بدون خلاصۀ ویرایش
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۹۰: | خط ۱۹۰: | ||
به همین جهت او از مخالفان [[دستگاه خلافت]] و جزو [[دوازده]] اعتراض کننده به [[خلافت ابوبکر]] بود. [[خزیمة بن ثابت]] [[ذوالشهادتین]] اولین [[انصاری]] بود که حرکت کرد و گفت: ای [[ابوبکر]]! آیا میدانی [[رسول خدا]]{{صل}} [[شهادت]] مرا به [[تنهایی]] پذیرفت و با من شخص دیگری نبود؟ گفت: آری! [[خزیمه]] گفت: [[گواهی]] میدهم که شنیدم رسول خدا میفرماید: [[اهل بیت]] من، بین [[حق و باطل]] جدایی میاندازند و آنها رهبرانی هستند که به آنان [[اقتدا]] میشود<ref>صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۶۱- ۴۶۲.</ref>. | به همین جهت او از مخالفان [[دستگاه خلافت]] و جزو [[دوازده]] اعتراض کننده به [[خلافت ابوبکر]] بود. [[خزیمة بن ثابت]] [[ذوالشهادتین]] اولین [[انصاری]] بود که حرکت کرد و گفت: ای [[ابوبکر]]! آیا میدانی [[رسول خدا]]{{صل}} [[شهادت]] مرا به [[تنهایی]] پذیرفت و با من شخص دیگری نبود؟ گفت: آری! [[خزیمه]] گفت: [[گواهی]] میدهم که شنیدم رسول خدا میفرماید: [[اهل بیت]] من، بین [[حق و باطل]] جدایی میاندازند و آنها رهبرانی هستند که به آنان [[اقتدا]] میشود<ref>صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۶۱- ۴۶۲.</ref>. | ||
به نقل [[غرر الأخبار]]: خزیمه حرکت کرد و گفت: همه گواهی دهید. و من به تحقیق گواهی میدهم رسول خدا{{صل}} به ما گفت، وقتی ما در اطراف ایشان جمع بودیم و با اشاره به علی{{ع}} فرمود: «این [[رهبر]] و [[امام]] شما بعد از من و خلیفۀ من بر شماست. پس او را مقدم بدارید و دور نکنید. اگر او را مقدم بدارید، شما را به [[راه هدایت]] و [[حق]]، میبرد و اگر وی را مقدم ندارید، به راه [[گمراهی]] و [[پست]] میروید. و او باب ریزش [[گناهان]] است | به نقل [[غرر الأخبار]]: خزیمه حرکت کرد و گفت: همه گواهی دهید. و من به تحقیق گواهی میدهم رسول خدا{{صل}} به ما گفت، وقتی ما در اطراف ایشان جمع بودیم و با اشاره به علی{{ع}} فرمود: «این [[رهبر]] و [[امام]] شما بعد از من و خلیفۀ من بر شماست. پس او را مقدم بدارید و دور نکنید. اگر او را مقدم بدارید، شما را به [[راه هدایت]] و [[حق]]، میبرد و اگر وی را مقدم ندارید، به راه [[گمراهی]] و [[پست]] میروید. و او باب ریزش [[گناهان]] است که به آن [[مبتلا]] میشوید مثل او در میان شما مانند [[کشتی نوح]] است؛ هرکس سوار آن شود [[نجات]] یابد و هرکه [[تخلف]] کند، در [[آتش]] قرار گیرد»<ref>{{متن حدیث|هَذَا إِمَامَكُمْ مِنْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ فَقَدَّمُوهُ وَلَا تبعدوه، فَإِنْ قَدَّمْتُمُوهُ سَلَكَ بِكُمْ سَبِيلَ الْهُدَى وَالْحَقِّ، وَ إِنْ لَمْ تقدّموه سَلَكْتُمْ سَبِيلَ الضَّلَالَةِ وَالرَّدَى، وَهُوَ بَابُ حُطَّتْ المبتلي (بیاض، الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۰۱؛ حر عاملی، إثبات الهداه، ج۳، ص۲۰۰) بِهِ قَوْلِ النَّبِيِّ : فِي عَلِيُّ إِنَّهُ بَابُ حُطَّتْ الْمُبْتَلَى بِهِ مِثْلُهُ فِيكُمْ مِثْلَ سَفِينَةُ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَوًى}}؛ دیلمی، غرر الاخبار، ص۳۵۶.</ref> | ||
در خبری [[پیامبر]] میفرماید: هرکس شما را [[دشمن]] بدارد و [[محبت]] شما را رد کند، در آتش افکنده میشود <ref>سید رضی، خصائص الأئمة (خصائص امیرالمؤمنین{{ع}})، ص۷۷.</ref>. بنابراین، متعلق هوا، آتش است. | در خبری [[پیامبر]] میفرماید: هرکس شما را [[دشمن]] بدارد و [[محبت]] شما را رد کند، در آتش افکنده میشود <ref>سید رضی، خصائص الأئمة (خصائص امیرالمؤمنین{{ع}})، ص۷۷.</ref>. بنابراین، متعلق هوا، آتش است. | ||
خط ۲۱۲: | خط ۲۱۲: | ||
فضل برعلی{{ع}} وارد شد. حضرت شعرش را شنید و از شنیدن آن خوش حال شد و گفت: ای فضل! شعلۀ [[آتش]] را با تو خاموش کردم، تو [[شاعر]] و [[جوان]] مرد [[قریش]] هستی. | فضل برعلی{{ع}} وارد شد. حضرت شعرش را شنید و از شنیدن آن خوش حال شد و گفت: ای فضل! شعلۀ [[آتش]] را با تو خاموش کردم، تو [[شاعر]] و [[جوان]] مرد [[قریش]] هستی. | ||
شعرت را آشکار کن و بر انصار بخوان. [[انصار]] گفتند: تنها [[حسان بن ثابت]] میتواند مانند آن [[شعر]] را پاسخ دهد. [[حسان]] گفت: چگونه پاسخش را بگویم؟ اگر قافیهها رسا نباشد، [[رسوا]] میشوم. [[خزیمة بن ثابت]] به او گفت: در شعرت از علی و [[آل علی]] یاد کن تا تو را از هرچیز کفایت کند. پس او چنین سرود: «[[خداوند]] از جانب ما به | شعرت را آشکار کن و بر انصار بخوان. [[انصار]] گفتند: تنها [[حسان بن ثابت]] میتواند مانند آن [[شعر]] را پاسخ دهد. [[حسان]] گفت: چگونه پاسخش را بگویم؟ اگر قافیهها رسا نباشد، [[رسوا]] میشوم. [[خزیمة بن ثابت]] به او گفت: در شعرت از علی و [[آل علی]] یاد کن تا تو را از هرچیز کفایت کند. پس او چنین سرود: «[[خداوند]] از جانب ما به ابوالحسن و کسی که مانند ابوالحسن باشد، [[پاداش]] دهد. تو از قریش با شایستگیهایی که داری، [[سبقت]] گرفتی. پس سینه ات گشاده و قلبت آزموده است. [[بزرگان قریش]] [[عزت]] و جای گاه تو را [[آرزو]] دارند؛ هیهات که نحیف، فربه شود! جای گاه تو در [[اسلام]] در هر مکانی، مانند دلو محکم بافته شده در مقابل ریسمان است. تو برما [[خشم]] گرفتی، زمانی که عمرو سخنانی گفت و [[تقوا]] را در آن سخنان میراند و [[کینه]] و [[حسد]] را زنده کرد. تو [[امید]] [[خاندان]] [[لؤی بن غالب]] بودی در [[فقر]] و [[دارایی]] و در حادثه و [[آرامش]]. [[رسول خدا]]{{صل}} و [[عهد]] و [[پیمان]] او با تو در میان ما را [[حفظ]] کردی؛ چه کسی از تو به آن عهد شایستهتر است، چه کسی؟ آیا تو [[برادر]] او در [[هدایت]] کردن [[انسانها]] و [[وصی]] و [[جانشین]] او نیستی؟ پس: [[حق]] تو همواره به نجد پیوسته و [[حکم]] شده است امری که برای ما خیلی بزرگ و با [[عظمت]] است و پس از آن نیز به [[یمن]] مرتبط است»<ref>ابن أبی الحدید، [[شرح نهج البلاغه]]، ج۶، ص۳۴؛ [[زبیر بن بکار]]، الأخبار الموفقیات، ص۵۹۷- ۵۹۹؛ ترجمۀ الأخبار الموفقیات، ص۵۳۲: | ||
{{عربی|جزى [[الله]] عنا و الجزاء بكفه أبا حسن عنا و من كأبي حسن | {{عربی|جزى [[الله]] عنا و الجزاء بكفه أبا حسن عنا و من كأبي حسن | ||
[[سبقت]] قريشا بالذي أنت أهله فصدرك مشروح و قلبك ممتحن | [[سبقت]] قريشا بالذي أنت أهله فصدرك مشروح و قلبك ممتحن | ||
خط ۲۳۰: | خط ۲۳۰: | ||
==ادعاهای نادرست دربارۀ [[خزیمه]]== | ==ادعاهای نادرست دربارۀ [[خزیمه]]== | ||
نکتۀ مهمی که از برخی [[اخبار]] استفاده میشود آن است که جمعی که باید آنان را طرف داران [[بنی امیه]] دانست کوشیدهاند حضور خزیمه در [[ | نکتۀ مهمی که از برخی [[اخبار]] استفاده میشود آن است که جمعی که باید آنان را طرف داران [[بنی امیه]] دانست کوشیدهاند حضور خزیمه در زمان [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و در [[جنگ صفین]] را منکر شوند. آنان سه یا چهار نظر مطرح کردهاند که همه از برساختهها و جعلیات است. | ||
#تلاش کردهاند با قول به [[مرگ]] خزیمه در [[عصر عثمان]]، گزارشهای فراوان [[تاریخی]] دربارۀ او را [[انکار]] کنند؛ از جملۀ آنان [[سیف بن عمر]] است که در [[تاریخ]] [[طبری]] نقل شده است<ref>تاریخ طبری، چ دارالتراث، ج۴، ص۴۴۷: {{عربی|و خزیمةبنثابت، و لیس بذی الشهادتین، مات ذوالشهادتین فی زمن عثمان}}.</ref>. | #تلاش کردهاند با قول به [[مرگ]] خزیمه در [[عصر عثمان]]، گزارشهای فراوان [[تاریخی]] دربارۀ او را [[انکار]] کنند؛ از جملۀ آنان [[سیف بن عمر]] است که در [[تاریخ]] [[طبری]] نقل شده است<ref>تاریخ طبری، چ دارالتراث، ج۴، ص۴۴۷: {{عربی|و خزیمةبنثابت، و لیس بذی الشهادتین، مات ذوالشهادتین فی زمن عثمان}}.</ref>. | ||
#چون شخصیتی به نام [[خزیمه بن ثابت]] همراه [[امام علی]]{{ع}} بوده و نمیتوانستند منکرش شوند، گفتهاند: خزیمۀ دیگری بوده است!<ref>تاریخ طبری، چ دارالتراث، ج۴، ص۴۴۷؛ الإصابه، ج۲، ص۲۴۰.</ref> [[ابن حجر]] او را [[خزیمة بن ثابت انصاری]] دیگری معرفی کرده<ref>تاریخ طبری، چ دارالتراث، ج۴، ص۴۴۷.</ref> و دیگران به همین مناسبت [[خزیمة بن ثابت]] جعلی دیگری را که از [[انصار]] نیست، بیان کردهاند<ref>ابن اثیر، أسدالغابه، ج۱، ص۶۱۱.</ref>. | #چون شخصیتی به نام [[خزیمه بن ثابت]] همراه [[امام علی]]{{ع}} بوده و نمیتوانستند منکرش شوند، گفتهاند: خزیمۀ دیگری بوده است!<ref>تاریخ طبری، چ دارالتراث، ج۴، ص۴۴۷؛ الإصابه، ج۲، ص۲۴۰.</ref> [[ابن حجر]] او را [[خزیمة بن ثابت انصاری]] دیگری معرفی کرده<ref>تاریخ طبری، چ دارالتراث، ج۴، ص۴۴۷.</ref> و دیگران به همین مناسبت [[خزیمة بن ثابت]] جعلی دیگری را که از [[انصار]] نیست، بیان کردهاند<ref>ابن اثیر، أسدالغابه، ج۱، ص۶۱۱.</ref>. | ||
#وقتی دیدند این موضوع هم قابل [[انکار]] نیست که [[خزیمه]] در [[ | #وقتی دیدند این موضوع هم قابل [[انکار]] نیست که [[خزیمه]] در زمان [[امیرالمؤمنین]] بوده، ادعای سومی از قول فرزند خزیمه آوردهاند که: خزیمه در [[جنگ جمل]] و [[صفین]] شرکت داشته، ولی دست به [[شمشیر]] نبرده است و گفته: هرگز [[گمراه]] نمیشوم تا وقتی که [[عمار]] کشته شد و پس از [[شهادت]] وی دست به شمشیر زد و [[نبرد]] کرد، تا کشته شد<ref>تاریخ طبری، ج۱۱، ص۵۰۹: {{عربی|عمارةبن خزیمة بن ثابت قَالَ: شَهِدَ خُزَيْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ الْأَنْصَارِيُّ الْجَمَلَ وَ هُوَ لَا يَسُلُّ سَيْفاً وَ صِفِّينَ وَ قَالَ لَا أُصَلِّي أَبَداً خَلْفَ إِمَامٍ حَتَّى يُقْتَلَ عَمَّارٌ فَأَنْظُرَ مَنْ يَقْتُلُهُ}}.</ref>. دیگران به جای جمله گمراه نمیشوم، [[نماز]] نمیخوانم (با امامی)، آوردهاند<ref>خوارزمی، المناقب، ص۱۹۱؛ اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۲۶۰؛ بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۵.</ref>. این ادعا هم نادرست است؛ زیرا سخنان و اشعار خزیمه و عملکردش آن را رد میکند. چگونه خزیمه در [[زمان]] [[خلفا]] حضوری در عرصههای [[سیاسی]] نداشته، اما از اولین [[روز]] [[خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}} او حاضر بوده است؟ چگونه دست به شمشیر را [[گمراهی]] بداند، ولی تحریص [[مردم]] به [[جنگ]] و شرکت در آن گمراهی نباشد! اینها همه از ساختههای جاعلان است. | ||
#آنان که نتوانستهاند منکر حضور [[ذوالشهادتین]] در صفین شوند، گفتهاند: تنها [[بدری]] همراه علی{{ع}} خزیمه است و منکر حضور بدری دیگری از [[اصحاب پیامبر]] در صفین با [[امیرالمؤمنین]] شدهاند. | #آنان که نتوانستهاند منکر حضور [[ذوالشهادتین]] در صفین شوند، گفتهاند: تنها [[بدری]] همراه علی{{ع}} خزیمه است و منکر حضور بدری دیگری از [[اصحاب پیامبر]] در صفین با [[امیرالمؤمنین]] شدهاند. | ||
خط ۳۸۴: | خط ۳۸۴: | ||
و در شعری دیگر خطاب به [[عایشه]] چنین گفت: | و در شعری دیگر خطاب به [[عایشه]] چنین گفت: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''أَ عَائِشَ خَلِّي عَنْ عَلِيٍّ وَ عَيْبِهِ''|2=''بِمَا لَيْسَ فِيهِ إِنَّمَا أَنْتِ وَالِدَةٌ''}} | {{ب|''أَ عَائِشَ خَلِّي عَنْ عَلِيٍّ وَ عَيْبِهِ''|2=''بِمَا لَيْسَ فِيهِ إِنَّمَا أَنْتِ وَالِدَةٌ''}} | ||
{{ب|''وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ دُونِ أَهْلِهِ''|2=''وَ أَنْتِ عَلَى مَا كَانَ مِنْ ذَاكِ شَاهِدَةٌ''}} | {{ب|''وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ دُونِ أَهْلِهِ''|2=''وَ أَنْتِ عَلَى مَا كَانَ مِنْ ذَاكِ شَاهِدَةٌ''}} | ||
خط ۳۸۹: | خط ۳۹۰: | ||
{{ب|''اذا قيل ما ذا عبت منه رميته''|2=''بخذل ابن عفان و ما تلك آبده''}} | {{ب|''اذا قيل ما ذا عبت منه رميته''|2=''بخذل ابن عفان و ما تلك آبده''}} | ||
{{ب|''وليس سماء اللّه قاطرة دما''|2=''لذاك و ما الأرض الفضاء بمائده''<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۲-۲۳؛ حبیبالله خوئی، منهاج البراعه، ج۱۶، ص۲۱.</ref>}} | {{ب|''وليس سماء اللّه قاطرة دما''|2=''لذاك و ما الأرض الفضاء بمائده''<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۲-۲۳؛ حبیبالله خوئی، منهاج البراعه، ج۱۶، ص۲۱.</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
:«ای عایشه! علی را واگذار و او را به کارهایی که سزاوار او نیست [[عتاب]] مکن. تو مادر او هستی. او [[وصی]] [[رسول]] خداست از میان خویشانش و تو خود [[شاهد]] بر این مطلب بودهای. و کافی است تو را برخی از آنچه میدانی و کافی است تو را اگر نمیدانی، فقط یکی. هرگاه گفته شود چه اشکالی بر او گرفتهای او را متهم به خوارکردن فرزند [[عفان]] نموده، و این نظر او نبود. و [[آسمان]] [[خدا]] قطره خونی نمیریزد برای این و فضای [[زمین]] نیز سفره نیست».<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج4، ص 190 - 191.</ref> | :«ای عایشه! علی را واگذار و او را به کارهایی که سزاوار او نیست [[عتاب]] مکن. تو مادر او هستی. او [[وصی]] [[رسول]] خداست از میان خویشانش و تو خود [[شاهد]] بر این مطلب بودهای. و کافی است تو را برخی از آنچه میدانی و کافی است تو را اگر نمیدانی، فقط یکی. هرگاه گفته شود چه اشکالی بر او گرفتهای او را متهم به خوارکردن فرزند [[عفان]] نموده، و این نظر او نبود. و [[آسمان]] [[خدا]] قطره خونی نمیریزد برای این و فضای [[زمین]] نیز سفره نیست».<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج4، ص 190 - 191.</ref> | ||