آیا اندیشه عصمت برگرفته از آموزه‌های صوفیه است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۱: خط ۱۱:
'''آیا اندیشه عصمت برگرفته از آموزه‌های صوفیه است؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[عصمت (پرسش)|عصمت]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[عصمت]]''' مراجعه شود.
'''آیا اندیشه عصمت برگرفته از آموزه‌های صوفیه است؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[عصمت (پرسش)|عصمت]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[عصمت]]''' مراجعه شود.


== پاسخ جامع اجمالی ==
برخی معتقدند اندیشه عصمت در شیعه از صوفیه اخذ شده است. به عنوان نمونه رونالدسون، از خاورشناسان معروف، در این خصوص می‌گوید: اندیشه عصمت در میان مسلمانان ناشی از مباشرت و ملازمت مسلمانان با [[اعتقاد]] [[فرقه]] [[شیعه]] به [[امامت]] و نیز [[افکار]] و اندیشه‌های [[صوفیه]] است. وی درباره بسط نظریه [[عصمت]] در میان [[اهل سنت]] سخن گفته و با مقایسه‌ای میان آرای غزالی و عدم [[اعتقاد]] او به عصمت و نظرگاه‌های [[فخر رازی]] و [[دفاع]] شدید او از [[عصمت انبیا]]، می‌گوید: اهل سنت نیز تحت تأثیر افکار صوفیه و [[معتزله]] و تبادل افکار میان شیعه و [[سنّی]] به عصمت [[معتقد]] شده‌اند<ref>رونالدسون، عقیدة الشیعه، ص۲۲۹.</ref>.
دکتر "مصطفی کامل شیبی" نیز کتابی درباره [[ارتباط]] [[تشیع]] و تصوف نگاشته است که در آن به تأثیرات افکار صوفیه بر [[اندیشه]] مذهبی شیعه و اخذ و اقتباس آنها از یکدیگر پرداخته است؛ او در این کتاب کوشیده است شیعه را منشأ اصلی انحراف‌های صوفیه و اصول آنها قرار دهد. او در خلال بررسی‌های خود ادعا کرده است در زمینه تشیع و تصوف مطلب تازه‌ای را که پژوهشگران پیشین متوجه نشده‌اند، [[کشف]] کرده است و آن [[هماهنگی]] متصوفه و شیعه در [[اثبات عصمت برای پیامبران]] و [[امامان]] است<ref>کامل شیبی، الصلة بین التشیع والتصرف، ص۳۸۵، النزعات الصوفیه فی الفکر الشیعی.</ref>.
حال چگونه و از چه عقیده‌ای از صوفیه چنین اخذ و اقتباسی صورت گرفته است، کامل شیبی این‌گونه ترسیم می‌نماید: هرچند صوفیان از اینکه اولیای خود را [[معصوم]] معرفی کنند اجتناب می‌ورزند و چنان که در رساله قشیریه آمده است: برخی از آنان عصمت را از اقطاب صوفیه [[نفی]] می‌کنند، اما این [[طایفه]] برای [[اولیا]] و اقطاب خود مرتبه‌ای [[برتر]] و بالاتر از عصمت قایل‌اند و این مرتبه، عبارت است از: [[اتصال به خداوند]] و رسیدن به [[مقام]] [[اتحاد]] با او<ref>عبدالکریم بن هوازن قشیری، رساله قشیریه، ص۱۶۰.</ref>.
در نتیجه این اعتقاد و [[تعلیم]] اتصال به خداوند در اندیشه‌های [[شیعی]] [[نفوذ]] کرد و کم کم آنان به [[طهارت]] و [[عصمت امامان]] خویش معتقد شدند.
دکتر شیبی برای انتساب دیدگاه عصمت به صوفیه شاهدی آورده است. وی به سخن قشیری در نفی عصمت از اقطاب صوفیه استناد کرده و تصریح می‌کند که اولیای [[صوفیه]] [[معصوم]] نیستند و چون این نقل خلاف مدعای او را [[اثبات]] می‌کند تنها نکته‌ای را که بر اخذ و اقتباس [[شیعه]] از صوفیه ذکر کرده است، استناد به یک مدلول التزامی یعنی اثبات [[مقام]] [[اتصال به خداوند]] و [[اتحاد]] با او است که [[مقام عصمت]] برای [[اولیا]] و اقطاب را ثابت می‌نماید<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص۲۳۶-۲۳۱.</ref>.
'''نقد این دیدگاه'''
شیبی در حالی چنین ادعایی را مطرح می‌کند که به [[شهادت]] [[تاریخ]] نخستین کسانی که در [[جامعه اسلامی]] و در [[اسلام]] تعبیر اتصال به خداوند و [[عظمت]] او را ذکر کرده‌اند، همان [[ائمه معصوم]] و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بوده‌اند. در [[مناجات شعبانیه]] که تمامی [[معصومان]] آن را قرائت می‌کرده‌اند، این‌گونه آمده است: {{متن حدیث|إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ}}.
بنابراین اگر قرار بر اخذ و اقتباس باشد، این صوفیه بوده‌اند که تعبیر اتصال و اتحاد را از ائمه معصوم{{عم}} و شیعه گرفته‌اند و در قالب‌های نظری و [[عرفانی]] خود درآورده‌اند. اگر در صدد استقصای مواردی از [[آیات]] و [[روایات]] باشیم که می‌تواند منشأ [[الهام]] صوفیه در تعابیر و اصطلاحات عرفانی خاص به آنها باشد، مقال و مجال مفصّل‌تری را می‌طلبد.
جای [[تعجب]] است که دکتر شیبی چگونه میان عصمتی که مورد ادعای صوفیان است و عصمتی که مورد اعتقاد [[شیعه]] است، ارتباط برقرار کرده است؟ دکتر شیبی [[عصمت پیامبران]] را که [[مورد اتفاق]] همه [[مسلمانان]] است و منشأ و اساس اعتقاد شیعه به [[عصمت ائمه]]{{عم}} است، نادیده انگاشته است؛ با اینکه او می‌داند اتفاق شیعه بر این است که [[پیامبران]]{{عم}} در همه احوال معصوم‌اند، در صورتی که دیگران [[عصمت]] آنها را در حدّ معینی محدود می‌کنند و اگر شیعه [[معتقد]] نبود که [[خلافت]] به وسیله [[نصّ]] از سوی [[خداوند]] تعیین می‌گردد و [[خلیفه]] مقاصد [[پیامبر]] را دنبال می‌کند و راهی را که او آغاز کرده است به انجام می‌رساند و [[احکام الهی]] و [[شرایع]] او را در همه زمینه‌ها به [[اجرا]] در می‌آورد، برای [[اعتقاد]] آنها به [[عصمت ائمه]]{{عم}} دلیل معقول و مقبولی وجود نداشت<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص۲۳۲.</ref>.
علاوه بر اینها صوفیان از اینکه اولیای خود را [[معصوم]] معرفی کنند، اجتناب می‌ورزند و - چنان که گفته شد - در رسالة قشیریه آمده است که برخی از آنان، عصمت را از آنها [[نفی]] می‌کنند؛ اما آنکه این [[فرقه]] برای [[اولیا]] و قطب‌های خود، مرتبه‌ای بالاتر و [[برتر]] از عصمت قایل‌اند. این مرتبه عبارت است از: [[اتصال به خداوند]] و رسیدن به [[مقام]] [[اتحاد]] با او و صوفیانی که قایل به [[وحدت]] وجودند، ادعا می‌کنند که [[اعمال]] و [[افعال]] آنها هرچه باشد برای [[خدا]] و از خداست؛ زیرا وجودی جز او نیست و حتی آنانی که اعتقاد خود را به اتحاد و [[وحدت وجود]] ظاهر نمی‌کنند، به اولیا و اقطاب خود نسبت [[گناه]] نمی‌دهند و [[صدور معصیت]] را از آنها ناشی از قضای حتمی خداوند به حساب می‌آورند که [[مسئولیت]] آن را بر عهده ندارند؛ زیرا در برابر [[قضا و قدر الهی]] کسی را قدرتی نیست.
از سوی دیگر در مقابل شیبی باید گفت مقام‌های اتحاد، اتصال و فنا که به صوفیه نسبت داده می‌شود، غیر از [[مقام عصمت]] است و مفهوم این مقام‌ها برای اهل این معانی میسّر است و خلاصه اینکه شیبی چیزی را که نفهمیده و معنای آن برایش مشخص نیست را به صرف اینکه [[مقام]] اتحاد با [[خدا]] و [[الوهیت]] بالاتر از [[عصمت]] است، به سبب [[کینه]] و عداوتی که با [[شیعه]] داشته است طرف مقایسه عصمت قرار داده است.
برخی از صوفیان در [[بزرگداشت]] و عصمت [[اولیا]] و اقطاب خود، به بالاترین حد [[مبالغه]] کرده، مرتبه آنها را [[برتر]] از مقام [[پیامبران]] و صدیقان و شهدای [[صالح]] قرار داده‌اند و گفته‌اند: اولیا در دوران [[زندگی]] خود از نیرویی قدسی برخوردارند که به وسیله آن [[علوم]] را دارا می‌شوند بی‌آنکه [[تعلّم]] و شاگردی کنند؛ زیرا [[اسم اعظم]] و [[علم]] [[لوح]] و قلم و علم آنچه در أمّ الکتاب است همه نزد آنهاست و می‌توانند [[جهان هستی]] را مسخّر [[اراده]] خویش کنند و نیز [[فرشتگان]] بر آنها فرود می‌آیند تا آنها را بر آنچه در پشت پرده [[غیب]] و در ضمیر مردم است، [[آگاه]] گردانند و برخی از اولیا علم را بی‌واسطه از [[خداوند]] می‌گیرند و نیز آنها واسطه [[توزیع]] روزی و [[نعمت]] بر مردم‌اند. همچنین آنها از هر [[گناه]] و خطایی [[معصوم]] ومنزّه‌اند و اگر [[مردم]] از آنها خطایی [[مشاهده]] کنند یا آنها را [[آلوده]] به گناهی بیابند، آنان را معذور بدارند که [[شرایع]] [[احکام دین]] به خاطر آنها نیامده است. بایزید بسطامی می‌گوید: «[[پرچم]] من از پرچم [[محمد بن عبدالله]] بزرگ‌تر و [[خشم]] من از [[خشم خداوند]] شدیدتر است. مانند من در [[آسمان‌ها]] یافت نمی‌شود و در روی [[زمین]] کسی به صفات من وجود ندارد»<ref>ر.ک: ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص۳۴۵ - ۳۴۶.</ref>. از این گفته‌ها و امثال اینها که برخی از صوفیان بر زبان رانده‌اند برمی‌آید که آنها خود را از [[پیامبران]] و [[فرشتگان]] و گاهی از [[خداوند]] هم بالاتر قرار داده‌اند. بدین ترتیب [[عصمت]] [[صوفیه]] با [[عصمت ائمه]] و پیامبران تفاوت زیادی دارد. عصمتی که منشأ آن [[حلول]] و [[اتحاد]] یا فنای در خداوند است، با عصمتی که لازمه [[امامت]] و [[پیشوایی]] مردم است و اگر نباشد [[نقض غرض]] می‌شود و فایده‌ای بر [[عصمت انبیا]] و [[نصب]] [[امامان]] متصور نیست، تفاوت زیادی دارد.
گذشته از این مسئله - چنان که قبلاً [[تذکر]] داده شد - بحث در مبدأ و ریشه [[اعتقاد به عصمت]] بود. اگر قرار بر اخذ و اقتباس باشد، این صوفیه‌اند که این [[عقیده]] را از [[شیعه]] و [[اسلام]] گرفته‌اند نه برعکس؛ بنابراین مبدأ اعتقاد به عصمت خود اسلام و [[تشیع]] است نه صوفیه.»<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۲۳۰-۲۳۸.</ref>
در جمع بندی نقد دیدگاه اخذ اندیشه عصمت از صوفیه، می‌گوییم:
زمانی که [[اندیشه]] [[عصمت]] در [[شیعه]] اوج گرفت، هنوز [[صوفیه]] به وجود نیامده بود، لذا اگر اقتباسی هم باشد باید صوفیه از شیعه اقتباس کرده باشند نه بالعکس. همان‌طور که در رساله قشیریه آمده است، برخی از متصوفه عصمت را از [[انبیا]] و [[امامان]] [[نفی]] می‌کنند، در حالی که برای [[رهبران]] خود مقامی بالاتر از عصمت قائل‌اند و آن، مرتبه اتصال به [[خداوند تعالی]] و رسیدن به [[مقام]] [[اتحاد]] با اوست<ref>هاشم حسنی، تصوّف و تشیع، ص۱۲۳؛ ابوالقاسم قشیری، رساله قشیریه، ص۱۶۰؛ پژوهشی در عصمت معصومان، ص۸۶-۸۷.</ref>. همچنین باید گفت:
# از حیث [[تاریخی]] شیعه مقدم است، لذا نمی‌تواند از صوفیه [[اعتقادی]] را اخذ کند.
# صوفیه خود قائل به [[عصمت انبیا]] و امامان نیستند، پس چگونه شیعه اندیشه عصمت را از آنان اخذ کرده است.
# بعضی از گروه‌های صوفیه از دیدگاه شیعه جزء [[غالیان]] شمرده می‌شوند که مطرود [[ائمه اطهار]] {{عم}} می‌باشند با، لذا این [[شبهه]] از اساس [[باطل]] است»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۲۷۰.</ref>.
== پاسخ نخست ==
== پاسخ نخست ==
[[پرونده:IM010274.jpg|بندانگشتی|راست|100px|[[بهروز مینایی|مینایی]]]]
[[پرونده:IM010274.jpg|بندانگشتی|راست|100px|[[بهروز مینایی|مینایی]]]]
۱۱٬۱۴۲

ویرایش