امامت امام حسن مجتبی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۵: خط ۱۵:
در [[نقل]] دیگری آمده است: باز، متوجه پسرش [[امام حسن|حسن]] {{ع}} شد و فرمود: "پسر جانم، تو صاحب امر ([[امامت]]) و صاحب خونی؛ اگر ([[ابن ملجم]] را) ببخشی، [[حق]] داری و اگر بکشی، به جای یک ضربت فقط یک ضربت بزن و کار ناروا مکن!"<ref>اصول کافی، کلینی (ترجمه: مصطفوی)، ج۱، ص۲۹۹؛ ج۲، ص۶۶.</ref>.
در [[نقل]] دیگری آمده است: باز، متوجه پسرش [[امام حسن|حسن]] {{ع}} شد و فرمود: "پسر جانم، تو صاحب امر ([[امامت]]) و صاحب خونی؛ اگر ([[ابن ملجم]] را) ببخشی، [[حق]] داری و اگر بکشی، به جای یک ضربت فقط یک ضربت بزن و کار ناروا مکن!"<ref>اصول کافی، کلینی (ترجمه: مصطفوی)، ج۱، ص۲۹۹؛ ج۲، ص۶۶.</ref>.


[[امام باقر]] {{ع}} فرموده است: "چون [[وفات]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرا رسید، به پسرش [[امام حسن|حسن]] فرمود: "نزدیک من بیا تا آن‌چه را [[رسول خدا]] {{صل}} به عنوان [[راز]] به من فرمود، به تو بگویم، و آن‌چه را به من سپرد، به تو سپارم". سپس همین کار را کرد. چون [[علی]] {{ع}} (از [[مدینه]]) به [[کوفه]] رفت، کتاب‌ها و وصیتش را به [[ام سلمه]] سپرد و چون [[امام حسن]] {{ع}} به [[مدینه]] بازگشت، آنها را به او تحویل داد"<ref>اصول کافی، کلینی (ترجمه: مصطفوی)، ج۱، ص۲۹۸؛ ج۲، ص۶۴.</ref>.
[[امام باقر]] {{ع}} فرموده است: "چون [[وفات]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرا رسید، به پسرش [[امام حسن|حسن]] فرمود: "نزدیک من بیا تا آن‌چه را [[رسول خدا]] {{صل}} به عنوان راز به من فرمود، به تو بگویم، و آن‌چه را به من سپرد، به تو سپارم". سپس همین کار را کرد. چون [[علی]] {{ع}} (از [[مدینه]]) به [[کوفه]] رفت، کتاب‌ها و وصیتش را به [[ام سلمه]] سپرد و چون [[امام حسن]] {{ع}} به [[مدینه]] بازگشت، آنها را به او تحویل داد"<ref>اصول کافی، کلینی (ترجمه: مصطفوی)، ج۱، ص۲۹۸؛ ج۲، ص۶۴.</ref>.


[[امام حسن]] {{ع}} در روزی که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} از [[دنیا]] رفت، برای [[مردم]] [[خطبه]] خواندند و پس از [[ستایش پروردگار]] و [[درود]] به [[پیامبر]] {{صل}}، فرمودند: "دیشب مردی از [[دنیا]] رفت که در گذشته و [[آینده]] نظیری برای او نیست؛ او در خدمت [[پیامبر]] {{صل}} [[جهاد]] می‌کرد و [[جان]] خود را فدای آن جناب می‌کرد؛ [[پیامبر]] {{صل}} در [[غزوات]]، [[پرچم]] خود را به دست او می‌داد و]او را[روانه میدان [[جنگ]] می‌کرد و [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] از راست و چپ از وی [[حمایت]] می‌کردند تا آن‌گاه که بر [[دشمن]] [[غلبه]] می‌کرد. در این [[شب]]، [[عیسی بن مریم]] {{عم}} از [[دنیا]] رفت و [[یوشع بن نون]] هم در چنین شبی [[وفات]] کرده است. [[امیر المؤمنین]] {{ع}} از درهم و [[دینار]] جز هفتصد درهم که از [[حقوق]] [[بیت‌المال]] به او رسیده بود چیز دیگری از خود به جای نگذاشت و [[اراده]] داشت با این هفتصد درهم خادمی برای [[اهل]] بیتش بخرد".
[[امام حسن]] {{ع}} در روزی که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} از [[دنیا]] رفت، برای [[مردم]] [[خطبه]] خواندند و پس از [[ستایش پروردگار]] و [[درود]] به [[پیامبر]] {{صل}}، فرمودند: "دیشب مردی از [[دنیا]] رفت که در گذشته و [[آینده]] نظیری برای او نیست؛ او در خدمت [[پیامبر]] {{صل}} [[جهاد]] می‌کرد و [[جان]] خود را فدای آن جناب می‌کرد؛ [[پیامبر]] {{صل}} در [[غزوات]]، [[پرچم]] خود را به دست او می‌داد و]او را[روانه میدان [[جنگ]] می‌کرد و [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] از راست و چپ از وی حمایت می‌کردند تا آن‌گاه که بر [[دشمن]] [[غلبه]] می‌کرد. در این شب، [[عیسی بن مریم]] {{عم}} از [[دنیا]] رفت و [[یوشع بن نون]] هم در چنین شبی [[وفات]] کرده است. [[امیر المؤمنین]] {{ع}} از درهم و [[دینار]] جز هفتصد درهم که از [[حقوق]] [[بیت‌المال]] به او رسیده بود چیز دیگری از خود به جای نگذاشت و [[اراده]] داشت با این هفتصد درهم خادمی برای [[اهل]] بیتش بخرد".


[[امام مجتبی]] {{ع}} پس از این فرمایش، گریان شد و [[مردم]] هم گریستند. سپس، فرمود: "من [[فرزند]] کسی هستم که [[مردم]] را [[بشارت]] داد؛ منم [[فرزند]] کسی که [[مردم]] را [[بیم]] داد؛ منم، [[فرزند]] کسی که [[مردم]] را به طرف [[خداوند]] [[دعوت]] کرد؛ منم، [[فرزند]] کسی که مانند چراغی فروزنده بود؛ منم، [[فرزند]] کسی که [[خداوند]]، [[رجس]] و [[پلیدی]] را از میان آنها برداشته و آنان را [[پاکیزه]] قرار داده است. من از خاندانی هستم که [[خداوند]] [[دوستی]] آنها را بر [[مردم]] [[واجب]] گردانیده و [[اطاعت]] آنان را در [[قرآن]] [[واجب]] کرده است و در [[آیه شریفه]] فرموده: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>؛ مقصود از {{متن قرآن|حَسَنَةً}} در [[آیه شریفه]] [[دوستی]] ما [[اهل بیت]] است".
[[امام مجتبی]] {{ع}} پس از این فرمایش، گریان شد و [[مردم]] هم گریستند. سپس، فرمود: "من [[فرزند]] کسی هستم که [[مردم]] را [[بشارت]] داد؛ منم [[فرزند]] کسی که [[مردم]] را [[بیم]] داد؛ منم، [[فرزند]] کسی که [[مردم]] را به طرف [[خداوند]] [[دعوت]] کرد؛ منم، [[فرزند]] کسی که مانند چراغی فروزنده بود؛ منم، [[فرزند]] کسی که [[خداوند]]، [[رجس]] و [[پلیدی]] را از میان آنها برداشته و آنان را [[پاکیزه]] قرار داده است. من از خاندانی هستم که [[خداوند]] [[دوستی]] آنها را بر [[مردم]] [[واجب]] گردانیده و [[اطاعت]] آنان را در [[قرآن]] [[واجب]] کرده است و در [[آیه شریفه]] فرموده: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>؛ مقصود از {{متن قرآن|حَسَنَةً}} در [[آیه شریفه]] [[دوستی]] ما [[اهل بیت]] است".
خط ۲۹: خط ۲۹:
فرمود: "آنچه را که با خود داری به من بده!" من سنگریزه را خدمت آن جناب دادم و او با خاتم شریفش آن را منقش کرد"<ref>اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی (ترجمه: عطاردی)، ص۳۰۱-۳۰۳.</ref>.
فرمود: "آنچه را که با خود داری به من بده!" من سنگریزه را خدمت آن جناب دادم و او با خاتم شریفش آن را منقش کرد"<ref>اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی (ترجمه: عطاردی)، ص۳۰۱-۳۰۳.</ref>.


[[نقل]] شده است، [[مردم]] در [[روز جمعه]]، بیست و یکم [[ماه مبارک رمضان]] سال چهل [[هجری]] پس از [[شهادت]] [[امیر المؤمنین علی]] {{ع}} با [[امام حسن]] {{ع}} [[بیعت]] کردند<ref>الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۹؛ موسوعه التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۴۴۳.</ref>. [[امام حسن]] {{ع}} نیز به شرط عمل طبق [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]]، [[بیعت]] ایشان را پذیرفت و با ایشان شرط کرد که همیشه [[فرمانبردار]] او باشند و فرمود: "با آن‌که می‌جنگم، بجنگید؛ و با کسی که [[مسالمت]] می‌کنم، [[مسالمت]] نمائید"<ref>الکامل، ابن اثیر (ترجمه: حالت - خلیلی)، ج۱۰، ص۲۴۱.</ref>.
[[نقل]] شده است، [[مردم]] در [[روز جمعه]]، بیست و یکم [[ماه مبارک رمضان]] سال چهل [[هجری]] پس از [[شهادت]] [[امیر المؤمنین علی]] {{ع}} با [[امام حسن]] {{ع}} [[بیعت]] کردند<ref>الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۹؛ موسوعه التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۴۴۳.</ref>. [[امام حسن]] {{ع}} نیز به شرط عمل طبق [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]]، [[بیعت]] ایشان را پذیرفت و با ایشان شرط کرد که همیشه [[فرمانبردار]] او باشند و فرمود: "با آن‌که می‌جنگم، بجنگید؛ و با کسی که مسالمت می‌کنم، مسالمت نمائید"<ref>الکامل، ابن اثیر (ترجمه: حالت - خلیلی)، ج۱۰، ص۲۴۱.</ref>.


آن حضرت [[والیان]] و [[کارگزاران]] خویش را به نقاط مختلف فرستاد و [[عبدالرحمن بن ملجم]] را به ترتیبی که [[امیرالمؤمنین]] فرموده بود، [[قصاص]] کرد. همچنین حضرت نامه‌ای به [[معاویه]] نوشت و او را به [[اطاعت]] از خود که [[مردم]] با او در [[مقام]] [[امیرالمؤمنین]] و [[جانشین رسول خدا]] {{صل}} [[بیعت]] کرده بودند، فراخواند، ولی او با [[نامه]] گستاخانه‌ای پاسخ [[نامه]] حضرت را داد و از [[فرمانبرداری]] [[خلیفه]] [[راستین]] [[پیامبر]] {{صل}} سر باز زد و بی‌ادبانه آن حضرت را به [[اطاعت]] از خود [[دعوت]] کرد. حضرت [[نامه]] دیگری به او نوشت و [[اتمام حجت]] کرد و در این میان، سربازان او دو جاسوس [[معاویه]] را در [[کوفه]] و [[بصره]] شناسایی و دستگیر کردند<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۴۴۳-۴۵۰.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۶۰-۶۴ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۴۰-۳۴۴.</ref>
آن حضرت [[والیان]] و [[کارگزاران]] خویش را به نقاط مختلف فرستاد و [[عبدالرحمن بن ملجم]] را به ترتیبی که [[امیرالمؤمنین]] فرموده بود، [[قصاص]] کرد. همچنین حضرت نامه‌ای به [[معاویه]] نوشت و او را به [[اطاعت]] از خود که [[مردم]] با او در مقام [[امیرالمؤمنین]] و [[جانشین رسول خدا]] {{صل}} [[بیعت]] کرده بودند، فراخواند، ولی او با [[نامه]] گستاخانه‌ای پاسخ [[نامه]] حضرت را داد و از [[فرمانبرداری]] [[خلیفه]] [[راستین]] [[پیامبر]] {{صل}} سر باز زد و بی‌ادبانه آن حضرت را به [[اطاعت]] از خود [[دعوت]] کرد. حضرت [[نامه]] دیگری به او نوشت و [[اتمام حجت]] کرد و در این میان، سربازان او دو جاسوس [[معاویه]] را در [[کوفه]] و [[بصره]] شناسایی و دستگیر کردند<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۴۴۳-۴۵۰.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۶۰-۶۴ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۴۰-۳۴۴.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش