ختم نبوت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


'''ختم نبوت در کلام اسلامی''' به بررسی مسئله [[خاتمیت]] (به فارسی: ختم نبوت) در [[کلام اسلامی]] می‌پردازد. خاتمیت، اصطلاحی [[کلام|کلامی]] و به معنای این است که [[حضرت محمد|حضرت محمد (ص)]] آخرین [[پیامبر الهی]] است و بعد از او هیچ پیامبری مبعوث نمی‌شود. ‌ خاتمیت از نگاه [[شیعه]] و [[اهل سنت]] از [[ضروریات دین اسلام]] شمرده شده است.  
'''[[ختم نبوت]] در [[کلام اسلامی]]''' به بررسی مسئله [[خاتمیت]] (به [[فارسی]]: ختم نبوت) در کلام اسلامی می‌پردازد. [[خاتمیت]]، اصطلاحی [[کلامی]] و به معنای این است که [[حضرت محمد]]{{صل}} [[آخرین پیامبر]] [[الهی]] است و بعد از او هیچ [[پیامبری]] [[مبعوث]] نمی‌شود. ‌ خاتمیت از نگاه [[شیعه]] و [[اهل سنت]] از [[ضروریات دین]] [[اسلام]] شمرده شده است.  


متکلمین اسلامی برای اثبات خاتمیت به دلایل قرآنی و روایی استناد کرده‌اند. [[تحریف‌ناپذیری قرآن|مصون بودن قرآن از تحریف]]، جاودانگی و [[جامعیت قرآن]]، کمال و جامعیت [[اسلام]] و تکامل عقل بشر از جمله فلسفه‌های خاتمیت شمرده شده‌اند. درباره آموزه خاتمیت، خصوصا در دوران معاصر، شبهاتی وارد کرده‌اند که اندیشمندان اسلامی با دلایل مختلف به رد آنها پرداخته‌اند.
[[متکلمین اسلامی]] برای [[اثبات خاتمیت]] به [[دلایل قرآنی]] و [[روایی]] استناد کرده‌اند. [[مصون بودن قرآن از تحریف]]، [[جاودانگی]] و [[جامعیت قرآن]]، کمال و [[جامعیت اسلام]] و [[تکامل عقل]] [[بشر]] از جمله فلسفه‌های خاتمیت شمرده شده‌اند. درباره آموزه خاتمیت، خصوصا در دوران معاصر، شبهاتی وارد کرده‌اند که [[اندیشمندان اسلامی]] با [[دلایل]] مختلف به رد آنها پرداخته‌اند.


== معناشناسی خاتمیت ==
== معناشناسی ==
خاتمیت در لغت واژه‌ای عربی از ریشه خَتَم به معنای رسیدن به آخر چیزی است<ref>معجم مقائیس اللغه ج۲ ص۲۴۵</ref>. برخی معنای اصلی ختم را به پایان رسیدن می دانند<ref>ابن فارس، المقاییس، ماده خ، ت، م</ref>.
خاتمیت در لغت واژه‌ای [[عربی]] از ریشه خَتَم به معنای رسیدن به آخر چیزی است<ref>معجم مقائیس اللغه ج۲ ص۲۴۵.</ref>. برخی معنای اصلی ختم را به پایان رسیدن می‌‌دانند<ref>ابن فارس، المقاییس، ماده خ، ت، م.</ref>.


در اصطلاح [[کلام|کلامی]] خاتمیت باور و اعتقادی است برگرفته از قرآن و روایات بدین معنا که بعد از [[حضرت محمد|حضرت محمد (ص)]] هیچ [[پیامبران|پیامبری]] نخواهد آمد و ایشان پایان دهنده سلسله پیامبران الهی هستند و دین اسلام آخرین دین الهی و کتاب قرآن آخرین کتاب آسمانی است<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، الالهیات، ج۲ ص ۴۶۳.</ref>.
در اصطلاح کلامی خاتمیت [[باور]] و [[اعتقادی]] است برگرفته از [[قرآن]] و [[روایات]] بدین معنا که بعد از حضرت محمد{{صل}} هیچ پیامبری نخواهد آمد و ایشان پایان دهنده سلسله [[پیامبران الهی]] هستند و [[دین اسلام]] [[آخرین دین الهی]] و کتاب قرآن [[آخرین کتاب آسمانی]] است<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، الالهیات، ج۲ ص۴۶۳.</ref>.


== تاریخچه بحث ==
== تاریخچه بحث ==
مسئله خاتمیت در قرآن و روایات بیان شده و از [[ضروریات دین اسلام|ضروریات]] (بدیهیات روشن و واضح) دین اسلام شمرده می‌شود<ref>برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، واجب‌الاعتقاد، ۱۳۷۴ش، ص۵۲؛ سبحانی، «خاتمیت و مرجعیت علمی امامان معصوم»، ص۵۹؛ مصباح، راهنماشناسی، ۱۳۷۶ش، ص۱۷۷.</ref>. هر چند این مسأله، به جهت اینکه از ضروریات دین است<ref>مراد از ضروری دین آن دسته از احکام و عقایدی هستند که برای همه مسلمانان کاملا واضح و بدیهی است که جزء اسلام هستند و انکار آن موجب خروج از دین می‌شود. انکار خاتمیت، مستلزم تکذیب پیامبر(ص) و یکی از عوامل ارتداد است. وجوب نماز، روزه، حج و زکات و ... از این جمله‌اند.</ref>، تا دوران معاصر، به صورت مستقل و گسترده در آثار پیشینیان بررسی نشده، اما در آثار مختلف این مسئله مطرح شده است<ref>به عنوان نمونه: شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ج۱۰، ص۳۸؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۱ ص۸.</ref>.  
مسئله [[خاتمیت در قرآن]] و روایات بیان شده و از ضروریات (بدیهیات روشن و واضح) دین اسلام شمرده می‌شود<ref>برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، واجب‌الاعتقاد، ۱۳۷۴ش، ص۵۲؛ سبحانی، «خاتمیت و مرجعیت علمی امامان معصوم»، ص۵۹؛ مصباح، راهنماشناسی، ۱۳۷۶ش، ص۱۷۷.</ref>. هر چند این مسأله، به جهت اینکه از ضروریات دین است<ref>مراد از ضروری دین آن دسته از احکام و عقایدی هستند که برای همه مسلمانان کاملا واضح و بدیهی است که جزء اسلام هستند و انکار آن موجب خروج از دین می‌شود. انکار خاتمیت، مستلزم تکذیب پیامبر{{صل}} و یکی از عوامل ارتداد است. وجوب نماز، روزه، حج و زکات و... از این جمله‌اند.</ref>، تا دوران معاصر، به صورت مستقل و گسترده در آثار پیشینیان بررسی نشده، اما در آثار مختلف این مسئله مطرح شده است<ref>به عنوان نمونه: شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ج۱۰، ص۳۸؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۱ ص۸.</ref>.  


در دوران معاصر، پیدایش برخی فرقه‌ها مانند [[بابیت]] و [[بهائیت]] که ادعای دین جدید داشتند (که نتیجه‌ی آن منکر شدن خاتمیت به عنوان ضروری دین بود) و همچنین بروز رویکرد متمایز از نگاه سنتی به دین و ایجاد سوال‌های ناشی از دوران نوین و متاثر از [[نظریه تجربه دینی]]<ref>برخی از دانشمندان غرب، مفهوم وحی را توسعه داده و آن را همان ارتباطات معنوی بشر یا "تجربه دینی" دانسته‌اند. به تعبیری تجربۀ دینی به معنای احساس وابستگی انسان‌ها به موجودی متعالی و فرا بشری است و‌ هر‌‌گو‌‌‌نه توجه خاص به عالم بالا و معنویت، مشاهده و ارتباط با عالم غیب و ماورا و احساس حضور قلب و بریدن از دنیای مادی را برای انسان‌‌ها شامل می‌‌شود. تجر‌‌بۀ دینی، درک حقایق فراتر از جهان مادی و رسیدن به شهود حقایق عالم با چشم باطنی است.</ref> اقبال لاهوری، عالمان دینی درصدد پاسخ برآمدند. لذا آثار بسیاری در این موضوع به صورت خاص و مستقل به نگارش درآمد.<ref>[[عزالدین رضانژاد|رضانژاد، عزالدين]]، «خاتمیت، نفی بابیت»، ص ۳۹۷.</ref>.
در دوران معاصر، پیدایش برخی [[فرقه‌ها]] مانند [[بابیت]] و [[بهائیت]] که ادعای [[دین جدید]] داشتند (که نتیجه آن منکر شدن [[خاتمیت]] به عنوان [[ضروری دین]] بود) و همچنین بروز رویکرد متمایز از نگاه سنتی به [[دین]] و ایجاد سؤال‌های ناشی از دوران نوین و متاثر از [[نظریه]] [[تجربه دینی]]<ref>برخی از دانشمندان غرب، مفهوم وحی را توسعه داده و آن را همان ارتباطات معنوی بشر یا "تجربه دینی" دانسته‌اند. به تعبیری تجربۀ دینی به معنای احساس وابستگی انسان‌ها به موجودی متعالی و فرا بشری است و‌ هر‌‌گو‌‌‌نه توجه خاص به عالم بالا و معنویت، مشاهده و ارتباط با عالم غیب و ماورا و احساس حضور قلب و بریدن از دنیای مادی را برای انسان‌‌ها شامل می‌‌شود. تجر‌‌بۀ دینی، درک حقایق فراتر از جهان مادی و رسیدن به شهود حقایق عالم با چشم باطنی است.</ref> [[اقبال لاهوری]]، [[عالمان دینی]] درصدد پاسخ برآمدند؛ لذا آثار بسیاری در این موضوع به صورت خاص و مستقل به [[نگارش]] درآمد.<ref>[[عزالدین رضانژاد|رضانژاد، عزالدين]]، «خاتمیت، نفی بابیت»، ص۳۹۷.</ref>. [[شهید مطهری]] از اولین اندیشمندانی بود که در کتابی با عنوان ''خاتمیت'' به بررسی و نقد آرای اقبال لاهوری پرداخت<ref>[[ولی الله عباسی|عباسی، ولی الله]]، «خاتمیت از دیدگاه استاد مطهری و اقبال لاهوری»، ص۹.</ref>.


[[شهید مطهری]] از اولین اندیشمندانی بود که در کتابی با عنوان ''[[خاتمیت (کتاب)|خاتمیت]]'' به بررسی و نقد آرای اقبال لاهوری پرداخت<ref>[[ولی الله عباسی|عباسی، ولی الله]]، «خاتمیت از دیدگاه استاد مطهری و اقبال لاهوری»، ص۹</ref>.
== [[دلایل خاتمیت]] ==
 
== دلایل خاتمیت ==
{{اصلی|اثبات ختم نبوت}}
{{اصلی|اثبات ختم نبوت}}
برای اثبات مسأله خاتمیت پیامبر و دین اسلام به دلایل نقلی شامل آیات قرآن و احادیث و همچنین اجماع استدلال شده است.  
برای [[اثبات]] مسأله [[خاتمیت پیامبر]] و [[دین اسلام]] به [[دلایل نقلی]] شامل [[آیات قرآن]] و [[احادیث]] و همچنین [[اجماع]] [[استدلال]] شده است.  


=== دلایل قرآنی ===
=== [[دلایل قرآنی]] ===
آیات قرآن کریم درباره خاتمیت به سه دسته صریح، ضمنی<ref>عبارت است از دلالت لفظ بر بخشی از معنای موضوعله خود؛ به بیان دیگر، دلالت لفظ بر جزء معنای خود را دلالت تضمنی می نامند</ref> و التزامی<ref>دلالت التزامی، از اقسام دلالت لفظی و مقابل دلالت مطابقی و تضمنی بوده و عبارت است از دلالت لفظ بر چیزی که خارج از معنای موضوع له آن قرار دارد، ولی در ذهن با آن ملازم است</ref> قابل تقسیم هستند.
[[آیات قرآن کریم]] درباره خاتمیت به سه دسته صریح، ضمنی<ref>عبارت است از دلالت لفظ بر بخشی از معنای موضوعله خود؛ به بیان دیگر، دلالت لفظ بر جزء معنای خود را دلالت تضمنی می‌‌نامند.</ref> و التزامی<ref>دلالت التزامی، از اقسام دلالت لفظی و مقابل دلالت مطابقی و تضمنی بوده و عبارت است از دلالت لفظ بر چیزی که خارج از معنای موضوع له آن قرار دارد، ولی در ذهن با آن ملازم است.</ref> قابل تقسیم هستند.


==== دلالت صریح ====
==== دلالت صریح ====
در آیه چهلم سوره احزاب، خداوند صراحتا حضرت محمد (ص) را پیامبر خاتم (پایان بخش پیامبران) معرفی کرده است: {{متن قرآن|مَاكَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِن رِّجَالِكُمْ وَلكِن رَّسُولَ‌اللَّهِ‌ وَخَاتَمَ‌ النَّبِيِّينَ}}<ref>«محمد پدرِ هيچ يك از مردان شما نيست؛ و ليكن فرستاده خدا و پايان بخش پيامبران است»</ref>. از آنجا که ختم نبوت مستلزم ختم شریعت است و خداوند در قرآن پیامبر را خاتم النبیین معرفی کرده است، پس دین اسلام نیز آخرین دین الهی است<ref>ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ۱۰۶-۱۰۸</ref>.
در [[آیه]] چهلم [[سوره احزاب]]، [[خداوند]] صراحتا [[حضرت محمد]]{{صل}} را [[پیامبر خاتم]] (پایان بخش [[پیامبران]]) معرفی کرده است: {{متن قرآن|مَاكَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِن رِّجَالِكُمْ وَلكِن رَّسُولَ‌اللَّهِ‌ وَخَاتَمَ‌ النَّبِيِّينَ}}<ref>«محمد پدرِ هيچ يك از مردان شما نيست؛ و ليكن فرستاده خدا و پايان بخش پيامبران است».</ref>. از آنجا که [[ختم نبوت]] مستلزم ختم [[شریعت]] است و خداوند در [[قرآن]] [[پیامبر]] را [[خاتم النبیین]] معرفی کرده است، پس [[دین اسلام]] نیز [[آخرین دین الهی]] است<ref>ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ۱۰۶-۱۰۸.</ref>.
 
==== دلالت ضمنی ====
==== دلالت ضمنی ====
در برخی آیات به صورت ضمنی به این مسئله اشاره شده است که رسالت پیامبر خاتم (ص) از نظر مکانی و زمانی عام و گسترده است، یعنی محدود به زمان و مکان خاصی نیست؛ از عمومیت زمانی رسالت حضرت محمد (ص) آموزه خاتمیت فهمیده می‌شود<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[خاتمیت (کتاب)|خاتمیت]]، ص۱۷؛ طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ذیل آیه ۴۰ سوره احزاب.</ref>. برخی از این آیات عبارتند از:
در برخی [[آیات]] به صورت ضمنی به این مسئله اشاره شده است که [[رسالت پیامبر]] خاتم{{صل}} از نظر مکانی و زمانی عام و گسترده است، یعنی محدود به [[زمان]] و مکان خاصی نیست؛ از عمومیت زمانی [[رسالت حضرت محمد]]{{صل}} آموزه [[خاتمیت]] فهمیده می‌شود<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[خاتمیت (کتاب)|خاتمیت]]، ص۱۷؛ طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ذیل آیه ۴۰ سوره احزاب.</ref>. برخی از این آیات عبارت‌اند از:


*{{متن قرآن|وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ}}<ref>«و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref>: ظاهر عبارت {{متن قرآن|مَن بَلَغَ}} (به معنای هرکس که [این قرآن] به او برسد) مطلق و بدون محدودیت زمانی است و این عمومیت زمانی؛ عدم ظهور و مبعوث شدن پیامبر و شریعت دیگری را برای انذار می‌رساند چرا که این عمومیت زمانی تا پایان دنیا وجود دارد.{{منبع}}
# {{متن قرآن|وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ}}<ref>«و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref>: ظاهر عبارت {{متن قرآن|مَن بَلَغَ}} (به معنای هرکس که [این قرآن] به او برسد) مطلق و بدون محدودیت زمانی است و این عمومیت زمانی؛ عدم ظهور و [[مبعوث شدن پیامبر]] و شریعت دیگری را برای [[انذار]] می‌رساند؛ چراکه این عمومیت زمانی تا پایان [[دنیا]] وجود دارد.
*{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«و تو را جز مژده‌بخش و بیم‌دهنده برای همه مردم نفرستاده‌ایم اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره سبأ، آیه ۲۸.</ref>: با توجه به عبارت {{متن قرآن|كَافَّةً}} این آیه بر عمومیت بشیر و نذیر بودن پیامبر(ص) برای تمام انسان‌ها تا روز قیامت دلالت دارد.{{منبع}}
#{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«و تو را جز مژده‌بخش و بیم‌دهنده برای همه مردم نفرستاده‌ایم اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره سبأ، آیه ۲۸.</ref>: با توجه به عبارت {{متن قرآن|كَافَّةً}} این آیه بر عمومیت [[بشیر]] و [[نذیر]] بودن [[پیامبر]]{{صل}} برای تمام [[انسان‌ها]] تا [[روز قیامت]] دلالت دارد.
*{{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلىَ‏ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا}}<ref>«بزرگوار است آن (خداوند) كه فرقان را بر بنده خويش فرو فرستاد تا جهانيان را بيم ‏دهنده باشد»؛ سوره فرقان، آیه۱.</ref>: قرآن کتابی برای انذار عموم بشر در هر مکان و زمانی معرفی شده است. مفسرین با توجه به عدم وجود هیچ‌گونه قیدی در این آیه، بر شمول هدایت نسبت به تمام افراد بشر تا پایان دنیا، استدلال کرده‌اند.{{منبع}}
*{{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلىَ‏ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا}}<ref>«بزرگوار است آن (خداوند) كه فرقان را بر بنده خويش فرو فرستاد تا جهانيان را بيم ‏دهنده باشد»؛ سوره فرقان، آیه۱.</ref>: [[قرآن]] کتابی برای [[انذار]] عموم [[بشر]] در هر مکان و زمانی معرفی شده است. [[مفسرین]] با توجه به عدم وجود هیچ‌گونه قیدی در این [[آیه]]، بر شمول [[هدایت]] نسبت به تمام افراد بشر تا پایان [[دنیا]]، [[استدلال]] کرده‌اند.


==== دلالت التزامی ====
==== دلالت التزامی ====
برخی آیات به صورت دلالت التزامی بر خاتمیت دلالت دارند:
برخی [[آیات]] به صورت دلالت التزامی بر [[خاتمیت]] دلالت دارند:
#{{متن قرآن|وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.</ref>: از آنجا که این آیه کمال و جامعیت شریعت اسلام را می رساند، لازمۀ آن پایان و ختم [[شریعت]] و به تبع، [[ختم نبوت]] است<ref>ر. ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص۲۷۹. </ref>.
#{{متن قرآن|وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.</ref>: از آنجا که این آیه کمال و [[جامعیت]] [[شریعت اسلام]] را می‌‌رساند، لازمۀ آن پایان و ختم [[شریعت]] و به تبع، [[ختم نبوت]] است<ref>ر.ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص۲۷۹.</ref>.
#{{متن قرآن|وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و کسانی که به آنان کتاب داده‌ایم می‌دانند که آن (قرآن) فرو فرستاده‌ای راستین از سوی پروردگار توست پس به هیچ روی از تردیدکنندگان مباش! و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کننده‌ای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست» سوره انعام، آیه ۱۱۴ ـ ۱۱۵</ref>: این [[آیه]] صراحت در این نکته دارد که با [[نزول قرآن]]، [[وحی الهی]] به اتمام رسیده و دیگر کلمات آسمانی تکرار نخواهد شد. لازمۀ این بیان، ختم [[شریعت]] و [[ختم نبوت]] [[پیامبر اسلام]] است<ref>ر. ک: [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۲۴-۲۲۶.</ref>.
#{{متن قرآن|وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و کسانی که به آنان کتاب داده‌ایم می‌دانند که آن (قرآن) فرو فرستاده‌ای راستین از سوی پروردگار توست پس به هیچ روی از تردیدکنندگان مباش! و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کننده‌ای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست» سوره انعام، آیه ۱۱۴ ـ ۱۱۵.</ref>: این آیه صراحت در این نکته دارد که با [[نزول قرآن]]، [[وحی الهی]] به اتمام رسیده و دیگر کلمات آسمانی تکرار نخواهد شد. لازمۀ این بیان، ختم شریعت و ختم [[نبوت پیامبر اسلام]] است<ref>ر.ک: [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص۲۲۴-۲۲۶.</ref>.


=== دلایل روایی ===
=== [[دلایل روایی]] ===
{{اصلی|خاتمیت در احادیث}}
{{اصلی|خاتمیت در احادیث}}
در کتب حدیثی [[شیعه]] و [[اهل سنت]] احادیثی درباره آموزه خاتمیت وجود دارد.
در [[کتب حدیثی شیعه]] و [[اهل سنت]] احادیثی درباره آموزه خاتمیت وجود دارد.


در [[حدیث منزلت]] پیامبر (ص) تصریح به خاتمیت کرده‌ و خطاب به [[امیرالمومنین (ع)]] می‌فرمایند: "تو نسبت به من به منزله‌ هارون نسبت به موسی(ع) هستی جز این‌که بعد از من پیامبری نیست"<ref>{{متن حدیث|انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی}}، وسايل الشيعه، ج۱، ص۱۵</ref>.<ref>مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج7، ص۱۲۰.</ref> در حدیث نبوی دیگری ایشان فرمودند: "پیامبری بعد از من و سنّتی پس از سنّت من و امتی بعد از امت شما نیست و اگر کسی پس از من ادعای نبوت کرد، دروغگوست"<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النّاسُ إِنَّهُ لا نَبِيَّ بَعدى و لا سنّةَ بَعد سنّتى}} وسائل الشیعة، طبع اسلامیه، ج۱۸، ص۵۵۵/ من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۶۳</ref>. همچنین، از [[امام علی (ع)]] نقل شده است که فرمودند: "خدای سبحان، محمد (ص) را برای به انجام رساندن وعده‌اش و تمام کردن سلسله نبوت فرستاد<ref>{{متن حدیث|الی ان بعث الله محمدا رسول الله و آله لانجاز عدته و تمام نبوته}} نهج البلاغه خطبه 1</ref>. حدیث دیگری از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) روایت شده که فرموده‌اند: "خداوند به وسیله‌ی کتاب شما «قرآن»، کتاب‌های آسمانی و به وسیله‌ی پیامبرتان، سلسله انبیا را خاتمه داد"<ref>{{متن حدیث|لقد ختم الله بکتابکم الکتب و ختم بنبیکم الانبیاء}} ثقةالاسلام کلینی، کافی، ج۱، ص۲۶۹.</ref>.
در [[حدیث منزلت]] [[پیامبر]]{{صل}} تصریح به [[خاتمیت]] کرده‌ و خطاب به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرمایند: "تو نسبت به من به منزله‌ [[هارون]] نسبت به [[موسی]]{{ع}} هستی جز اینکه بعد از من [[پیامبری]] نیست"<ref>{{متن حدیث|انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی}}، وسايل الشيعه، ج۱، ص۱۵.</ref>.<ref>مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج7، ص۱۲۰.</ref> در [[حدیث نبوی]] دیگری ایشان فرمودند: "پیامبری بعد از من و سنّتی پس از [[سنّت]] من و امتی بعد از [[امت]] شما نیست و اگر کسی پس از من [[ادعای نبوت]] کرد، دروغگوست"<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النّاسُ إِنَّهُ لا نَبِيَّ بَعدى و لا سنّةَ بَعد سنّتى}} وسائل الشیعة، طبع اسلامیه، ج۱۸، ص۵۵۵/ من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۶۳.</ref>. همچنین، از [[امام علی]]{{ع}} نقل شده است که فرمودند: "[[خدای سبحان]]، [[محمد]]{{صل}} را برای به انجام رساندن وعده‌اش و تمام کردن سلسله [[نبوت]] فرستاد<ref>{{متن حدیث|الی ان بعث الله محمدا رسول الله و آله لانجاز عدته و تمام نبوته}} نهج البلاغه خطبه 1.</ref>. [[حدیث]] دیگری از [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده که فرموده‌اند: "[[خداوند]] به وسیله کتاب شما «[[قرآن]]»، [[کتاب‌های آسمانی]] و به وسیله پیامبرتان، سلسله [[انبیا]] را خاتمه داد"<ref>{{متن حدیث|لقد ختم الله بکتابکم الکتب و ختم بنبیکم الانبیاء}} ثقةالاسلام کلینی، کافی، ج۱، ص۲۶۹.</ref>.


در آثار [[اهل سنت]] نیز [[روایات]] فراوانی در موضوع [[خاتمیت]] [[پیامبر اکرم|رسول خدا]] {{صل}} وارد شده است، تا جاییکه [[ابن کثیر دمشقی]] در [[تفسیر]] خود ادعای [[تواتر]]{{یادداشت|تَواتُر اصطلاحی در علم حدیث و علم اصول فقه که ویژگی روایاتی است که از طُرُق و افراد مختلف و فراوان گزارش شود به گونه‌ای که از صحت خبر اطمینان حاصل گردد.}} می‌کند<ref>تفسیر ابن کثیر، ج۶، ص۳۸۱.</ref>.
در آثار [[اهل سنت]] نیز [[روایات]] فراوانی در موضوع خاتمیت [[رسول خدا]]{{صل}} وارد شده است، تا جاییکه [[ابن کثیر دمشقی]] در [[تفسیر]] خود ادعای تواتر می‌کند<ref>تفسیر ابن کثیر، ج۶، ص۳۸۱.</ref>.


=== اجماع ===
=== [[اجماع]] ===
[[اجماع]] علمای [[اسلام]] بر این است که بعد از [[پیامبر اسلام]]، [[نبوت]] و [[شریعت]] [[دینی]] خاتمه پیدا کرده است<ref>ر. ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸. </ref>.{{گسترش}}
اجماع [[علمای اسلام]] بر این است که بعد از [[پیامبر اسلام]] {{صل}}، نبوت و [[شریعت]] [[دینی]] خاتمه پیدا کرده است<ref>ر.ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸..</ref>.


== فلسفه خاتمیت ==
== [[فلسفه خاتمیت]] ==
{{اصلی|فلسفه ختم نبوت}}
{{اصلی|فلسفه ختم نبوت}}
با وجود اینکه در آیات قرآن فلسفه و چرایی خاتمیت صراحتا ذکر نشده است، اما اندیشمندان و متکلمین مسلمان با توجه به برخی آیات و روایات و دلایل برداشت هایی به عنوان فلسفه خاتمیت داشته‌اند. از آنجا که خاتمیت پایان نبوت تشریعی (پیامبران الهی که دارای شریعت مستقل هستند) و نبوت تبلیغی (پیامبرانی که دارای شریعت مستقل نبوده و مُبلَّغ شریعت پیشین بودند و وظیفه‌ی آنان ترویج شریعت قبل از خود و زدودن تحریف از چهره‌ی آن شریعت بود) است، فلسفه ختم نبوت در هر دو وجهه خاتمیت به صورت جداگانه ذکر شده است<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۳۳۴.</ref>.<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۱۰-۱۱۱.</ref>
با وجود اینکه در [[آیات قرآن]] [[فلسفه]] و چرایی [[خاتمیت]] صراحتا ذکر نشده است، اما [[اندیشمندان]] و [[متکلمین]] [[مسلمان]] با توجه به برخی [[آیات]] و [[روایات]] و [[دلایل]] برداشت‌هایی به عنوان [[فلسفه خاتمیت]] داشته‌اند. از آنجا که خاتمیت پایان [[نبوت تشریعی]] ([[پیامبران الهی]] که دارای [[شریعت]] مستقل هستند) و [[نبوت تبلیغی]] (پیامبرانی که دارای شریعت مستقل نبوده و مُبلَّغ شریعت پیشین بودند و [[وظیفه]] آنان [[ترویج]] شریعت قبل از خود و [[زدودن تحریف]] از چهره آن شریعت بود) است، [[فلسفه ختم نبوت]] در هر دو وجهه خاتمیت به صورت جداگانه ذکر شده است<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۳۳۴.</ref>.<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۱۱۰-۱۱۱.</ref>


=== ختم نبوت تشریعی ===
=== ختم نبوت تشریعی ===
عالمان مسلمان با برداشت از آیات و روایات استدلال‌هایی همچون عدم تحریف قرآن، جاودانگی و جامعیت قرآن و جامعیت دین اسلام را برای فلسفه ختم نبوت تشریعی ذکر کرده اند.
[[عالمان]] مسلمان با برداشت از آیات و روایات استدلال‌هایی همچون [[عدم تحریف قرآن]]، [[جاودانگی]] و [[جامعیت قرآن]] و [[جامعیت دین اسلام]] را برای فلسفه ختم نبوت [[تشریعی]] ذکر کرده‌اند.


==== مصون بودن قرآن از تحریف ====
==== [[مصون بودن قرآن از تحریف]] ====


یکی از دلایل آمدن دین جدید، تحریف کتب آسمانی پیشین بوده است؛ به عبارت دیگر، پیامبر مبعوث می‌شد تا دین و شریعت را دست نخورده و بدون تحریف به‌دست انسان‌ها برساند و دعوت مردم به سوی خدا را زنده کند. اما از آنجا که با استناد به آیات و روایات، کتاب آسمانی قرآن از هرگونه تحریفی مصون و دور است، پس بر این اساس، [[قرآن]] برای همیشه در میان [[مردم]] خواهد بود و منسوخ شدنی نیست، لذا پس از دین اسلام نیازی به دین جدید نخواهد بود<ref>{{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}«بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref>.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، راهنماشناسی، ص۱۸۴-۱۸۵</ref>
یکی از دلایل آمدن [[دین جدید]]، [[تحریف]] [[کتب آسمانی پیشین]] بوده است؛ به عبارت دیگر، [[پیامبر]] [[مبعوث]] می‌شد تا [[دین]] و شریعت را دست نخورده و بدون [[تحریف]] به‌دست [[انسان‌ها]] برساند و [[دعوت مردم به سوی خدا]] را زنده کند. اما از آنجا که با استناد به آیات و روایات، [[کتاب آسمانی]] [[قرآن]] از هرگونه تحریفی مصون و دور است، پس بر این اساس، قرآن برای همیشه در میان [[مردم]] خواهد بود و [[منسوخ]] شدنی نیست؛ لذا پس از [[دین اسلام]] نیازی به دین جدید نخواهد بود<ref>{{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}«بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref>.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، راهنماشناسی، ص۱۸۴-۱۸۵.</ref>


==== جاودانگی و جامعیت قرآن ====
==== جاودانگی و جامعیت قرآن ====
{{همچنین ببینید|جامعیت قرآن}}
{{همچنین ببینید|جامعیت قرآن}}
از آنجا که قرآن کتابی است جامع؛ بدین معنی که هم هدف کامل انسانیت را در خود جای داده و هم آن هدف را به کامل‌ترین وجه بیان کرده است، هدف انسانیت، جهان‌بینی کامل و به کار بستن اصول اخلاقی و قوانین عملی مناسب و ملازم با آن جهان‌بینی است، قرآن مجید تشریح کامل این مقصود را بر عهده دارد. هر آنچه بشر در پیمودن راه سعادت و خوشبختی از اعتقاد و عمل به آن نیازمند است، در قرآن کریم به طور کامل بیان شده است<ref>ر. ک. [[علامه طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، قرآن در اسلام، ص ۲۲ و ۲۳.</ref>. لذا با توجه به جاودانگی و جهانی بودن قرآن که در آیات و روایات به آن اشاره شده است{{یادداشت|به عنوان نمونه: {{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ}} سوره انعام، آیه ۹۰ و {{متن قرآن|تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ}} سوره نحل آیه ۸۹.}} نیازی به نبوت جدید و آمدن کتاب آسمانی جدید نیست.
از آنجا که قرآن کتابی است جامع؛ بدین معنی که هم [[هدف]] کامل [[انسانیت]] را در خود جای داده و هم آن هدف را به [[کامل‌ترین]] وجه بیان کرده است، هدف انسانیت، [[جهان‌بینی]] کامل و به کار بستن [[اصول اخلاقی]] و [[قوانین]] عملی مناسب و ملازم با آن [[جهان‌بینی]] است، [[قرآن مجید]] تشریح کامل این مقصود را بر عهده دارد. هر آنچه [[بشر]] در پیمودن راه [[سعادت]] و [[خوشبختی]] از [[اعتقاد]] و عمل به آن نیازمند است، در [[قرآن کریم]] به طور کامل بیان شده است<ref>ر.ک: [[علامه طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، قرآن در اسلام، ص۲۲ و ۲۳.</ref>؛ لذا با توجه به [[جاودانگی]] و [[جهانی بودن]] [[قرآن]] که در [[آیات]] و [[روایات]] به آن اشاره شده است<ref>به عنوان نمونه: {{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ}} [[سوره انعام]]، [[آیه]] ۹۰ و {{متن قرآن|تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ}} [[سوره نحل]] آیه ۸۹.</ref> نیازی به [[نبوت]] جدید و آمدن [[کتاب آسمانی]] جدید نیست.


==== کمال و جامعیت اسلام ====
==== کمال و [[جامعیت اسلام]] ====
با استناد به آیه سوم سوره مائده، معروف به [[آیه اکمال]]، دین اسلام، دینی جامع و کامل است و نیاز انسان به دین را تا پایان دنیا کفایت می‌کند. در نتیجه، باوجود دین اسلام و جامعیت آن نیازی به دین جدید نیست<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، راهنماشناسی، ص۱۸۵-۱۸۶</ref>. [[علامه طباطبایی]] در کتاب [[المیزان (کتاب)|المیزان]] می‌نویسد: دین زمانی به مرحله ختم ادیان می رسد که جمیع جهات احتیاج انسان را در برگیرد و در این صورت، دیگر هیچ دینی به دنبال آن نخواهد آمد<ref>طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۳۰</ref>.
با استناد به آیه سوم [[سوره مائده]]، معروف به [[آیه اکمال]]، [[دین اسلام]]، [[دینی]] جامع و کامل است و [[نیاز انسان]] به [[دین]] را تا پایان [[دنیا]] کفایت می‌کند. در نتیجه، باوجود دین اسلام و [[جامعیت]] آن نیازی به [[دین جدید]] نیست<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، راهنماشناسی، ص۱۸۵-۱۸۶.</ref>. [[علامه طباطبایی]] در کتاب المیزان می‌نویسد: [[دین]] زمانی به مرحله ختم [[ادیان]] می‌‌رسد که جمیع جهات احتیاج [[انسان]] را در برگیرد و در این صورت، دیگر هیچ دینی به دنبال آن نخواهد آمد<ref>طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۳۰.</ref>.


=== ختم نبوت تبلیغی ===
=== ختم نبوت تبلیغی ===
متکلمین اسلامی برای ختم نبوت تبلیغی ادله‌ای همچون برطرف شدن نیاز به پیامبران تبلیغی با جانشینی [[امامان دوازده گانه]](ع) و تکامل عقل بشر و بی نیازی به [[نبوت]] را به عنوان [[فلسفه خاتمیت|فلسفه]] و علت ختم نبوت تبلیغی ذکر کرده‌اند.
[[متکلمین اسلامی]] برای ختم نبوت تبلیغی ادله‌ای همچون برطرف شدن نیاز به [[پیامبران]] [[تبلیغی]] با [[جانشینی]] [[امامان دوازده گانه]]{{ع}} و [[تکامل عقل]] [[بشر]] و [[بی‌نیازی]] به نبوت را به عنوان فلسفه و علت ختم نبوت تبلیغی ذکر کرده‌اند.


==== برطرف شدن نیاز به پیامبران تبلیغی با جانشینی امامان دوازده گانه(ع) ====
==== برطرف شدن نیاز به پیامبران تبلیغی با جانشینی امامان دوازده گانه{{ع}} ====
یکی از دلایل ارسال پیامبری جدید، تبیین دین و حفظ ارتباط بین خدا و مردم است. این وظیفه در دین اسلام بر دوش پیامبر(ص) و پس از ایشان، [[امامان معصوم (ع)]] است، درواقع پیامبر (ص) سرنوشت جامعه بشری بعد از خود را به امامت واگذار کردند نه پیامبر بعدی و در زمان [[غیبت امام مهدی|غیبت]] امام معصوم نیز به عالمان و مجتهدان واجد‌ شرایط سپرده شده است؛ از اینرو، نیاز به ارسال پیامبر و دین جدیدی نیست<ref>مطهری، مرتضی، خاتمیت، ج۲، ص۱۸۴ـ ۱۸۶، ج۳، ص۱۵۶ـ۱۵۷، ۱۹۵ـ۱۹۶؛سبحانی، جعفر، الخاتمیة، ص۴۷ـ۴۹</ref>.
یکی از [[دلایل]] ارسال [[پیامبری]] جدید، [[تبیین دین]] و [[حفظ]] ارتباط بین [[خدا]] و [[مردم]] است. این [[وظیفه]] در دین اسلام بر [[دوش پیامبر]]{{صل}} و پس از ایشان، [[امامان معصوم]]{{ع}} است، درواقع [[پیامبر]]{{صل}} [[سرنوشت]] [[جامعه بشری]] بعد از خود را به [[امامت]] واگذار کردند نه [[پیامبر]] بعدی و در [[زمان غیبت]] [[امام]] [[معصوم]] نیز به [[عالمان]] و [[مجتهدان]] واجد‌ شرایط سپرده شده است؛ از اینرو، نیاز به ارسال پیامبر و [[دین]] جدیدی نیست<ref>مطهری، مرتضی، خاتمیت، ج۲، ص۱۸۴ـ ۱۸۶، ج۳، ص۱۵۶ـ۱۵۷، ۱۹۵ـ۱۹۶؛سبحانی، جعفر، الخاتمیة، ص۴۷ـ۴۹.</ref>.


==== تکامل عقل بشر و بی‌نیازی به نبوت ====
==== [[تکامل عقل]] [[بشر]] و [[بی‌نیازی]] به [[نبوت]] ====
برخی از عالمان معاصر، تکامل عقل بشر که مستلزم بی نیازی از نبوت است را یکی از علل ختم نبوت دانسته است. بدین معنا که خداوند طی هزاران سال با آمدن ادیان و کتب آسمانی مقدمات بلوغ فکری بشر را فراهم کرده است، تا زمان بعثت نبی مکرم اسلام(ص)، جامعه قابلیت کافی برای پذیرش و فهم برنامه‌ای کامل را داشته باشد. اگر از ابتدا این برنامه جامع فرستاده می‌شد، به راحتی مورد بی توجهی و تحریف قرار می‌گرفت. پس با وجود این تکامل که مقارن با ظهور اسلام است دیگر نیازی به ارسال پیامبر نیست<ref>مطهری، مرتضی، اسلام و نیازهای زمان، ص۳۶۷.</ref>.
برخی از عالمان معاصر، تکامل عقل بشر که مستلزم بی‌نیازی از نبوت است را یکی از علل [[ختم نبوت]] دانسته است. بدین معنا که [[خداوند]] طی هزاران سال با آمدن [[ادیان]] و [[کتب آسمانی]] مقدمات [[بلوغ]] [[فکری]] [[بشر]] را فراهم کرده است، تا [[زمان]] [[بعثت نبی مکرم اسلام]]{{صل}}، [[جامعه]] قابلیت کافی برای پذیرش و [[فهم]] برنامه‌ای کامل را داشته باشد. اگر از ابتدا این برنامه جامع فرستاده می‌شد، به [[راحتی]] مورد بی‌توجهی و [[تحریف]] قرار می‌گرفت. پس با وجود این [[تکامل]] که مقارن با [[ظهور اسلام]] است دیگر نیازی به ارسال پیامبر نیست<ref>مطهری، مرتضی، اسلام و نیازهای زمان، ص۳۶۷.</ref>.


== منکران خاتمیت ==
== [[منکران]] [[خاتمیت]] ==
در طول تاریخ افراد زیادی بوده‌اند که منکر خاتمیت پیامبر اکرم(ص) شدند و باید گفت که با توجه به برخی روایات<ref>به عنوان نمونه ببینید: از امام صادق {{ع}} سوال شد، کسی که در وجود خدا و نبوت رسول اکرم(ص) شک کند آیا کافر است؟ حضرت فرمود: {{متن حدیث|انّما یَکفُر إذا جَحَد}}،(در صورتی که انکار کند کافر شده است) نراقی، جامع السعادات ۱۲۳غ کلینی، اصول کافی و در حدیثی دیگر فرمود: {{متن حدیث|لو انّ العِبادَ اذا جَهَلوُا و توفّقُوا وَ لَم یَجحَدُوا لَم یَکفُروا}}؛ هر گاه بندگان [چیزي را] ندانند، توقف کنند [خود سرانه چیزي نگویند] و اقدام به انکار نکنند، هرگز کافر نمی شوند، کلینی، اصول کافی، ج٦، ص۳۸۸.</ref> منکران خاتمیت اگر بدانند خاتمیت از ضروریات دین اسلام است{{یادداشت| مراد از ضروری دین آن دسته از احکام و عقایدی هستند که برای همه مسلمانان کاملا واضح و بدیهی است که جزء اسلام هستند و انکار آن موجب خروج از دین می‌شود. انکار خاتمیت، مستلزم تکذیب پیامبر(ص) و یکی از عوامل ارتداد است. وجوب نماز، روزه، حج و زکات و ... از این جمله‌اند}} و با اینکه خود را مسلمان می دانند این اصل را انکار کنند، [[مرتد]] و [[کافر]] شده‌اند، در این صورت دیگر مسلمان نیستند.{{گسترش}}
در طول [[تاریخ]] افراد زیادی بوده‌اند که منکر [[خاتمیت پیامبر اکرم]]{{صل}} شدند و باید گفت که با توجه به برخی [[روایات]]<ref>به عنوان نمونه ببینید: از امام صادق{{ع}} سوال شد، کسی که در وجود خدا و نبوت رسول اکرم{{صل}} شک کند آیا کافر است؟ حضرت فرمود: {{متن حدیث|انّما یَکفُر إذا جَحَد}}،(در صورتی که انکار کند کافر شده است) نراقی، جامع السعادات ۱۲۳؛ کلینی، اصول کافی و در حدیثی دیگر فرمود: {{متن حدیث|لو انّ العِبادَ اذا جَهَلوُا و توفّقُوا وَ لَم یَجحَدُوا لَم یَکفُروا}}؛ هر گاه بندگان [چیزي را] ندانند، توقف کنند [خود سرانه چیزي نگویند] و اقدام به انکار نکنند، هرگز کافر نمی‌شوند، کلینی، اصول کافی، ج٦، ص۳۸۸.</ref> منکران خاتمیت اگر بدانند خاتمیت از [[ضروریات دین]] [[اسلام]] است<ref>مراد از ضروری دین آن دسته از احکام و عقایدی هستند که برای همه مسلمانان کاملا واضح و بدیهی است که جزء اسلام هستند و انکار آن موجب خروج از دین می‌شود. انکار خاتمیت، مستلزم تکذیب پیامبر{{صل}} و یکی از عوامل [[ارتداد]] است. [[وجوب]] [[نماز]]، [[روزه]]، [[حج]] و [[زکات]] و... از این جمله‌اند. </ref> و با اینکه خود را [[مسلمان]] می‌‌دانند این اصل را [[انکار]] کنند، [[مرتد]] و [[کافر]] شده‌اند، در این صورت دیگر مسلمان نیستند.


منکران خاتمیت به دوقسم منکران قدیم و جدید تقسیم می شوند:
[[منکران]] [[خاتمیت]] به دوقسم منکران قدیم و جدید تقسیم می‌‌شوند:


=== منکران قدیم ===
=== منکران قدیم ===
{{همچنین ببینید|ادعای نبوت}}
{{همچنین ببینید|ادعای نبوت}}
در این میان می‌توان مدعیان دروغین نبوت پس از [[حضرت محمد]](ص) را به عنوان اولین منکران خاتمیت و پس از آنان بعضی از طایفه‌ها و فرق را نام برد.  
در این میان می‌توان [[مدعیان دروغین]] [[نبوت]] پس از [[حضرت محمد]]{{صل}} را به عنوان اولین منکران خاتمیت و پس از آنان بعضی از طایفه‌ها و فرق را نام برد.  


==== عبهلة بن کعب بن غوث الاسود العنسی ====
==== [[عبهلة بن کعب بن غوث الاسود العنسی]] ====
عبهلة بن کعب بن غوث الاسود العنسی ملقب به ذالخمار اهل یمن بود و در اواخر عمر [[پیامبر(ص)]] ادعای نبوت کرده و عده‌ای به او ملحق شده و توانستند بر یمن مسلط شوند و پیامبر(ص) سپاهی برای مقابله با او فرستاد. ذالخمار در این جنگ کشته شد<ref>غامدی، احمد بن سعد، عقيدة ختم النبوة بالنبوة المحمدية، ص به نقل از البدایة ۶/۳۳۶.</ref>.
عبهلة بن کعب بن غوث الاسود العنسی ملقب به ذالخمار [[اهل یمن]] بود و در اواخر عمر پیامبر{{صل}} [[ادعای نبوت]] کرده و عده‌ای به او ملحق شده و توانستند بر [[یمن]] مسلط شوند و [[پیامبر]]{{صل}} سپاهی برای مقابله با او فرستاد. ذالخمار در این [[جنگ]] کشته شد<ref>غامدی، احمد بن سعد، عقيدة ختم النبوة بالنبوة المحمدية، صبه نقل از البدایة ۶/۳۳۶.</ref>.


==== مسیلمة بن ثمامة ====
==== [[مسیلمة بن ثمامة]] ====
مسیلمة بن ثمامة بن کبیر حنفی وائلی از اهالی یمامه (از منطقه نجد) که به رحمن یمامه شهرت داشت، در سال نهم هجری بعد از بازگشت از دیدار پیامبر(ص) ادعای پیامبری کرد و گروهی نیز اطراف او جمع شدند. پس از [[شهادت پیامبر(ص)]]، سپاه اسلام در جنگی سخت بر او چیره و مسیلمه کشته شد<ref>غامدی، احمد بن سعد، عقيدة ختم النبوة بالنبوة المحمدية، ص ۱۷۹-۱۸۰.</ref>.
[[مسیلمة بن ثمامة بن کبیر حنفی وائلی]] از اهالی [[یمامه]] (از [[منطقه نجد]]) که به [[رحمن]] یمامه [[شهرت]] داشت، در [[سال نهم هجری]] بعد از بازگشت از دیدار پیامبر{{صل}} [[ادعای پیامبری]] کرد و گروهی نیز اطراف او جمع شدند. پس از شهادت پیامبر{{صل}}، [[سپاه اسلام]] در [[جنگی]] سخت بر او چیره و [[مسیلمه]] کشته شد<ref>غامدی، احمد بن سعد، عقيدة ختم النبوة بالنبوة المحمدية، ص۱۷۹-۱۸۰.</ref>.


==== طایفه‌ی عیسویه ====
==== [[طایفه]] [[عیسویه]]====
گروه دیگری از منکران خاتمیت، پیروان عیسی اصفهانی هستند که از طایفه شارکانیه و گروهی از مصیحیان بودند ودر عصر [[منصور عباسی|منصور عباسی]] ادعای خود را آشکار کردند، آنها حقانیت پیامبر و دین اسلام را قبول دارند اما جهانی بودنش را نمی پذیرفتند که لازمه‌ حرف آنها انکار خاتمیت است<ref>علامه حلی، کشف المراد ص۳۵۹.</ref>.
گروه دیگری از منکران خاتمیت، [[پیروان]] [[عیسی]] [[اصفهانی]] هستند که از طایفه شارکانیه و گروهی از مصیحیان بودند ودر عصر [[منصور عباسی]] ادعای خود را آشکار کردند، آنها [[حقانیت پیامبر]] و [[دین اسلام]] را قبول دارند اما جهانی بودنش را نمی‌پذیرفتند که لازمه‌ حرف آنها انکار خاتمیت است<ref>علامه حلی، کشف المراد ص۳۵۹.</ref>.


==== فرقه یزیدیه ====
==== [[فرقه]] [[یزیدیه]]====
فرقه‌ای به نام یزیدیه از مذهب [[اباضیه]] بر این باورند که شریعت اسلام نسخ می شود و پیامبری از عجم می‌آید که دین آنها صائبه و صاحب کتاب و شریعت هستند، این گروه پیرو ابن یزید بن انیس هستند<ref>عبد القادر بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۱۱و۱۶۲.</ref>.
فرقه‌ای به نام یزیدیه از [[مذهب اباضیه]] بر این باورند که [[شریعت اسلام]] [[نسخ]] می‌‌شود و [[پیامبری]] از [[عجم]] می‌آید که [[دین]] آنها صائبه و صاحب کتاب و [[شریعت]] هستند، این گروه پیرو [[ابن یزید]] بن انیس هستند<ref>عبد القادر بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۱۱و۱۶۲.</ref>.


=== منکران معاصر ===
=== [[منکران]] معاصر ===
منکران جدید شامل فرقه های نوظهوری مانند بابیه، بهاییه و قادیانیه است.
منکران جدید شامل فرقه‌های نوظهوری مانند [[بابیه]]، [[بهاییه]] و [[قادیانیه]] است.


==== فرقه‌ بابیه ====
==== [[فرقه‌ بابیه]] ====
{{اصلی|بابیه}}
{{اصلی|بابیه}}
میرزا علی محمد شیرازي ملقب به باب (متولد ۱۲۳۵ق)، تعلیمات [[شیخیه]] را فراگرفت و در درس سید کاظم رشتی (شیخی مذهب) حضور یافت. پس از وفات سید کاظم رشتی (۱۲۶۰ق) ابتدا خود را جانشین او و باب امام زمان(عج) و پس از آن خود را ارشادگر جهان و به دنبال آن ادعای مهدویت و پس از آن ادعای رسالت کرد که از جانب خدا مبعوث شده و کتابی که بر وی نازل شده ناسخ قرآن است. پیروان باب که فرقه بابیه را تشکیل می‌دهند، خاتمیت پیامبر اکرم‌ (ص) را انکار می‌کنند<ref>[[رحیم لطیفی|لطیفی، رحیم]]، [[خاتمیت امامت و مهدویت (کتاب)|خاتمیت امامت و مهدویت]]، ص ۹۰.</ref>.
میرزا [[علی محمد]] شیرازي ملقب به باب (متولد ۱۲۳۵ق)، تعلیمات [[شیخیه]] را فراگرفت و در درس [[سید کاظم رشتی]] (شیخی [[مذهب]]) حضور یافت. پس از [[وفات]] سید کاظم رشتی (۱۲۶۰ق) ابتدا خود را [[جانشین]] او و باب [[امام زمان]]{{ع}} و پس از آن خود را ارشادگر [[جهان]] و به دنبال آن [[ادعای مهدویت]] و پس از آن ادعای [[رسالت]] کرد که از جانب [[خدا]] [[مبعوث]] شده و کتابی که بر وی نازل شده [[ناسخ]] [[قرآن]] است. [[پیروان]] باب که [[فرقه بابیه]] را تشکیل می‌دهند، [[خاتمیت پیامبر]] اکرم‌{{صل}} را [[انکار]] می‌کنند<ref>[[رحیم لطیفی|لطیفی، رحیم]]، [[خاتمیت امامت و مهدویت (کتاب)|خاتمیت امامت و مهدویت]]، ص۹۰.</ref>.


==== فرقه‌ بهائیه ====
==== فرقه‌ [[بهائیه]] ====
پس از باب گروهی اطراف میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاء جمع شدند و مدعی شدند باب یک مقام و یک پیام داشت. مقام، همان پیامبري مستقل و صاحب کتاب بود و پیام او بشارت ظهور پیامبری دیگر به نام میرزا حسینعلی بود. حسینعلی بهاء خود را پیامبر بعدی می‌دانست و منکر خاتمیت حضرت محمد (ص) بود<ref>[[رحیم لطیفی|لطیفی، رحیم]]، [[خاتمیت امامت و مهدویت (کتاب)|خاتمیت امامت و مهدویت]]، ص ۹۱.</ref>.
پس از باب گروهی اطراف [[میرزا حسینعلی]] نوری معروف به [[بهاء]] جمع شدند و مدعی شدند باب یک [[مقام]] و یک [[پیام]] داشت. مقام، همان پیامبري مستقل و صاحب کتاب بود و پیام او [[بشارت ظهور]] [[پیامبری]] دیگر به نام میرزا حسینعلی بود. حسینعلی بهاء خود را [[پیامبر]] بعدی می‌دانست و منکر [[خاتمیت]] [[حضرت محمد]]{{صل}} بود<ref>رحیم لطیفی|لطیفی، رحیم، خاتمیت امامت و مهدویت (کتاب)|خاتمیت امامت و مهدویت، ص۹۱.</ref>.


==== فرقه‌ قادیانیه ====
==== فرقه‌ قادیانیه ====
قادیانیه (که به احمدیه و میرزائیه نیز خوانده می‌شوند) پیروان میرزا غلام احمد ابن مرتضی اهل روستای قادیان در ایالت پنجاب هند هستند. میرزا غلام احمد در پنجاه سالگی ادعا کرد به او وحی می شود و مأمور است از مردم بیعت بگیرد. دو سال بعد خود را مسیح و مهدی موعود خواند و سرانجام خود را همان رهبري خواند که زرتشتی‌ها، هندوان، مسیحیان و مسلمانان منتظر آن هستند و مدعی شد به زبان هاي هندي (اردو) انگلیسی، عربی و فارسی به او وحی می شود، ازآنجا که ادعای او مخالف ضروری دین اسلام که خاتمیت حضرت محمد(ص) بود، لذا با مخالفت جهان اسلام، هندوها و حتی مسیحی ها روبرو شد<ref>فرمانیان، مهدی، قادیانیه ص 1</ref>.
قادیانیه (که به [[احمدیه]] و میرزائیه نیز خوانده می‌شوند) پیروان [[میرزا غلام احمد]] [[ابن مرتضی]] [[اهل]] روستای [[قادیان]] در ایالت [[پنجاب]] [[هند]] هستند. میرزا غلام احمد در پنجاه سالگی ادعا کرد به او [[وحی]] می‌‌شود و [[مأمور]] است از [[مردم]] [[بیعت]] بگیرد. دو سال بعد خود را [[مسیح]] و [[مهدی موعود]] خواند و سرانجام خود را همان رهبري خواند که زرتشتی‌ها، [[هندوان]]، [[مسیحیان]] و [[مسلمانان]] [[منتظر]] آن هستند و مدعی شد به زبان هاي هندي ([[اردو]]) [[انگلیسی]]، [[عربی]] و [[فارسی]] به او وحی می‌‌شود، ازآنجا که ادعای او مخالف ضروری [[دین اسلام]] که خاتمیت [[حضرت محمد]]{{صل}} بود؛ لذا با [[مخالفت]] [[جهان اسلام]]، [[هندوها]] و حتی مسیحی‌ها روبرو شد<ref>فرمانیان، مهدی، قادیانیه ص1.</ref>.


== خاتمیت و امامت ==
==[[خاتمیت]] و [[امامت]] ==
از منظر عالمان شیعه وجود امام [[معصوم]](ع) محور و مبنای خاتمیت است. امام معصوم(ع) حجت الهی بعد از پیامبراکرم(ص) است؛ حجتی که همچون نبی مکرم اسلام(ص) قابلیت تحمل وحی کامل را داشته باشد و بتواند میراث‌دار این ودیعه گرانبار باشد، صرف نظر از توان‌مندی‌های دین اسلام و ویژگی‌ها‌یی که آن را جاودانه می سازد، بلوغ عقلی بشر نبوده است که قابلیت و شایستگی دریافت تمام و کمال وحی را فراهم آورد، بلکه این ظهور سلسله‌ای متصل از انسان‌های کامل، چون معصومین(ع) بود که چون ظرفیت وجودی تحمل بار تمامی وحی را داشتند، وظیفه حفظ وحی و مواریث نبوی و تبیین کتاب خدا را برعهده گرفته‌اند، از اینرو دیگر نیازی به ارسال انبیای بعدی برای حفظ و تبیین و تبلیغ وحی باقی نماند و پیامبری پایان یافت.{{منبع}}
از منظر [[عالمان شیعه]] [[وجود امام معصوم]]{{ع}} محور و مبنای [[خاتمیت]] است. [[امام]] معصوم{{ع}} [[حجت الهی]] بعد از [[پیامبراکرم]]{{صل}} است؛ حجتی که همچون [[نبی مکرم اسلام]]{{صل}} قابلیت [[تحمل]] [[وحی]] کامل را داشته باشد و بتواند [[میراث‌دار]] این [[ودیعه]] گرانبار باشد، صرف نظر از توان‌مندی‌های [[دین اسلام]] و ویژگی‌ها‌یی که آن را [[جاودانه]] می‌‌سازد، [[بلوغ عقلی]] [[بشر]] نبوده است که قابلیت و [[شایستگی]] دریافت تمام و کمال وحی را فراهم آورد، بلکه این ظهور سلسله‌ای متصل از [[انسان‌های کامل]]، چون [[معصومین]]{{ع}} بود که چون ظرفیت وجودی تحمل بار تمامی وحی را داشتند، [[وظیفه]] [[حفظ وحی]] و [[مواریث]] [[نبوی]] و تبیین [[کتاب خدا]] را برعهده گرفته‌اند، از اینرو دیگر نیازی به ارسال انبیای بعدی برای [[حفظ]] و تبیین و [[تبلیغ وحی]] باقی نماند و [[پیامبری]] پایان یافت.


== شبهات وابسته ==
== [[شبهات]] وابسته ==
درباره آموزه خاتمیت، خصوصا در دوران معاصر، شبهاتی وارد کرده‌اند که اندیشمندان اسلامی با دلایل مختلف به رد آنها پرداخته‌اند.
درباره آموزه خاتمیت، خصوصا در دوران معاصر، شبهاتی وارد کرده‌اند که [[اندیشمندان اسلامی]] با [[دلایل]] مختلف به رد آنها پرداخته‌اند.


=== خاتم پیامبران به معنای زینت پیامبران ===
=== [[خاتم پیامبران]] به معنای [[زینت]] [[پیامبران]] ===
[[فرقه بهائیه]] که ادعای پیامبر جدید و شریعت جدید داشته‌اند، واژه "خاتم" در آیه چهلم سوره احزاب را به "انگشتر" معنا کرده واز آنجایی که انگشتر برای زینت است می‌گویند پیامبر(ص)، زینت پیامبران است نه آخرین آنها.
[[فرقه بهائیه]] که ادعای [[پیامبر جدید]] و [[شریعت]] جدید داشته‌اند، واژه "خاتم" در [[آیه]] چهلم [[سوره احزاب]] را به "[[انگشتر]]" معنا کرده واز آنجایی که انگشتر برای زینت است می‌گویند [[پیامبر]]{{صل}}، زینت پیامبران است نه آخرین آنها.


در پاسخ گفته‌ شده است خاتم یعنی ختم(مُهر) کردن (یا به انتها رساندن)، به انگشتر هم از آن جهت که به وسیله آن نامه و مانند آن را ختم و مُهر می‌کردند (و به بیان دیگر به پایان می رساندند) به آن خاتم گفته‌اند، نه اینکه خاتم یعنی انگشتر و معنا کردن خاتم به انگشتر و زینت با معنای ظاهری آیه مغایرت دارد<ref>مصباح، محمد تقی، راهنماشناسی، ص۱۸۱ـ۱۸۲</ref>.
در پاسخ گفته‌ شده است خاتم یعنی ختم([[مُهر]]) کردن (یا به انتها رساندن)، به انگشتر هم از آن جهت که به وسیله آن [[نامه]] و مانند آن را ختم و مُهر می‌کردند (و به بیان دیگر به پایان می‌‌رساندند) به آن خاتم گفته‌اند، نه اینکه خاتم یعنی انگشتر و معنا کردن خاتم به انگشتر و زینت با معنای ظاهری آیه مغایرت دارد<ref>مصباح، محمد تقی، راهنماشناسی، ص۱۸۱ـ۱۸۲.</ref>.


=== آخرین نبی، نه آخرین رسول ===
=== آخرین [[نبی]]، نه آخرین [[رسول]] ===
در چهلمین آیه از سوره احزاب حضرت محمد (ص) با عنوان "خاتم النبیین" معرفی شده‌ است و نه "خاتم الرسل"؛ از اینرو، اگر چه هیچ نبی‌ای بعد از ایشان مبعوث نشود اما ممکن است بعد از ایشان رسول دیگری مبعوث شود.
در چهلمین آیه از سوره احزاب حضرت محمد{{صل}} با عنوان "[[خاتم النبیین]]" معرفی شده‌ است و نه "خاتم الرسل"؛ از اینرو، اگر چه هیچ نبی‌ای بعد از ایشان [[مبعوث]] نشود اما ممکن است بعد از ایشان [[رسول]] دیگری مبعوث شود.


در جواب این اشکال گفته شده است باتوجه به معنای رسول و نبی، یا هر دو یکی هستند و یا اینکه رسالت، مرتبه‌ای بالاتر از نبوت و نبوت مقدمه رسالت است و ممکن نیست کسی نبی نبوده ولی رسول باشد، پس با ختم شدن نبوت، رسالت هم به پایان می‌رسد<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ذیل آیه/مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۷، ص۳۳۸</ref>.
در جواب این اشکال گفته شده است باتوجه به معنای رسول و [[نبی]]، یا هر دو یکی هستند و یا اینکه [[رسالت]]، مرتبه‌ای بالاتر از [[نبوت]] و نبوت مقدمه رسالت است و ممکن نیست کسی نبی نبوده ولی رسول باشد، پس با ختم شدن نبوت، [[رسالت]] هم به پایان می‌رسد<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ذیل آیه/مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۷، ص۳۳۸.</ref>.


=== نفی عمومیت دعوت پیامبر از آیات ===
=== [[نفی]] عمومیت [[دعوت پیامبر]] از [[آیات]] ===
برخی با استفاده از برخی آیات<ref>مریم: ۹۷؛ قصص: ۴۶؛ سجده: ۳؛ یس: ۶</ref> که [[انذار]] پیامبر را مخصوص یک قوم می‌داند سعی در نقض عمومیت دعوت پیامبر(ص) که از لوازم خاتمیت است داشته‌اند.
برخی با استفاده از برخی آیات<ref>مریم: ۹۷؛ قصص: ۴۶؛ سجده: ۳؛ یس: ۶.</ref> که [[انذار]] [[پیامبر]] را مخصوص یک [[قوم]] می‌داند سعی در [[نقض]]عمومیت دعوت پیامبر{{صل}} که از لوازم [[خاتمیت]] است داشته‌اند.


در پاسخ گفته شده است، اولا، آیات زیادی وجود دارد که دلالت بر عمومیت دارد<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]]، مفاهیم القرآن، ج۳، ص۴۷۷ـ ۴۷۸</ref> و ثانیا، خطاب قرار گرفتن قوم خاص، نقض عمومیت دعوت پیامبر(ص) نیست چراکه خود پیامبر (ص)هم در ابتدا دعوت را از قوم خود شروع کرد و سپس اهل حجاز و در پایان مردم جهان را دعوت کردند<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]]، مفاهیم القرآن، ج۳، ص۴۷۷ـ ۴۷۸</ref>.
در پاسخ گفته شده است، اولا، آیات زیادی وجود دارد که دلالت بر عمومیت دارد<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]]، مفاهیم القرآن، ج۳، ص۴۷۷ـ ۴۷۸.</ref> و ثانیا، خطاب قرار گرفتن قوم خاص، نقض عمومیت دعوت پیامبر{{صل}} نیست چراکه خود پیامبر{{صل}}هم در ابتدا [[دعوت]] را از قوم خود شروع کرد و سپس [[اهل]] [[حجاز]] و در پایان [[مردم]] [[جهان]] را دعوت کردند<ref>محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی، مفاهیم القرآن، ج۳، ص۴۷۷ـ ۴۷۸.</ref>.


=== امکان بعثت پیامبرانی در آینده ===
=== امکان [[بعثت]] پیامبرانی در [[آینده]] ===
برخی از منکران خاتمیت با استدلال به برخی آیات مانند آیه ۳۵ سوره اعراف (ای فرزندان آدم، چون پیغمبرانی از جنس شما بیایند و آیات مرا بر شما بخوانند{{یادداشت|{{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي}}}}) درصدد اثبات امکان بعثت پیامبرانی پس از حضرت محمد (ص) برآمده‌اند.
برخی از [[منکران]] خاتمیت با [[استدلال]] به برخی آیات مانند [[آیه]] ۳۵ [[سوره اعراف]] (ای [[فرزندان آدم]]، چون پیغمبرانی از جنس شما بیایند و آیات مرا بر شما بخوانند<ref>{{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي}}.</ref>) درصدد [[اثبات]] امکان بعثت پیامبرانی پس از [[حضرت محمد]]{{صل}} برآمده‌اند.


در جواب گفته‌ شده‌است این آیه در مورد خروج [[آدم(ع)]] از [[بهشت]] و خطاب [[خداوند]] به انسان‌هاست که برای هدایت شما در آینده [[پیامبران]] و [[شریعت]]ی خواهد فرستاد.<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ذیل آیه۳۵ سوره اعراف.</ref>
در جواب گفته‌ شده‌است این آیه در مورد خروج [[حضرت آدم]]{{ع}} از [[بهشت]] و خطاب [[خداوند]] به انسان‌هاست که برای [[هدایت]] شما در آینده [[پیامبران]] و شریعتی خواهد فرستاد<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ذیل آیه۳۵ سوره اعراف.</ref>.


=== نزول حضرت عیسی(ع) وحضرت خضر(ع) در آخر الزمان ===
=== نزول حضرت عیسی{{ع}} وحضرت [[خضر]]{{ع}} در [[آخر الزمان]] ===
منکرین در این شبهه می گویند چطور پیامبر اسلام(ص) آخرین پیامبر است درحالی که حضرت عیسی(ع) و حضرت خضر(ع) زنده هستند و در آخر الزمان دوباره رجعت می‌کنند.
منکرین در این [[شبهه]] می‌‌گویند چطور [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[آخرین پیامبر]] است درحالی که [[حضرت عیسی]]{{ع}} و [[حضرت خضر]]{{ع}} زنده هستند و در [[آخر الزمان]] دوباره [[رجعت]] می‌کنند.


در جواب گفته شده‌است که بازگشت آنان به عنوان یک مسلمان است نه یک پیامبر<ref>زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ص۵۴۵.</ref>.
در جواب گفته شده‌است که بازگشت آنان به عنوان یک [[مسلمان]] است نه یک [[پیامبر]]<ref>زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ص۵۴۵.</ref>.


==== عقل جایگزین وحی ====
==== [[عقل]] جایگزین [[وحی]] ====
اقبال لاهوری با نگاهی خاص و مطالعاتی که از فلسفه غرب دارد، عقل را جایگزین وحی کرده و ادامه زندگی اجتماعی و دینی بشر را به عقل تجربی استقرایی می سپارد. او بر این باورست که عقل در برابر دین و وحی قرار گرفته و با آمدن عقل استقرایی و بلوغ بشر به دوران جوانی و پشت سرگذاشتن دوران کودکی، دیگر نیاز به وحی به پایان رسیده است. از نظر اقبال، عقل استقرایی از همان آغاز و بلافاصله پس از رحلت پیامبر به جاي وحی نشسته است؛ بنابراین امامت و مهدویت را چندان با خاتمیت سازگار نمی‌داند<ref>[[رحیم لطیفی|لطیفی، رحیم]]، [[خاتمیت امامت و مهدویت (کتاب)|خاتمیت امامت و مهدویت]]، ص۲۲۴.</ref>.
[[اقبال لاهوری]] با نگاهی خاص و مطالعاتی که از [[فلسفه]] غرب دارد، عقل را جایگزین وحی کرده و ادامه [[زندگی اجتماعی]] و [[دینی]] [[بشر]] را به عقل [[تجربی]] استقرایی می‌‌سپارد. او بر این باورست که عقل در برابر [[دین]] و وحی قرار گرفته و با آمدن عقل استقرایی و [[بلوغ بشر]] به [[دوران جوانی]] و پشت سرگذاشتن [[دوران کودکی]]، دیگر نیاز به وحی به پایان رسیده است. از نظر اقبال، عقل استقرایی از همان آغاز و بلافاصله پس از [[رحلت پیامبر]] به جاي وحی نشسته است؛ بنابراین [[امامت و مهدویت]] را چندان با [[خاتمیت]] سازگار نمی‌داند<ref>[[رحیم لطیفی|لطیفی، رحیم]]، [[خاتمیت امامت و مهدویت (کتاب)|خاتمیت امامت و مهدویت]]، ص۲۲۴.</ref>.


در پاسخ به اقبال، استاد [[مرتضی مطهری|مطهری]] با توجه به معناي دقیق وحی و تفکیک ختم تبلیغی و تشریعی نبوت، جایگاه عقل در عصر خاتمیت را اینگونه ترسیم کرده است که عقل در کنار نقل است و هر دو از منابع دین محسوب شده‌اند، یعنی عقل می فهمد و کشف می کند که نقل چه گفته است. عقل و نقل همدوش هم، در خدمت وحی و دین هستند؛ در اندیشه استاد مطهري رسالت پیامبر پس از رحلت به دوش عقل و عالمان دین افتاده است که در عصر حضور و ظهور ائمه، آنان پیشگام عالمان دینی اند و در عصر غیبت، دیگر عالمان، با اتکاء به سخنان امامان معصوم(ع)، قرآن، سنت پیامبر(ص) و عقل به اجتهاد می‌پردازند<ref>[[رحیم لطیفی|لطیفی، رحیم]]، [[خاتمیت امامت و مهدویت (کتاب)|خاتمیت امامت و مهدویت]]، ص۲۲۴؛ مطهری، مرتضی، ختم نبوت، ص ۵۲-۵۳.</ref>.
در پاسخ به اقبال، [[استاد مطهری]] با توجه به معناي دقیق وحی و تفکیک ختم [[تبلیغی]] و [[تشریعی]] [[نبوت]]، جایگاه عقل در عصر خاتمیت را اینگونه ترسیم کرده است که عقل در کنار نقل است و هر دو از منابع دین محسوب شده‌اند، یعنی عقل می‌‌فهمد و [[کشف]] می‌‌کند که نقل چه گفته است. عقل و نقل همدوش هم، در [[خدمت]] وحی و دین هستند؛ در [[اندیشه]] استاد مطهري [[رسالت پیامبر]] پس از [[رحلت]] به دوش عقل و [[عالمان دین]] افتاده است که در [[عصر حضور]] و ظهور [[ائمه]]، آنان پیشگام [[عالمان]] دینی‌اند و در [[عصر غیبت]]، دیگر عالمان، با اتکاء به سخنان [[امامان معصوم]]{{ع}}، [[قرآن]]، [[سنت پیامبر]]{{صل}} و عقل به [[اجتهاد]] می‌پردازند<ref>رحیم لطیفی|لطیفی، رحیم، خاتمیت امامت و مهدویت (کتاب)|خاتمیت امامت و مهدویت، ص۲۲۴؛ مطهری، مرتضی، ختم نبوت، ص۵۲-۵۳.</ref>.


== دیدگاه [[کلامی]] [[علمای شیعه]] در زمینه [[خاتمیت]] ==
== دیدگاه [[کلامی]] علمای شیعه در زمینه خاتمیت ==
[[شیخ مفید]] دو دلیل برای [[خاتمیت پیامبر]] [[اسلام]] {{صل}} ذکر کرده است: اولاً [[آیات]] و [[روایات]]؛ از جمله [[آیه]] ۴۰ [[سوره احزاب]] و [[روایت نبوی]] {{صل}} {{متن حدیث|لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}، ثانیاً وی [[معتقد]] است عمومیت [[نبوت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مستلزم خاتمیت ایشان است؛ و گرنه برای همه [[مردم]] و [[مخلوقات]] فرستاده نمی‌شدند<ref>مفید، النکت الاعتقادیة، ص۳۸.</ref>. بنابراین پس از ایشان، به [[پیامبر]] دیگری نیاز نیست.
[[شیخ مفید]] دو دلیل برای [[خاتمیت پیامبر]] [[اسلام]]{{صل}} ذکر کرده است: اولاً [[آیات]] و [[روایات]]؛ از جمله [[آیه]] ۴۰ [[سوره احزاب]] و [[روایت نبوی]]{{صل}} {{متن حدیث|لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}، ثانیاً وی [[معتقد]] است عمومیت [[نبوت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} مستلزم [[خاتمیت]] ایشان است؛ و گرنه برای همه [[مردم]] و [[مخلوقات]] فرستاده نمی‌شدند<ref>مفید، النکت الاعتقادیة، ص۳۸.</ref>. بنابراین پس از ایشان، به [[پیامبر]] دیگری نیاز نیست.


[[شیخ طوسی]] با استناد به [[حدیث]] {{متن حدیث|لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}<ref>کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۰۷.</ref> و قول [[خدای تعالی]]: {{متن قرآن|وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> می‌فرماید:
[[شیخ طوسی]] با استناد به [[حدیث]] {{متن حدیث|لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}<ref>کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۰۷.</ref> و قول [[خدای تعالی]]: {{متن قرآن|وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> می‌فرماید:
از این لفظ و از قراین احوال فهمیده می‌شود که بعد از [[پیامبر اسلام]] {{صل}} [[پیامبری]] ابداً نخواهد آمد. در این الفاظ [[تأویل]] و تخصیصی وجود ندارد. منکر آن بدون [[شک]] منکر [[اجماع]] است<ref>طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۱۶۰.</ref>.
از این لفظ و از قراین احوال فهمیده می‌شود که بعد از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[پیامبری]] ابداً نخواهد آمد. در این الفاظ [[تأویل]] و تخصیصی وجود ندارد. منکر آن بدون [[شک]] منکر [[اجماع]] است<ref>طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۱۶۰.</ref>.


[[علامه حلی]] [[اعتقاد]] به خاتمیت پیامبر اسلام {{صل}} را [[واجب]]، و از [[ضروریات دین]] اسلام می‌داند<ref>علامه حلی، واجب الاعتقاد، ص۵۳.</ref> [[آیت‌الله]] مکارم شیرازی در این باره می‌نویسد:
[[علامه حلی]] [[اعتقاد]] به [[خاتمیت پیامبر]] [[اسلام]]{{صل}} را [[واجب]]، و از [[ضروریات دین]] اسلام می‌داند<ref>علامه حلی، واجب الاعتقاد، ص۵۳.</ref> [[آیت‌الله مکارم شیرازی]] در این باره می‌نویسد:
معنای «ضروری» این است که هر کس وارد صفوف [[مسلمین]] شود، به زودی می‌فهمد که همه [[مسلمانان]] به این مطلب [[عقیده]] دارند و از واضحات و مسلمات نزد آنان است؛ یعنی همان‌گونه که هر کس با مسلمانان سر و کار داشته باشد، می‌داند آنها از نظر مذهبی روی اصل «[[توحید]]» تأکید دارند همچنین می‌داند روی «خاتمیت پیامبر» نیز همگی توافق دارند و هیچ گروهی از مسلمانان، در [[انتظار]] آمدن پیامبر جدیدی نیستند<ref>مکارم شیرازی، پنجاه درس اصول عقاید برای جوانان، ص۲۱۵.</ref>.
معنای «ضروری» این است که هر کس وارد صفوف [[مسلمین]] شود، به زودی می‌فهمد که همه [[مسلمانان]] به این مطلب [[عقیده]] دارند و از واضحات و مسلمات نزد آنان است؛ یعنی همان‌گونه که هر کس با مسلمانان سر و کار داشته باشد، می‌داند آنها از نظر مذهبی روی اصل «[[توحید]]» تأکید دارند همچنین می‌داند روی «خاتمیت پیامبر» نیز همگی توافق دارند و هیچ گروهی از مسلمانان، در [[انتظار]] آمدن پیامبر جدیدی نیستند<ref>مکارم شیرازی، پنجاه درس اصول عقاید برای جوانان، ص۲۱۵.</ref>.


[[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> می‌فرماید:
[[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> می‌فرماید: مراد این است که پیامبر اسلام{{صل}} [[آخرین پیامبر]] است و نبوت، در وجود آن حضرت، خاتمه پیدا می‌کند. [[رسول]] کسی است که [[رسالت]] خدای تعالی را برای مردم حمل می‌کند و لازمه آن این است که با مرتفع شدن رسالت، نبوت مرتفع می‌شود؛ چون [[رسالت پیامبر]]، [[رسالت]] از [[اخبار غیبی]] است، با قطع شدن اخبار غیبی، رسالت نیز قطع می‌شود. در نتیجه روشن می‌شود که [[خاتم النبیین]]، مستلزم خاتم الرسل است<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۳۲۵.</ref>.
مراد این است که پیامبر اسلام {{صل}} [[آخرین پیامبر]] است و نبوت، در وجود آن [[حضرت]]، خاتمه پیدا می‌کند. [[رسول]] کسی است که [[رسالت]] [[خدای تعالی]] را برای [[مردم]] حمل می‌کند و لازمه آن این است که با مرتفع شدن رسالت، [[نبوت]] مرتفع می‌شود؛ چون [[رسالت پیامبر]]، رسالت از [[اخبار غیبی]] است، با قطع شدن اخبار غیبی، رسالت نیز قطع می‌شود. در نتیجه روشن می‌شود که [[خاتم النبیین]]، مستلزم خاتم الرسل است<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۳۲۵.</ref>.


ایشان در کتاب الشیعة فی الاسلام می‌فرماید: «آخرین [[پیغمبران]] [[خدا]] [[حضرت محمد]] {{صل}} است که صاحب کتاب و [[شریعت]] است و [[مسلمانان]] به وی [[ایمان]] آورده‌اند»<ref>طباطبایی، الشیعة فی الاسلام، ص۱۴۰.</ref>.
ایشان در کتاب الشیعة فی الاسلام می‌فرماید: «آخرین [[پیغمبران]] [[خدا]] [[حضرت محمد]]{{صل}} است که صاحب کتاب و [[شریعت]] است و [[مسلمانان]] به وی [[ایمان]] آورده‌اند»<ref>طباطبایی، الشیعة فی الاسلام، ص۱۴۰.</ref>.


[[شهید مطهری]] می‌فرماید:
[[شهید مطهری]] می‌فرماید: این مطلب که [[دین اسلام]] و [[شریعت اسلامی]] [[شریعت خاتم]] است، یعنی بعد از [[پیغمبر]] [[مقدس]] [[اسلام]]{{صل}}، دیگر [[پیغمبری]] هرگز نخواهد آمد، جزء [[ضروریات دین]] اسلام است. اگر کسی منکر [[خاتمیت]] بشود، منکر اسلام شده است<ref>مطهری، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۳۵.</ref>.
این مطلب که [[دین اسلام]] و [[شریعت اسلامی]] [[شریعت خاتم]] است، یعنی بعد از [[پیغمبر]] [[مقدس]] [[اسلام]] {{صل}}، دیگر [[پیغمبری]] هرگز نخواهد آمد، جزء [[ضروریات دین]] اسلام است. اگر کسی منکر [[خاتمیت]] بشود، منکر اسلام شده است<ref>مطهری، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۳۵.</ref>.


[[آیة الله جوادی آملی]] می‌فرماید:
[[آیة الله جوادی آملی]] می‌فرماید: [[قرآن]] و [[احادیث]] [[قطعی]]، دلالت دارد که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[خاتم پیامبران]] است و پس از او، [[پیامبر]] و شریعتی نخواهد آمد و [[امت اسلامی]] نیز اتفاق دارند که [[شریعت اسلام]] تا [[قیامت]] ادامه دارد. قرآن در این باره می‌فرماید: {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref><ref>جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ص۴۰۰.</ref>.
[[قرآن]] و [[احادیث]] [[قطعی]]، دلالت دارد که [[پیامبر اسلام]] {{صل}} [[خاتم پیامبران]] است و پس از او، [[پیامبر]] و شریعتی نخواهد آمد و [[امت اسلامی]] نیز اتفاق دارند که [[شریعت اسلام]] تا [[قیامت]] ادامه دارد. قرآن در این باره می‌فرماید: {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref><ref>جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ص۴۰۰.</ref>.


وی در [[تفسیر آیه]] مذکور می‌فرماید:
وی در [[تفسیر آیه]] مذکور می‌فرماید: واژه «خاتم» (به فتح «تاء» یا به کسر «تاء») دلالت دارد که باب [[نبوت]]، ختم شده و مهر خورده است و این [[مُهر]]، شکسته نخواهد شد و پیامبر دیگری، با شریعتی جدید، نخواهد آمد؛ چنان که هم‌خانواده‌های واژه «ختم» در قرآن، همچون «نختم»، «مختوم» و «ختام»، به همین معناست؟ یعنی بر پایان و آخر رسیدن و مُهر کردن و نهایت یافتن دلالت دارد. [[روایات]] وارد شده از پیامبر{{صل}} و [[خاندان]] او{{عم}} نیز بر همین معنا پای فشرده است که ذکر آنها خارج از موضوع کتاب است و تنها به ذکر یک [[روایت]] از [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} اکتفا می‌شود که خطاب به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}؛ «ای علی، [[مقام]] تو در مقایسه با من، مانند [[مقام وزارت]] [[هارون]] برای [[موسی]] است؛ مگر آنکه هارون [[پیامبر]] بود و تو پیامبر نیستی؛ زیرا پس از من، پیامبر و [[دین]] جدیدی نخواهد آمد»<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ص۲۳۶.</ref>.<ref>[[حسن علی محمودی|محمودی، حسن علی]]، [[شیعه و خاتمیت (مقاله)| مقاله «شیعه و خاتمیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص۵۳.</ref>
واژه «خاتم» (به [[فتح]] «تاء» یا به کسر «تاء») دلالت دارد که باب نبوت، ختم شده و مهر خورده است و این [[مُهر]]، شکسته نخواهد شد و پیامبر دیگری، با شریعتی جدید، نخواهد آمد؛ چنان که هم‌خانواده‌های واژه «ختم» در قرآن، همچون «نختم»، «مختوم» و «ختام»، به همین معناست؟ یعنی بر پایان و آخر رسیدن و مُهر کردن و نهایت یافتن دلالت دارد. [[روایات]] وارد شده از پیامبر {{صل}} و [[خاندان]] او {{عم}} نیز بر همین معنا پای فشرده است که ذکر آنها خارج از موضوع کتاب است و تنها به ذکر یک [[روایت]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} اکتفا می‌شود که خطاب به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}؛ «ای علی، [[مقام]] تو در مقایسه با من، مانند [[مقام وزارت]] [[هارون]] برای [[موسی]] است؛ مگر آنکه هارون [[پیامبر]] بود و تو پیامبر نیستی؛ زیرا پس از من، پیامبر و [[دین]] جدیدی نخواهد آمد»<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ص۲۳۶.</ref>.<ref>[[حسن علی محمودی|محمودی، حسن علی]]، [[شیعه و خاتمیت (مقاله)| مقاله «شیعه و خاتمیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۵۳.</ref>


مقصود از [[خاتمیت]] این است که پس از [[رسول]] گرامی {{صل}} دیگر [[پیامبری]] نخواهد آمد و باب [[وحی تشریعی]] به روی [[بشر]] بسته شده است. همچنین بر هیچ [[انسانی]]، وحیی که حامل [[تشریع]] حکمی و تعیین تکلیفی و تحلیل حرامی یا [[تحریم]] حلالی باشد، فرود نخواهد آمد.
مقصود از [[خاتمیت]] این است که پس از [[رسول]] گرامی{{صل}} دیگر [[پیامبری]] نخواهد آمد و باب [[وحی تشریعی]] به روی [[بشر]] بسته شده است. همچنین بر هیچ [[انسانی]]، وحیی که حامل [[تشریع]] حکمی و تعیین تکلیفی و تحلیل حرامی یا [[تحریم]] حلالی باشد، فرود نخواهد آمد.


آنچه بعد از [[ختم نبوت]]، برای همیشه، قطع می‌شود، مسئله [[وحی]] برای [[شریعت]] تازه یا تکمیل شریعت پیشین است؛ نه هر گونه [[ارتباط]] با ماورای [[جهان]] [[طبیعت]]؛ زیرا هم [[امامان]] با [[عالم غیب]] ارتباط دارند، و هم [[مؤمنان]] راستینی که بر اثر [[تهذیب نفس]] حجاب‌ها را از [[دل]] کنار زده‌اند و به [[مقام]] [[کشف و شهود]] نائل گشته‌اند.
آنچه بعد از [[ختم نبوت]]، برای همیشه، قطع می‌شود، مسئله [[وحی]] برای [[شریعت]] تازه یا تکمیل شریعت پیشین است؛ نه هر گونه ارتباط با ماورای [[جهان طبیعت]]؛ زیرا هم [[امامان]] با [[عالم غیب]] ارتباط دارند، و هم [[مؤمنان]] راستینی که بر اثر [[تهذیب نفس]] حجاب‌ها را از [[دل]] کنار زده‌اند و به مقام [[کشف و شهود]] نائل گشته‌اند.


آری! [[شیعه]] [[معتقد]] است [[امامان معصوم]] {{عم}}، به [[علم غیب]]، با [[خدای تعالی]] ارتباط دارند؛ اما این امر غیر از این است که بگوییم فرشته‌ای بالاتر از [[جبرئیل]] بر آنان نازل می‌شود یا بگوییم بر آنان وحی می‌شود. در حالی که از مسلمات [[دین]] [[شیعه امامیه]]، [[انقطاع وحی]] بعد از [[پیامبر اسلام]] {{صل}} است؛ چنان که علی {{ع}} بعد از فوت [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود:
آری! [[شیعه]] [[معتقد]] است [[امامان معصوم]]{{عم}}، به [[علم غیب]]، با [[خدای تعالی]] ارتباط دارند؛ اما این امر غیر از این است که بگوییم فرشته‌ای بالاتر از [[جبرئیل]] بر آنان نازل می‌شود یا بگوییم بر آنان وحی می‌شود. در حالی که از مسلمات دین [[شیعه امامیه]]، [[انقطاع وحی]] بعد از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} است؛ چنان که علی{{ع}} بعد از فوت [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۳۵ و ۳۵۵.</ref>؛ پدر و مادرم به فدایت ای رسول خدا، با [[مرگ]] تو [[نبوت]] و [[اخبار]] [[آسمان]] و عالم غیب قطع شد، در حالی که با مرگ غیر تو (سایر [[انبیا]]) قطع نشده بود.
{{متن حدیث|بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۳۵ و ۳۵۵.</ref>؛
[[پدر]] و مادرم به فدایت ای رسول خدا، با [[مرگ]] تو [[نبوت]] و [[اخبار]] [[آسمان]] و عالم غیب قطع شد، در حالی که با مرگ غیر تو (سایر [[انبیا]]) قطع نشده بود.


اما [[ارتباط با عالم غیب]] چیزی است که در طول [[تاریخ]]، گروهی از شخصیت‌های والای [[الهی]]، از آن بهره‌مند بوده‌اند. [[قرآن]] از افرادی خبر می‌دهد که [[پیامبر]] نبودند؛ ولی اسراری از [[جهان غیب]] بر آنها [[الهام]] می‌شد؛ چنان که درباره مصاحب [[موسی]] ([[خضر]])، که چند صباحی او را [[آموزش]] داد، چنین می‌فرماید:
اما ارتباط با عالم غیب چیزی است که در طول [[تاریخ]]، گروهی از شخصیت‌های والای [[الهی]]، از آن بهره‌مند بوده‌اند. [[قرآن]] از افرادی خبر می‌دهد که [[پیامبر]] نبودند؛ ولی اسراری از [[جهان غیب]] بر آنها [[الهام]] می‌شد؛ چنان که درباره مصاحب [[موسی]] ([[خضر]])، که چند صباحی او را [[آموزش]] داد، چنین می‌فرماید: {{متن قرآن|آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا}}<ref>«و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.</ref>.
{{متن قرآن|آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا}}<ref>«و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.</ref>.


نیز درباره یکی از [[کارگزاران]] [[سلیمان]] - [[آصف بن برخیا]] - یادآور می‌شود:
نیز درباره یکی از [[کارگزاران]] [[سلیمان]] - [[آصف بن برخیا]] - یادآور می‌شود: {{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ}}<ref>«آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم» سوره نمل، آیه ۴۰.</ref>.
{{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ}}<ref>«آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم» سوره نمل، آیه ۴۰.</ref>.


این افراد [[علم]] خود را از طریق عادی نیاموخته بودند، بلکه به تعبیر [[قرآن]] [[علم لدنی]] داشتند: {{متن قرآن|عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا}}<ref>«و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.</ref>. بنابراین [[نبی]] نبودن، مانع از آن نیست که برخی از انسان‌های والا مورد خطاب [[الهام الهی]] قرار گیرند.
این افراد [[علم]] خود را از طریق عادی نیاموخته بودند، بلکه به تعبیر قرآن [[علم لدنی]] داشتند: {{متن قرآن|عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا}}<ref>«و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.</ref>. بنابراین [[نبی]] نبودن، مانع از آن نیست که برخی از انسان‌های والا مورد خطاب [[الهام الهی]] قرار گیرند.


در [[احادیث اسلامی]]، که [[فریقین]] نقل کرده‌اند، این‌گونه افراد را [[محدث]] می‌گویند؛ یعنی کسانی که بدون اینکه [[پیامبر]] باشند، [[فرشتگان]] با آنها سخن می‌گویند. [[بخاری]] از پیامبر {{صل}} نقل می‌کند که فرمود:
در [[احادیث اسلامی]]، که [[فریقین]] نقل کرده‌اند، این‌گونه افراد را [[محدث]] می‌گویند؛ یعنی کسانی که بدون اینکه پیامبر باشند، [[فرشتگان]] با آنها سخن می‌گویند. [[بخاری]] از پیامبر{{صل}} نقل می‌کند که فرمود: {{متن حدیث|لقد كان فيمن كان قبلكم من بني اسرائيل رجال يكلمون من غير أن يكونوا أنبياء}}<ref>بخاری، صحیح البخاری، ج۵، ص۱۲.</ref>. قبل از شما، در [[بنی‌اسرائیل]]، کسانی بودند که [فرشتگان] با آنها سخن می‌گفتند؛ بدون اینکه پیامبر باشند.
{{متن حدیث|لقد كان فيمن كان قبلكم من بني اسرائيل رجال يكلمون من غير أن يكونوا أنبياء}}<ref>بخاری، صحیح البخاری، ج۵، ص۱۲.</ref>.
قبل از شما، در [[بنی‌اسرائیل]]، کسانی بودند که [فرشتگان] با آنها سخن می‌گفتند؛ بدون اینکه پیامبر باشند.


ثانیاً [[ائمه اهل بیت]] {{عم}}، بعد از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} [[مرجع]] [[علمی]] [[امت]] در [[تبیین معارف الهی]] و [[احکام دینی]] بودند. بعضی از پرسش‌هایی که پاسخ آن در [[احادیث نبوی]] {{صل}} یا [[کتاب علی]] {{ع}} وجود نداشت، از طریق [[الهام]] و [[آموزش]] [[غیبی]] پاسخ می‌دادند. از این بیان می‌توان نتیجه گرفت کسانی که چنین اشکالی را مطرح می‌کنند، بین [[وحی تشریعی]] و [[الهامات]] [[الهی]] فرقی نگذاشته و [[تصور]] می‌کنند به هر فردی که الهام می‌شود، او نبی خواهد بود. حال آنکه محدث بودن، یکی از [[مقامات]] انسان‌های والاست که با اینکه نبی نیستند، فرشتگان با آنها سخن می‌گویند. چنان‌که یادآور شدیم مصاحب [[موسی]]، به تعبیر قرآن، علم لدنی<ref>{{متن قرآن|وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا}} «و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.</ref> داشت؛ ولی نبی نبود.
ثانیاً [[ائمه اهل بیت]]{{عم}}، بعد از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} [[مرجع علمی]] [[امت]] در [[تبیین معارف الهی]] و [[احکام دینی]] بودند. بعضی از پرسش‌هایی که پاسخ آن در [[احادیث نبوی]]{{صل}} یا [[کتاب علی]]{{ع}} وجود نداشت، از طریق الهام و آموزش [[غیبی]] پاسخ می‌دادند. از این بیان می‌توان نتیجه گرفت کسانی که چنین اشکالی را مطرح می‌کنند، بین [[وحی تشریعی]] و [[الهامات]] [[الهی]] فرقی نگذاشته و تصور می‌کنند به هر فردی که [[الهام]] می‌شود، او [[نبی]] خواهد بود. حال آنکه [[محدث]] بودن، یکی از [[مقامات]] انسان‌های والاست که با اینکه نبی نیستند، [[فرشتگان]] با آنها سخن می‌گویند. چنان‌که یادآور شدیم مصاحب [[موسی]]، به تعبیر [[قرآن]]، [[علم لدنی]]<ref>{{متن قرآن|وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا}} «و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.</ref> داشت؛ ولی نبی نبود.


[[فیلسوف]] و دانشمند معروف [[شیعه]]، [[صدرالمتألهین]] شیرازی، در [[مفاتیح الغیب]] چنین می‌گوید:
[[فیلسوف]] و دانشمند معروف [[شیعه]]، [[صدرالمتألهین]] شیرازی، در [[مفاتیح الغیب]] چنین می‌گوید: [[وحی]] یعنی [[نزول]] [[فرشته]] بر گوش و [[دل]]، به منظور [[مأموریت]] و [[پیامبری]] هرچند منقطع شده است و فرشته‌ای بر کسی نازل نمی‌شود و او را [[مأمور]] اجرای فرمانی نمی‌کند؛ زیرا به [[حکم]] {{متن قرآن|أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> آنچه از این راه باید به [[بشر]] برسد، رسیده است؛ ولی باب الهام و [[اشراق]] هرگز بسته نشده و نخواهد شد. ممکن نیست این راه مسدود گردد<ref>صدرالدین شیرازی، مفاتیح الغیب، ص۱۳.</ref>.
[[وحی]] یعنی [[نزول]] [[فرشته]] بر گوش و [[دل]]، به منظور [[مأموریت]] و [[پیامبری]] هرچند منقطع شده است و فرشته‌ای بر کسی نازل نمی‌شود و او را [[مأمور]] اجرای فرمانی نمی‌کند؛ زیرا به [[حکم]] {{متن قرآن|أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> آنچه از این راه باید به [[بشر]] برسد، رسیده است؛ ولی باب [[الهام]] و [[اشراق]] هرگز بسته نشده و نخواهد شد. ممکن نیست این راه مسدود گردد<ref>صدرالدین شیرازی، مفاتیح الغیب، ص۱۳.</ref>.


[[شیعیان]] امامانشان را [[نبی]] نمی‌دانند؛ اما آنان را [[حافظان]] [[شریعت]] و [[مرجع]] [[علمی]] بعد از [[رسول خدا]] {{صل}} می‌شناسند و باب الهام را بر آنها باز می‌دانند.. این معنا هیچ تعارضی با [[ختم نبوت]] و [[انقطاع وحی]] [[تشریعی]] ندارد. تعارضی که نویسنده میان ختم نبوت و [[مرجعیت علمی]] [[امامان معصوم]] {{عم}} [[تصور]] کرده است، حاکی از آن است که وی مصادر [[علوم]] آنان را در نظر نگرفته یا از آنها [[آگاه]] نبوده است.<ref>[[حسن علی محمودی|محمودی، حسن علی]]، [[شیعه و خاتمیت (مقاله)| مقاله «شیعه و خاتمیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۷۱.</ref>
[[شیعیان]] امامانشان را نبی نمی‌دانند؛ اما آنان را [[حافظان]] [[شریعت]] و [[مرجع علمی]] بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} می‌شناسند و باب الهام را بر آنها باز می‌دانند.. این معنا هیچ تعارضی با [[ختم نبوت]] و [[انقطاع وحی]] [[تشریعی]] ندارد. تعارضی که نویسنده میان ختم نبوت و [[مرجعیت علمی]] [[امامان معصوم]]{{عم}} تصور کرده است، حاکی از آن است که وی مصادر [[علوم]] آنان را در نظر نگرفته یا از آنها [[آگاه]] نبوده است<ref>[[حسن علی محمودی|محمودی، حسن علی]]، [[شیعه و خاتمیت (مقاله)| مقاله «شیعه و خاتمیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)| موسوعه رد شبهات ج۱۳]]، ص۷۱.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۳٬۲۵۵

ویرایش