عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی: تفاوت میان نسخه‌ها

 
خط ۶۷: خط ۶۷:
[[عایشه]] به گفتن همین جمله، اکتفا کرد و به [[راه]] خود ادامه داد و حاضر نشد از [[جنگ]] با [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[دست]] بردارد، معلوم می‌شود [[عایشه]] با [[علم]] به این که [[راه]] او بر [[باطل]] است باز هم بر خلاف اعتقادش برای [[جنگ]] با [[حجت خدا]] [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} به [[بصره]] رفت و [[جنگ]] خانمان‌سوز [[جمل]] را به پا کرد.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۸۵۱-۸۵۲.</ref>
[[عایشه]] به گفتن همین جمله، اکتفا کرد و به [[راه]] خود ادامه داد و حاضر نشد از [[جنگ]] با [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[دست]] بردارد، معلوم می‌شود [[عایشه]] با [[علم]] به این که [[راه]] او بر [[باطل]] است باز هم بر خلاف اعتقادش برای [[جنگ]] با [[حجت خدا]] [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} به [[بصره]] رفت و [[جنگ]] خانمان‌سوز [[جمل]] را به پا کرد.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۸۵۱-۸۵۲.</ref>


== [[سخنرانی]] ابن بدیل به هنگام حرکت به [[صفین]] ==
== سخنرانی ابن بدیل به هنگام حرکت به [[صفین]] ==
هنگامی که [[سپاه امام]] {{ع}} راهی [[صفین]] برای [[جنگ]] با [[شامیان]] بود، عده‌ای اشکال‌تراشی می‌کردند، و [[جنگ]] را به [[صلاح]] نمی‌دانستند، اما چند تن از سران [[لشکر]] [[امام]] {{ع}} در مقابل [[مخالفان]] [[جنگ]]، از [[امام]] {{ع}} و [[نبرد]] با [[شامیان]] [[حمایت]] کردند، یکی از آنها عبد الله بن بدیل بود او برخاست و چنین گفت: «ای [[امیرالمؤمنین]]، همانا آن [[قوم]] ([[شامیان]]) اگر [[خدا]] را می‌خواستند و برای او عمل می‌کردند هرگز با ما [[مخالفت]] نمی‌نمودند، ولی آنها برای فرار از [[عدالت]]، و علاقه به انحصار طلبی، و [[حرص]] به [[قدرت]]، و بی‌علاقگی به این که مبادا دنیایشان از دست برود با ما می‌جنگند، و کینه‌هایی که در [[جان]] و [[خصومت]] و [[دشمنی]] که در سینه [[نهان]] دارند به سبب [[جنگ‌های صدر اسلام]] بوده که بر ضد آنان برپا کرده‌ای و در آن، [[پدران]] و [[خویشان]] و برادرانشان را به [[هلاکت]] رسانده‌ای، اینک برای [[انتقام]] از کشته‌های اجداد [[کفار]] خود با تو سر [[جنگ]] دارند».
هنگامی که سپاه امام]{{ع}} راهی [[صفین]] برای [[جنگ]] با [[شامیان]] بود، عده‌ای اشکال‌تراشی می‌کردند، و [[جنگ]] را به [[صلاح]] نمی‌دانستند، اما چند تن از سران [[لشکر]] [[امام]] {{ع}} در مقابل مخالفان [[جنگ]]، از [[امام]] {{ع}} و [[نبرد]] با [[شامیان]] حمایت کردند، یکی از آنها عبد الله بن بدیل بود او برخاست و چنین گفت: «ای [[امیرالمؤمنین]]، همانا آن [[قوم]] ([[شامیان]]) اگر [[خدا]] را می‌خواستند و برای او عمل می‌کردند هرگز با ما [[مخالفت]] نمی‌نمودند، ولی آنها برای فرار از [[عدالت]]، و علاقه به انحصار طلبی، و [[حرص]] به [[قدرت]]، و بی‌علاقگی به این که مبادا دنیایشان از دست برود با ما می‌جنگند، و کینه‌هایی که در [[جان]] و [[خصومت]] و [[دشمنی]] که در سینه [[نهان]] دارند به سبب [[جنگ‌های صدر اسلام]] بوده که بر ضد آنان برپا کرده‌ای و در آن، [[پدران]] و [[خویشان]] و برادرانشان را به [[هلاکت]] رسانده‌ای، اینک برای [[انتقام]] از کشته‌های اجداد [[کفار]] خود با تو سر [[جنگ]] دارند».


سپس رو به [[مردم]] کرد و چنین گفت: «چه طور ممکن است [[معاویه]] با [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[بیعت]] کند؟ در حالی که [[علی]] {{ع}} در یک [[جنگ]] (در [[جنگ بدر]]) برادرش حنظله، و دایی‌اش [[ولید]]، و جد مادری‌اش عتبه را به [[هلاکت]] رسانده است؟ به [[خدا]] [[سوگند]]، [[گمان]] نمی‌برم که او [[بیعت]] کند و آنان هرگز [[مطیع]] شما نخواهند شد و [[راه]] راست را [[انتخاب]] نخواهند کرد مگر آن‌که نیزه‌های [[استوار]] ما، میان آنان به کار افتد، و شمشیرها سرهایشان را از تن جدا سازد و پیشانی‌هایشان به گرزهای آهنین شکافته شود و کارهایی سخت میان دو گروه صورت گیرد»<ref>ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۷۵-۱۸۰.</ref>.
سپس رو به [[مردم]] کرد و چنین گفت: «چه طور ممکن است [[معاویه]] با [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[بیعت]] کند؟ در حالی که [[علی]] {{ع}} در یک [[جنگ]] (در [[جنگ بدر]]) برادرش حنظله، و دایی‌اش [[ولید]]، و جد مادری‌اش عتبه را به [[هلاکت]] رسانده است؟ به [[خدا]] [[سوگند]]، [[گمان]] نمی‌برم که او [[بیعت]] کند و آنان هرگز [[مطیع]] شما نخواهند شد و [[راه]] راست را [[انتخاب]] نخواهند کرد مگر آن‌که نیزه‌های [[استوار]] ما، میان آنان به کار افتد، و شمشیرها سرهایشان را از تن جدا سازد و پیشانی‌هایشان به گرزهای آهنین شکافته شود و کارهایی سخت میان دو گروه صورت گیرد»<ref>ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۷۵-۱۸۰.</ref>.
۱۱۳٬۱۶۴

ویرایش