عصمت حضرت یوسف در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

 
(۲۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


'''عصمت حضرت یوسف {{ع}}''' به معنای مصونیت ایشان از هر [[گناه]] و [[خطا]] و اشتباهی است. به طور کلی عصمت حضرت یوسف{{ع}} با استناد به براهین عقلی و [[ادله]] [[نقلی]] که در اثبات عصمت سایر انبیا از آنها بهره گرفته می‌شود قابل اثبات است. به عنوان نمونه [[برهان حفظ شریعت]]، [[برهان لطف]]، [[برهان تسلسل]]، [[برهان]] [[وجوب]] [[اطاعت از پیامبر]]، برخی از براهین عقلی عصمت آن حضرت هستند. همچنین است استناد به آیات و روایاتی که در آنها خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند.
'''عصمت حضرت یوسف {{ع}}''' به معنای مصونیت ایشان از هر [[گناه]] و [[خطا]] و اشتباهی است. به طور کلی عصمت حضرت یوسف{{ع}} با استناد به براهین عقلی و [[ادله]] [[نقلی]] که در اثبات عصمت سایر انبیا از آنها بهره گرفته می‌شود قابل اثبات است. به عنوان نمونه [[برهان حفظ شریعت]]، [[برهان لطف]]، [[برهان تسلسل]]، [[برهان]] [[وجوب]] [[اطاعت از پیامبر]]، برخی از براهین عقلی عصمت آن حضرت هستند. همچنین است استناد به آیات و روایاتی که در آنها خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند.


== معناشناسی [[عصمت]] ==
== معناشناسی [[عصمت]] ==
خط ۱۹: خط ۱۹:
== ادله اثبات عصمت حضرت یوسف{{ع}} ==
== ادله اثبات عصمت حضرت یوسف{{ع}} ==
=== براهین عقلی ===
=== براهین عقلی ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)| دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|اثبات عصمت پیامبران در کلام اسلامی}}
{{اصلی|اثبات عصمت پیامبران در کلام اسلامی}}
از آنجا که [[حضرت یوسف]]{{ع}} یکی از [[انبیای الهی]] است؛ لذا می‌توان جهت [[اثبات عصمت]] آن حضرت به همان براهین عقلی که [[متکلمان]] در [[اثبات عصمت انبیا]] به آنها استناد کرده‌اند، استناد نمود که بارزترین آنها عبارت‌اند از: [[برهان امتناع تسلسل]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[امیر دیوانی]]؛ [[محمد سعیدی مهر]]؛ [[علی رضا امینی]] و [[محسن جوادی]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی ج۲]]، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>، برهان لزوم هدایت بشر، برهان نقض غرض<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۳.</ref>، [[برهان]] وجوب اطاعت از معصوم<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>، [[برهان حفظ شریعت]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> برهان لزوم اطمینان<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳؛ [[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>، [[برهان لطف]] <ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref> و غیره.
از آنجا که [[حضرت یوسف]]{{ع}} یکی از [[انبیای الهی]] است؛ لذا می‌توان جهت [[اثبات عصمت]] آن حضرت به همان براهین عقلی که [[متکلمان]] در [[اثبات عصمت انبیا]] به آنها استناد کرده‌اند، استناد نمود که بارزترین آنها عبارت‌اند از: [[برهان امتناع تسلسل]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[امیر دیوانی]]؛ [[محمد سعیدی مهر]]؛ [[علی رضا امینی]] و [[محسن جوادی]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی ج۲]]، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>، برهان لزوم هدایت بشر، برهان نقض غرض<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۳.</ref>، [[برهان]] وجوب اطاعت از معصوم<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>، [[برهان حفظ شریعت]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> برهان لزوم اطمینان<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳؛ [[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>، [[برهان لطف]]<ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref> و غیره.


=== ادله نقلی ===
=== ادله نقلی ===
==== ادله قرآنی ====
==== ادله قرآنی ====
در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند. کلیت این [[آیات]] شامل [[حضرت یوسف]]{{ع}} نیز شده و بر اساس آنها، [[عصمت]] آن حضرت نیز ثابت می‌گردد.
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)| دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند. کلیت این [[آیات]] شامل [[حضرت یوسف]]{{ع}} نیز شده و بر اساس آنها، [[عصمت]] آن حضرت نیز ثابت می‌گردد.


===== عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]] =====
===== عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]] =====
به عنوان نمونه [[خدای متعال]] در آیه‌ای خطاب به شيطان مى‌فرمايد: {{متن قرآن|إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ}}<ref>«قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>. فراز: {{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ}}، نكره در سياق نفى و مفيد عموم است، در نتيجه هر گونه سيطره و تصرف شيطان به هر نحوى از انحاء از [[بندگان]] حقيقى [[خداوند]] را منتفی می‌کند. از طرفی عمومیت این فراز از [[آیه]]، قرینه است بر اینکه مراد از «[[عبادی]]»، صرفا بندگان [[خالص]] و [[حقیقی]] خداوند است و نه گنه‌کاران یا کسانی که در [[زندگی]] خویش مرتکب برخی [[گناهان]] شده‌اند. با این بیان، مراد از اثر، اعم از [[ارتکاب معاصی]]، خطا، اشتباه و نسیان است که از تأثیر [[وسوسه‌های ابلیس]] نشأت می‌گیرد. بدیهی است که انتفای اثر صرفا به معنای [[نفی]] تأثیر [[وسوسه]] در [[عبادالله]] است و نه نفی خروج ایشان از دایره وسوسه‌های ابلیس. همین معنا در آیه دیگری از [[قرآن کریم]] و با بیان دیگر نیز آمده و تسلط شیطان بر مؤمنانی که به [[خدا]] [[توکل]] می‌کنند را نفی نموده است که حقیقت عصمت را در بندگان [[واقعی]] خدا، [[ثابت]] می‌نماید<ref>سوره نحل، آیات ۹۹ و ۱۰۰.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>
به عنوان نمونه [[خدای متعال]] در آیه‌ای خطاب به شيطان مى‌فرمايد: {{متن قرآن|إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ}}<ref>«قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>. فراز: {{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ}}، نكره در سياق نفى و مفيد عموم است، در نتيجه هر گونه سيطره و تصرف شيطان به هر نحوى از انحاء از [[بندگان]] حقيقى [[خداوند]] را منتفی می‌کند. از طرفی عمومیت این فراز از [[آیه]]، قرینه است بر اینکه مراد از «[[عبادی]]»، صرفا بندگان [[خالص]] و [[حقیقی]] خداوند است و نه گنه‌کاران یا کسانی که در [[زندگی]] خویش مرتکب برخی [[گناهان]] شده‌اند. با این بیان، مراد از اثر، اعم از [[ارتکاب معاصی]]، خطا، اشتباه و نسیان است که از تأثیر [[وسوسه‌های ابلیس]] نشأت می‌گیرد. بدیهی است که انتفای اثر صرفا به معنای [[نفی]] تأثیر [[وسوسه]] در [[عبادالله]] است و نه نفی خروج ایشان از دایره وسوسه‌های ابلیس. همین معنا در آیه دیگری از [[قرآن کریم]] و با بیان دیگر نیز آمده و تسلط شیطان بر مؤمنانی که به [[خدا]] [[توکل]] می‌کنند را نفی نموده است که حقیقت عصمت را در بندگان واقعی خدا، [[ثابت]] می‌نماید<ref>سوره نحل، آیات ۹۹ و ۱۰۰.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>


===== اصطفای الهی پیامبران =====
===== اصطفای الهی پیامبران =====
خط ۳۵: خط ۳۹:


===== امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]] =====
===== امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]] =====
[[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس [[قواعد]] [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است.؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمی‌شود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، [[نسیان]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم [[ارتکاب معاصی]] دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از [[انبیا]] {{عم}}، [[معتقد]] شویم، غرض از ارسال [[نبی]] یا [[رسول]] نقض شده و [[اطمینان]] به گفتار و [[کردار]] [[انبیا]] و [[رسل]] {{عم}} در نظر مکلفین به [[اطاعت]] به صورت کامل محقق نخواهد شد<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
[[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس قواعد [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است.؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمی‌شود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، نسیان، [[خطا]] و [[اشتباه]] است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم [[ارتکاب معاصی]] دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از [[انبیا]] {{عم}}، [[معتقد]] شویم، غرض از ارسال [[نبی]] یا [[رسول]] نقض شده و [[اطمینان]] به گفتار و [[کردار]] [[انبیا]] و [[رسل]] {{عم}} در نظر مکلفین به [[اطاعت]] به صورت کامل محقق نخواهد شد<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.


===== معرفی [[پیامبران]] به عنوان الگوی [[حسنه]] =====
===== معرفی [[پیامبران]] به عنوان الگوی [[حسنه]] =====
خط ۴۶: خط ۵۰:


===== آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند =====
===== آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند =====
در [[قرآن کریم]] از [[عصمت]] و [[امانتداری]] [[فرشتۀ وحی]] [[سخن]] گفته شده است به نحوی که [[خداوند]] دربارۀ آنان فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>، بنابراین اگر حاملِ اول [[وحی]] یعنی [[فرشتگان]] از جمله [[جبرئیل]] دارای [[عصمت]] باشد، حامل دیگر آن یعنی [[پیامبر]] هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن [[عصمت]] همانطور که نقض [[امانتداری]] [[فرشته وحی]] محسوب می‌‌شود، نقض [[امانتداری]] [[پیامبران]] هم خواهد بود<ref>ر. ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۱۹ - ۲۲۱. </ref>.
در [[قرآن کریم]] از [[عصمت]] و [[امانتداری]] [[فرشتۀ وحی]] [[سخن]] گفته شده است به نحوی که [[خداوند]] دربارۀ آنان فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>، بنابراین اگر حاملِ اول [[وحی]] یعنی [[فرشتگان]] از جمله [[جبرئیل]] دارای [[عصمت]] باشد، حامل دیگر آن یعنی [[پیامبر]] هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن [[عصمت]] همانطور که نقض [[امانتداری]] فرشته وحی محسوب می‌‌شود، نقض [[امانتداری]] [[پیامبران]] هم خواهد بود<ref>ر. ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۱۹ - ۲۲۱. </ref>.


==== ادله روایی ====
==== ادله روایی ====
خط ۵۷: خط ۶۱:
== توهم تعارض برخی [[آیات]] با عصمت حضرت یوسف{{ع}} ==
== توهم تعارض برخی [[آیات]] با عصمت حضرت یوسف{{ع}} ==
=== آیه ۲۴ سوره یوسف ===
=== آیه ۲۴ سوره یوسف ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا آیه ۲۴ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت دارد؟ (پرسش)| آیا آیه ۲۴ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت دارد؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
'''تبیین شبهه'''
'''تبیین شبهه'''


خط ۶۷: خط ۷۳:
با این حال برخی [[مفسران اهل سنت]] در قرون بعد دیدگاه مفسران نخستین درباره فقره «همّ بها» را که تنها شاهدی بر آماده شدن حضرت یوسف {{ع}} برای انجام دادن [[گناه]] بود، برنتافته و تلاش کرده‌اند معانی دیگری برای آیه ارائه کنند<ref>ر.ک: اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۳۲۷؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۸، ص۴۳۹-۴۴۲. نیز ر.ک: عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۳، ص۱۶۰؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۶، ص۴۰۴؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱۲، ص۱۳۰؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، تفسیر الوسیط، ج۲، ص۱۱۰۲.</ref>. از سوی دیگر، مفسران [[شیعی]] از همان آغاز تاکنون آماده شدن [[حضرت یوسف]] {{ع}} برای انجام دادن کار [[پلید]] را از ساحت آن حضرت دور دانسته‌اند و وجوه دیگری را برای تبیین معنای «هم» بیان کرده‌اند<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱، ص۱۲۰-۱۲۳؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۴۲-۳۴۳؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۱۱، ص۴۷-۴۸؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۱۲۸-۱۲۹.</ref>. به طور کلی درباره این [[آیه]] می‌توان گفت که نه تنها [[مفسران شیعه]] و [[سنی]] در قرون پس از عصر نبوی [[اعتقادی]] به ارتکاب گناه حضرت یوسف{{ع}} نداشته‌اند، بلکه گزارشی که نشان [[اعتقاد]] [[مسلمانان]] نخستین به این امر باشد نیز به چشم نمی‌خورد»<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۶۵.</ref>
با این حال برخی [[مفسران اهل سنت]] در قرون بعد دیدگاه مفسران نخستین درباره فقره «همّ بها» را که تنها شاهدی بر آماده شدن حضرت یوسف {{ع}} برای انجام دادن [[گناه]] بود، برنتافته و تلاش کرده‌اند معانی دیگری برای آیه ارائه کنند<ref>ر.ک: اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۳۲۷؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۸، ص۴۳۹-۴۴۲. نیز ر.ک: عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۳، ص۱۶۰؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۶، ص۴۰۴؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱۲، ص۱۳۰؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، تفسیر الوسیط، ج۲، ص۱۱۰۲.</ref>. از سوی دیگر، مفسران [[شیعی]] از همان آغاز تاکنون آماده شدن [[حضرت یوسف]] {{ع}} برای انجام دادن کار [[پلید]] را از ساحت آن حضرت دور دانسته‌اند و وجوه دیگری را برای تبیین معنای «هم» بیان کرده‌اند<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱، ص۱۲۰-۱۲۳؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۴۲-۳۴۳؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۱۱، ص۴۷-۴۸؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۱۲۸-۱۲۹.</ref>. به طور کلی درباره این [[آیه]] می‌توان گفت که نه تنها [[مفسران شیعه]] و [[سنی]] در قرون پس از عصر نبوی [[اعتقادی]] به ارتکاب گناه حضرت یوسف{{ع}} نداشته‌اند، بلکه گزارشی که نشان [[اعتقاد]] [[مسلمانان]] نخستین به این امر باشد نیز به چشم نمی‌خورد»<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۶۵.</ref>


با این توضیح باید گفت: این آیه چگونگی و علّت [[نجات]] یوسف از دام و [[نیرنگ]] [[زلیخا]] را تبیین می‌کند. بدین ترتیب که چون [[حضرت یوسف]] از [[بندگان]] [[مخلَص]] خداوند بود، خداوند [[برهان]] خویش را به او نمایاند تا از [[زشتی]] و فحشایی که از او خواسته شده بود، نجات یابد. این آیه علاوه بر اینکه هیچ اشعاری به عدم [[عصمت]] یوسف‌{{ع}} ندارد، خود [[بهترین]] [[دلیل]] بر عصمت آن حضرت می‌باشد؛ زیرا بر اساس مدلول این آیه، نه تنها یوسف [[مرتکب گناه]] نگردید، بلکه قصد آن را نیز نکرد. چرا که بندگان مخلَص خداوند به لحاظ برخورداری از "برهان [[ربّ]]" از ارتکاب هر گونه [[گناه]] و فحشا و نیز قصد آن در امانند<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص ۲۱۴-۲۱۷.</ref>. از این رو این آیه نشان می‌دهد که یک پایه عصمت پیامبران، علم و نفس قدسی شخص [[معصوم]] است و پایه دوم، لطف و عنایت الهی است<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۳۰۳ و ۳۰۴.</ref>.
با این توضیح باید گفت: این آیه چگونگی و علّت [[نجات]] یوسف از دام و [[نیرنگ]] [[زلیخا]] را تبیین می‌کند. بدین ترتیب که چون [[حضرت یوسف]] از [[بندگان]] مخلَص خداوند بود، خداوند [[برهان]] خویش را به او نمایاند تا از [[زشتی]] و فحشایی که از او خواسته شده بود، نجات یابد. این آیه علاوه بر اینکه هیچ اشعاری به عدم [[عصمت]] یوسف‌{{ع}} ندارد، خود [[بهترین]] [[دلیل]] بر عصمت آن حضرت می‌باشد؛ زیرا بر اساس مدلول این آیه، نه تنها یوسف [[مرتکب گناه]] نگردید، بلکه قصد آن را نیز نکرد. چرا که بندگان مخلَص خداوند به لحاظ برخورداری از "برهان [[ربّ]]" از ارتکاب هر گونه [[گناه]] و فحشا و نیز قصد آن در امانند<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص ۲۱۴-۲۱۷.</ref>. از این رو این آیه نشان می‌دهد که یک پایه عصمت پیامبران، علم و نفس قدسی شخص [[معصوم]] است و پایه دوم، لطف و عنایت الهی است<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۳۰۳ و ۳۰۴.</ref>.


با توجه به آنچه گفته شد می‌توان پاسخ‌های زیر را به شبهه عدم عصمت حضرت یوسف {{ع}} داد
با توجه به آنچه گفته شد می‌توان پاسخ‌های زیر را به شبهه عدم عصمت حضرت یوسف {{ع}} داد
خط ۱۰۴: خط ۱۱۰:
# [[حضرت یعقوب]] {{ع}} بر [[حضرت یوسف]] {{ع}} نمایان شد، اما تأثیری در او نداشت؛ تا اینکه [[جبرئیل]] با پای خود ضربه‌ای بر او وارد ساخت که میل جنسی او فرو ریخت<ref>ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۲، ص۳۳۴؛ علاءالدین علی بن محمد خازن، لباب التأویل فی معانی التنزیل: تفسیر الخازن، ج۲، جزء ۳، ص۲۷۶.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۳۰-۲۴۱.</ref>
# [[حضرت یعقوب]] {{ع}} بر [[حضرت یوسف]] {{ع}} نمایان شد، اما تأثیری در او نداشت؛ تا اینکه [[جبرئیل]] با پای خود ضربه‌ای بر او وارد ساخت که میل جنسی او فرو ریخت<ref>ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۲، ص۳۳۴؛ علاءالدین علی بن محمد خازن، لباب التأویل فی معانی التنزیل: تفسیر الخازن، ج۲، جزء ۳، ص۲۷۶.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۳۰-۲۴۱.</ref>


=== آیه 70 سوره یوسف ===
=== آیه ۷۰ سوره یوسف ===
یکی از آیاتی که توهم [[معصوم]] نبودن [[حضرت یوسف]]{{ع}} را برای برخی به وجود آورده [[آیه]] ۷۰ [[سوره یوسف]] است که می‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ}} <ref>«چون بار آن قافله را مهیا ساخت جام (زرین شاه) را در رحل برادر نهاد و آن‌گاه از غلامان منادیی ندا کرد که ای اهل قافله، شما بی‌شک دزدید». سوره یوسف، آیه ۷۰.</ref>.
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا آیه ۷۰ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت می‌کند؟ (پرسش)| آیا آیه ۷۰ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
یکی از آیاتی که توهم [[معصوم]] نبودن [[حضرت یوسف]]{{ع}} را برای برخی به وجود آورده [[آیه]] ۷۰ [[سوره یوسف]] است که می‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ}}<ref>«چون بار آن قافله را مهیا ساخت جام (زرین شاه) را در رحل برادر نهاد و آن‌گاه از غلامان منادیی ندا کرد که ای اهل قافله، شما بی‌شک دزدید». سوره یوسف، آیه ۷۰.</ref>.


[[قرآن]] در جریان [[نقل]] داستان [[حضرت یوسف]]{{ع}} می‌فرماید: [[یوسف]] جام زرین [[فرعون]] [[مصر]] را به هر نیتی مخفیانه و بدون اطلاع برادر خود، در بار او گذاشت و با این [[کار]] هم یک شیء گرانبها را از [[قصر ]][[فرعون]] [[مصر]] [[سرقت]] کرد و هم موجب گرفتار شدن [[برادر]] خود گشت و روشن است که چنین عملی لغزشی حتمی و گناهی غیر قابل [[انکار]] است که با [[عصمت]] منافات دارد.
[[قرآن]] در جریان [[نقل]] داستان [[حضرت یوسف]]{{ع}} می‌فرماید: [[یوسف]] جام زرین [[فرعون]] [[مصر]] را به هر نیتی مخفیانه و بدون اطلاع برادر خود، در بار او گذاشت و با این [[کار]] هم یک شیء گرانبها را از [[قصر]] [[فرعون]] [[مصر]] [[سرقت]] کرد و هم موجب گرفتار شدن [[برادر]] خود گشت و روشن است که چنین عملی لغزشی حتمی و گناهی غیر قابل [[انکار]] است که با [[عصمت]] منافات دارد.


«'''پاسخ نخست: [[آگاه]] بودن [[بنیامین]] از آغاز، و [[رضایت]] دیگر [[برادران]] در پایان''': [[حضرت یوسف]] {{ع}} پیش‌تر با برادرش در مورد این ماجرا [[گفت‌وگو]] کرده بود و بنیامین از اینکه با اجرای این نقشه می‌تواند در کنار برادرش یوسف {{ع}} بماند، [[خشنود]] بود<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۳۹؛ سمیح عاطف زین، التفسیر الموضوعی للقرآن الکریم، ج۲، ص۳۶۲.</ref>. از سویی دیگر، برادران هر چند از شنیدن این ندا ناراحت شدند، پس از [[بازرسی]]، از آنان رفع [[اتهام]] شد<ref>ر.ک: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج۶، ص۹۷.</ref>. در نهایت، این پیشامد را به فال [[نیک]] گرفتند؛ چراکه می‌دیدند [[برادری]] که نزد [[پدر]] [[جانشین]] یوسف {{ع}} شده بود، این چنین گرفتار می‌آید و دگربار پدر به [[فراق]] فرزند عزیزش (پس از فراق یوسف {{ع}}) [[مبتلا]] می‌شود<ref>ر.ک: محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۲، ص۲۴۵.</ref>. پس هیچ امر خلافی در اینجا اتفاق نیفتاده است.
'''پاسخ نخست: [[آگاه]] بودن [[بنیامین]] از آغاز و [[رضایت]] دیگر [[برادران]] در پایان''': [[حضرت یوسف]] {{ع}} پیش‌تر با برادرش در مورد این ماجرا گفت‌وگو کرده بود و بنیامین از اینکه با اجرای این نقشه می‌تواند در کنار برادرش یوسف {{ع}} بماند، [[خشنود]] بود<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۳۹؛ سمیح عاطف زین، التفسیر الموضوعی للقرآن الکریم، ج۲، ص۳۶۲.</ref>. از سویی دیگر، برادران هر چند از شنیدن این ندا ناراحت شدند، پس از بازرسی، از آنان رفع [[اتهام]] شد<ref>ر.ک: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج۶، ص۹۷.</ref>. در نهایت، این پیشامد را به فال [[نیک]] گرفتند؛ چراکه می‌دیدند [[برادری]] که نزد پدر [[جانشین]] یوسف {{ع}} شده بود، این چنین گرفتار می‌آید و دگربار پدر به فراق فرزند عزیزش (پس از فراق یوسف {{ع}}) [[مبتلا]] می‌شود<ref>ر.ک: محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۲، ص۲۴۵.</ref>. پس هیچ امر خلافی در اینجا اتفاق نیفتاده است.
به بیانی دیگر، [[برادر]] آن [[حضرت]] (بنیامین) چون از نقشه اصلی آگاه بود، دم برنیاورد. وی می‌دانست این ندا تهی از [[حقیقت]] است، ولی چون دیگر برادران از [[راز]] آن باخبر نبودند، آن ندا را نوعی اتهام پنداشتند. معنای [[سرقت]] هم این است که این جام در اثاثیه یکی از شماست که با تفحص بدان دست یافته می‌شود<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۲۲۲.</ref>. پس این ندای ظاهری برای دستیابی به امر مهمی انجام شده است. تعبیری که حضرت یوسف {{ع}} در پاسخ به برادران به کار می‌برد و می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلَّا مَنْ وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِنْدَهُ إِنَّا إِذًا لَظَالِمُونَ}}<ref>«گفت: پناه بر خداوند که جز آن کس را بگیریم که کالای خویش را نزد او یافته‌ایم زیرا آنگاه ستمگر خواهیم بود» سوره یوسف، آیه ۷۹.</ref>، این برداشت را تقویت می‌کند که آن حضرت در این فراز از گفتار خود، تعبیر {{متن قرآن|وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِنْدَهُ}} را جای‌گزین تعبیر دزدی می‌سازد<ref>ر.ک: سمیح عاطف زین، التفسیر الموضوعی للقرآن الکریم، ج۲، ص۳۶۳.</ref>. پس در حقیقت هیچ‌گونه امر متضاد با [[عصمت]] رخ نداده است.


'''پاسخ دوم: توریه بودن این نسبت''': مقصود منادی از این ندا این بوده است که شما [[حضرت یوسف]] {{ع}} را از پدرش ربوده‌اید<ref>{{متن حدیث|فَسُئِلَ الصَّادِقُ {{ع}} عَنْ قَوْلِهِ {{متن قرآن|أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ}} قَالَ مَا سَرَقُوا وَ مَا كَذَبَ يُوسُفُ فَإِنَّمَا عَنَى سَرَقْتُمْ يُوسُفَ مِنْ أَبِيهِ}}؛ (علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، تصحیح طیب الموسوی الجزائری، ج۱، ص۳۴۹؛ ر.ک: سلطان محمد جنابذی، بیان السعادة، ج۲، ص۳۶۸).</ref>. آن‌گاه که [[برادران]] [[حضرت]] پرسیدند چه چیزی گم کرده‌اید، مأموران در پاسخ گفتند: ما جام [[پادشاه]] را گم کرده‌ایم. پس در [[حقیقت]] جمله {{متن قرآن|إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ}}<ref>«آنگاه، چون ساز و برگ آنان را آماده می‌کرد جام (زرّین شاه) را در باربند شتر برادرش (بنیامین) نهاد سپس بانگ بردارنده‌ای بانگ برداشت: که ای کاروانیان بی‌گمان شما دزدید!» سوره یوسف، آیه ۷۰.</ref> را می‌توان نوعی توریه دانست.
به بیانی دیگر، [[برادر]] آن حضرت (بنیامین) چون از نقشه اصلی آگاه بود، دم برنیاورد. وی می‌دانست این ندا تهی از [[حقیقت]] است، ولی چون دیگر برادران از راز آن باخبر نبودند، آن ندا را نوعی اتهام پنداشتند. معنای [[سرقت]] هم این است که این جام در اثاثیه یکی از شماست که با تفحص بدان دست یافته می‌شود<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۲۲۲.</ref>. پس این ندای ظاهری برای دستیابی به امر مهمی انجام شده است. تعبیری که حضرت یوسف {{ع}} در پاسخ به برادران به کار می‌برد و می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلَّا مَنْ وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِنْدَهُ إِنَّا إِذًا لَظَالِمُونَ}}<ref>«گفت: پناه بر خداوند که جز آن کس را بگیریم که کالای خویش را نزد او یافته‌ایم زیرا آنگاه ستمگر خواهیم بود» سوره یوسف، آیه ۷۹.</ref>، این برداشت را تقویت می‌کند که آن حضرت در این فراز از گفتار خود، تعبیر {{متن قرآن|وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِنْدَهُ}} را جای‌گزین تعبیر دزدی می‌سازد<ref>ر.ک: سمیح عاطف زین، التفسیر الموضوعی للقرآن الکریم، ج۲، ص۳۶۳.</ref>. پس در حقیقت هیچ‌گونه امر متضاد با [[عصمت]] رخ نداده است<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۴۴-۲۴۸.</ref>.
ایراد این گفتار در این است که اولاً توریه طبق نظر برخی [[فقیهان]] همان [[حکم]] [[دروغ]] را دارد (پیش‌تر در بحث [[عصمت حضرت ابراهیم]] {{ع}} توضیح داده شد)؛ ثانیاً توریه از طرف گوینده سخن است، نه آنکه [[فرمان]] می‌دهد.


'''پاسخ سوم: [[ضرورت]] انجام دادن این کار''': نگه‌داری [[برادر]] و ندا به آنان نه تنها [[حرام]] نیست و [[لغزش]] به شمار نمی‌آید، بلکه چه بسا کاری [[پسندیده]] و لازم باشد؛ چراکه اگر [[برادران حضرت یوسف]] {{ع}} می‌فهمیدند پادشاه برادر آنهاست، به دلیل [[خجالت]] و [[شرمساری]] با از [[ترس]] [[مجازات]] فرار می‌کردند و باز نمی‌گشتند و اگر [[بنیامین]] را می‌بردند، راهی برای آمدن [[حضرت یعقوب]] {{ع}} پیدا نمی‌شد و آن مصالحی که باید بر آن مترتب می‌گردید، تحقق نمی‌یافت. اما سرّ آنکه [[حضرت]] این [[حیله]] را به کار برد، یعنی دستور داد که پیمانه را در اثاثیه آنان قرار دهند تا آن شخص این حرف را بزند، این است که این صحنه سازی، تدبیری [[الهی]] برای تأمین مصالحی بود که به آنها اشاره شد، چنان‌که [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ}}<ref>«آنگاه (جست و جو را) از باربندهای آنان پیش از باربند برادر (تنی‌اش) آغازید سپس آن را از باربند برادرش بیرون آورد! بدین‌گونه برای یوسف چاره‌گری کردیم (زیرا) او برادرش را بر آیین آن پادشاه نمی‌توانست بازداشت کند- مگر آنکه خداوند می‌خواست- هر کس را که بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم و ز هر داننده‌ای داناتری هست» سوره یوسف، آیه ۷۶.</ref><ref>ر.ک: محمدتقی مصباح، معارف قرآن: راه و راهنما‌شناسی، ص۱۷۰ و ۳۲۴.</ref> «قرآن از این برنامه به عنوان [[کید]] یاد می‌کند؛ چراکه حضرت [[عزم]] داشت به مطلوب خود بدون [[آگاه]] شدن آنان دست یابد. البته این کید از سوی [[خداوند]] انجام شد. از این رو به او نسبت داده شد. خداوند از کیدی که دربردارنده [[ظلم]] باشد [[منزه]] است؛ اما این کید در راستای به دست آوردن [[مصلحت]] تحقق یافت که حضرت بتواند برادرش را نزد خود نگه دارد. با اینکه طبق [[قوانین]] [[مصر]] او از چنین حقی برخوردار نبود، همان‌گونه که نمی‌توانست شخص دزد را برده خود قرار دهد؛ اما یوسف {{ع}} با [[عنایت خداوند]] این سان [[برنامه‌ریزی]] کرد.»..<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۲۲۵.</ref>.
'''پاسخ دوم: توریه بودن این نسبت''': مقصود منادی از این ندا این بوده است که شما [[حضرت یوسف]] {{ع}} را از پدرش ربوده‌اید<ref>{{متن حدیث|فَسُئِلَ الصَّادِقُ {{ع}} عَنْ قَوْلِهِ {{متن قرآن|أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ}} قَالَ مَا سَرَقُوا وَ مَا كَذَبَ يُوسُفُ فَإِنَّمَا عَنَى سَرَقْتُمْ يُوسُفَ مِنْ أَبِيهِ}}؛ (علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، تصحیح طیب الموسوی الجزائری، ج۱، ص۳۴۹؛ ر.ک: سلطان محمد جنابذی، بیان السعادة، ج۲، ص۳۶۸).</ref>. آن‌گاه که [[برادران]] حضرت پرسیدند چه چیزی گم کرده‌اید، مأموران در پاسخ گفتند: ما جام [[پادشاه]] را گم کرده‌ایم. پس در [[حقیقت]] جمله {{متن قرآن|إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ}}<ref>«آنگاه، چون ساز و برگ آنان را آماده می‌کرد جام (زرّین شاه) را در باربند شتر برادرش (بنیامین) نهاد سپس بانگ بردارنده‌ای بانگ برداشت: که ای کاروانیان بی‌گمان شما دزدید!» سوره یوسف، آیه ۷۰.</ref> را می‌توان نوعی توریه دانست.
[[نقد]] این پاسخ این است که اولاً اگر بتوانیم این گفتار را به گونه‌ای [[تفسیر]] کنیم که برچسب [[دروغ]] بودن بر آن نچسبد، دیگر نیازی نیست برای توجیه دروغ بودن آن چاره‌اندیشی کنیم و با دروغ دانستن آن، از [[اعتماد]] به [[گفتار پیامبران]] بکاهیم؛ ثانیاً اگر این گفتار توجیه درستی داشته باشد، دیگر زیانی در بر نخواهد داشت تا بگوییم بازداری از زیان بیشتر، با زیان کمتر، امری [[پسندیده]] و زیباست.


'''پاسخ چهارم: ندا بدون [[هماهنگی]] با [[حضرت یوسف]] {{ع}}''': ممکن است گوینده سخن، جمعی از [[کارگزاران]] حضرت یوسف {{ع}} بوده‌اند که وقتی پیمانه را نیافتند، ندا دادند که شما دزدید؛ اما حضرت یوسف {{ع}} تنها دستور داده بود که به [[امر الهی]] پیمانه را در اثاثیه برادرش قرار دهند و بیش از این به آن [[حضرت]] ربطی پیدا نمی‌کند<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۶، ص۱۷۰؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۴۰.</ref>.
ایراد این گفتار در این است که اولاً توریه طبق نظر برخی [[فقیهان]] همان [[حکم]] [[دروغ]] را دارد (پیش‌تر در بحث [[عصمت حضرت ابراهیم]] {{ع}} توضیح داده شد)؛ ثانیاً توریه از طرف گوینده سخن است، نه آنکه [[فرمان]] می‌دهد<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۴۴-۲۴۸.</ref>.
ایراد این پاسخ در این است که این ندا بر پایه [[برنامه‌ریزی]] برای نگه‌داری [[برادر]] حضرت بوده است. پس حضرت با [[آگاهی]] از این جریان، همچنان مهر [[سکوت]] بر لب نهاده و به آن [[رضایت]] داده بوده است. بنابراین نمی‌توان نقش آن حضرت را نادیده انگاشت و ساحت وجودش را از این [[لغزش]] به دور دانست.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۴۴-۲۴۸.</ref>.
 
'''پاسخ سوم: [[ضرورت]] انجام دادن این کار''': نگه‌داری [[برادر]] و ندا به آنان نه تنها [[حرام]] نیست و [[لغزش]] به شمار نمی‌آید، بلکه چه بسا کاری پسندیده و لازم باشد؛ چراکه اگر برادران حضرت یوسف {{ع}} می‌فهمیدند پادشاه برادر آنهاست، به دلیل [[خجالت]] و [[شرمساری]] با از [[ترس]] [[مجازات]] فرار می‌کردند و باز نمی‌گشتند و اگر [[بنیامین]] را می‌بردند، راهی برای آمدن [[حضرت یعقوب]] {{ع}} پیدا نمی‌شد و آن مصالحی که باید بر آن مترتب می‌گردید، تحقق نمی‌یافت. اما سرّ آنکه حضرت این [[حیله]] را به کار برد، یعنی دستور داد که پیمانه را در اثاثیه آنان قرار دهند تا آن شخص این حرف را بزند، این است که این صحنه سازی، تدبیری [[الهی]] برای تأمین مصالحی بود که به آنها اشاره شد، چنان‌که [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ}}<ref>«آنگاه (جست و جو را) از باربندهای آنان پیش از باربند برادر (تنی‌اش) آغازید سپس آن را از باربند برادرش بیرون آورد! بدین‌گونه برای یوسف چاره‌گری کردیم (زیرا) او برادرش را بر آیین آن پادشاه نمی‌توانست بازداشت کند- مگر آنکه خداوند می‌خواست- هر کس را که بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم و ز هر داننده‌ای داناتری هست» سوره یوسف، آیه ۷۶.</ref>.<ref>ر.ک: محمدتقی مصباح، معارف قرآن: راه و راهنما‌شناسی، ص۱۷۰ و ۳۲۴.</ref> «قرآن از این برنامه به عنوان [[کید]] یاد می‌کند؛ چراکه حضرت [[عزم]] داشت به مطلوب خود بدون [[آگاه]] شدن آنان دست یابد. البته این کید از سوی [[خداوند]] انجام شد. از این رو به او نسبت داده شد. خداوند از کیدی که دربردارنده [[ظلم]] باشد [[منزه]] است؛ اما این کید در راستای به دست آوردن [[مصلحت]] تحقق یافت که حضرت بتواند برادرش را نزد خود نگه دارد. با اینکه طبق [[قوانین]] [[مصر]] او از چنین حقی برخوردار نبود، همان‌گونه که نمی‌توانست شخص دزد را برده خود قرار دهد؛ اما یوسف {{ع}} با عنایت خداوند این سان [[برنامه‌ریزی]] کرد...»<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۲۲۵.</ref>.
 
نقد این پاسخ این است که اولاً اگر بتوانیم این گفتار را به گونه‌ای [[تفسیر]] کنیم که برچسب [[دروغ]] بودن بر آن نچسبد، دیگر نیازی نیست برای توجیه دروغ بودن آن چاره‌اندیشی کنیم و با دروغ دانستن آن، از اعتماد به گفتار پیامبران بکاهیم؛ ثانیاً اگر این گفتار توجیه درستی داشته باشد، دیگر زیانی در بر نخواهد داشت تا بگوییم بازداری از زیان بیشتر، با زیان کمتر، امری پسندیده و زیباست<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۴۴-۲۴۸.</ref>.
 
'''پاسخ چهارم: ندا بدون هماهنگی با [[حضرت یوسف]] {{ع}}''': ممکن است گوینده سخن، جمعی از [[کارگزاران]] حضرت یوسف {{ع}} بوده‌اند که وقتی پیمانه را نیافتند، ندا دادند که شما دزدید؛ اما حضرت یوسف {{ع}} تنها دستور داده بود که به [[امر الهی]] پیمانه را در اثاثیه برادرش قرار دهند و بیش از این به آن حضرت ربطی پیدا نمی‌کند<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۶، ص۱۷۰؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۴۰.</ref>.
 
ایراد این پاسخ در این است که این ندا بر پایه [[برنامه‌ریزی]] برای نگه‌داری [[برادر]] حضرت بوده است. پس حضرت با [[آگاهی]] از این جریان، همچنان مهر [[سکوت]] بر لب نهاده و به آن [[رضایت]] داده بوده است. بنابراین نمی‌توان نقش آن حضرت را نادیده انگاشت و ساحت وجودش را از این [[لغزش]] به دور دانست<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۴۴-۲۴۸.</ref>.


'''پاسخ پنجم: [[آزمایش الهی]] بودن این ماجرا''': «[[رفتار]] [[حضرت یوسف]] {{ع}} برگرفته از [[وحی الهی]] بوده است تا [[حضرت یعقوب]] {{ع}} را بیازماید؛ همان‌گونه که [[خداوند]] سالیان متمادی خبر حضرت یوسف {{ع}} را از او پنهان فرمود<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۸۵.</ref>. [[قرآن]] از این ماجرا به عنوان [[کید]] [[الهی]] یاد می‌کند: {{متن قرآن|كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ...}}<ref>«بدین‌گونه برای یوسف چاره‌گری کردیم» سوره یوسف، آیه ۷۶.</ref> یعنی این کید از سوی خداوند انجام شد؛ از این رو به او نسبت داده شد. خداوند از کیدی که دربردارنده [[ظلم]] باشد، [[منزه]] است؛ اما این کید در راستای به دست آوردن [[مصلحت]] تحقق یافت. اگر آنان [[بنیامین]] را می‌بردند، دیگر راهی برای آمدن حضرت یعقوب {{ع}} به [[مصر]] پیدا نمی‌شد و [[مصالح]] مترتب بر آن تحقق نمی‌یافت»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۵۰.</ref>.
'''پاسخ پنجم: [[آزمایش الهی]] بودن این ماجرا''': «[[رفتار]] [[حضرت یوسف]] {{ع}} برگرفته از [[وحی الهی]] بوده است تا [[حضرت یعقوب]] {{ع}} را بیازماید؛ همان‌گونه که [[خداوند]] سالیان متمادی خبر حضرت یوسف {{ع}} را از او پنهان فرمود<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۸۵.</ref>. [[قرآن]] از این ماجرا به عنوان [[کید]] [[الهی]] یاد می‌کند: {{متن قرآن|كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ...}}<ref>«بدین‌گونه برای یوسف چاره‌گری کردیم» سوره یوسف، آیه ۷۶.</ref> یعنی این کید از سوی خداوند انجام شد؛ از این رو به او نسبت داده شد. خداوند از کیدی که دربردارنده [[ظلم]] باشد، [[منزه]] است؛ اما این کید در راستای به دست آوردن [[مصلحت]] تحقق یافت. اگر آنان [[بنیامین]] را می‌بردند، دیگر راهی برای آمدن حضرت یعقوب {{ع}} به [[مصر]] پیدا نمی‌شد و [[مصالح]] مترتب بر آن تحقق نمی‌یافت»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۵۰.</ref>.


=== آیه 33 سوره یوسف ===
=== آیه ۳۳ سوره یوسف ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا آیه ۳۳ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت می‌کند؟ (پرسش)| آیا آیه ۳۳ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
یکی از آیاتی که توهم عدم [[عصمت حضرت یوسف]] را برای برخی ایجاد کرده [[آیه]] ۳۳ [[سوره یوسف]] است که می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ}} <ref>«یوسف گفت: ای خدا، مرا رنج زندان خوشتر از این کار زشتی است که اینان از من تقاضا دارند و اگر تو حیله این زنان را از من دفع نفرمایی به آنها میل کرده و از اهل جهل (و شقاوت) گردم».. سوره یوسف، آیه ۳۳</ref>.
یکی از آیاتی که توهم عدم [[عصمت حضرت یوسف]] را برای برخی ایجاد کرده [[آیه]] ۳۳ [[سوره یوسف]] است که می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ}} <ref>«یوسف گفت: ای خدا، مرا رنج زندان خوشتر از این کار زشتی است که اینان از من تقاضا دارند و اگر تو حیله این زنان را از من دفع نفرمایی به آنها میل کرده و از اهل جهل (و شقاوت) گردم».. سوره یوسف، آیه ۳۳</ref>.


بر اساس این [[آیه]] [[حضرت یوسف]]، [[ زندان]] را نزد خود محبوب‌تر از [[دعوت]] به [[عمل حرام]] و ارتکاب آن دانسته و روشن است که واژه «أحب» افعل [[تفضیل]] و به معنای [[برتری]] یک طرف بر طرف دیگر در عین [[محبوب]] بودن هر دو است. علاوه بر اینکه خود جناب [[یوسف]]{{ع}} اعتراف کرده که اگر [[خدای متعال]] [[حیله]] [[زنان]] را از او دفع نکند، به آنها میل پیدا کرده و در شمار [[جاهلان]] قرار می‌گیرد. روشن است که بر این اساس آن [[حضرت]] امکان [[گرایش]] به [[لغزش]] و افتادن در آن را در خود ممکن دانسته و محال نمی‌دیده است و این با [[عصمت]] منافات دارد.
بر اساس این [[آیه]] [[حضرت یوسف]]، [[ زندان]] را نزد خود محبوب‌تر از [[دعوت]] به عمل حرام و ارتکاب آن دانسته و روشن است که واژه «أحب» افعل تفضیل و به معنای [[برتری]] یک طرف بر طرف دیگر در عین محبوب بودن هر دو است. علاوه بر اینکه خود جناب [[یوسف]]{{ع}} اعتراف کرده که اگر [[خدای متعال]] [[حیله]] [[زنان]] را از او دفع نکند، به آنها میل پیدا کرده و در شمار [[جاهلان]] قرار می‌گیرد. روشن است که بر این اساس آن حضرت امکان [[گرایش]] به [[لغزش]] و افتادن در آن را در خود ممکن دانسته و محال نمی‌دیده است و این با [[عصمت]] منافات دارد.


«'''پاسخ نخست: تلازم نداشتن بهتر بودن چیزی، با خوب بودن طرف دیگر''': معنای این جمله این است که اقامت در [[زندان]] برای من آسان‌تر است و هرگز بدان معنا نیست که زندان، مورد علاقه من است. در عرف هم این‌گونه [[سخن گفتن]] کاربرد دارد و در [[انتخاب]] دو کار سخت و ناگوار، کار آسان‌تر با عنوان «این بهتر است» برگزیده می‌شود؛ یعنی اگر من در انتخاب میان دو گزینه زندان و [[گناه]]، [[آزاد]] باشم، گزینه زندان را بر می‌گزینم تا در دام گناه گرفتار نشوم<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۲، ص۱۵۳؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۱۳۴؛ محمد رشید رضا، المنار، ج۱۲، ص۲۹۷.</ref>. افزون بر آن، به کار رفتن لفظ «احب» و «خیر» و دیگر الفاظ [[تفضیل]] و [[برتری]]، دلیل بر آن نیست که هر دو طرف برتری، [[محبوب]] و خوب باشند؛ مانند [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|قُلْ أَذَلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ...}}<ref>«بگو: آیا این بهتر است یا بهشت جاودان، موعود پرهیزگاران که پاداش و پایانه‌ای برای آنان است؟» سوره فرقان، آیه ۱۵.</ref><ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۸۳.</ref>. این پاسخ با ظاهر هماهنگ، و با [[فهم]] [[عرفی]] همخوان‌تر است. [[علامه طباطبایی]] در بحث [[ادب]] [[پیامبران]]، در وصف [[حضرت یوسف]] {{ع}} به اموری چند اشاره می‌کند که در معرفی [[شخصیت]] آن [[حضرت]] خالی از فایده نخواهد بود: «او هنگامی که از سوی [[همسر]] [[عزیز مصر]] [[تهدید]] شد، زندان را برگزید تا از صحنه گناه همچنان دور بماند.... او انجام نهایی کار را به [[خداوند]] وانهاد. خداوند هم دعای او را [[مستجاب]] کرد و [[کید]] آنان را از او برگرداند.... او در همه کارهای خود همچنان خداوند را عامل اصلی معرفی می‌کند.»..<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۲۷۵.</ref>.
'''پاسخ نخست: تلازم نداشتن بهتر بودن چیزی، با خوب بودن طرف دیگر''': معنای این جمله این است که اقامت در [[زندان]] برای من آسان‌تر است و هرگز بدان معنا نیست که زندان، مورد علاقه من است. در عرف هم این‌گونه [[سخن گفتن]] کاربرد دارد و در [[انتخاب]] دو کار سخت و ناگوار، کار آسان‌تر با عنوان «این بهتر است» برگزیده می‌شود؛ یعنی اگر من در انتخاب میان دو گزینه زندان و [[گناه]]، [[آزاد]] باشم، گزینه زندان را بر می‌گزینم تا در دام گناه گرفتار نشوم<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۲، ص۱۵۳؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۱۳۴؛ محمد رشید رضا، المنار، ج۱۲، ص۲۹۷.</ref>. افزون بر آن، به کار رفتن لفظ «احب» و «خیر» و دیگر الفاظ تفضیل و [[برتری]]، دلیل بر آن نیست که هر دو طرف برتری، محبوب و خوب باشند؛ مانند [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|قُلْ أَذَلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ...}}<ref>«بگو: آیا این بهتر است یا بهشت جاودان، موعود پرهیزگاران که پاداش و پایانه‌ای برای آنان است؟» سوره فرقان، آیه ۱۵.</ref>.<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۸۳.</ref>. این پاسخ با ظاهر هماهنگ، و با فهم [[عرفی]] همخوان‌تر است. [[علامه طباطبایی]] در بحث [[ادب]] [[پیامبران]]، در وصف [[حضرت یوسف]] {{ع}} به اموری چند اشاره می‌کند که در معرفی [[شخصیت]] آن حضرت خالی از فایده نخواهد بود: «او هنگامی که از سوی [[همسر]] عزیز مصر [[تهدید]] شد، زندان را برگزید تا از صحنه گناه همچنان دور بماند.... او انجام نهایی کار را به [[خداوند]] وانهاد. خداوند هم دعای او را [[مستجاب]] کرد و [[کید]] آنان را از او برگرداند.... او در همه کارهای خود همچنان خداوند را عامل اصلی معرفی می‌کند...»<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۲۷۵.</ref>.


'''پاسخ دوم: [[زندانی]] کردن نفس و بازداشتن آن از گناه''': اینکه نفس خود را در زندان قرار دهم، برای من از ورود در [[وادی]] گناه محبوب‌تر است.
'''پاسخ دوم: [[زندانی]] کردن نفس و بازداشتن آن از گناه''': اینکه نفس خود را در زندان قرار دهم، برای من از ورود در [[وادی]] گناه محبوب‌تر است.
این پاسخ برخلاف ظاهر است؛ زیرا ظاهر لفظ «[[سجن]]» همان [[زندان]] متعارف و معمولی است؛ اما با توجه به اینکه [[حضرت]] هرگز خواستار [[زندانی]] شدن نبوده است، پذیرش این خلاف ظاهر، ضروری است<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۸۳.</ref>.
این پاسخ برخلاف ظاهر است؛ زیرا ظاهر لفظ «[[سجن]]» همان [[زندان]] متعارف و معمولی است؛ اما با توجه به اینکه حضرت هرگز خواستار [[زندانی]] شدن نبوده است، پذیرش این خلاف ظاهر، ضروری است<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۸۳.</ref>.
 
ایراد این پاسخ در این است که نیازی به پذیرش این خلاف ظاهر نیست. پس [[تفسیر]] نخست از این جهت ترجیح دارد»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۴۸.</ref>.
ایراد این پاسخ در این است که نیازی به پذیرش این خلاف ظاهر نیست. پس [[تفسیر]] نخست از این جهت ترجیح دارد»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۴۸.</ref>.


=== آیه 42 سوره یوسف ===
=== آیه ۴۲ سوره یوسف ===
یکی از آیاتی که توهم عدم [[عصمت حضرت یوسف]]{{ع}} را برای برخی به وجود آورده، [[آیه]] ۴۲ [[سوره یوسف]] است آنجا که جناب [[یوسف]] در [[زندان]] خطاب به آن [[زندانی]] که در حال [[آزاد]] شدن بود گفت: {{متن قرآن|وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِي عِندَ رَبِّكَ فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ}} <ref>«و به آن یکی از آن دو نفر، که می‌دانست رهایی می‌یابد، گفت: «مرا نزد صاحبت [= سلطان مصر] یادآوری کن!» ولی شیطان یادآوری او را نزد صاحبش از خاطر وی برد؛ و بدنبال آن، (یوسف) چند سال در زندان باقی ماند». سوره یوسف، آیه ۴۲.</ref>.
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا آیه ۴۲ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت می‌کند؟ (پرسش)| آیا آیه ۴۲ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
یکی از آیاتی که توهم عدم [[عصمت حضرت یوسف]]{{ع}} را برای برخی به وجود آورده، [[آیه]] ۴۲ [[سوره یوسف]] است آنجا که جناب [[یوسف]] در [[زندان]] خطاب به آن [[زندانی]] که در حال [[آزاد]] شدن بود گفت: {{متن قرآن|وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِي عِندَ رَبِّكَ فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ}}<ref>«و به آن یکی از آن دو نفر، که می‌دانست رهایی می‌یابد، گفت: «مرا نزد صاحبت [= سلطان مصر] یادآوری کن!» ولی شیطان یادآوری او را نزد صاحبش از خاطر وی برد؛ و بدنبال آن، (یوسف) چند سال در زندان باقی ماند». سوره یوسف، آیه ۴۲.</ref>.


گفته شده بر اساس این [[آیه]]، [[حضرت یوسف]] به جای آنکه [[آزادی]] خویش را از [[خدای متعال]] [[طلب]] کند،[[ دست]] به دامن یک [[زندانی]] شده تا [[آزادی]] او را از [[فرعون]] [[مصر]] بخواهد و این خود نوعی [[غفلت]] از [[خدای متعال]] و [[قدرت]] بی‌انتهای او و توجه به غیر است که برای [[انبیا]] [[لغزش]] به شمار می‌آید.[[ شاهد]] اینکه [[خدای متعال]] نیز به جزای این [[لغزش]]، موجبات [[فراموشی]] این درخواست را فراهم آورد و [[یوسف]] را چند سال دیگر در [[زندان]] نگه داشت. روشن است که [[غفلت]] از [[یاد خدا]] و درخواست از غیر، [[لغزش]] و خطاست و حتی برای یک لحظه نیز از [[انبیا]] پذیرفته نیست و با [[عصمت]] آنها منافات دارد.
گفته شده بر اساس این [[آیه]]، [[حضرت یوسف]] به جای آنکه [[آزادی]] خویش را از [[خدای متعال]] طلب کند، [[دست]] به دامن یک [[زندانی]] شده تا [[آزادی]] او را از [[فرعون]] [[مصر]] بخواهد و این خود نوعی [[غفلت]] از [[خدای متعال]] و [[قدرت]] بی‌انتهای او و توجه به غیر است که برای [[انبیا]] [[لغزش]] به شمار می‌آید. [[شاهد]] اینکه [[خدای متعال]] نیز به جزای این [[لغزش]]، موجبات فراموشی این درخواست را فراهم آورد و [[یوسف]] را چند سال دیگر در [[زندان]] نگه داشت. روشن است که [[غفلت]] از [[یاد خدا]] و درخواست از غیر، [[لغزش]] و خطاست و حتی برای یک لحظه نیز از [[انبیا]] پذیرفته نیست و با [[عصمت]] آنها منافات دارد.


'''پاسخ به شبهه'''  
'''پاسخ به شبهه'''  


«'''پاسخ نخست: سازگاری بهره‌بری از وسیله، با [[توکل بر خدا]]''': از آنجا که [[زندانی]] بودن [[حضرت]] کاری [[ناشایست]] بوده است، پس استفاده از وسیله و سبب برای [[نجات]] از آن، کاری بایسته بود. البته نباید استفاده از وسیله، او را از [[توکل]] بر [[خداوند]] باز می‌داشت و تمام اعتمادش را بر وسیله قرار می‌داد<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۶، ص۱۱۹؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۳۵۹؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۸۱؛ عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۷، ص۲۰۲.</ref>. به بیانی دیگر، تظلم و [[دادخواهی]]، منافی [[توحید ربوبی]] نیست؛ زیرا هیچ مظلومی نباید زیر [[سلطه]] [[ظالم]] برود و [[وظیفه]] دارد دادخواهی خود را وسیله [[رفع ظلم]] قرار دهد. [[اعتقاد]] [[توحیدی]] هرگز به معنای [[انظلام]] و [[سکوت در برابر ظلم]] مستبدان نیست<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۶، ص۱۱۹.</ref>.
'''پاسخ نخست: سازگاری بهره‌بری از وسیله، با [[توکل بر خدا]]''': از آنجا که [[زندانی]] بودن حضرت کاری ناشایست بوده است، پس استفاده از وسیله و سبب برای [[نجات]] از آن، کاری بایسته بود. البته نباید استفاده از وسیله، او را از [[توکل]] بر [[خداوند]] باز می‌داشت و تمام اعتمادش را بر وسیله قرار می‌داد<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۶، ص۱۱۹؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۳۵۹؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۸۱؛ عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۷، ص۲۰۲.</ref>. به بیانی دیگر، تظلم و [[دادخواهی]]، منافی [[توحید ربوبی]] نیست؛ زیرا هیچ مظلومی نباید زیر [[سلطه]] [[ظالم]] برود و [[وظیفه]] دارد دادخواهی خود را وسیله [[رفع ظلم]] قرار دهد. [[اعتقاد]] [[توحیدی]] هرگز به معنای [[انظلام]] و سکوت در برابر ظلم مستبدان نیست<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۶، ص۱۱۹.</ref>. این پاسخ متین و مقبول است<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۵۱.</ref>.
این پاسخ [[متین]] و مقبول است.
 
'''پاسخ دوم: توجه به غیر [[خدا]] کاری فروتر از [[شأن]] آن حضرت''': بهره گرفتن از وسیله کار ناروایی نیست، اما برای [[اولیای الهی]] چون یوسف صدیق، شایسته آن بود که تنها به خداوند رو آورد و از غیر او روی‌گردان باشد<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۹، ص۴۱۴.</ref>. آن حضرت می‌بایست جدش، [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} را الگوی خود قرار می‌داد که در منجنیق در پاسخ [[جبرئیل]] که پرسید: {{متن حدیث|هَلْ مِنْ حَاجَةٍ}}، فرمود: {{متن حدیث|أَمَّا إِلَيْكَ فَلَا}}، و همچون او به مخلوق توجهی نمی‌داشت؛ اما همین توجه [[حضرت یوسف]] {{ع}} به غیر خداوند سبب شد سالیانی در [[زندان]] بماند. با اینکه خود در گفتارش ارباب متفرق را مردود دانسته و فرموده است: {{متن قرآن|أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}<ref>«ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟» سوره یوسف، آیه ۳۹.</ref>، در این مورد از ربی غیر از خدا سخن گفت. البته باید توجه داشت که کلمه [[رب]] در اینجا به معنای [[اله]] نیست، بلکه به معنای صاحب است. پس نمی‌توان به کار بردن آن را بر حضرتش خرده گرفت.
 
وجه دیگری که در ناشایست بودن گفتار آن حضرت گفته شده، این است که چرا حضرت از «ان‌شاءالله» و «قدرالله» در کلامش استفاده نکرده است<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۱۴۸.</ref>.


'''پاسخ دوم: توجه به غیر [[خدا]] کاری [[فروتر]] از [[شأن]] آن حضرت''': بهره گرفتن از وسیله کار ناروایی نیست، اما برای [[اولیای الهی]] چون یوسف [[صدیق]]، [[شایسته]] آن بود که تنها به خداوند رو آورد و از غیر او روی‌گردان باشد<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۹، ص۴۱۴.</ref>. آن حضرت می‌بایست جدش، [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} را الگوی خود قرار می‌داد که در منجنیق در پاسخ [[جبرئیل]] که پرسید: {{متن حدیث|هَلْ مِنْ حَاجَةٍ}}، فرمود: {{متن حدیث|أَمَّا إِلَيْكَ فَلَا}}، و همچون او به مخلوق توجهی نمی‌داشت؛ اما همین توجه [[حضرت یوسف]] {{ع}} به غیر خداوند سبب شد سالیانی در [[زندان]] بماند. با اینکه خود در گفتارش ارباب متفرق را مردود دانسته و فرموده است: {{متن قرآن|أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}<ref>«ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟» سوره یوسف، آیه ۳۹.</ref>، در این مورد از ربی غیر از خدا سخن گفت. البته باید توجه داشت که کلمه [[رب]] در اینجا به معنای [[اله]] نیست، بلکه به معنای صاحب است. پس نمی‌توان به کار بردن آن را بر حضرتش خرده گرفت.
در نقد این گفتار می‌توان گفت اگر توجه به وسیله هیچ‌گونه خللی در [[اعتقاد]] راستین [[انسان]] ایجاد نکند و او همچنان [[خداوند]] را سبب همه اسباب بداند، بهره گرفتن از این سبب، محذوری در پی نخواهد داشت<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۵۱.</ref>.
وجه دیگری که در [[ناشایست]] بودن گفتار آن [[حضرت]] گفته شده، این است که چرا حضرت از «ان‌شاءالله» و «قدرالله» در کلامش استفاده نکرده است<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۱۴۸.</ref>.
در [[نقد]] این گفتار می‌توان گفت اگر توجه به وسیله هیچ‌گونه خللی در [[اعتقاد]] [[راستین]] [[انسان]] ایجاد نکند و او همچنان [[خداوند]] را سبب همه اسباب بداند، بهره گرفتن از این سبب، محذوری در پی نخواهد داشت.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۵۱.</ref>.


== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{پرسش‌های وابسته}}
# [[دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)]]
# [[دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۲۴ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت دارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۲۴ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت دارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۷۰ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۷۰ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
خط ۱۷۴: خط ۱۹۴:
# [[پرونده:1379703.jpg|22px]] [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|'''نور عصمت بر سیمای نبوت''']]
# [[پرونده:1379703.jpg|22px]] [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|'''نور عصمت بر سیمای نبوت''']]
# [[پرونده:151722.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|'''دین و نبوت''']]
# [[پرونده:151722.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|'''دین و نبوت''']]
# [[پرونده:53960800.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|'''پژوهشی در عصمت معصومان''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۱۷۹: خط ۲۰۰:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:عصمت نبی]]
[[رده:عصمت حضرت یوسف]]
[[رده:پیامبران]]
[[رده:حضرت یوسف]]
۱۱۴٬۱۱۴

ویرایش