←منابع
برچسب: جایگزین شد |
(←منابع) برچسبها: برگرداندهشده پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
==ادله روایی امامت خاصه== | ==ادله روایی امامت خاصه== | ||
==[[حدیث دار]]== | ==[[حدیث دار]]== | ||
===بررسی [[حدیث دار]]=== | |||
۱. '''نبود [[حدیث]] در [[صحیح بخاری]] و مسلم''': [[سلیم]] البشری گفته است [[عامه]] برای سند این حدیث اعتباری قائل نیستند و از سوی دیگر، [[بخاری]] و مسلم آن را نقل نکردهاند»<ref>المراجعات، ص۲۰۳. المراجعة ٢٠.</ref>. اما بیشتر [[علمای اهل سنت]] حدیث «دار» را صحیح و معتبر دانسته و کسانی نیز آن را مسلّم فرض کردهاند. [[احمد بن حنبل]] نیز آن را به [[سند صحیح]] در [[مسند]] خود آورده است. | |||
نیآمدن این حدیث در [[صحاح]] بخاری و مسلم، در [[صحت]] یا [[ضعف]] آن تأثیر نمیگذارد؛ زیرا نه آنان ادعا کردهاند که همه [[روایات صحیح]] السند را نقل کردهاند و نه کسی دیگری چنین [[اعتقادی]] دارد؛ وگرنه بسیاری از [[روایات]] موجود در صحاح و مسانید [[اهل سنت]] را میبایست به کناری میگذاشتند و همه آنها را [[ضعیف]] میدانستند. افزون بر این، به تصریح بخاری و مسلم بسا احادیثی که از [[خوف]] حجیم شدن کتابشان، نقلشان نکردهاند؛ پس چنین نیست که هر [[حدیث صحیح]] السندی در کتاب آن دو یافت شود. اهل سنت خود بر این دعوی متفقند بلکه خود [[شیخین]] نیز به آن اشاره کردهاند<ref>شرح [[صحیح مسلم]] (المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج)، ج۱، ص۳۷. | |||
ر.ک: زاد المعاد فی هدی خیر العباد، محمد بن ابیبکر ایوب الزرعی ابو عبدالله ابن القیم الجوزیه، ج۴، ص۶۰.</ref>. | |||
همچنین گفتنی است که بخاری و مسلم این حدیث را به سبب ناسازگاریاش با [[رأی]] و عقیدهشان درباره [[خلافت]] نقل نکردهاند و همین سبب اساسی [[اعراض]] از نقل بسیاری از [[احادیث]] است. آنان میترسیدند که چنین روایاتی به مستمسک [[شیعه]] بدل شود. بنابراین آنها را [[کتمان]] کردهاند. کسی که از [[سلوک]] بخاری در مواجهه با [[امیر المؤمنین]]{{ع}} و دیگر [[اهل بیت]]{{عم}} [[آگاه]] باشد، به [[نیکی]] میداند که چگونه قلم او هنگام رسیدن به [[فضایل اهل بیت]]{{عم}} خشک شده یا شکسته است و هرگز از نبود این حدیث و مانند آن در کتاب او [[تعجب]] نمیکند. | |||
۲. '''ضعف [[سند حدیث]]''': [[علمای اهل سنت]] به [[درستی]] سند [[حدیث دار]]، تصریح کردهاند. اما برخی از آنان همچون [[ابن تیمیه]]، شبهههایی درباره سند این [[حدیث]] مطرح کردهاند که اکنون بررسی میشوند. ابن تیمیه گفته است: | |||
[[طبری]] درباره [[سند روایت]] گفته است: در سند آن [[ابو مریم]] [[کوفی]] است که [[اجماع]] بر ترک اوست و احمد او را غیر [[ثقه]] و [[ابن المدینی]] او را متهم به [[جعل حدیث]] کرده است. [[ابن ابیحاتم]] با اشاره به حضور [[عبدالله بن عبدالقدوس]] در [[سند حدیث]] گفته است: [[دارقطنی]] او را [[تضعیف]] کرده و [[نسائی]] او را غیر ثقه معرفی کرده است و ابن معین میگوید: او چیزی به حساب نمیآید. او [[رافضی]] خبیثی است»<ref>منهاج السنة النبویة، ج۴، صص ۸۱ – ۸۳.</ref>. | |||
این حدیث نزد [[اهل معرفت]] به [[احادیث]]، [[کذب]] محسوب میگردد و کسی نیست که اطلاع و [[آگاهی]] به [[علم حدیث]] داشته باشد، مگر اینکه به کذب و [[دروغ]] بودن این حدیث [[علم]] و [[یقین]] پیدا کند. از این رو، هیچ یک از آنها این [[روایت]] را در منابع [[روائی]] نقل نکردهاند<ref>منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۳۰۲. {{عربی|ان هذا الحديث كذب عند أهل المعرفة بالحديث، فما من عالم يعرف الحديث إلا و هو يعلم أنه كذب موضوع، و لهذا لم يروه أحد منهم في الكتب التي يرجع اليها في المنقولات، لأن أدنى من له معرفة بالحديث يعلم أن هذا كذب}}.</ref>. | |||
او همچنین [[شبهه]] دیگری را درباره شمار افراد [[بنیهاشم]] در سند مطرح کرده است: | |||
[[فرزندان عبد المطلب]] هنگام [[نزول]] این [[آیه]] {{متن قرآن|أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> هرگز به چهل نفر نرسیدند. [پس اینکه میگویند [[پیامبر]]{{صل}} چهل نفر از فرزندان عبد المطلب را در [[خانه]] خود جمع کرد، دروغ است؛ در نتیجه اصل [[حدیث یوم الانذار]] دروغ است]<ref>منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۳۰۲. {{عربی|أن بني عبد المطلب لم يبلغوا أربعين رجلا حين نزلت هذه الآية}}.</ref>. | |||
'''بررسی و [[نقد]]''' | |||
# ابو مریم کوفی، شخصی عادی نیست که با تضعیف [[دروغین]] و واهی [[ابن تیمیه]] و دیگران وثاقتش را از دست بدهد؛ زیرا بیشتر علمای رجالی [[اهل سنت]] او را ستودهاند که این [[مدح]]، [[وثاقت]] و [[صداقت]] او را ثابت میکند؛ برای نمونه [[ابن عقده]]، او را [[تحسین]] کرده<ref>لسان المیزان، ج۴، ص۴۲. {{عربی|قال ابن عدي: سمعت ابن عقدة يثني على أبي مریم و يطريه و تجاوز الحد في مدحه، حتى قال: لو ظهر علم أبي مريم ما اجتمع الناس إلى شعبة}}.</ref> و شعبه دربارهاش گفته است: {{عربی|لم ار احفظ منه}}<ref>لسان المیزان، ج۴، ص۴۲.</ref>؛ «من حافظی چون او ندیدم». [[ابن حجر]] میگوید: «ابن شعبه جز از [[ثقه]] [[روایت]] نمیکند»<ref>لسان المیزان، ج۱، ص۱۵. {{عربی|من عرف من حاله أنه لا يروي إلا عن ثقة، فإنه إذا روي عن رجل: وصف بكونه ثقة عنده، كمالك و شعبة و القطان و ابن مهدي، و طائفة ممن بعدهم}}.</ref>. همچنین گفته است: {{عربی|شيعيّاً أو رافضيّاً لا يضرُ بوثاقته}}؛ «[[شیعه]] بودن او به وثاقتش آسیب نمیرساند». [[عجلی]] میگوید: {{عربی|ثقة، فيه تشيّع}}؛ «او [[معتمد]] است، اما به [[تشیع]] میگراید». [[ابوداوود]] گفته است: {{عربی|صدوق إلا أنه يتشيع}}؛ «او راستگو، اما شیعه گراست». من میگویم شیعه بودن ضرر نمیرساند، وقتی در گرفتن و بیان [[حدیث]] پابرجا باشد؛ مخصوصاً وقتی که به عقیدهاش [[دعوت]] نکند<ref>هدی الساری مقدمة فتح الباری شرح صحیح البخاری، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل العسقلانی الشافعی، صص ۳۸۲، ۳۹۸ و ۴۱۰. {{عربی|قلت: أما التشيع فقد قدمنا أنه إذا كان ثبت الأخذ و الأداء لا يضره لا سيما و لم يكن داعية إلى رأيه}}.</ref>. [[بخاری]] و [[ترمذی]] و [[ابن ماجه]] از وی روایت نمودهاند: «او [[رافضی]] مشهور است، اما [[انسان]] راستگو و مورد [[اعتماد]] است»<ref>هدی الساری مقدمة فتح الباری شرح صحیح البخاری، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل العسقلانی الشافعی، ص۴۱۰. {{عربی|... إلا أنه كان صدوقا و ثقة}}.</ref>. [[تضعیف]] [[عبدالله بن عبد]] [[القدوس]] نیز درست نیست؛ زیرا کسانی از علمای رجالی اهل سنت او را [[توثیق]] کردهاند؛ برای نمونه [[ابن حجر]] او را «[[صدوق]]» خوانده و در [[تهذیب]] التهذیب، [[ثقه]] بودن او را از [[محمد بن عیسی]] نقل کرده است. نیز [[ابن حبان]] او را در جرگه [[ثقات]] آورده است. او از [[رجال]] [[ترمذی]] به شمار میرود که [[مدح]] آنان بر [[جرح]] دیگران مقدّم است؛ زیرا جرح دیگران [[انگیزه]] مذهبی دارد؛ چراکه او به ظاهر [[شیعه]] بوده است. بنابراین [[ابن عدی]] میگوید: «بیشتر روایاتش در [[فضایل اهل بیت]]{{عم}} است». آیا میتوان کسی که فضایل اهل بیت{{عم}} را نقل کرده است تنها بدین سبب [[نیکو]] [[تضعیف]] کرد<ref>امامشناسی و پاسخ به شبهات (۲)، علیاصغر رضوانی، ص۱۸۳.</ref>؟! | |||
# [[حدیث]] «[[یوم الدار]]» [[مستفیض]] است و از یک طریق نقل نشده است. بلکه آن را به طرق فراوان نقل کرده و همه [[علمای اهل سنت]] آن را معتبر دانسته و تصحیح کردهاند<ref>ر.ک: کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی، ج۱۳، ص۱۲۸، رقم ۳۶۴۰۸؛ الهیثمی أبو الحسن علی بن أبیبکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۸، ص۳۰۲؛ شرح نهج البلاغة، ج۱۳، ص۲۴۳؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۲. المقدسی الحنبلی، أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد، الأحادیث المختارة: {{عربی|الذي التزم فيه بأن لا يروي في كتابه هذا إلا الروايات الصحيحة المعتبرة. ابن تيمية يصرح بأن أحاديث المختارة أصح و أقوى من أحاديث المستدرك}}. ابن حجر، فتح الباری، ج۷، ص۲۱۱.</ref>. پس با فرض اینکه یکی از سندهای آن [[ضعیف]] باشد، طرق فراوان دیگرش، [[ضعف]] آن را جبران و تقویت میکند<ref>فتح الباری شرح صحیح البخاری، مقدمه فتح الباری.</ref>. | |||
#بسیاری از علمای اهل سنت شمار [[بنیهاشم]] را هنگام [[نزول آیه]]، بیش از چهل نفر دانستهاند<ref>ر.ک: الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۴۸۷؛ البدایة و النهایة، ج۳، ص۵۳؛ تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۳۶۳؛ تاریخ مدینة دمشق و ذکر فضلها و تسمیة من حلها من الأماثل، ج۴۲، ص۴۸؛ الکشف والبیان، ج۷، ص۱۸۲؛ شواهد التنزیل، ج۱، صص ۵۸۰ و ۴۲۰ و ۴۲۱ و ۴۸۶؛ المعجم الأوسط، سلیمان بن أحمد بن أیوب ابوالقاسم الطبرانی، ج۲، ص۲۷۶؛ الدر المنثور، ج۵، ص۹۷؛ کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین، الهندی ج۳۱، ص۱۲۸، رقم ۳۶۴۰۸.</ref>. برای نمونه، [[طبری]] به نقل از [[امام علی]]{{ع}} مینویسد: «در آن [[روز]] شمار آنان کمابیش چهل بود»<ref>تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۲.</ref>. | |||
۳. '''نبودن کلمه «خلیفتی»''' | |||
[[فضل بن روزبهان]] میگوید: «کلمه «خلیفتی» که محور [[استدلال]] است، در [[روایت]] احمد موجود نیست و این را رافضه افزودهاند»<ref>دلایل الصدق، شیخ محمدحسن مظفر، ج۲، ص۳۵۹. {{عربی|إن كلمة خليفتي التي هي مورد الاستدلال غير موجودة في مسند أحمد، و هي من إلحاقات الرافضة}}.</ref>. | |||
'''پاسخ''': [[حدیث دار]] با کلمه خلیفتی در [[حدیث]] احمد آمده است: | |||
کیست که [[قرض]] و وعدههای مرا ضمانت کند، در نتیجه [[جانشین]] من گردد و با من در [[بهشت]] باشد؟ مردی که [[راوی]] اسم او را نبرده، گفت: «ای [[رسول خدا]]! آیا کسی را پیدا میکنی که قبول کند؟»<ref>مسند أحمد، ج۱، ص۱۱۱.</ref>. | |||
این حدیث در دیگر [[منابع اهل سنت]] نیز آمده است و اگر افزودگی کلمه «خلیفتی» محتمل بود، دست کم یکی از بزرگان در اینباره یادآوری میکرد<ref>تاریخ الطبری، ۲، ص۶۲. {{عربی |من یضمن عنی دینی و مواعیدی و یکون معی فی الجنة، و یکون خلیفتی فی أهلی... فقال علی رضی الله عنه أنا}}؛ المعجم الأوسط الحاکم الحسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۷۶؛ ج۱، صص ۴۸۶ - ۵۴۳؛ تاریخ مدینة دمشق و ذکر فضلها و تسمیة من حلها من الأماثل، ج۴۲، ص۴۷؛ تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۳۶۴؛ البدایة و النهایة، ج۳، ص۵۳؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۸، ص۳۰۲؛ الدر المنثور، ج۵، ص۹۷؛ کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج۱۳، ص۱۲۸، رقم ۳۶۴۰۸.</ref>.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۲۵۵.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |