شرک در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۴٬۴۷۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ ژوئن ۲۰۲۳
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
خط ۲۲۰: خط ۲۲۰:


کمک خواستن از دیگران، هیچ منع [[شرعی]] و [[عقلی]] ندارد. [[اعتقاد]] به [[استقلال]] وسائط و اسباب یا عدم استقلال آن، ملاک [[توحید]] و [[شرک]] است که در [[قرآن]] آمده است. صِرف [[استمداد]] جستن از اسباب و وسائط، ارتباطی با مسئله شرک ندارد.<ref>[[مهدی رستم‌نژاد|رستم‌نژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه]] ص ۱۵۷</ref>.
کمک خواستن از دیگران، هیچ منع [[شرعی]] و [[عقلی]] ندارد. [[اعتقاد]] به [[استقلال]] وسائط و اسباب یا عدم استقلال آن، ملاک [[توحید]] و [[شرک]] است که در [[قرآن]] آمده است. صِرف [[استمداد]] جستن از اسباب و وسائط، ارتباطی با مسئله شرک ندارد.<ref>[[مهدی رستم‌نژاد|رستم‌نژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه]] ص ۱۵۷</ref>.
==طلب شفاعت از اولیای الهی==
وهابیان ادعا می‌کنند: [[درخواست شفاعت]] از صاحبان [[شفاعت]] به ویژه پس از رحلتشان [[شرک]] است و نوعی [[پرستش]] آنان محسوب می‌شود؛ زیرا همین کار را [[بت پرستان]] [[عصر جاهلی]] انجام می‌دادند، آنان از بت‌های‌شان [[طلب شفاعت]] می‌کردند، [[خداوند]] هم کارشان را تقبیح کرده و فرموده: {{متن قرآن|وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ}}<ref>«و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی و می‌گویند اینان میانجی‌های ما نزد خداوندند؛ بگو: آیا خداوند را از چیزی آگاه می‌کنید که خود در آسمان‌ها و زمین سراغ ندارد؟ پاکا و فرابرترا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره یونس، آیه ۱۸.</ref>.
[[ابن تیمیه]] می‌گوید: «اگر کسی بگوید از [[پیامبر]]{{صل}} به دلیل [[نزدیکی به خدا]] می‌خواهم تا [[شفیع]] من در امور باشد این، از کارهای [[مشرکان]] است»<ref>زیارة القبور، ج۱، ص۱۸.</ref>.
[[محمد بن عبدالوهاب]] می‌گوید: «طلب شفاعت باید از [[خدا]] باشد نه شافعان، یعنی باید گفت: خدایا! محمد{{صل}} را در [[حق]] ما در [[روز قیامت]] شفیع گردان»<ref>الهدایة السنیه، ص۴۷.</ref>.
چند نکته در پاسخ به این [[شبهه]] یادآوری می‌شود:
'''نکته نخست''': [[طلب شفاعت]]، چیزی جز [[طلب]] [[دعا]] برای [[مغفرت]] نیست. [[محمد بن اسماعیل بخاری]]، در کتاب صحیح البخاری، بابی تحت همین عنوان آورده، وی می‌نویسد: {{عربی|إذا استشفعوا إلى الإمام ليستسقي لهم لم يردهم}}؛ «هر گاه [[مردم]] در [[زمان]] [[قحطی]] از پیشوای خود بخواهند که برای آنان از [[خدا]] [[طلب باران]] کند، درخواست آنان را رد نکند»<ref>صحیح البخاری، ج۲، ص۱۸.</ref>.
چنان‌که ملاحظه می‌شود بخاری در این عبارت از تعبیر {{عربی|استشفعوا}} استفاده کرده و این می‌رساند که بخاری واژه طلب شفاعت را در معنی درخواست دعا استعمال کرده است؛ بنابراین در استعمالات بزرگان [[حدیث]] و [[تفسیر]]، طلب شفاعت، به معنای طلب و درخواست دعا آمده و روشن است که طلب دعا، حتی به [[عقیده]] [[وهابیان]]، مستلزم [[شرک]] نیست.
'''نکته دوم''': [[فخر رازی]] ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْهَا}}<ref>«هر کس میانجیگری نیکویی کند بهره‌ای از آن می‌برد و آنکه میانجیگری بدی نماید، سهمی از (بدی) آن از آن اوست؛ و خداوند بر هر چیز تواناست» سوره نساء، آیه ۸۵.</ref> به نقل از [[مقاتل]] می‌نویسد:
«[[شفاعت]] از [[درگاه الهی]] همان دعاست و دلیل آن روایتی از [[ابودرداء]] است که از [[پیامبر]]{{صل}} نقل می‌کند: کسی که پشت سر [[برادر]] [[مسلمان]] خویش دعا کند، دعایش [[مستجاب]] است و [[فرشته]] به [[دعاکننده]] می‌گوید: این دعا هم در [[حق]] او و هم برای تو (دعاکننده) مستجاب باشد»<ref>تفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۵۹. {{عربی|قال مقاتل: الشفاعة إلى الله إنما تكون بالدعاء، و احتج بما روى أبو الدرداء أن النبي الله{{صل}} قال: من دعا لأخيه المسلم بظهر الغيب استجيب له و قال الملك: له و لك مثل ذلك. فهذا هو النصيب}}.</ref>.
بنابراین درخواست دعا از [[مؤمنین]]، به ویژه از بزرگان [[دین]]، چون [[نبی مکرم اسلام]]{{صل}} و [[اهل بیت]] آن حضرت{{عم}}، نه تنها کوچک‌ترین اشکالی ندارد بلکه از بهترین [[اعمال]] است.
[[برادران یوسف]]{{ع}} پس از آن‌که به [[اشتباهات]] خود پی بردند، از پدرشان [[یعقوب نبی]]{{ع}} تقاضای [[شفاعت]] کردند، [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ}}<ref>«گفتند: ای پدر! برای ما از گناهانمان آمرزش بخواه که ما بی‌گمان گنهکار بوده‌ایم» سوره یوسف، آیه ۹۷.</ref>. [[یعقوب]]{{ع}} نیز خواسته آنان را [[اجابت]] کرده، فرمود: {{متن قرآن|سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ}}<ref>«گفت: به زودی برایتان از پروردگارم آمرزش می‌خواهم که اوست که آمرزنده بخشاینده است» سوره یوسف، آیه ۹۸.</ref>.
همچنین درباره [[مسلمانان]] گنه‌کار می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>.
از تعبیر {{متن قرآن|جَاءُوكَ}}؛ «نزد تو بیایند» استفاده می‌شود که آمدن نزد [[پیامبر]]{{صل}} برای [[طلب]] [[دعا]] و تقاضای شفاعت است. با این توضیح، از این [[آیه]] استفاده می‌شود که [[طلب شفاعت]] از صاحبان شفاعت، نه تنها منعی ندارد بلکه مطلوب [[خداوند]] است.
'''نکته سوم''': برابر [[اسناد]] [[تاریخی]] [[یاران پیامبر اکرم]]{{صل}}، از آن حضرت تقاضای شفاعت می‌کردند و پیامبر{{صل}} نیز به آنان قول مساعد می‌داد.
[[ترمذی]] از [[انس بن مالک]] نقل می‌کند: {{عربی|سألت النبي{{صل}} أن يشفع لي القيامة، فقال: أنا فاعل. قلت يا [[رسول الله]] فأين أطلبك؟ قال: أطلبني يوم أول ما تطلبني على الصراط}}؛ از پیامبر{{صل}} تقاضا کردم در [[روز قیامت]] شفاعتم کند، فرمود: من این کار را انجام می‌دهم، عرض کردم: شما را کجا بیابم! فرمود: اولین جایی که مرا جست‌وجو می‌کنی کنار [[صراط]] باشد»<ref>سنن الترمذی، ج۴، ص۴۲، ح۲۵۵۰. </ref>.
[[سواد بن قارب]] از [[یاران پیامبر]]{{صل}} در اشعاری خطاب به آن حضرت عرض کرد:
{{عربی|و كن لي شفيعاً لا ذو شفاعة سواك بمغن عن سواد بن قارب}}
ای پیامبر{{صل}}! در روز قیامت از من شفاعت کن، روزی که شفاعت دیگران برای [[سواد بن قارب]] به [[میزان]] رشته وسط هسته خرما، سودی نبخشد<ref>المعجم الکبیر، ج۷، ص۹۵؛ الاستیعاب، ج۲، ص۶۷۵: {{عربی|و كن لي شفيعاً يوم لا ذو شفاعة * بمغن فتيلاً عن سواد بن قارب}}.</ref>.
«[[مصعب بن اسلمی]]» نقل می‌کند:
«[[نوجوانی]] از [[قبیله]] ما نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و عرض کرد: من از تو چیزی می‌خواهم. پیامبر{{صل}} فرمود: چه چیز؟ عرض کرد: {{عربی|أسألك أن تجعلني ممن تشفع له يوم القيامة! فقال: من علمك؟ أو: أمرك؟ أو: ذلك؟ فقال: ما أمرني إلا نفسي. قال: إني أشفع لك}}؛ از تو می‌خواهم مرا جزو کسانی قرار دهی که در [[روز قیامت]] آنان را [[شفاعت]] می‌کنی. پیامبر{{صل}} فرمود: چه کسی به تو چنین آموخت؟ عرض کرد: خودم به این [[فکر]] افتادم فرمود: من در روز قیامت تو را شفاعت خواهم کرد»<ref>اسد الغابة، ج۴، ص۳۶۸.</ref>.
روشن است اگر [[طلب شفاعت]] مشکلی داشت، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از آن منع می‌کرد، در حالی که، آن حضرت این گونه تقاضاها را می‌پذیرفت.
'''نکته چهارم''': [[درخواست شفاعت]] از [[اولیای الهی]] پس از رحلت‌شان نیز هیچ منع [[عقلی]] و [[شرعی]] ندارد<ref>این مطلب در بحث «صدا زدن اموات» مشروح‌تر بیان شده است. </ref>؛ زیرا صاحبان شفاعت همه از اولیای الهی هستند و [[مقام]] آنان از [[شهیدان]] [[راه خدا]] بسی بالاتر و گرامی‌تر است. اگر شهیدان به تصریح [[قرآن]] زنده‌اند<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ}} «و کسانی را که در راه خداوند کشته شده‌اند مرده مپندار که زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی می‌برند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.</ref>، چگونه می‌توان [[پیشوایان دینی]] را زنده ندانست؟! اگر شخصی چون [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}}، کمتر از شهیدان، از [[حیات برزخی]] برخوردار باشد، چرا [[مسلمانان]] در نمازهای روزانه خود پیامبر اکرم{{صل}} را به صورت حاضر مخاطب قرار داده، [[سلام]] می‌دهند و می‌گویند: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ‌}}؛ آیا آنان به موجودی [[ناشنوا]]، سلام حاضر می‌دهند؟!.
توجه به دو تعبیری که در قرآن درباره [[شهیدان]] وارد شده گویای [[عظمت]] [[حیات برزخی]] است. در یکی از این تعبیرها آمده است: {{متن قرآن|بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ}}<ref>«و کسانی را که در راه خداوند کشته شده‌اند مرده مپندار که زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی می‌برند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.</ref>. در [[آیه]] دیگر آمده است {{متن قرآن|بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ}}<ref>«و کسانی را که در راه خداوند کشته می‌شوند مرده نخوانید که زنده‌اند امّا شما درنمی‌یابید» سوره بقره، آیه ۱۵۴.</ref>.
این تعبیرها نشان می‌دهد که نوع حیات برزخی برای ما که برخوردار از [[حیات دنیوی]] هستیم قابل [[درک]] نیست. نسبت ما با آن [[حیات]] أکمل و اتم، مانند [[کودکی]] است که در شکم مادرش [[زندگی]] می‌کند و بخواهد حیات دنیوی خارج از شکم مادرش را از [[زمین]] و [[آسمان]] و کواکب درک کند. طبیعی است که چنین مطالبی برایش قابل هضم نیست.
باید بپذیریم تا در [[دنیا]] به سر می‌بریم درک حیات برزخی از تیررس [[فکر]] [[بشر]] خارج است. [[آیات]] فراوانی از حیات برزخی سخن گفته است، از آن جمله درباره [[عذاب]] برزخی [[فرعون]] و قومش می‌فرماید: {{متن قرآن|النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ}}<ref>«آتش (دوزخ) که سپیده‌دمان و پایان روز بر آن عرضه می‌شوند و روزی که رستخیز برپا شود (گفته خواهد شد) فرعونیان را به (درون) سخت‌ترین عذاب درآورید!» سوره غافر، آیه ۴۶.</ref>.
از این که در این آیه عبارت {{متن قرآن|وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ}}<ref>«و روزی که رستخیز برپا گردد گناهکاران نومید می‌گردند» سوره روم، آیه ۱۲.</ref> را از عبارت {{متن قرآن|النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا}}<ref>«آتش (دوزخ) که سپیده‌دمان و پایان روز بر آن عرضه می‌شوند و روزی که رستخیز برپا شود (گفته خواهد شد) فرعونیان را به (درون) سخت‌ترین عذاب درآورید!» سوره غافر، آیه ۴۶.</ref> جدا کرده، فهمیده می‌شود که عرضه [[آتش]] بر [[آل فرعون]] در هر [[صبح و شام]]، ناظر به عذابی غیر از عذاب [[قیامت]] است و آن عذاب، همان عذاب برزخی است. پس در صورتی این [[عذاب]] برزخی برای آنان قابل تصور است که آنها دارای [[حیات]] و [[شعور]] باشند.
همچنین است داستان [[مؤمن]] [[آل یس]]<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ}} «به راستی تو از این غافل بودی پس ما پرده را از (پیش چشم) تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است» سوره ق، آیه ۲۲.</ref> و [[آیات]] ۱۱ [[سوره سجده]]، ۲۵ [[سوره نوح]]، ۱۶۹ - ۱۷۱ [[سوره آل عمران]] و غیر از این آیات که به روشنی خبر از [[حیات برزخی]] می‌دهند. چگونه می‌توان با وجود این همه آیات - گذشته از [[روایات]] - حیات برزخی را [[انکار]] کرد؟!
علاوه بر اینها از [[قرآن]] استفاده می‌شود که حیات برزخی حیاتی کامل‌تر و تمام‌تر و [[ادراکات]] [[روح]] در [[عالم برزخ]] بسی قوی‌تر و گسترده‌تر است. قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|قَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ}}<ref>«به راستی تو از این غافل بودی پس ما پرده را از (پیش چشم) تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است» سوره ق، آیه ۲۲.</ref>. این [[آیه]] به خوبی بیانگر آن است که پرده از جلوی چشم [[انسان‌ها]] در حیات برزخی برداشته شده و [[آدمی]] حقائق این عالم را بهتر [[درک]] می‌کند.
[[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً}}<ref>«ای روان آرمیده! * به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد!» سوره فجر، آیه ۲۷-۲۸.</ref>
خطاب «ارجعی» به [[نفس انسانی]] در حال [[مرگ]] بیان‌گر آن است، پس از مرگ آنچه مورد خطاب قرار می‌گیرد و به سوی [[خدا]] بر می‌گردد، زنده است و [[راضی]] از خداست و خدا هم از او راضی است. روشن است که راضی بودن از خدا فرع بر وجود حیات و داشتن [[ادراک]] است.
گفتنی است که دلالت این آیه بر حیات برزخی بر اساس روایاتی است که خطاب این آیه را مربوط به [[زمان مرگ]] می‌دانند<ref>ر.ک: الدر المنثور، ج۶، ص۳۵۰ به بعد.</ref>.
[[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ * ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ}}<ref>«و او بر بندگان خویش چیره است و بر شما نگهبانانی می‌فرستد تا چون مرگ هر یک از شما در رسد فرشتگان ما جان او را بستانند و آنان کوتاهی نمی‌ورزند * سپس به سوی سرور بر حقّشان خداوند برگردانده می‌شوند؛ آگاه باشید که داوری با اوست و او سریع‌ترین حسابرسان است» سوره انعام، آیه ۶۱-۶۲.</ref>. سؤال این است چه کسی پس از [[مرگ]] به سوی [[خدا]] بر می‌گردد؟ آیا جسد بی‌روح منظور است یا [[روح انسانی]] که [[درک]] دارد؟!
بنابراین با وجود این همه [[نصوص]] درباره [[حیات برزخی]]، تقاضای [[شفاعت]] عموم [[انسان‌ها]] از [[مؤمن]] و [[کافر]]، از [[پیامبر اعظم]]{{صل}} پس از رحلت‌شان چه اشکالی دارد؟! تازه به فرض اگر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[عالم برزخ]]، [[کلام]] کسی را نشنود و [[قادر]] بر دعاکردن نباشد، چگونه [[طلب]] [[دعا]] و شفاعت از آن حضرت، موجب [[کفر]] و [[شرک]] می‌شود؟! مثل اینکه کسی از شخص [[نابینایی]] به [[گمان]] اینکه او بیناست بخواهد چیزی برایش بنویسد؛ آیا چنین تقاضایی باعث کفر و شرک است؟!
مگر [[اعتقاد]] به اینکه مرده می‌شنود یا نمی‌شنود از [[اصول دین]] یا از [[واجبات]] [[دینی]] است که اگر کسی بدان اعتقاد نداشته باشد، [[بدعت‌گذار]] و [[مشرک]] نامیده شود؟!
'''نکته پنجم''': در [[آیه]] ذیل می‌خوانیم: {{متن قرآن|وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ}}<ref>«و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی و می‌گویند اینان میانجی‌های ما نزد خداوندند؛ بگو: آیا خداوند را از چیزی آگاه می‌کنید که خود در آسمان‌ها و زمین سراغ ندارد؟ پاکا و فرابرترا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره یونس، آیه ۱۸.</ref>.
این آیه درباره [[درخواست شفاعت]] [[مشرکان]] از بت‌هاست و بین این درخواست، با درخواست شفاعت یک [[مسلمان]] از پیامبرش، تفاوت بسیار است.
مشرکان [[بت‌ها]] را خدای خود می‌دانستند و از این رو [[مقام شفاعت]] را به عنوان [[مقام]] ذاتی و اصیل آنها به حساب می‌آوردند، در حالی که هیچ [[مسلمانی]] اصالتاً برای غیر [[خدا]] شفاعتی قائل نیست. به [[عقیده]] [[مسلمانان]] همه [[شفیعان]] مقام شفاعت را به [[اذن خدا]] دریافت کرده و می‌کنند.
به علاوه از [[آیه]] {{متن قرآن|وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ}}<ref>«و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی و می‌گویند اینان میانجی‌های ما نزد خداوندند؛ بگو: آیا خداوند را از چیزی آگاه می‌کنید که خود در آسمان‌ها و زمین سراغ ندارد؟ پاکا و فرابرترا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره یونس، آیه ۱۸.</ref> استفاده می‌شود آنچه باعث «[[شرک]]» [[مشرکان]] [[عصر جاهلی]] شده، همان [[پرستش]] [[بت‌ها]] توسط آنان بوده است نه صرف [[درخواست شفاعت]]؛ زیرا آیه فوق ابتدا می‌فرماید: {{متن قرآن|وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی و می‌گویند اینان میانجی‌های ما نزد خداوندند؛ بگو: آیا خداوند را از چیزی آگاه می‌کنید که خود در آسمان‌ها و زمین سراغ ندارد؟ پاکا و فرابرترا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره یونس، آیه ۱۸.</ref>.
بنابراین آنچه باعث شد آنان به شرک [[آلوده]] شوند همین پرستش بت‌ها بوده است؛ زیرا آنان چون بت‌ها را می‌پرستیدند، درخواست شفاعت آنان از بت‌ها هم شرک آلود می‌شد؛ چون پرستش بت‌ها از سوی مشرکان نشان می‌دهد آنان برای بت‌ها، [[الوهیت]] و [[شفاعت]] ذاتی قائل بوده‌اند؛ بنابراین نباید کار [[مشرکان مکه]] را با مسلمانان یکی دانست که شفاعت ذاتی را تنها از آن خدا می‌دانند!! یادآور می‌شود این مطلب در بحث شفاعت مستقلاً مورد بررسی بیشتر قرار خواهد گرفت. 
[[طلب شفاعت]] از [[اولیای الهی]]، هیچ منع [[عقلی]] و [[شرعی]] ندارد. اظهارات [[وهابیان]] در این باره، چیزی جز توهم و [[خیال]] پردازی نیست.<ref>[[مهدی رستم‌نژاد|رستم‌نژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه]] ص ۱۶۳-۱۷۱</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۳۶۴

ویرایش