نعمان بن بشیر انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[نعمان بن بشیر انصاری در تاریخ اسلامی]] - [[نعمان بن بشیر انصاری در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[نعمان بن بشیر انصاری در تاریخ اسلامی]] - [[نعمان بن بشیر انصاری در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط  = }}
== آشنایی اجمالی ==
[[ابوعبدالله نعمان بن بشیر بن سعد بن ثعلبة بن خلاس انصاری خزرجی مدنی]] نخستین مولود [[انصاری]] پس از [[هجرت پیامبر اکرم]]{{صل}} از [[مکه]] به [[مدینه]] است که در [[ربیع الثانی]] [[سال]] دوم هجری<ref>الطبقات الکبری ۶/۵۳ الاستیعاب ۴/۱۴۹۷.</ref> یا چهارده ماه پس از [[هجرت]] در مدینه به [[دنیا]] آمد.<ref>المعارف ۲۹۴.</ref> او از [[اصحاب پیامبر اکرم]]{{صل}} بود<ref> الاستیعاب ۴/۱۴۹۶.</ref> و از آن حضرت و همچنین از دایی‌اش [[عبدالله بن رواحه]]، [[عایشه]] و [[عمر]] [[روایت]] کرده است.<ref> الاصابه ۶/۲۴۰ خلاصة تهذیب تهذیب الکمال ۱۰/۴۴۷.</ref> کسانی چون پسرش محمد، [[حمید بن عبدالرحمان بن عوف]]، [[شعبی]] و [[عروة بن زبیر]] از او روایت کرده‌اند.<ref>خلاصة تهذیب تهذیب الکمال ۱۰/۴۴۷.</ref> وی مردی [[سخنور]] بود<ref>الطبقات الکبری ۶/۵۴.</ref> و در [[سرودن شعر]] نیز بهره داشت.<ref>الاستیعاب ۴/۱۴۹۸ الاعلام ۸/۳۶.</ref> اولین کسی بود که با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کرد.<ref>تاریخ الادب العربی (بروکلمان) ۱/۲۴۶.</ref> وقتی [[عثمان]] به [[قتل]] رسید [[عَلَم]] [[خونخواهی]] او را برافراشت و به نزد [[معاویه]] رفت.<ref>المحبر ۲۹۴ الکامل ۳/۱۹۱.</ref> معاویه او را به همراه [[ابوهریره دوسی]] نزد علی{{ع}} فرستاده تا [[قاتلان عثمان]] را معرفی کند، ولی حضرت به درخواست آنان پاسخی نداد.<ref>انساب الاشراف ۳/۲۰۵.</ref> [[نعمان بن بشیر]] یکی از دو انصاری است که همراه معاویه در [[صفین]] شرکت کرد،<ref>تاریخ الیعقوبی ۲/۱۸۸.</ref> همچنین از کسانی است که معاویه او را برای [[غارت]] مناطق زیر [[نفوذ]] علی{{ع}} گسیل کرد.<ref>انساب الاشراف ۳/۲۰۶.</ref>


'''نعمان بن بشیر انصاری''' در سال دوم هجری به [[دنیا]] آمد، وی اولین فرزند به دنیا آمده در [[مدینه]] بعد از [[هجرت پیامبر]]{{صل}} است. پس از کشته شدن [[عثمان]] پیراهن او را نزد [[معاویه]] برد. از طرف معاویه و [[یزید]] [[حاکم کوفه]] بود، اما بعد از ورود [[حضرت مسلم]] به [[کوفه]]، یزید او را برکنار کرد. نعمان [[مسئول]] بازگرداندن [[اسرای اهل بیت]] به مدینه بود و سرانجام در سال ۶۵ هجری در حمص کشته شد.
نعمان در سال ۵۳هـ [[قضاوت]] [[دمشق]] را عهده‌دار شد<ref>البدایة و النهایه ۸/۲۴۴.</ref> و مدت نُه ماه نیز [[کارگزار معاویه]] در [[کوفه]] بود. در [[زمان]] [[خلافت یزید]] نیز در سِمَت خود ابقا شد و تا اواخر سال ۶۰هـ ادامه یافت و سرانجام [[عزل]] شد.<ref>تاریخ مدینة دمشق ۳۳/۸۹ ـ ۹۴.</ref> وی هنگام ورود [[مسلم بن عقیل]] به کوفه، [[والی]] این [[شهر]] بود و در پی درخواست [[امویان]] عزل شد.<ref>تاریخ الطبری ۵/۳۵۶.</ref> پس از [[حادثه عاشورا]] در سال ۶۱هـ به دستور یزید [[مسئولیت]] بازگرداندن [[اهل بیت امام حسین]]{{ع}} به مدینه را بر عهده گرفت.<ref>البدایة و النهایه ۸/۲۴۴.</ref> از آن پس نیز مدتی [[فرماندار]] [[شهر حمص]]، از شهرهای [[شام]] بود.<ref>المنتظم ۵/۳۳۴.</ref> ولی به دلیل طرفداری از [[ابن زبیر]] مورد [[خشم]] [[مردم]] قرار گرفت<ref>سیر اعلام النبلاء ۳/۴۱۱.</ref> و از [[حمص]] فرار کرد، ولی [[عاقبت]] به دست مردم دستگیر شد و به قتل رسید و پس از آنکه سر از بدنش جدا کردند آن را در دامن [[همسر]] کلبیه‌اش قرار دادند.<ref>الطبقات الکبری ۶/۵۴.</ref> [[وفات]] وی در سال ۶۵ یا ۶۶هـ بوده است.<ref>مختصر تاریخ دمشق ۲۶/۱۶۴ خلاصة تهذیب تهذیب الکمال ۱۰/۴۴۸ و ۴۴۹.</ref> سال‌های دیگری نیز برای وفاتش نقل شده است.<ref>البدایة و النهایه ۸/۲۴۵ المنتظم ۵/۳۳۳.</ref> از نعمان [[دیوان]] شعری بر جای مانده است که یک بار در سال ۱۳۳۲ و بار دیگر در سال ۱۳۳۶ به چاپ رسید<ref>تاریخ الادب العربی (بروکلمان) ۱/۲۴۷.</ref>.<ref>جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی (کتاب)|فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی]] ج۱، ص803 - 804.</ref>


== مقدمه ==
==جستارهای وابسته ==
[[ابوعبدالله]] [[نعمان بن بشیر انصاری]] از [[قبیلۀ خزرج]] در [[سال دوم هجری]] به [[دنیا]] آمد و مادر وی، [[عمره بنت رواحه]]، [[خواهر]] [[عبدالله بن رواحه]] بوده است<ref>المعارف، ابن قتیبه، ص۲۹۴.</ref>. وی اولین فرزند به دنیا آمده در [[مدینه]] بعد از [[هجرت پیامبر]] {{صل}} است<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۴۹۸.</ref>. وی کسی بود که پیراهن [[عثمان بن عفان]] را به [[شام]] برد<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۵۶۲.</ref>. [[معاویه]] و [[یزید]]، نعمان را [[امیر]] [[کوفه]] قرار داده بودند و سپس [[والی]] [[حمص]] شد<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[نعمان بن بشیر (مقاله)|مقاله «نعمان بن بشیر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۳۸۸؛ [[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی]] ص ۳۱۲.</ref>
*[[عبدالله بن رواحه]] (دایی)
 
*[[محمد بن نعمان بن بشیر انصاری]] (فرزند)
== نعمان و مأموریت معاویه ==
پس از کشته شدن [[عثمان]]، معاویه، نعمان بن بشیر و [[ابو هریره]] را به نزد [[علی]] {{ع}} فرستاد تا از آن حضرت بخواهند [[قاتلان عثمان]] را برای کشتن به او تحویل بدهد و قصد معاویه این بود که کسانی چون نعمان و ابو هریره از نزد علی {{ع}} [[دست]] خالی باز گردند و این امر سبب شود که [[مردم]] شام معاویه را در [[جنگ با علی]] {{ع}} به [[حق]] بدانند و علی {{ع}} را ملامت کنند و این دو نیز در نزد مردم شام [[شهادت]] دهند که معاویه به [[خون خواهی]] [[عثمان]] برخاسته و علی {{ع}} از قاتلان عثمان [[حمایت]] می‌کند.
 
معاویه به نعمان و [[ابوهریره]] گفت: "نزد علی بروید و او را به [[خدا]] [[سوگند]] دهید و از او بخواهید که قاتلان عثمان را به ما تحویل دهد، زیرا علی آنها را نزد خود جای داده و از آنان حمایت می‌کند. اگر علی چنین کند، دیگر میان ما [[جنگی]] نخواهد بود و اگر خودداری کرد، نزد مردم آمده و از هر چه دیده و شنیده‌اید، آنها را [[آگاه]] سازید". آن دو نزد علی {{ع}} آمدند و ابوهریره گفت: "ای [[ابا الحسن]]، خدا به تو در [[اسلام]]، [[فضیلت]] و [[شرف]] داده و تو پسر عموی [[محمد]]، [[سرور]] [[مسلمانان]] هستی. پسر عموی تو [[معاویه]] ما را به نزد تو فرستاده و از تو چیزی خواسته که اگر چنان کنی، این [[جنگ]]، پایان می‌پذیرد و میان [[مردم]] [[صلح]] و [[آرامش]] بر قرار می‌شود؛ این که [[قاتلان عثمان]] را به پسر عمویش معاویه تحویل دهی تا آنها را بکشد. سپس نعمان هم همین درخواست را تکرار کرد.
 
[[علی]] {{ع}} در پاسخ آن دو، فرمود: "سخن در این باره را رها کنید. ای نعمان، همه [[قوم]] تو [[پیروان]] من هستند جز سه یا چهار تن. آیا تو نیز از آن شمار اندک هستی؟".
 
نعمان گفت: "[[خدا]] شما را [[سلامت]] دارد، من آمده‌ام با تو و همراه تو باشم. معاویه از من خواسته که این سخن را برسانم و [[آرزو]] داشتم که موقعیتی پیش آید که تو را ببینم و خدا میان شما دو تن صلح پدید آورد و اگر [[رأی]] تو جز این است، من همراه تو خواهم بود و با تو خواهم ماند".
 
اما [[ابوهریره]] به [[شام]] بازگشت و نزد معاویه رفت و مطالب [[گفتگو]] را به او خبر داد و نعمان نیز چند ماهی نزد علی {{ع}} ماند و سپس از نزد ایشان فرار کرد، اما در [[عین التمر]]، [[مالک بن کعب ارحبی]] که [[کارگزار]] علی {{ع}} در آنجا بود، او را گرفت و از قصدش پرسید؛ نعمان گفت: "من مأموری بودم که [[وظیفه]] خود را انجام دادم و اینک به نزد کسی که مرا فرستاده باز می‌گردم". [[مالک بن کعب]]، نعمان را [[زندانی]] کرد و گفت: "در این جا باش تا من درباره تو به علی {{ع}} [[نامه]] بنویسم". نعمان او را [[سوگند]] داد که درباره او به علی {{ع}} نامه ننویسد، زیرا از این کار [[بیم]] داشت و به علی {{ع}} گفته بود آمده‌ام تا نزد تو بمانم. [[نعمان بن بشیر]] حال خود را به [[قرظة بن کعب انصاری]] که در همان حوالی عین التمر کارگزار [[خراج]] علی {{ع}} بود، خبر داد. [[قرظه بن کعب]] شتابان به نزد [[مالک بن کعب]] آمد و به او گفت: "این مرد را [[آزاد]] کن!" [[مالک]] گفت: "اگر او از [[پرهیزگاران]] [[انصار]] بود هرگز از [[امیرالمؤمنین]] نمی‌گریخت و به نزد [[امیر]] [[منافقین]] نمی‌رفت". با [[اصرار]] [[قرظه]]، نعمان، آزاد شد و سپس او بر اشتر خود سوار شد و به نزد [[معاویه]] رفت و آنچه دیده بود برای او شرح داد<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۴۴۵؛ الغارات، ثقفی کوفی، ج۲، ص۴۴۶-۴۴۹.</ref>.<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[نعمان بن بشیر (مقاله)|مقاله «نعمان بن بشیر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۳۸۸-۳۹۰.</ref>
 
== نعمان و [[حکومت]] [[کوفه]] ==
در [[سال ۵۹ هجری]] معاویه [[عبدالرحمن بن ام‌حکم]] را از حکومت کوفه برکنار و [[نعمان بن بشیر]] را [[والی کوفه]] کرد<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۵، ص۳۱۵.</ref>. تا اینکه [[نماینده]] [[امام حسین]] {{ع}}، [[مسلم بن عقیل]]، به کوفه آمد و در [[منزل]] [[مختار بن ابی عبیده]] اقامت گزید و هجده هزار نفر از [[مردم]] این [[شهر]] با حضرت مسلم [[بیعت]] کردند<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۵، ص۳۴۷-۳۴۸.</ref> و به حضور ایشان رفت و آمد می‌کردند.
 
[[عبدالله بن مسلم باهلی]]، [[عمارة بن ولید]] و [[عمر بن سعد]] به [[یزید بن معاویه]] [[نامه]] نوشته و او را از ورود مسلم بن عقیل و اوضاع کوفه [[آگاه]] ساختند و از یزید خواستند که فرد دیگری را به جای [[نعمان]] [[انتخاب]] کند<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۵، ص۳۴۸؛ اللهوف، سید بن طاووس، ص۳۷.</ref>.
 
یزید با "سرجون" که [[مشاور]]، کاتب و انیس خود بود، [[مشورت]] کرد. سرجون به وی گفت: "[[عبید الله بن زیاد]] را انتخاب کن"<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[نعمان بن بشیر (مقاله)|مقاله «نعمان بن بشیر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۳۹۲-۳۹۴؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۴۸۰.</ref>.
 
== نعمان و اسرای [[کربلا]] ==
پس از ورود اسرای کربلا به [[شام]] و حضور چند [[روزه]] در آن جا، یزید درباره [[اهل بیت امام حسین]] {{ع}} با [[شامیان]] [[مشورت]] کرد؛ نعمان بن بشیر گفت: "آنگونه که [[پیامبر]] {{صل}} با آنان [[رفتار]] می‌کرد، عمل کن"<ref>اللهوف، سید بن طاووس، ص۱۸۶؛ وقعة الطف (تحقیق: یوسفی غروی)، ص۳۱۱.</ref>. یزید [[دستور]] داد آنها را به همراه [[حضرت سجاد]] {{ع}} در خانه‌ای که متصل به [[خانه]] خود بود، جا دهند. یادگارهای پیامبر {{صل}} چند [[روز]] در آنجا بودند تا اینکه یزید، نعمان بن بشیر را احضار کرد به او گفت باید خود را آماده کنی و [[اسرا]] را به [[مدینه]] برگردانی<ref>الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۲۲؛ وقعة الطف (تحقیق: یوسفی غروی)، ص۳۱۱.</ref>.<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[نعمان بن بشیر (مقاله)|مقاله «نعمان بن بشیر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۳۹۴-۳۹۵.</ref>
 
== سرانجام نعمان ==
وقتی [[مروان بن حکم]] به [[خلافت]] رسید، [[لشکر]] [[مروانیان]] به [[دمشق]] که [[مرکز حکومت]] و [[منزل]] [[خلفا]] بود و [[ضحاک بن قیس]] نیز [[والی]] آنجا بود [[حمله]] کردند.
 
آنها در منطقه [[مرج]] راهط با [[ضحاک]] روبرو شدند. گروهی از [[مردم]] دمشق و جوانان‌شان همراه ضحاک بودند و نیز [[نعمان بن بشیر]] که [[حاکم]] [[حمص]] بود، [[شرحبیل بن ذی الکلاع]] را با مردم حمص به کمک ضحاک فرستاده بود. در مرج راهط [[جنگ]] [[سختی]] در گرفت و ضحاک بن قیس با جمعی از همراهانش کشته شدند و باقیمانده سپاهیانش گریختند. این خبر به نعمان بن بشیر که در حمص بود، رسید، پس او با زن کنانیه خویش و فرزندانش فرار کرد، اما مردانی از [[طایفه]] [[حمیر]] و [[باهله]] به تعقیب او پرداخته و او را در بیابان کشتند و سرش را بریده، نزد مروان بن حکم فرستادند. این حادثه در [[سال ۶۵ هجری]] روی داد<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۲۵۶.</ref>.<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[نعمان بن بشیر (مقاله)|مقاله «نعمان بن بشیر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۳۹۵؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۴۸۰.</ref>
 
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[عبدالله بن رواحه]] (دایی)
{{پایان مدخل‌ وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1100358.jpg|22px]] [[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[نعمان بن بشیر (مقاله)|مقاله «نعمان بن بشیر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷''']]
# [[پرونده: IM009687.jpg|22px]] جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:IM010499.jpg|22px]] [[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|'''کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی''']]
# [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۴۸: خط ۱۸:


[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
۱۱۵٬۱۷۷

ویرایش