←مقدمه
(←مقدمه) |
(←مقدمه) |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
یکی از راههای [[اثبات وجود خدا]]، «برهان فسخ عزائم» است که [[امام علی]]{{ع}} از این راه نیز بهره برده و فرمودهاند: {{متن حدیث|عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۵۰؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۳۸.</ref>؛ «من [[خدا]] را به فسخ [[تصمیمها]] و بازگشایی [[مشکلات]] و شکسته شدن [[نیتها]]، شناختم». در روایتی آمده است که مردی از امیرالمؤمنین علی{{ع}} پرسید: «به چه چیز پروردگارت را [[شناختی]]؟ حضرت فرمود: من پروردگارم را به فسخ [[عزم]] و شکسته شدن [[نیت]] شناختم: چون قصد و نیت کاری را کردم و مانعی بین من و تصمیم و نیتم پیدا شد، و چون عزم آن کردم، [[قضا]] با عزم من [[مخالفت]] کرد، دانستم که مدبری غیر از من هست»<ref>التوحید. ص۲۸۸؛ الخصال، ص۳۳؛ علامه حلی، مختصر بصائر الدرجات، ص۱۳۱.</ref>. در روایتی دیگر از [[امام]] سؤال میشود: چه دلیلی بر [[اثبات]] [[صانع]] وجود دارد؟ امام میفرمایند: «سه چیز: دگرگونی حال و [[ضعف]] ارکان و قوا، و شکسته شدن نیت»<ref>سبزواری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ج۳۹، ص۲۸؛ بحار الانوار، ج۳، ص۵۵، ح۲۹.</ref>. گاه [[انسان]] تصمیم به کاری میگیرد و عزم خود را بر آن جزم میکند، ولی ناگهان مانعی در [[قلب]] و [[ذهن]] انسان پیدا میشود و او را از تصمیم خود باز میدارد. گاهی این تبدل تصمیمها یا فسخ عزمها چندین بار روی میدهد. در اینکه چنین حادثهای برای همگان رخ میدهد، جای [[انکار]] نیست، اما سؤال این است که این موانع را به چه چیزی باید نسبت داد. از [[کلام]] حضرت به خوبی بر میآید که این مانع را باید به امری خارج از [[اراده انسان]] - یعنی به [[عالم غیب]] و خدا - نسبت داد. | یکی از راههای [[اثبات وجود خدا]]، «برهان فسخ عزائم» است که [[امام علی]]{{ع}} از این راه نیز بهره برده و فرمودهاند: {{متن حدیث|عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۵۰؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۳۸.</ref>؛ «من [[خدا]] را به فسخ [[تصمیمها]] و بازگشایی [[مشکلات]] و شکسته شدن [[نیتها]]، شناختم». در روایتی آمده است که مردی از امیرالمؤمنین علی{{ع}} پرسید: «به چه چیز پروردگارت را [[شناختی]]؟ حضرت فرمود: من پروردگارم را به فسخ [[عزم]] و شکسته شدن [[نیت]] شناختم: چون قصد و نیت کاری را کردم و مانعی بین من و تصمیم و نیتم پیدا شد، و چون عزم آن کردم، [[قضا]] با عزم من [[مخالفت]] کرد، دانستم که مدبری غیر از من هست»<ref>التوحید. ص۲۸۸؛ الخصال، ص۳۳؛ علامه حلی، مختصر بصائر الدرجات، ص۱۳۱.</ref>. در روایتی دیگر از [[امام]] سؤال میشود: چه دلیلی بر [[اثبات]] [[صانع]] وجود دارد؟ امام میفرمایند: «سه چیز: دگرگونی حال و [[ضعف]] ارکان و قوا، و شکسته شدن نیت»<ref>سبزواری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ج۳۹، ص۲۸؛ بحار الانوار، ج۳، ص۵۵، ح۲۹.</ref>. گاه [[انسان]] تصمیم به کاری میگیرد و عزم خود را بر آن جزم میکند، ولی ناگهان مانعی در [[قلب]] و [[ذهن]] انسان پیدا میشود و او را از تصمیم خود باز میدارد. گاهی این تبدل تصمیمها یا فسخ عزمها چندین بار روی میدهد. در اینکه چنین حادثهای برای همگان رخ میدهد، جای [[انکار]] نیست، اما سؤال این است که این موانع را به چه چیزی باید نسبت داد. از [[کلام]] حضرت به خوبی بر میآید که این مانع را باید به امری خارج از [[اراده انسان]] - یعنی به [[عالم غیب]] و خدا - نسبت داد. | ||
گفتنی است که امام علی{{ع}} سه تعبیر، یعنی فسخ عزائم و حل العقود و نقض الهمم را بر هم عطف کردهاند که میتوان حل العقود و نقض الهمم را عطف [[تفسیری]] برای فسخ عزائم گرفت. بنابراین معنای فسخ [[عزائم]] همان میشود که در بالا گفتیم. نیز میتوان سه تعبیر را سه معنا حمل کرد، و فسخ عزائم را «شکسته شدن [[تصمیمها]]» و حل العقود را «باز شدن گره ها» دانست؛ یعنی گاه برای [[انسان]] [[مشکلات]] و دشواریهایی پیش میآید که از حل آنها عاجز است؛ ناگهان دری بر روی او میگشایند و راه بر او هموار میگردد، و آن گشاینده [[خدا]] نیست. معنای نقض الهمم نیز روشن است: از آنجا که یکی از معانی هم و [[همت]]، تصمیم و [[عزم]] است، معنای آن، همان معنای فسخ العزائم میشود. | گفتنی است که امام علی{{ع}} سه تعبیر، یعنی [[فسخ عزائم]] و حل العقود و نقض الهمم را بر هم عطف کردهاند که میتوان حل العقود و نقض الهمم را عطف [[تفسیری]] برای فسخ عزائم گرفت. بنابراین معنای فسخ [[عزائم]] همان میشود که در بالا گفتیم. نیز میتوان سه تعبیر را سه معنا حمل کرد، و فسخ عزائم را «شکسته شدن [[تصمیمها]]» و حل العقود را «باز شدن گره ها» دانست؛ یعنی گاه برای [[انسان]] [[مشکلات]] و دشواریهایی پیش میآید که از حل آنها عاجز است؛ ناگهان دری بر روی او میگشایند و راه بر او هموار میگردد، و آن گشاینده [[خدا]] نیست. معنای نقض الهمم نیز روشن است: از آنجا که یکی از معانی هم و [[همت]]، تصمیم و [[عزم]] است، معنای آن، همان معنای فسخ العزائم میشود. | ||
درباره چگونگی استناد فسخ تصمیمها به خدا، تفسیرهای مختلفی هست که به آنها بر جز اشاره میکنیم: | درباره چگونگی استناد فسخ تصمیمها به خدا، تفسیرهای مختلفی هست که به آنها بر جز اشاره میکنیم: | ||
#مانعی که باعث فسخ تصمیم میشود، موجودی ممکن الوجود است؛ یعنی وجود آن ضروری نیست. بنابراین این مانع میتواند با وجود علت واقع شود و با نبود آن، واقع نشود. این مانع باید علتی داشته باشد و اگر علت آن خود ممکن باشد، دوباره خود آن علت نیازمند علتی است و چون [[تسلسل]] تا بینهایت محال است، نتیجه بگیریم که علتی وجود دارد که دیگر خود معلول نیست؛ یعنی [[خداوند متعال]]. | #مانعی که باعث فسخ تصمیم میشود، موجودی ممکن الوجود است؛ یعنی وجود آن ضروری نیست. بنابراین این مانع میتواند با وجود علت واقع شود و با نبود آن، واقع نشود. این مانع باید علتی داشته باشد و اگر علت آن خود ممکن باشد، دوباره خود آن علت نیازمند علتی است و چون [[تسلسل]] تا بینهایت محال است، نتیجه بگیریم که علتی وجود دارد که دیگر خود معلول نیست؛ یعنی [[خداوند متعال]]. |