معاد در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۹۹: خط ۹۹:
* [[قیامت]]، روزی است که نه [[مال]] [[آدمی]] نفعی می‌بخشد و نه [[زن]] و [[فرزند]] او به فریادش می‌رسند. تنها [[قلب]] [[پاک]] از [[شرک]] و [[نفاق]] و منزه از [[زشتی]] و [[گناه]] است که سود می‌بخشد<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ}}«روزی که در آن دارایی و فرزندان سودی نمی‌رسانند جز آن کس که دلی بی‌آلایش نزد خداوند آورد» سوره شعراء، آیه ۸۸ ـ ۸۹</ref>. در آن روز [[مردم]] با نفخ صور [[اسرافیل]] به [[زندگی]] بازمی‌آیند و در آستان [[الهی]] حضور می‌یابند و چونان به [[هراس]] می‌افتند که به [[ذلت]] می‌افتند<ref>{{متن قرآن|فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلَى شَيْءٍ نُكُرٍ خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنْتَشِرٌ}}«و روزی که فرا خواننده به چیزی ناشناس فرا خواند، روی از آنان بگردان با چشمانی فروافتاده از گورها بیرون می‌آیند گویی ملخ‌هایی پراکنده‌اند» سوره قمر، آیه ۶ ـ ۷</ref> و همانند پروانگان، سرگردان و پراکنده می‌شوند<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ}}«در آن روز مردم چون پروانگان پراکنده‌اند،» سوره قارعة، آیه ۴ ـ ۵</ref>. در [[قیامت]]، هر کس در پی [[نجات]] خویش است و از دیگران غافل می‌ماند<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُمْ بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ}}«روزی که آن را می‌بینید، هر زنی که شیر می‌دهد، نوزاد شیری‌اش را از یاد می‌برد و هر آبستنی بار خود فرو می‌نهد و مردم را مست می‌بینی و مست نیستند اما عذاب خداوند سخت است» سوره حج، آیه ۲.</ref>. [[مردم]] ناگهان به خود می‌آیند و درمی‌یابند [[قیامت]] به پا شده است و هر کس در اندیشۀ خویش فرو می‌رود<ref>{{متن قرآن|وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ}}«و جامه‌ات را پاکیزه گردان، و از (هر) آلایش دوری کن، و (چیزی) را بدین امید که زیادتر (باز) بگیری مده، و برای پروردگارت شکیبایی پیشه کن» سوره مدثر، آیه ۴ ـ ۷</ref>. همۀ [[مردم]] ـ جز [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] ـ انگشت [[ندامت]] و [[حسرت]] به دندان می‌گیرند و در [[غم]] و اندوهی بی‌پایان فرو می‌روند. [[برادر]] از [[برادر]] می‌گریزد و [[مادر]]، [[فرزند]] دلبند خویش را وامی‌گذارد و پسر در دیدۀ [[پدر]]، بی‌مقدار می‌شود<ref>{{متن قرآن|فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ ضَاحِكَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ أُوْلَئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ}}؛ سوره عبس، آیه ۳۳- ۴۲.</ref>. مواقف پنجاه‌گانه بر پا می‌گردد و در زمانی دراز به [[قدر]] پنجاه هزار سال، به حساب [[آدمیان]] رسیدگی می‌شود<ref>ر. ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۱۲.</ref>.
* [[قیامت]]، روزی است که نه [[مال]] [[آدمی]] نفعی می‌بخشد و نه [[زن]] و [[فرزند]] او به فریادش می‌رسند. تنها [[قلب]] [[پاک]] از [[شرک]] و [[نفاق]] و منزه از [[زشتی]] و [[گناه]] است که سود می‌بخشد<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ}}«روزی که در آن دارایی و فرزندان سودی نمی‌رسانند جز آن کس که دلی بی‌آلایش نزد خداوند آورد» سوره شعراء، آیه ۸۸ ـ ۸۹</ref>. در آن روز [[مردم]] با نفخ صور [[اسرافیل]] به [[زندگی]] بازمی‌آیند و در آستان [[الهی]] حضور می‌یابند و چونان به [[هراس]] می‌افتند که به [[ذلت]] می‌افتند<ref>{{متن قرآن|فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلَى شَيْءٍ نُكُرٍ خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنْتَشِرٌ}}«و روزی که فرا خواننده به چیزی ناشناس فرا خواند، روی از آنان بگردان با چشمانی فروافتاده از گورها بیرون می‌آیند گویی ملخ‌هایی پراکنده‌اند» سوره قمر، آیه ۶ ـ ۷</ref> و همانند پروانگان، سرگردان و پراکنده می‌شوند<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ}}«در آن روز مردم چون پروانگان پراکنده‌اند،» سوره قارعة، آیه ۴ ـ ۵</ref>. در [[قیامت]]، هر کس در پی [[نجات]] خویش است و از دیگران غافل می‌ماند<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُمْ بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ}}«روزی که آن را می‌بینید، هر زنی که شیر می‌دهد، نوزاد شیری‌اش را از یاد می‌برد و هر آبستنی بار خود فرو می‌نهد و مردم را مست می‌بینی و مست نیستند اما عذاب خداوند سخت است» سوره حج، آیه ۲.</ref>. [[مردم]] ناگهان به خود می‌آیند و درمی‌یابند [[قیامت]] به پا شده است و هر کس در اندیشۀ خویش فرو می‌رود<ref>{{متن قرآن|وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ}}«و جامه‌ات را پاکیزه گردان، و از (هر) آلایش دوری کن، و (چیزی) را بدین امید که زیادتر (باز) بگیری مده، و برای پروردگارت شکیبایی پیشه کن» سوره مدثر، آیه ۴ ـ ۷</ref>. همۀ [[مردم]] ـ جز [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] ـ انگشت [[ندامت]] و [[حسرت]] به دندان می‌گیرند و در [[غم]] و اندوهی بی‌پایان فرو می‌روند. [[برادر]] از [[برادر]] می‌گریزد و [[مادر]]، [[فرزند]] دلبند خویش را وامی‌گذارد و پسر در دیدۀ [[پدر]]، بی‌مقدار می‌شود<ref>{{متن قرآن|فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ ضَاحِكَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ أُوْلَئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ}}؛ سوره عبس، آیه ۳۳- ۴۲.</ref>. مواقف پنجاه‌گانه بر پا می‌گردد و در زمانی دراز به [[قدر]] پنجاه هزار سال، به حساب [[آدمیان]] رسیدگی می‌شود<ref>ر. ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۱۲.</ref>.


== [[معاد جسمانی]] یا [[روحانی]]؟ ==
==چگونگی و کیفیت==
=== [[معاد جسمانی]] یا [[روحانی]]؟ ===
* دربارۀ شیوۀ بازگشت [[انسان‌ها]] در [[قیامت]] دو دیدگاه مطرح است:
* دربارۀ شیوۀ بازگشت [[انسان‌ها]] در [[قیامت]] دو دیدگاه مطرح است:
# [[معاد روحانی]]: معتقدان به [[معاد روحانی]] می‌‌گویند جسم [[انسان]] پس از [[مرگ]] فانی می‌‌شود و [[حیات اخروی]] او با وجودی [[روحانی]] است. مراد از [[روح]] نیز [[قدرت]] [[عقل]] و [[علم]] [[انسان]] است که تا ابد باقی می‌‌ماند. اگر [[انسان]] در این [[دنیا]] دارای [[علم]] و [[معرفت]] و [[فضایل]] و مکارم [[اخلاقی]] باشد، همین عوامل سبب [[سعادت]] او در عالم دیگرند و چنانچه [[روح]] [[انسان]] در این [[دنیا]] با [[جهل]] و عناد و تمرد آغشته باشد، در آن [[دنیا]] به عذاب‌های [[روحانی]] معذب و [[عذاب]] او همیشگی است. در [[حقیقت]] تا وقتی [[انسان]] در [[دنیا]] زنده است، به این [[دلیل]] که [[روح]] به [[تدبیر]] [[بدن]] اشتغال دارد، نه لذات [[روحانی]] را به طور خالص می‌تواند [[درک]] کند، نه رنج‌های [[روحانی]]. بر همین اساس وقتی [[انسان]] بمیرد، چون [[روح]] به خود باز می‌‌گردد و اشتغال او به [[بدن]] منتفی می‌‌شود، [[لذت]] و رنج‌های روحانی‌اش مضاعف می‌‌شود. [[قرآن]] از [[قیامت]] به "لقاء [[الله]]" تعبیر کرده و منکرین [[قیامت]] را منکرین لقای [[پروردگار]] نامیده است: {{متن قرآن|بَلْ هُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ كَافِرُونَ}}<ref>«و گفتند: آیا چون در (زیر) زمین ناپدید گشتیم، آفرینش تازه‌ای خواهیم داشت؟ بلکه آنان لقای پروردگارشان را منکرند» سوره سجده، آیه ۱۰.</ref>. از این‌رو [[معاد]] را به معنای "عود إلی [[الله]]" می‌‌گیرند و می‌‌گویند جسم بازگشتی ندارد که عود به [[خدا]] را برای آن متصور شویم؛ آنچه بازگشت می‌‌کند، [[روح]] است که می‌‌تواند درجات و مراتبی را طی کند و به نشئه ربوبی نزدیک‌تر باشد. بنابراین [[قیامت]]، یعنی بازگشت [[ارواح]] به سوی [[خدا]]. در پاسخ به این گروه باید دانست [[معاد روحانی]] مطلق، برخلاف [[ضرورت]] تعلیمات انبیاست. در آموزه‌های [[انبیا]] برای این بازگشت، شکل و فرایندی معین تعریف شده است که صددرصد [[روحانی]] نیست؛ زیرا [[خوشی]] و ناخوشی [[انسان]] در [[دنیا]]، هم جسمانی است و هم [[روحانی]]؛ به طریق اولی در [[جهان]] دیگر نیز چنین است.
# [[معاد روحانی]]: معتقدان به [[معاد روحانی]] می‌‌گویند جسم [[انسان]] پس از [[مرگ]] فانی می‌‌شود و [[حیات اخروی]] او با وجودی [[روحانی]] است. مراد از [[روح]] نیز [[قدرت]] [[عقل]] و [[علم]] [[انسان]] است که تا ابد باقی می‌‌ماند. اگر [[انسان]] در این [[دنیا]] دارای [[علم]] و [[معرفت]] و [[فضایل]] و مکارم [[اخلاقی]] باشد، همین عوامل سبب [[سعادت]] او در عالم دیگرند و چنانچه [[روح]] [[انسان]] در این [[دنیا]] با [[جهل]] و عناد و تمرد آغشته باشد، در آن [[دنیا]] به عذاب‌های [[روحانی]] معذب و [[عذاب]] او همیشگی است. در [[حقیقت]] تا وقتی [[انسان]] در [[دنیا]] زنده است، به این [[دلیل]] که [[روح]] به [[تدبیر]] [[بدن]] اشتغال دارد، نه لذات [[روحانی]] را به طور خالص می‌تواند [[درک]] کند، نه رنج‌های [[روحانی]]. بر همین اساس وقتی [[انسان]] بمیرد، چون [[روح]] به خود باز می‌‌گردد و اشتغال او به [[بدن]] منتفی می‌‌شود، [[لذت]] و رنج‌های روحانی‌اش مضاعف می‌‌شود. [[قرآن]] از [[قیامت]] به "لقاء [[الله]]" تعبیر کرده و منکرین [[قیامت]] را منکرین لقای [[پروردگار]] نامیده است: {{متن قرآن|بَلْ هُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ كَافِرُونَ}}<ref>«و گفتند: آیا چون در (زیر) زمین ناپدید گشتیم، آفرینش تازه‌ای خواهیم داشت؟ بلکه آنان لقای پروردگارشان را منکرند» سوره سجده، آیه ۱۰.</ref>. از این‌رو [[معاد]] را به معنای "عود إلی [[الله]]" می‌‌گیرند و می‌‌گویند جسم بازگشتی ندارد که عود به [[خدا]] را برای آن متصور شویم؛ آنچه بازگشت می‌‌کند، [[روح]] است که می‌‌تواند درجات و مراتبی را طی کند و به نشئه ربوبی نزدیک‌تر باشد. بنابراین [[قیامت]]، یعنی بازگشت [[ارواح]] به سوی [[خدا]]. در پاسخ به این گروه باید دانست [[معاد روحانی]] مطلق، برخلاف [[ضرورت]] تعلیمات انبیاست. در آموزه‌های [[انبیا]] برای این بازگشت، شکل و فرایندی معین تعریف شده است که صددرصد [[روحانی]] نیست؛ زیرا [[خوشی]] و ناخوشی [[انسان]] در [[دنیا]]، هم جسمانی است و هم [[روحانی]]؛ به طریق اولی در [[جهان]] دیگر نیز چنین است.
# [[معاد جسمانی]]: از جمله ضروریات [[دین اسلام]] و [[قرآن]] [[معاد جسمانی]] است. [[معاد جسمانی]] بر این نکته مبتنی است که [[روح]] [[انسان]] وقتی از [[بدن]] خارج می‌‌شود، در [[عالم برزخ]] است. در [[عالم برزخ]] [[ارواح]] به اجساد تعلق می‌‌گیرند؛ گو اینکه وضع اجسام در [[برزخ]] با اجسام [[دنیا]] متفاوت است؛ یعنی صاف‌تر و لطیف‌تر است. [[حکمای اسلامی]] از قبیل بوعلی می‌‌گویند: "از نظر [[برهان]] [[علمی]] و [[عقلی]]، [[ارواح]] به سوی [[خداوند]] بازگشت می‌‌کنند و [[سعادت]] و [[شقاوت]] آنها هم [[معنوی]] و [[عقلانی]] است؛ یعنی لذت‌ها و الم‌های [[ارواح]]، [[عقلانی]] است نه جسمی. از دید بوعلی تنها راهی که پیمودن آن از طریق [[علم]] متصور است اینکه بعد از [[مرگ]] فقط [[عقل انسان]] باقی می‌‌ماند؛ سایر قوای [[انسان]] معدوم می‌‌شوند و قوۀ عاقله به صورت یک شخصیت مستقل باقی می‌‌ماند. بوعلی در ادامه می‌‌گوید: لکن [[معاد جسمانی]] چیزی است که [[پیغمبر]] به عنوان مخبر [[صادق]] از آن خبر داده است<ref>ر. ک. [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۷۳-۱۷۴.</ref>.
# [[معاد جسمانی]]: از جمله ضروریات [[دین اسلام]] و [[قرآن]] [[معاد جسمانی]] است. [[معاد جسمانی]] بر این نکته مبتنی است که [[روح]] [[انسان]] وقتی از [[بدن]] خارج می‌‌شود، در [[عالم برزخ]] است. در [[عالم برزخ]] [[ارواح]] به اجساد تعلق می‌‌گیرند؛ گو اینکه وضع اجسام در [[برزخ]] با اجسام [[دنیا]] متفاوت است؛ یعنی صاف‌تر و لطیف‌تر است. [[حکمای اسلامی]] از قبیل بوعلی می‌‌گویند: "از نظر [[برهان]] [[علمی]] و [[عقلی]]، [[ارواح]] به سوی [[خداوند]] بازگشت می‌‌کنند و [[سعادت]] و [[شقاوت]] آنها هم [[معنوی]] و [[عقلانی]] است؛ یعنی لذت‌ها و الم‌های [[ارواح]]، [[عقلانی]] است نه جسمی. از دید بوعلی تنها راهی که پیمودن آن از طریق [[علم]] متصور است اینکه بعد از [[مرگ]] فقط [[عقل انسان]] باقی می‌‌ماند؛ سایر قوای [[انسان]] معدوم می‌‌شوند و قوۀ عاقله به صورت یک شخصیت مستقل باقی می‌‌ماند. بوعلی در ادامه می‌‌گوید: لکن [[معاد جسمانی]] چیزی است که [[پیغمبر]] به عنوان مخبر [[صادق]] از آن خبر داده است<ref>ر. ک. [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۷۳-۱۷۴.</ref>.
* نکته شایان ذکر اینکه، مراد از تعبیر [[معاد جسمانی]] که در تعبیر [[فیلسوفان]] و برخی [[متکلمان]] معاصر آمده، [[معاد جسمانی]] ـ [[روحانی]] است. [[معاد جسمانی]] ـ [[روحانی]] از نگاه بسیاری از [[اندیشمندان]] و [[متکلمان]]، امری ضروری و قطعی به حساب می‌‌آید و به تعبیر [[علامه حلی]]، تمام [[مسلمین]] بر [[معاد جسمانی]] اتفاق‌نظر دارند و نفی آن به معنای عبث و بیهوده بودن [[تکلیف]] است<ref>اتفق المسلمون کافة علی وجوب المعاد البدنی لانه لولاه لقبح التکلیف. (حلی، باب حادی عشر، ص۶۶) این ادعای علامه در اجماع مسلمین بر این نظر، با توجه به دو دیدگاه دیگر قابل تأمل است. البته بعید نیست که در عصر ایشان چنین اجماع و اتفاق رأیی وجود داشته است.</ref>.
* نکته شایان ذکر اینکه، مراد از تعبیر [[معاد جسمانی]] که در تعبیر [[فیلسوفان]] و برخی [[متکلمان]] معاصر آمده، [[معاد جسمانی]] ـ [[روحانی]] است. [[معاد جسمانی]] ـ [[روحانی]] از نگاه بسیاری از [[اندیشمندان]] و [[متکلمان]]، امری ضروری و قطعی به حساب می‌‌آید و به تعبیر [[علامه حلی]]، تمام [[مسلمین]] بر [[معاد جسمانی]] اتفاق‌نظر دارند و نفی آن به معنای عبث و بیهوده بودن [[تکلیف]] است<ref>اتفق المسلمون کافة علی وجوب المعاد البدنی لانه لولاه لقبح التکلیف. (حلی، باب حادی عشر، ص۶۶) این ادعای علامه در اجماع مسلمین بر این نظر، با توجه به دو دیدگاه دیگر قابل تأمل است. البته بعید نیست که در عصر ایشان چنین اجماع و اتفاق رأیی وجود داشته است.</ref>.
== [[ادله]] [[معاد جسمانی]] ـ [[روحانی]] ==
== [[ادله]] [[معاد جسمانی]] ـ [[روحانی]] ==
* ادلۀ متعددی در منابع [[کلامی]] بر جسمانی و [[روحانی]] بودن [[معاد]] از سوی معتقدان به این نظر آمده است؛ مهم‌ترین آنها اینکه، [[خلقت]] و کمال [[انسان]] با دو بعد روحی و جسمی است، و [[قیامت]] که اوج کمال و [[شهود]] است نیز به تبع با وجود هردوی اینها امکان‌پذیر است. علاوه بر اینکه همچون موضوع [[جبر و اختیار]]، [[آیات]] و [[روایات]] متعددی از [[قرآن]] در هر دو موضوع آمده است؛ گروهی بر [[عذاب]] و [[لذت]] مادی و دسته دیگر بر [[عذاب]] و [[لذت]] روحی حکایت دارد. حالت منطقی این است که المعاد لا روحانیة و لا جسمانیة بل امر بین الجسمانی و الروحانی. همچنین همان‌گونه که در موضوع [[جبر و اختیار]] استدلال‌های هر دوطرف تا آنجا که به نفی طرف مقابل نینجامد، دلیلی است بر اثبات [[امر بین الامرین]]، دقیقاً در اینجا نیز حکایت همان‌گونه است<ref>ر. ک. [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۷۵.</ref>.
* ادلۀ متعددی در منابع [[کلامی]] بر جسمانی و [[روحانی]] بودن [[معاد]] از سوی معتقدان به این نظر آمده است؛ مهم‌ترین آنها اینکه، [[خلقت]] و کمال [[انسان]] با دو بعد روحی و جسمی است، و [[قیامت]] که اوج کمال و [[شهود]] است نیز به تبع با وجود هردوی اینها امکان‌پذیر است. علاوه بر اینکه همچون موضوع [[جبر و اختیار]]، [[آیات]] و [[روایات]] متعددی از [[قرآن]] در هر دو موضوع آمده است؛ گروهی بر [[عذاب]] و [[لذت]] مادی و دسته دیگر بر [[عذاب]] و [[لذت]] روحی حکایت دارد. حالت منطقی این است که المعاد لا روحانیة و لا جسمانیة بل امر بین الجسمانی و الروحانی. همچنین همان‌گونه که در موضوع [[جبر و اختیار]] استدلال‌های هر دوطرف تا آنجا که به نفی طرف مقابل نینجامد، دلیلی است بر اثبات [[امر بین الامرین]]، دقیقاً در اینجا نیز حکایت همان‌گونه است<ref>ر. ک. [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۷۵.</ref>.
۲۱۸٬۰۵۸

ویرایش