)| مقاله «نظام سیاست اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۵۷۵.</ref> | ||
خط ۱۰: | خط ۹: | ||
=== اختصاص حاکمیت به خداوند === | === اختصاص حاکمیت به خداوند === | ||
{{اصلی|توحید در حاکمیت}} | {{اصلی|توحید در حاکمیت}} | ||
[[مسلمین]] بر این عقیدهاند که [[خالق]] و آفریننده [[جهان هستی]]، تنها خداوند یگانه و [[قادر]] [[متعال]] است؛ بر این اساس تنها در برابر ذات او [[تسلیم]] میشوند و [[طاعت]] و [[بندگی]] هیچ [[انسانی]] را نمیپذیرند؛ مگر اینکه [[اطاعت]] آن [[اطاعت خداوند]] باشد؛ از اینرو هیچ انسانی [[حق]] ندارد، انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود وادار نموده و آنان را از آزادیهای خود [[محروم]] سازد و نیز برای [[جامعه]]، خودسرانه [[قانون]] وضع کند و [[روابط]] و [[رفتار اجتماعی]] را مطابق با [[شناخت]] و [[ادراک]] و خواست خود تنظیم نماید. | [[مسلمین]] بر این عقیدهاند که [[خالق]] و آفریننده [[جهان هستی]]، تنها خداوند یگانه و [[قادر]] [[متعال]] است؛ بر این اساس تنها در برابر ذات او [[تسلیم]] میشوند و [[طاعت]] و [[بندگی]] هیچ [[انسانی]] را نمیپذیرند؛ مگر اینکه [[اطاعت]] آن [[اطاعت خداوند]] باشد؛ از اینرو هیچ انسانی [[حق]] ندارد، انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود وادار نموده و آنان را از آزادیهای خود [[محروم]] سازد و نیز برای [[جامعه]]، خودسرانه [[قانون]] وضع کند و [[روابط]] و [[رفتار اجتماعی]] را مطابق با [[شناخت]] و [[ادراک]] و خواست خود تنظیم نماید. | ||
[[قرآن کریم]]، مصدر حاکمیت را تنها [[خدای متعال]] میداند و در موارد متعدد میفرماید: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}<ref>«داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷ و سوره یوسف آیات ۴۰ و ۶۷.</ref>. [[علامه طباطبائی]] در | [[قرآن کریم]]، مصدر حاکمیت را تنها [[خدای متعال]] میداند و در موارد متعدد میفرماید: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}<ref>«داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷ و سوره یوسف آیات ۴۰ و ۶۷.</ref>. [[علامه طباطبائی]] در [[تفسیر المیزان]] ذیل این [[آیات]] مینویسد: «حکم هم که یکی از صفات است از نظر اینکه خود نوعی از تأثیر است، معنای استقلالیش تنها از آن خداوند است؛ چه [[حکم]] در حقایق [[تکوینی]] و چه در [[شرایع]] و [[احکام وضعی]] و اعتباری، معلوم است که اگر غیر خداوند کسی دارای حکم بود، میتوانست حکم خدای را به وسیله حکم خودش ابطال کند و با خواست او معارضه نماید»<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج۱۳، ص۱۸۳.</ref>. | ||
بنابراین حکم تکوینی مختص خدای متعال است؛ ولی در حکم [[تشریعی]]، مواردی دارد که به [[اذن خداوند]] به غیر او نیز نسبت پیدا میکند<ref>{{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ}} «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه ۲۶؛ {{متن قرآن|وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ}} «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن» سوره مائده، آیه ۴۹.</ref>. لذا [[اعتقاد]] به: انحصار [[حاکمیت]] [[خداوند]]، پایه اساسی و [[استوار]] [[نظام اسلامی]] است که در [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] نیز تبلور یافته است. چنانچه میگویند: حاکمیت مطلق بر [[جهان]] و [[انسان]] از آن خداست و هم او، انسان را بر [[سرنوشت]] [[اجتماعی]] خویش [[حاکم]] ساخته است. هیچکس نمیتواند این [[حق الهی]] را از انسان سلب کند یا در [[خدمت]] [[منافع]] فرد یا گروهی خاص قرار دهد<ref>اصل ۵۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.</ref>. | بنابراین حکم تکوینی مختص خدای متعال است؛ ولی در حکم [[تشریعی]]، مواردی دارد که به [[اذن خداوند]] به غیر او نیز نسبت پیدا میکند<ref>{{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ}} «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه ۲۶؛ {{متن قرآن|وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ}} «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن» سوره مائده، آیه ۴۹.</ref>. لذا [[اعتقاد]] به: انحصار [[حاکمیت]] [[خداوند]]، پایه اساسی و [[استوار]] [[نظام اسلامی]] است که در [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] نیز تبلور یافته است. چنانچه میگویند: حاکمیت مطلق بر [[جهان]] و [[انسان]] از آن خداست و هم او، انسان را بر [[سرنوشت]] [[اجتماعی]] خویش [[حاکم]] ساخته است. هیچکس نمیتواند این [[حق الهی]] را از انسان سلب کند یا در [[خدمت]] [[منافع]] فرد یا گروهی خاص قرار دهد<ref>اصل ۵۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.</ref>. | ||
=== [[نیازمندی به وحی]] در [[تنظیمات اجتماعی]] === | === [[نیازمندی به وحی]] در [[تنظیمات اجتماعی]] === | ||
در [[نظام سیاسی]] و اجتماعی که بر اساس [[اسلام]] شکل میگیرد؛ نه تنها در جهتگیری و ساختار؛ بلکه در بُعد [[قوانین]]، مقررات، [[برنامهریزی]] و برقراری تنظیمات اجتماعی نیز لازم است با وحی و [[دستورات الهی]] مطابقت داشته باشد. مهمترین دلایلی که نیازمندی [[بشر]] به وحی را در | در [[نظام سیاسی]] و اجتماعی که بر اساس [[اسلام]] شکل میگیرد؛ نه تنها در جهتگیری و ساختار؛ بلکه در بُعد [[قوانین]]، مقررات، [[برنامهریزی]] و برقراری تنظیمات اجتماعی نیز لازم است با وحی و [[دستورات الهی]] مطابقت داشته باشد. مهمترین دلایلی که نیازمندی [[بشر]] به وحی را در انتظام بخشیدن به [[حیات اجتماعی]] خویش توجیه میکنند، عبارتاند از: | ||
# '''فهم مسیر صحیح [[زندگی]]، تابع [[اعتقاد]] به وحی''': همواره انسان، در پرتو [[علم کامل]] به [[روابط]] و قانونمندی پدیدهها و [[انتخاب]] صحیح آنها میتواند مسیر درست زندگی را پیدا کند؛ اما دستگاه ادراکی او به سبب وجود موانع و محدودیتهای [[ابزار شناخت]]، از فهم همه رموز و پیچیدگیهای [[جهان هستی]] [[ناتوان]] است. [[تاریخ]] زیست اجتماعی بشر، آینه صادقی است و این [[حقیقت]] را به خوبی منعکس نموده است که هرگاه بشر، مستقلاً با تکیه بر [[اندیشهها]] و تواناییهای خود به [[دعوت انبیا]] پشت نموده، نه تنها از خیر و [[صلاح]] [[محروم]] شده؛ بلکه زندگی رنجآور؛ بیثبات و توأم با [[ناامیدی]] و ناآرامی را تجربه کرده است. علم کامل و مطلق به روابط هستی را میتوان تنها، نزد [[انبیاء الهی]] جستجو نمود؛ چون [[علم]] آنان از [[علم مطلق الهی]] سرچشمه گرفته و به وسیله وحی به ایشان منتقل شده است. بنابراین در [[مکتب اسلام]]، قوانین، مقررات، نقشه [[سعادت بشر]] و الگوی زندگی کمال مطلوب که از آن به عناوینی همچون: [[مدینه فاضله]] و [[حیات طیبه]] یاد میشود، توسط [[پیامبر بزرگوار اسلام]] که سرچشمه [[ایمان]]، [[علم]] و [[خیرخواهی]] منحصر به فرد و نیز [[خطاناپذیر]] هستند، ارائه شده است و اصولاً در [[اعتقادات اسلامی]]، [[قانونگذاری]] [[حق]] انحصاری [[خداوند]] و یا کسانی است که از جانب او [[مأذون]] هستند؛ زیرا اولاً: خداوند نسبت به همه [[مصالح]] [[حقیقی]] [[بشر]] [[آگاهی]] کامل دارد، ثانیاً: خداوند [[عادل]] است و هیچ ستمی بر [[بندگان]] روا نمیدارد و ثالثاً: خداوند در قانونگذاری هیچ منفعتی ندارد و هرچه هست جریان خیر و [[صلاح]] است که از [[ناحیه]] او متوجه بندگان میشود<ref>رجوع کنید به محمدتقی مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام، ج۱، ص۲۳۹ - ۲۴۳.</ref>. | # '''فهم مسیر صحیح [[زندگی]]، تابع [[اعتقاد]] به وحی''': همواره انسان، در پرتو [[علم کامل]] به [[روابط]] و قانونمندی پدیدهها و [[انتخاب]] صحیح آنها میتواند مسیر درست زندگی را پیدا کند؛ اما دستگاه ادراکی او به سبب وجود موانع و محدودیتهای [[ابزار شناخت]]، از فهم همه رموز و پیچیدگیهای [[جهان هستی]] [[ناتوان]] است. [[تاریخ]] زیست اجتماعی بشر، آینه صادقی است و این [[حقیقت]] را به خوبی منعکس نموده است که هرگاه بشر، مستقلاً با تکیه بر [[اندیشهها]] و تواناییهای خود به [[دعوت انبیا]] پشت نموده، نه تنها از خیر و [[صلاح]] [[محروم]] شده؛ بلکه زندگی رنجآور؛ بیثبات و توأم با [[ناامیدی]] و ناآرامی را تجربه کرده است. علم کامل و مطلق به روابط هستی را میتوان تنها، نزد [[انبیاء الهی]] جستجو نمود؛ چون [[علم]] آنان از [[علم مطلق الهی]] سرچشمه گرفته و به وسیله وحی به ایشان منتقل شده است. بنابراین در [[مکتب اسلام]]، قوانین، مقررات، نقشه [[سعادت بشر]] و الگوی زندگی کمال مطلوب که از آن به عناوینی همچون: [[مدینه فاضله]] و [[حیات طیبه]] یاد میشود، توسط [[پیامبر بزرگوار اسلام]] که سرچشمه [[ایمان]]، [[علم]] و [[خیرخواهی]] منحصر به فرد و نیز [[خطاناپذیر]] هستند، ارائه شده است و اصولاً در [[اعتقادات اسلامی]]، [[قانونگذاری]] [[حق]] انحصاری [[خداوند]] و یا کسانی است که از جانب او [[مأذون]] هستند؛ زیرا اولاً: خداوند نسبت به همه [[مصالح]] [[حقیقی]] [[بشر]] [[آگاهی]] کامل دارد، ثانیاً: خداوند [[عادل]] است و هیچ ستمی بر [[بندگان]] روا نمیدارد و ثالثاً: خداوند در قانونگذاری هیچ منفعتی ندارد و هرچه هست جریان خیر و [[صلاح]] است که از [[ناحیه]] او متوجه بندگان میشود<ref>رجوع کنید به محمدتقی مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام، ج۱، ص۲۳۹ - ۲۴۳.</ref>. | ||
# '''[[احساس]] [[آرامش]] و [[خوشبختی]] و تابع [[اعتقاد]] به خداوند و [[تبعیت]] از [[وحی]]''': [[انسان]] محدود، با خواستههای نامحدود، اگر در برخورد با [[شدائد]] و شرایط سخت محیط، با دید مادی به [[جهان]] بنگرد، نمیتوان از او توقع و انتظاری بیش از این داشت. همیشه خود را ناکام و مغبون میبیند و سراسر [[زندگی]] او آمیخته از دغدغه و [[اضطراب]] میشود؛ چون دیدگاهی که در آن ماده به عنوان منشأ [[قوانین]] و جهان نیز، همین [[دنیا]] معرفی میشود و ورای ماده و هستی ملموس و محسوس، چیزی به رسمیت شناخته نمیشود [[گریز]] از این وضعیت و رسیدن به [[آرامش روحی]]، تنها در پرتو [[تغییر]] نوع نگاه به هستی، انسان و [[غایت]] او و پیوستن به [[دعوت انبیا]] ممکن میشود. [[مکتب]] [[انبیای الهی]] با [[دعوت به پرستش خدا]] و اعتقاد به جهان دیگر، قفس تنگ عالم مادی را شکسته، انسان را به ابدیتی پیوند میدهد که بدون [[احساس پوچی]] و [[سرگردانی]] و با مقصد قرار دادن خداوند و پیوستن به [[مقام قرب]] او، کمال، خوشبختی و [[سعادت]] خود را جستجو میکند. علاوه بر آن، [[برقراری عدالت]] که از اصلی ترین [[اهداف بعثت پیامبران]] است<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}} «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>، موجب میشود که جلوی تعدّی و [[تجاوز]] به [[حقوق انسانها]] گرفته شود و آنها از [[زندگی]] در چنین نظامی، [[احساس]] [[راحتی]] و [[آرامش]] کنند. | # '''[[احساس]] [[آرامش]] و [[خوشبختی]] و تابع [[اعتقاد]] به خداوند و [[تبعیت]] از [[وحی]]''': [[انسان]] محدود، با خواستههای نامحدود، اگر در برخورد با [[شدائد]] و شرایط سخت محیط، با دید مادی به [[جهان]] بنگرد، نمیتوان از او توقع و انتظاری بیش از این داشت. همیشه خود را ناکام و مغبون میبیند و سراسر [[زندگی]] او آمیخته از دغدغه و [[اضطراب]] میشود؛ چون دیدگاهی که در آن ماده به عنوان منشأ [[قوانین]] و جهان نیز، همین [[دنیا]] معرفی میشود و ورای ماده و هستی ملموس و محسوس، چیزی به رسمیت شناخته نمیشود [[گریز]] از این وضعیت و رسیدن به [[آرامش روحی]]، تنها در پرتو [[تغییر]] نوع نگاه به هستی، انسان و [[غایت]] او و پیوستن به [[دعوت انبیا]] ممکن میشود. [[مکتب]] [[انبیای الهی]] با [[دعوت به پرستش خدا]] و اعتقاد به جهان دیگر، قفس تنگ عالم مادی را شکسته، انسان را به ابدیتی پیوند میدهد که بدون [[احساس پوچی]] و [[سرگردانی]] و با مقصد قرار دادن خداوند و پیوستن به [[مقام قرب]] او، کمال، خوشبختی و [[سعادت]] خود را جستجو میکند. علاوه بر آن، [[برقراری عدالت]] که از اصلی ترین [[اهداف بعثت پیامبران]] است<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}} «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>، موجب میشود که جلوی تعدّی و [[تجاوز]] به [[حقوق انسانها]] گرفته شود و آنها از [[زندگی]] در چنین نظامی، [[احساس]] [[راحتی]] و [[آرامش]] کنند. |