←وسوسۀ شیطان
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
#اساساً بهشت جای [[تکلیف]] نبود بلکه دورانی بود برای [[آزمایش]] و [[آمادگی]] آدم برای آمدن در روی [[زمین]] پر این نهی تنها جنبه آزمایشی داشت.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۲۹.</ref> | #اساساً بهشت جای [[تکلیف]] نبود بلکه دورانی بود برای [[آزمایش]] و [[آمادگی]] آدم برای آمدن در روی [[زمین]] پر این نهی تنها جنبه آزمایشی داشت.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۲۹.</ref> | ||
== وسوسۀ [[شیطان]] == | == سرگذشت زندگی == | ||
=== وسوسۀ [[شیطان]] === | |||
در اینجا «[[آدم]]» خود را در برابر [[فرمان الهی]] دربارۀ خودداری از درخت ممنوع دید، ولی شیطان اغواگر که [[سوگند]] یاد کرده بود که دست از [[گمراه کردن]] آدم و فرزندانش بر ندارد به وسوسهگری مشغول شد و برای رسیدن به این [[هدف]]، بهترین راه را این دید که از [[عشق]] و علاقۀ ذاتی [[انسان]] به [[تکامل]] و [[ترقی]] و «[[زندگی]] جاویدان»، استفاده کند و هم عذر و بهانهای برای [[مخالفت]] [[فرمان خدا]] برای آنان بتراشد؛ لذا به آدم و همسرش گفت: «[[خداوند]] شما را از این درخت [[نهی]] نکرده مگر به خاطر اینکه اگر از آن بخورید یا [[فرشته]] خواهید شد و یا [[جاودانه]] در [[بهشت]] خواهید ماند»<ref>{{متن قرآن|فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ}} «پس شیطان آن دو را به وسوسه افکند تا از شرمگاههایشان آنچه را بر آن دو پوشیده بود بر آنها آشکار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشت مگر بدین رو که مبادا دو فرشته شوید یا از جاودانگان گردید» سوره اعراف، آیه ۲۰.</ref> و به این ترتیب، فرمان خدا را در نظر آنان به گونۀ دیگری جلوه داد، و این طور مجسم کرد که نه تنها خوردن از «شجرۀ ممنوعه» زیانی ندارد، بلکه موجب [[عمر]] جاویدان و یا رسیدن به مقام و درجۀ [[فرشتگان]] خواهد شد. | در اینجا «[[آدم]]» خود را در برابر [[فرمان الهی]] دربارۀ خودداری از درخت ممنوع دید، ولی شیطان اغواگر که [[سوگند]] یاد کرده بود که دست از [[گمراه کردن]] آدم و فرزندانش بر ندارد به وسوسهگری مشغول شد و برای رسیدن به این [[هدف]]، بهترین راه را این دید که از [[عشق]] و علاقۀ ذاتی [[انسان]] به [[تکامل]] و [[ترقی]] و «[[زندگی]] جاویدان»، استفاده کند و هم عذر و بهانهای برای [[مخالفت]] [[فرمان خدا]] برای آنان بتراشد؛ لذا به آدم و همسرش گفت: «[[خداوند]] شما را از این درخت [[نهی]] نکرده مگر به خاطر اینکه اگر از آن بخورید یا [[فرشته]] خواهید شد و یا [[جاودانه]] در [[بهشت]] خواهید ماند»<ref>{{متن قرآن|فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ}} «پس شیطان آن دو را به وسوسه افکند تا از شرمگاههایشان آنچه را بر آن دو پوشیده بود بر آنها آشکار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشت مگر بدین رو که مبادا دو فرشته شوید یا از جاودانگان گردید» سوره اعراف، آیه ۲۰.</ref> و به این ترتیب، فرمان خدا را در نظر آنان به گونۀ دیگری جلوه داد، و این طور مجسم کرد که نه تنها خوردن از «شجرۀ ممنوعه» زیانی ندارد، بلکه موجب [[عمر]] جاویدان و یا رسیدن به مقام و درجۀ [[فرشتگان]] خواهد شد. | ||