بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = امام حسین | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==حرکت امام حسین{{ع}} به سوی مکه�== طبری و مفید روایت کنند که: ولید، پس از رفتن حسین، به دنبال عبدالله بن زبیر فرستاد و او بهانه آورد تا شب فرارسید و از ب...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==[[حرکت امام حسین]]{{ع}} به سوی [[مکه]] | ==[[حرکت امام حسین]]{{ع}} به سوی [[مکه]]== | ||
[[طبری]] و مفید [[روایت]] کنند که: ولید، پس از رفتن حسین، به دنبال [[عبدالله بن زبیر]] فرستاد و او بهانه آورد تا شب فرارسید و از [[بیراهه]] به مکه گریخت. صبح که شد گروهی را بهدنبال او فرستاد که او را نیافتند و بازگشتند و تا عصر درگیر کار او بودند. عصر که شد بهدنبال حسین فرستادند. [[امام]] به آنها فرمود: «فردا که شد تصمیم میگیریم» آنها کوتاه آمدند و امام{{ع}} همان شب روانه مکه شد و در حال خروج این [[آیه]] را [[تلاوت]] میکرد: {{متن قرآن|فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«آنگاه (موسی) از آن (شهر) هراسان در حالی که (هر سو را) پاس میداشت، بیرون رفت، گفت: پروردگارا! مرا از گروه ستمکاران رهایی بخش» سوره قصص، آیه ۲۱.</ref> و از اینکه راه اصلی را رها کند و مانند [[ابن زبیر]] به بیراهه رود خودداری کرد<ref>تاریخ طبری، ج۶، ص۱۹۰؛ ارشاد مفید، ص۱۸۴.</ref>. | [[طبری]] و مفید [[روایت]] کنند که: ولید، پس از رفتن حسین، به دنبال [[عبدالله بن زبیر]] فرستاد و او بهانه آورد تا شب فرارسید و از [[بیراهه]] به مکه گریخت. صبح که شد گروهی را بهدنبال او فرستاد که او را نیافتند و بازگشتند و تا عصر درگیر کار او بودند. عصر که شد بهدنبال حسین فرستادند. [[امام]] به آنها فرمود: «فردا که شد تصمیم میگیریم» آنها کوتاه آمدند و امام{{ع}} همان شب روانه مکه شد و در حال خروج این [[آیه]] را [[تلاوت]] میکرد: {{متن قرآن|فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«آنگاه (موسی) از آن (شهر) هراسان در حالی که (هر سو را) پاس میداشت، بیرون رفت، گفت: پروردگارا! مرا از گروه ستمکاران رهایی بخش» سوره قصص، آیه ۲۱.</ref> و از اینکه راه اصلی را رها کند و مانند [[ابن زبیر]] به بیراهه رود خودداری کرد<ref>تاریخ طبری، ج۶، ص۱۹۰؛ ارشاد مفید، ص۱۸۴.</ref>. | ||
طبری و دیگران گفتهاند: [[عبدالله بن عمر]] در بین راه با حسین و ابن زبیر روبرو گردید و به آن دو گفت: «از [[خدا]] بترسید و [[جماعت]] [[مسلمانان]] را متفرق نکنید!»<ref>تاریخ طبری، ج۶، ص۱۹۱.</ref>. | طبری و دیگران گفتهاند: [[عبدالله بن عمر]] در بین راه با حسین و ابن زبیر روبرو گردید و به آن دو گفت: «از [[خدا]] بترسید و [[جماعت]] [[مسلمانان]] را متفرق نکنید!»<ref>تاریخ طبری، ج۶، ص۱۹۱.</ref>. |