ابورجاء عطاردی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن ابی حاتم' به 'ابن ابی‌حاتم'
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
جز (جایگزینی متن - 'ابن ابی حاتم' به 'ابن ابی‌حاتم')
خط ۲: خط ۲:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
او به [[کنیه]] مشهور<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۱۲۲.</ref> و در نام او و نام پدرش [[اختلاف]] است. برخی نام وی را [[عمران]] فرزند ملحان<ref>ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۲۱۷؛ ابن ابی عاصم، ص۵۱۰.</ref>، [[تیم]]<ref>خلیفة بن خیاط، ص۳۳۶؛ ابن ابی حاتم، ج۶، ص۳۰۳؛ طبرانی، ج۱۷، ص۱۸۹.</ref>، [[تمیم]] (احتمالا تصحیف تیم) یا [[عبدالله]]<ref>ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۵؛ احمد بن حنبل به نقل طبرانی، ج۱۸، ص۲۴۴.</ref> گفته‌اند و برخی دیگر نام وی را عطارد<ref>ابن سعد، ج۷، ص۵۲؛ و ر. ک: ابن حجر، ج۵، ص۱۰۰.</ref> یا عبدالله<ref>ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۲۱۷.</ref> فرزند [[برز]] دانسته‌اند. اصل او از [[قبیله ازد]] بود، ولی به [[اسارت]] [[قبیله]] [[کلاب]] درآمد. در [[جاهلیت]] مردی به نام [[حارث]] از بنوعطارد (تیره‌ای از [[تمیم]]) او را [[آزاد]] کرد و از آن پس میان آنان بود<ref>خلیفة بن خیاط، ص۳۳۶؛ رامهرمزی، ص۲۶۵.</ref>.
او به [[کنیه]] مشهور<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۱۲۲.</ref> و در نام او و نام پدرش [[اختلاف]] است. برخی نام وی را [[عمران]] فرزند ملحان<ref>ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۲۱۷؛ ابن ابی عاصم، ص۵۱۰.</ref>، [[تیم]]<ref>خلیفة بن خیاط، ص۳۳۶؛ ابن ابی‌حاتم، ج۶، ص۳۰۳؛ طبرانی، ج۱۷، ص۱۸۹.</ref>، [[تمیم]] (احتمالا تصحیف تیم) یا [[عبدالله]]<ref>ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۵؛ احمد بن حنبل به نقل طبرانی، ج۱۸، ص۲۴۴.</ref> گفته‌اند و برخی دیگر نام وی را عطارد<ref>ابن سعد، ج۷، ص۵۲؛ و ر. ک: ابن حجر، ج۵، ص۱۰۰.</ref> یا عبدالله<ref>ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۲۱۷.</ref> فرزند [[برز]] دانسته‌اند. اصل او از [[قبیله ازد]] بود، ولی به [[اسارت]] [[قبیله]] [[کلاب]] درآمد. در [[جاهلیت]] مردی به نام [[حارث]] از بنوعطارد (تیره‌ای از [[تمیم]]) او را [[آزاد]] کرد و از آن پس میان آنان بود<ref>خلیفة بن خیاط، ص۳۳۶؛ رامهرمزی، ص۲۶۵.</ref>.


[[اخبار]] [[تاریخی]]، [[زمان]] [[مسلمان]] شدن ابورجاء را متفاوت بیان کرده‌اند. بر اساس روایتی، او هنگام [[پیروزی]] [[رسول خدا]] بر [[قریش]] در [[فتح مکه]]<ref>قیاس کنید با ابونعیم، ج۴، ص۲۱۱۴ که روایت جواز قتال با مشرکان را نقل کرده است.</ref>، [[نوجوانی]] بود که برای خویشاوندانش ساربانی می‌کرد. او با شنیدن آوازه پیروزی رسول خدا {{صل}} بر قریش یا جواز [[قتال]] با [[مشرکان]]، از [[ترس]] آن [[حضرت]] که می‌گفتند [[مردم]] را به جز پیروانش می‌کشد، به همراه افرادی از تیره بنوعطارد که بر سر چاهی به نام سَنَد [[زندگی]] می‌کردند، منازل خود را ترک کردند و گریختند و از ریگزار بنوسعد هم گذشتند. آنان پس از [[اطمینان]] به [[حقانیت]] حضرت و دانستن این نکته که با [[پذیرش دین]] [[اسلام]]، [[جان]] و مالشان در [[امان]] است، به منازل خود برگشتند و با فرستادن وفدی که [[پدر]] ابورجاء نیز میان آنان بود، اسلام آوردند<ref>ابن سعد، ج۷، ص۵۲ و ۱۰۰.</ref>، اما خود او [[هجرت]] نکرد<ref>بخاری، التاریخ الکبیر، ج۶، ص۴۱۱.</ref>، رسول خدا {{صل}} را ندید، از آن حضرت روایتی نشنید و در شمار مخضرمین<ref>ابونعیم، ج۴، ص۲۱۱۴.</ref> و کبار [[تابعین]] قرار گرفت<ref>ابن عبدالبر، ج۳، ص۲۸۵.</ref>.
[[اخبار]] [[تاریخی]]، [[زمان]] [[مسلمان]] شدن ابورجاء را متفاوت بیان کرده‌اند. بر اساس روایتی، او هنگام [[پیروزی]] [[رسول خدا]] بر [[قریش]] در [[فتح مکه]]<ref>قیاس کنید با ابونعیم، ج۴، ص۲۱۱۴ که روایت جواز قتال با مشرکان را نقل کرده است.</ref>، [[نوجوانی]] بود که برای خویشاوندانش ساربانی می‌کرد. او با شنیدن آوازه پیروزی رسول خدا {{صل}} بر قریش یا جواز [[قتال]] با [[مشرکان]]، از [[ترس]] آن [[حضرت]] که می‌گفتند [[مردم]] را به جز پیروانش می‌کشد، به همراه افرادی از تیره بنوعطارد که بر سر چاهی به نام سَنَد [[زندگی]] می‌کردند، منازل خود را ترک کردند و گریختند و از ریگزار بنوسعد هم گذشتند. آنان پس از [[اطمینان]] به [[حقانیت]] حضرت و دانستن این نکته که با [[پذیرش دین]] [[اسلام]]، [[جان]] و مالشان در [[امان]] است، به منازل خود برگشتند و با فرستادن وفدی که [[پدر]] ابورجاء نیز میان آنان بود، اسلام آوردند<ref>ابن سعد، ج۷، ص۵۲ و ۱۰۰.</ref>، اما خود او [[هجرت]] نکرد<ref>بخاری، التاریخ الکبیر، ج۶، ص۴۱۱.</ref>، رسول خدا {{صل}} را ندید، از آن حضرت روایتی نشنید و در شمار مخضرمین<ref>ابونعیم، ج۴، ص۲۱۱۴.</ref> و کبار [[تابعین]] قرار گرفت<ref>ابن عبدالبر، ج۳، ص۲۸۵.</ref>.


بر پایه اخباری دیگر، ابورجاء پس از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} [[ایمان]] آورده است<ref>ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۲۱۷؛ ر. ک: ابن اثیر، ج۴، ص۲۶۷.</ref>. برخی از این [[اخبار]]، گم شدن بنی قومش را در ریگستان، [[انگیزه]] [[مسلمان]] شدن وی بیان می‌کند. ابورجاء به [[ناتوانی]] [[بت‌ها]] حتی در [[دفاع]] از خودشان پی برد و برای مسلمان شدن به [[مدینه]] آمد، ولی [[رسول خدا]] [[رحلت]] کرده بود<ref>ذهبی، سیر، ج۴، ص۲۵۶.</ref>، برخی دیگر از اخبار، بیانگر این است که او و افرادی از قومش پس از فراگیر شدن [[دعوت پیامبر]]، به [[مسیلمه]] [[کذاب]] پیوسته‌اند<ref>بخاری، الصحیح، ج۵، ص۱۱۹؛ ابن عبدالبر، ج۳، ص۲۸۶؛ ذهبی، سیر، ج۴، ص۲۵۵.</ref>. از این رو، [[ابن حجر]]<ref>فتح، ج۸، ص۷۱.</ref>، وی را در شمار [[بیعت کنندگان]] با مسیلمه دانسته و گفته است سبب آن، تمیمی بودن سَجاح مُتنّبیه بود که به مسیلمه [[ایمان]] آورد و با وی [[ازدواج]] کرد. [[شاهد]] بر مسلمان شدن او پس از رحلت رسول خدا {{صل}} اینکه او پس از [[جنگ‌های رده]] به مدینه آمد و عده‌ای را دید که در بین آنان یکی سر دیگری را می‌بوسید و می‌گفت: ما به فدای تو! اگر نبودی هلاک می‌شدیم. از نام آن دو پرسید، گفتند [[عمر]] سر [[ابوبکر]] را (به دلیل تدبیرش در جنگ‌های رده) می‌بوسد<ref>ابن مقری، ص۹۴؛ ابن عساکر، ج۴۳، ص۵۰۲.</ref>. [[ابن ابی حاتم]]<ref>ابن ابی حاتم، ج۵، ص۲۱۷.</ref> نیز [[اسلام]] وی را پس از رحلت رسول خدا {{صل}} دانسته است.
بر پایه اخباری دیگر، ابورجاء پس از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} [[ایمان]] آورده است<ref>ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۲۱۷؛ ر. ک: ابن اثیر، ج۴، ص۲۶۷.</ref>. برخی از این [[اخبار]]، گم شدن بنی قومش را در ریگستان، [[انگیزه]] [[مسلمان]] شدن وی بیان می‌کند. ابورجاء به [[ناتوانی]] [[بت‌ها]] حتی در [[دفاع]] از خودشان پی برد و برای مسلمان شدن به [[مدینه]] آمد، ولی [[رسول خدا]] [[رحلت]] کرده بود<ref>ذهبی، سیر، ج۴، ص۲۵۶.</ref>، برخی دیگر از اخبار، بیانگر این است که او و افرادی از قومش پس از فراگیر شدن [[دعوت پیامبر]]، به [[مسیلمه]] [[کذاب]] پیوسته‌اند<ref>بخاری، الصحیح، ج۵، ص۱۱۹؛ ابن عبدالبر، ج۳، ص۲۸۶؛ ذهبی، سیر، ج۴، ص۲۵۵.</ref>. از این رو، [[ابن حجر]]<ref>فتح، ج۸، ص۷۱.</ref>، وی را در شمار [[بیعت کنندگان]] با مسیلمه دانسته و گفته است سبب آن، تمیمی بودن سَجاح مُتنّبیه بود که به مسیلمه [[ایمان]] آورد و با وی [[ازدواج]] کرد. [[شاهد]] بر مسلمان شدن او پس از رحلت رسول خدا {{صل}} اینکه او پس از [[جنگ‌های رده]] به مدینه آمد و عده‌ای را دید که در بین آنان یکی سر دیگری را می‌بوسید و می‌گفت: ما به فدای تو! اگر نبودی هلاک می‌شدیم. از نام آن دو پرسید، گفتند [[عمر]] سر [[ابوبکر]] را (به دلیل تدبیرش در جنگ‌های رده) می‌بوسد<ref>ابن مقری، ص۹۴؛ ابن عساکر، ج۴۳، ص۵۰۲.</ref>. [[ابن ابی‌حاتم]]<ref>ابن ابی‌حاتم، ج۵، ص۲۱۷.</ref> نیز [[اسلام]] وی را پس از رحلت رسول خدا {{صل}} دانسته است.


او بعدها در [[بصره]] اقامت کرد و [[بصری]] نامیده شد<ref>بخاری، التاریخ الصغیر، ج۱، ص۲۸۲؛ ابن ابی حاتم، ج۶، ص۳۰۳.</ref> و به گفته ابن شبه<ref>ابن حجر، فتح، ج۸، ص۷۱.</ref> در [[جنگ جمل]] [[عایشه]] را [[همراهی]] کرد و پیوسته خون‌های ریخته شده در آن [[نبرد]] را بزرگ می‌شمرد و می‌گفت: در آن نبرد، [[حرمت]] [[ماه‌های حرام]] برخلاف [[عصر جاهلی]]، شکسته شد. پرسیدند: چرا خود جنگیدی؟ گفت: چون هودج عایشه مانند جوجه تیغی شده بود، من هم چند تیری انداختم او دوره [[جاهلیت]] را وصف می‌کرد<ref>ابونعیم، ج۴، ص۲۱۱۵.</ref>، [[پرستش خورشید]] را سبب نامگذاری [[عبد شمس]] می‌دانست<ref>بخاری، تاریخ الکبیر، ج۶، ص۴۱۱.</ref>، [[مرگ]] [[بسطام بن قیس]] (کشته شده اندکی [[پیش از بعثت]]) را به یاد می‌آورد و در سوگ او اشعاری می‌خواند<ref>ابن سعد، ج۷، ص۹۹.</ref>.
او بعدها در [[بصره]] اقامت کرد و [[بصری]] نامیده شد<ref>بخاری، التاریخ الصغیر، ج۱، ص۲۸۲؛ ابن ابی‌حاتم، ج۶، ص۳۰۳.</ref> و به گفته ابن شبه<ref>ابن حجر، فتح، ج۸، ص۷۱.</ref> در [[جنگ جمل]] [[عایشه]] را [[همراهی]] کرد و پیوسته خون‌های ریخته شده در آن [[نبرد]] را بزرگ می‌شمرد و می‌گفت: در آن نبرد، [[حرمت]] [[ماه‌های حرام]] برخلاف [[عصر جاهلی]]، شکسته شد. پرسیدند: چرا خود جنگیدی؟ گفت: چون هودج عایشه مانند جوجه تیغی شده بود، من هم چند تیری انداختم او دوره [[جاهلیت]] را وصف می‌کرد<ref>ابونعیم، ج۴، ص۲۱۱۵.</ref>، [[پرستش خورشید]] را سبب نامگذاری [[عبد شمس]] می‌دانست<ref>بخاری، تاریخ الکبیر، ج۶، ص۴۱۱.</ref>، [[مرگ]] [[بسطام بن قیس]] (کشته شده اندکی [[پیش از بعثت]]) را به یاد می‌آورد و در سوگ او اشعاری می‌خواند<ref>ابن سعد، ج۷، ص۹۹.</ref>.


او به [[قرآن]] [[آگاهی]] داشته و از کسانی مانند [[امام علی]] {{ع}} و [[عثمان]] [[روایت]] کرده و در [[نقل روایت]]، [[ثقه]] شمرده شده است<ref>ابن سعد، ج۷، ص۱۰۰.</ref>. [[ایمان]] [[امیر مؤمنان]] {{ع}} پیش از [[اسلام]] دیگر [[مسلمانان]]<ref>کوفی، ج۱، ص۲۳۸.</ref> از [[روایات]] ابورجاء است. او موهای خود را [[خضاب]] می‌کرد و چهل سال در [[مسجد]] قومش [[امام جماعت]] بود. وی را الامام الکبیر، [[شیخ الاسلام]] و کبار المخضرمین، [[عابد]]، بسیار [[نمازگزار]] و [[تلاوت]] کننده قرآن وصف کرده‌اند<ref>ذهبی، سیر، ج۴، ص۲۵۳ و ۲۵۵؛ همو، تذکره، ج۱، ص۶۶.</ref>.
او به [[قرآن]] [[آگاهی]] داشته و از کسانی مانند [[امام علی]] {{ع}} و [[عثمان]] [[روایت]] کرده و در [[نقل روایت]]، [[ثقه]] شمرده شده است<ref>ابن سعد، ج۷، ص۱۰۰.</ref>. [[ایمان]] [[امیر مؤمنان]] {{ع}} پیش از [[اسلام]] دیگر [[مسلمانان]]<ref>کوفی، ج۱، ص۲۳۸.</ref> از [[روایات]] ابورجاء است. او موهای خود را [[خضاب]] می‌کرد و چهل سال در [[مسجد]] قومش [[امام جماعت]] بود. وی را الامام الکبیر، [[شیخ الاسلام]] و کبار المخضرمین، [[عابد]]، بسیار [[نمازگزار]] و [[تلاوت]] کننده قرآن وصف کرده‌اند<ref>ذهبی، سیر، ج۴، ص۲۵۳ و ۲۵۵؛ همو، تذکره، ج۱، ص۶۶.</ref>.
۲۱۸٬۲۱۵

ویرایش