←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۵۰۸: | خط ۵۰۸: | ||
==ارتباط صبر و [[آزادگی]]== | ==ارتباط صبر و [[آزادگی]]== | ||
از نظر [[روایات]] [[حر]] [[واقعی]] کسی که از بند دنیا و زینتهای آن [[آزاد]] و در بند [[بندگی خدا]] باشد و [[مالکیت]] او را بپذیرد. این گونه است که صبر واقعی را میتوان در چنین [[حریت]] و آزادگی دید. در روایت است: {{متن حدیث|اَبي بَصيرٍ قالَ سَمِعْتُ اَبا عَبْدِ اللّه ِ{{ع}} يَقُولُ: اِنَّ الْحُـرَّ حُرٌّ عَلي جَميِع اَحْوالِهِ اِنْ نابَتْهُ نائِبَةٌ صَبَرَ لَها، وَ اِنْ تَدارَكَتْ عَلَيْهِ الْمَصائِبُ لَمْ تَكْسُرْهُ وَ اِنْ اُسِرَ وَ قُهِرَ وَ اسْتُبْدِلَ بِالْيُسْرِ عُسْراً}} [[ابوبصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده که فرمود: انسان [[آزاده]] همیشه آزاده است، اگر حادثه ای برای او پیش آید، صبر و [[شکیبایی]] دارد، و اگر مصیبتها بر او فرو ریزد، او را نمیشکند اگر چه [[اسیر]] و مغلوب شود و [[آسایش]] او به [[سختی]] تبدیل شود.<ref>بحارالانوار، ج ۷۱، ص۶۹</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر و شکیبایی در اسلام (مقاله)|صبر و شکیبایی در اسلام]].</ref>. | از نظر [[روایات]] [[حر]] [[واقعی]] کسی که از بند دنیا و زینتهای آن [[آزاد]] و در بند [[بندگی خدا]] باشد و [[مالکیت]] او را بپذیرد. این گونه است که صبر واقعی را میتوان در چنین [[حریت]] و آزادگی دید. در روایت است: {{متن حدیث|اَبي بَصيرٍ قالَ سَمِعْتُ اَبا عَبْدِ اللّه ِ{{ع}} يَقُولُ: اِنَّ الْحُـرَّ حُرٌّ عَلي جَميِع اَحْوالِهِ اِنْ نابَتْهُ نائِبَةٌ صَبَرَ لَها، وَ اِنْ تَدارَكَتْ عَلَيْهِ الْمَصائِبُ لَمْ تَكْسُرْهُ وَ اِنْ اُسِرَ وَ قُهِرَ وَ اسْتُبْدِلَ بِالْيُسْرِ عُسْراً}} [[ابوبصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده که فرمود: انسان [[آزاده]] همیشه آزاده است، اگر حادثه ای برای او پیش آید، صبر و [[شکیبایی]] دارد، و اگر مصیبتها بر او فرو ریزد، او را نمیشکند اگر چه [[اسیر]] و مغلوب شود و [[آسایش]] او به [[سختی]] تبدیل شود.<ref>بحارالانوار، ج ۷۱، ص۶۹</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر و شکیبایی در اسلام (مقاله)|صبر و شکیبایی در اسلام]].</ref>. | ||
==[[صبر]] در مفهوم [[قرآنی]]== | |||
واژه صبر در [[فرهنگ]] [[عربی]] به میوه گیاهی تلخ اطلاق میشود که به عنوان دارو برای درمان برخی [[بیماریها]] و دردها به کار میرود. از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] شده که «ضریع» گیاهی است در [[آتش دوزخ]] همانند خار که تلختر از [[گیاه]] صبر و بدبوتر از مردار و سوزانندهتر از [[آتش]] است.<ref>تفسیر نورالثقلین، ج ۵، ص۵۶۵، حدیث ۱۴</ref> | |||
در اصطلاح [[فرهنگ قرآنی]]، صبر به معنای [[شکیبایی]] و تاب آوری <ref>ترتیب العین، ج ۲، ص۹۶۶، «صبر»؛ معجم مقاییس اللّغه، ج ۳، ص۳۲۹، «صبر»</ref> در برابر امور چندی است که شامل صبر در [[طاعت]] و انجام [[تکلیف]]، [[صبر بر مصیبت]] و [[بلایا]] و [[ابتلائات]] و [[صبر از معصیت]] و [[ترک گناه]] است. اصولا شکیبایی در این امور همانند خوردن میوه تلخ گیاه صبر است؛ اما [[انسان]] برای آنکه بتواند [[رفتاری]] مبتنی بر [[عقلانیت]] و به دور از [[جزع]] و فزع داشته باشد، لازم است تا این گونه کام خویش را تلخ کند تا میوه شیرین [[سلامت]] و [[رستگاری]] از آن بر آید. | |||
از پیامبر{{صل}} در این باره روایت است که فرمود: {{متن حدیث|اَلصَّبرُ ثَلاثَهٌ: صَبرٌ عِندَ المُصیبَهِ، وَ صَبرٌ عَلَی الطّاعَهِ وّ صَبرٌ عَنِ المَعصیَهِ}}؛ صبر سه نوع است: صبر در هنگام [[مصیبت]]، [[صبر بر طاعت]] و صبر بر ترک گناه.<ref>کافی، ج۲، ص۹۱، ح۱۵</ref> | |||
در [[آیات]] ۶۳ تا ۷۵ [[سوره فرقان]] به این سه گانه صبر اشاره و توجه داده شده و در آنها بیان شده که [[بندگان خدا]] در برابر [[مشکلات]]، [[طاعت خدا]] و ترک گناه، صبر و شکیبایی پیشه میکنند و تاب میآورند. | |||
پیامبر{{صل}} در تقسیم دیگری برای صبر چهار شعبه و شاخه ذکر میکند و میفرماید: {{متن حدیث|اَلصَّبرُ أربَعُ شُعَبٍ: اَلشَّوقُ، وَالشَّفَقَهُ، وَ الزَّهادَهُ، وَ التَّرَقُّبُ، فَمَنِ اشتاقَ إلَي الجَنَّهِ سَلا عَنِ الشَّهَواتِ، وَ مَن أشفَقَ عَنِ النّارِ رَجَعَ عَنِ المُحَرَّماتِ}}، وَ مَن زَهِدَ فِی الدُّنیا تَهاوَنَ بِالمُصیباتِ، وَمَنِ ارتَقَبَ المَوتَ سارَعَ فِی الخَیراتِ؛ صبر چهار شعبه دارد: [[شوق]]، [[ترس]]، [[زهد]] و [[انتظار]]، هر کس [[شوق]] [[بهشت]] داشته باشد، از [[هوا و هوس]] دست میکشد؛ و هر کس از [[آتش]] بترسد، از [[حرامها]] خود را نگه میدارد؛ و هر کس به [[دنیا]] بیاعتنا باشد، [[گرفتاریها]] را به چیزی نگیرد؛ و هر کس [[منتظر]] [[مرگ]] باشد، در کارهای خیر بکوشد.<ref>کنزالعمال، هندی، ج۱، ص۲۸۵، ح۱۳۸۸</ref> | |||
در [[حقیقت]] آن حضرت{{ع}} بیان میکند که [[صبر]] در چهار شکل و نسبت به چهار امر خود را نشان میدهد. این تقسیمبندی با تقسیم نخست شباهتی دارد و میتوان شوق و انتظار را به [[صبر بر طاعت]]، [[زهد]] را به صبر هنگام [[مصیبت]] و [[شفقت]] و [[ترس]] را به زهد از [[معصیت]] بازگرداند. | |||
[[امام کاظم]]{{ع}} در تقسیم صبر تنها به دو نوع از آن اشاره کرده و به آنها [[فرمان]] داده و آثار آنها را بر ميشمارد: {{متن حدیث|اِصبِر عَلي طاعَهِ اللّه، وَاصبِر عَن مَعاصِي اللّهُ؛ فَإنَّمَا الدُّنيا ساعَهٌ، فَما مَضي مِنها فَلَيسَ تَجِدُ لَهُ سُرورا وَلا حُزنا، وَ ما لَم يَأتِ مِنها فَلَيسَ تَعرِفُهُ، فَاصبِر عَلي تِلكَ السّاعَهِ الَّتي أنتَ فيها فَكَأَنَّكَ قَدِ اغتَبَطتَ}}؛ بر [[طاعت خدا]] صبر کن و در [[ترک معاصی]] او [[شکیبا]] باش؛ زیرا دنیا لحظه ای بیش نیست. آنچه گذشته جای [[شادی]] و [[غم]] ندارد و از آنچه نیامده نیز خبری نداری. پس لحظه ای را که در آن به سر میبری، [[صبور]] باش چنان که گویی [[خوشبخت]] و [[خوشحالی]].<ref>بحارالأنوار، ج۷۵، ص۳۱۱، ح۱</ref> | |||
از نظر [[آموزههای وحیانی قرآن]]، «[[حلم]]» به [[بردباری]] گفته میشود که متضمن صبر و [[عقلانیت]] [[قوی]] است. بنابراین، [[حلیم]] بردباری است که [[عقل]] و صبر را با هم جمع کرده است؛ چراکه واژه حلم به معنای [[حبس]] نفس با عقلانیت است. ازاین رو، در [[اخلاق]]، حلم به معنای حبس و نگهداری نفس و طبع از [[هیجان]] [[غضب]] و [[خشم]] به کار رفته و حتی در کاربردهای [[عربی]] و [[قرآنی]] به معنای عقل نیز آمده است. [[تفسیر]] آن به عقل، در حقیقت از این جهت است که مسبَّب [[عقل]] و از دستاوردهای آن است.<ref>مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص۲۵۳، «حلم»</ref> | |||
از آن جایی که [[خداوند]] عقل محض و [[خالق]] [[عقول]] در موجودات است، به طور طبیعی [[حلم]] به معنای [[عقلانیت]] بر او اطلاق میشود و همچنین از آن جایی که خداوند در [[عقوبت]] [[گناهکاران]] بسیار [[صبور]] و در اوج آن است تا جایی که به [[کافران]] و [[مشرکان]] و [[دشمنان]] و [[عاصیان]] [[فرصت]] میدهد و [[امهال]] میبخشد تا هر کاری میخواهند انجام دهند، از همین رو نیز نام [[حلیم]] به معنای بسیار [[بردبار]] بر [[خدا]] اطلاق میشود و خداوند نیز در [[آیات قرآنی]] خود را به این صفت متصف کرده است. در کتب [[تفسیری]] و مانند آن، نام حلیم، به عنوان یکی از [[اسما]] و [[صفات خداوند]] مطرح شده هر چند که در این منابع به معنای مهلت دادن و [[شتاب]] نکردن بر عقوبت نسبت به [[گناه]] [[تفسیر]] شده است؛ اما میتوان به معنای عقل محض نیز باشد. | |||
به هر حال، این واژه [[دوازده]] بار در [[قرآن]] به هر دو معنای عقل و بسیار صبور آمده است.<ref>نگاه کنید: بقره، آیات ۲۲۵ و ۲۳۵ و ۲۶۳؛ آل عمران، آیات ۱۵۵؛ نساء، آیات ۱۲؛ مائده، آیات ۱۰۱؛ توبه، آیات ۱۱۴؛ حج، آیات ۵۹؛ اسراء، آیات ۴۴؛ احزاب، آیات ۵۱؛ فاطر، آیات ۴۱؛ تغابن، آیات ۱۷</ref> | |||
حلم به معنای عقل در [[روایت]] نیز آمده است. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|اَلْحِلْمُ سِراجُ اللّهِ}}؛ حلم و [[بردباری]] چراغ خداست.<ref>بحارالأنوار، ج ۷۱، ص۴۲۲، ح۶۱</ref> میدانیم که عقل نیز چراغ است. همچنین میدانیم که در [[فرهنگ جاهلی]] حلیم به کسی اطلاق میشد که از عقلانیت برخوردار است و [[رفتار]] و کنش و واکنشهایی را بر اساس عقلانیت انجام میدهد. | |||
[[امام علی]]{{ع}} درباره [[حقیقت]] حلم میفرماید: {{متن حدیث|اَلْحِلْمُ نورٌ جَوهَرُهُ الْعَقْلُ}}؛ بردباری نوری است که جوهره آن عقل است. <ref>غررالحکم، ج ۱، ص۳۱۱، ح ۱۱۸۵</ref> | |||
پس حلم نورانیتی [[الهی]] در [[انسان]] است که بازتاب آن، گوهر [[عقل]] است. به سخن دیگر، نه تنها [[حلم]] به یک معنا عقل است، بلکه به یک معنا ریشه و خاستگاه عقل است؛ زیرا نوری است که گوهرش [[عقلانیت]] است و عقل و عقلانیت از آنجا برخاسته است. بر همین اساس، [[امام صادق]]{{ع}} حلم را [[سراج]] [[الهی]] و چراغ خدایی دانسته است؛ زیرا از آن چراغ الهی نوری ساطع میشود و به بیرون میدرخشد که خروجی و بازتاب آن [[نور]]، عقل است. پس حلم است که عقل را تحقق میبخشد. پس اگر حلم را به عقل و [[حلیم]] را به عقلانیت تعبیر میکنند به اعتبار همان منشایت آن است؛ زیرا خاستگاه عقل، همان حلم [[نورانی]] از سراج الهی است.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[نسبت صبر و عجله از نظر قرآن (مقاله)|نسبت صبر و عجله از نظر قرآن]].</ref>. | |||
==[[عطسه]] در [[فرهنگ جاهلی]]== | |||
عطسه نوعی واکنش [[دفاعی]] بدن به مواد محرک تنفسی یا برای جلوگیری ازالتهاب مجاری تنفسی، یا برای دفع ترشحات در هنگام [[بیماری]] است. سازوکار عطسه، خروج سریع هوای بازدم بر اثر انقباض عضلات تنفسی است. زمانی که عطسه روی میدهد قفسه سینه شدیداً منقبض میشود. در همان [[زمان]] گلوت بسته میشود بهطوریکه تا قبل از باز شدن گلوت، هوا با فشار زیادی در پشت آن جمع میشود این حالت انفجاری هوا مقدار زیادی از ترشحات و مواد خارجی مانند میکروبها را [[پاک]] میکند و آنها را با فشار خارج میسازد. البته متأسفانه این واکنش دفاعی خوب بدن مانند سرفه باعث گسترش بیماری میشوند؛ زیرا در هنگام عطسه امواج هوا تا شعاع بیست متری پرتاب میشود. | |||
محرکهای فیزیکی عطسه میتوان شامل سرماخوردگی ساده، مواد آلرژیزا و حساسیت زا، عوامل [[زیستمحیطی]]، سرمای هوا، نور [[خورشید]] و مانند آنها باشد. | |||
در فرهنگ جاهلی [[عرب]]، انواع و اقسام «فال زدن» مطرح بوده است. فأل یا همان «تفأل» درحقیقت نوعی [[خوشبختی]] و شگون پنداشتن است که در مقابل «تطیر» که به معنای بدشگونی است؛ امّا در [[فرهنگ]] [[فارسی]] فال بد یا [[نیک]] را با نام فال میشناسند. | |||
مرحوم [[علامه طباطبایی]]، درباره فال بد و امکان تأثیرگذاری آن مینویسد: «تفأل را که اگر خیر باشد تفأل، و اگر [[شر]] باشد تطیّر میخوانند، عبارت است از [[استدلال]] به یکی از حوادث به حادثه ای دیگر، که بعداً پدید میآید، و در بسیاری از مواردش مؤثر هم واقع میشود، و آنچه را که انتظارش دارند پیش میآید، چه خیر و چه شر، چیزی که هست [[فال بد زدن]]، مؤثرتر از فال خیر زدن است <ref>و این تاثیر مربوط به آن چیزی که با آن فال میزنند نیست، مثلاً صدای کلاغ و جغد نه اثر خیر دارد و نه اثر شر، بلکه</ref>، این تاثیر مربوط است به نفس فال زننده… [[اسلام]] بین فال خوب و فال بد فرق گذاشته، دستور داده [[مردم]] همواره فال [[نیک]] بزنند، و از تطیر، یعنی فال بد زدن [[نهی]] کرده، و خود این دستور [[شاهد]] بر همان است که گفتیم اثری که در تفأل و تطیّر میبینیم مربوط به نفس صاحب آن است». <ref>المیزان، ج۱۹، ص۱۲۶</ref> | |||
واژه «تطیر» از «طیر» و پرنده گرفته شده است؛ زیرا [[عرب جاهلی]] به هنگام دیدن انواع پرندگان در هنگام شبانه [[روز]] به ویژه اولین برخورد «فال خوب یا فال بد» میزد. به عنوان نمونه با دیدن جغد فال بد میزد. در [[حقیقت]] این که به بد شگونی امری، [[تطیر]] میگویند؛ زیرا در [[فرهنگ جاهلی]] در ابتدا فال بد تنها مربوط به پرندگان بود. مثل اینکه اگر کلاغ، [[غار]] غار میکرد دلیل بر [[بدی]] کاری بود که در دست انجام بود! یا این که میگفتند: اگر جغد پشت بامِ [[خانه]] ای بنشیند، آن خانه ویران میشود! یا اگر هنگامی که از خانه بیرون میآمدند پرندهای از سمت چپِ آنها پرواز میکرد کاری که به دنبالش بودند، به انجام نمیرسید؛ و اگر از دست راست پرواز میکرد، به فال نیک میگرفتند و نشانه موفّقیّت در آن کار بود. | |||
راغب [[اصفهانی]] مینویسد: تطیر فلان و اطیر، اصل آن تفاؤل زدن به پرندگان است، امّا در هر امری که به آن [[خوش بینی]] و [[بدبینی]] میشود به کار میرود.<ref>مفردات الفاظ قرآن، ذیل واژه طیر».</ref> | |||
به هر حال، [[عرب]] ابتدا فال بد و خوب را در مورد پرندگان به کار میبرد و لذا به آن طیره میگفتند، سپس آن را در غیر مورد پرندگان هم به کار میبرد. یکی از گرفتاریهای [[پیامبران الهی]] همین مسئله بود، که با آن به [[مبارزه]] پرداختند. [[خداوند متعال]] در [[آیه شریفه]] ۱۳۱ [[سوره]] «[[اعراف]]» میفرماید: {{متن قرآن|فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هَذِهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَى وَمَنْ مَعَهُ أَلَا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«پس، هرگاه نیکی به آنان روی میآورد میگفتند این از آن ماست و اگر بلایی به ایشان میرسید به موسی و همراهان وی فال بد میزدند؛ آگاه باشید که فالشان نزد خداوند است اما بیشتر آنها نمیدانند» سوره اعراف، آیه ۱۳۱.</ref> | |||
این [[فرهنگ جاهلی]] در همه [[اقوام]] بوده و هست؛ چنان که اروپاییها میگویند: «اگر کسی از زیر نردبان عبور کند زندگیش سیاه میشود» یا «اگر نمکدان از روی میز بیفتد نان ما بریده میشود یا اگر چاقو به دیگری [[هدیه]] داده شود [[رفاقت]] و [[دوستی]] آنها قطع میگردد». خلاصه اینکه [[فال بد زدن]] ابتدا در مورد پرندگان بود، سپس به سایر چیزها هم کشیده شد، و در میان همه [[ملل]] از گذشته تا امروز وجود داشته و دارد. | |||
[[خدا]] در [[قرآن]] گزارش میکند وقتی [[حضرت صالح]] قومش را به [[خداپرستی]] [[دعوت]] فرمود، مردمانش گرفتار بلایایی چون قحطی، [[خشکسالی]] و مانند آنها شدند. <ref>المیزان، ج۱۵، ص۳۷۳</ref> از این رو آنان در پاسخ به دعوت پیامبرشان گفتند: {{متن قرآن|قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ}}<ref>«گفتند: ما به تو و همراهان تو فال بد زدهایم، گفت: فالتان نزد خداوند است بلکه شما گروهی هستید که آزمون شدهاید» سوره نمل، آیه ۴۷.</ref> | |||
[[قرآن کریم]] در پاسخ بدشگون دانستن [[صالح]] و [[مؤمنان]] به [[دشمنان]] ایشان میفرماید: {{متن قرآن|قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ}}<ref>«گفتند: ما به تو و همراهان تو فال بد زدهایم، گفت: فالتان نزد خداوند است بلکه شما گروهی هستید که آزمون شدهاید» سوره نمل، آیه ۴۷.</ref>؛ [[صالح]] گفت: فال [[نیک]] و بد شما نزد خداست (و همه [[مقدرات]] به [[قدرت]] او تعیین میگردد)؛ بلکه شما گروهی گرفتار [[فتنه]] هستید». | |||
فتنه کوره [[آتش]] [[ابتلائات]] و [[امتحانات الهی]] است که تا در آن سره از ناسره جدا شود؛ چنان که فلزات از خاک جدا میشود. بنابراین، این نوع [[بلایا]] که [[انسان]] بدان [[مبتلا]] میشود، جزو فتنههای [[الهی]] و سنتهای خدایی است که همگان حتی مؤمنانت بدان آزموده میشوند.<ref>عنکبوت، آیات ۲ و ۳</ref> | |||
[[خدا]] گزارش میکند که تطیّر و بدبین انگاشتن، درمورد [[قوم حضرت موسی]]{{ع}} نیز تکرار شد؛ چراکه آنان نیز چنین [[معتقد]] بودند؛ چنان که خدا میفرماید: هنگامی که [[نیکی]] و [[نعمت]] به آنها میرسید، میگفتند: «به خاطر خود ماست»، ولی موقعی که [[بدی]] و [[بلا]] به آنها میرسید، میگفتند: «از [[شومی]] [[موسی]] و همراهان اوست». [[آگاه]] باشید سرچشمه همه اینها نزد خداست، ولی بیشتر آنان نمیدانند. <ref>{{متن قرآن|فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هَذِهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَى وَمَنْ مَعَهُ أَلَا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}} «پس، هرگاه نیکی به آنان روی میآورد میگفتند این از آن ماست و اگر بلایی به ایشان میرسید به موسی و همراهان وی فال بد میزدند؛ آگاه باشید که فالشان نزد خداوند است اما بیشتر آنها نمیدانند» سوره اعراف، آیه ۱۳۱.</ref> | |||
اصولا چیزی در هستی بیرون از [[مشیت]] و [[مقدرات الهی]] رخ نمیدهد؛ ولی هر چیزی از [[خیر و شر]] در هستی رخ میدهد یا از مصادیق [[کیفر]] و [[مجازات]] [[اعمال نیک]] و بد است؛ یا از مصادیق ابتلائاتی است که خدا انسان را به خیر و شر مبتلا میسازد: {{متن قرآن|وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً}}<ref>«هر کسی (مزه) مرگ را میچشد و شما را با بد و نیک میآزماییم و به سوی ما بازگردانده میشوید» سوره انبیاء، آیه ۳۵.</ref> تا واکنش [[مردمان]] معلوم شود.<ref>بقره، آیه ۱۵۵؛ محمد، آیه ۳۱</ref> | |||
از [[آیات قرآنی]] به دست میآید که همه چیز [[دست خدا]] و بر اساس [[برنامهریزی]] [[حکیمانه]] و [[مشیت]] مقدر [[الهی]] است که از قبل تعیین شده است<ref>{{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ * لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ}} «هیچ گزندی در زمین و به جانهایتان نمیرسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است * لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍتا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمیدارد» سوره حدید، آیه ۲۲-۲۳.</ref>؛ بنابراین [[خیر و شر]] که در [[زندگی]] اتفاق میافتد همانند دادههای الهی و گرفتهها از سوی [[خدا]]، مقدر و مقسم است. پس اگر کسی به چیزی دیگری نسبت دهد، در [[حقیقت]] از [[توحید فعلی]] خارج و گرفتار [[شرک]] شده است. از همین روست که در [[حدیثی]] [[پیامبر]]{{صل}} فرمودند: «[[فال بد زدن]] نوعی شرک به خداست». <ref>بحارالانوار، ج ۵۵، ص۳۲۲</ref> | |||
بر این اساس میبایست در پاسخ به تطیر زده گفت: «لاطیرَ اِلاّ طیر [[الله]]». یعنی کسی جز خدا نه امر خوب میآورد و نه [[بدی]] را دفع میکند؛ چنان که خدا در [[قرآن]] فرموده است: {{متن قرآن|أَلَا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ}}؛ بدانید و [[آگاه]] باشید که طائر شما در نزد خدا است.<ref>اعراف، آیه ۱۳۱</ref> البته یک معنا دیگر این [[آیه]] آن است که [[نامه اعمال]] شما در نزد خداست. | |||
به هر حال، از نظر [[اسلام]] و [[فرهنگ قرآنی]] تفال به معنای [[جاهلی]] مردود است؛ از همین روست که [[معصوم]]{{ع}} فرمود: «از ما نیست کسی که فال بد زند، یا برایش فال بد زده شود؛ یعنی به فال بد دیگران نسبت به خود [[اعتقاد]] داشته باشد». <ref>مجمع الزوائد، ج ۵، ص۱۰۳</ref> | |||
[[امام علی]]{{ع}} نیز میفرمایند: «فال بد، یک امر [[حقیقی]] و [[واقعی]] نیست».<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۹۲</ref> نقل است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فال [[نیک]] را [[دوست]] داشت و از [[فال بد زدن]]، بدش میآمد. <ref>مکارم الاخلاق، ص۳۵۰</ref> | |||
در [[روایات]] راهکارهای [[رهایی]] از فال بد را [[توکل به خدا]]،<ref>کافی، ج ۸، ص۱۹۸</ref>، [[بیاعتنایی]]<ref>وسائل الشیعه، ح۳۱۰۷۷</ref>، خواندن دعای«{{متن حدیث|اللَّهُمَّ لا طَيرَ اِلَّا طَيرُك وَ لا خَيرَ اِلَّا خَيرُك وَ لا اِله اِلَّا غَيرُك}} ـ خدایا! هیچ فال [[بدی]] اثر ندارد مگر آن چه را تو بخواهی؛ و هیچ خیری نیست مگر آن چه را تو [[اراده]] فرمایی؛ و خدایی جز تو نیست».؛ <ref>أمالی صدوق ص۳۱۶</ref>، فال خوب زدن<ref>المیزان، ج ۱۹، ص۸۴</ref> اشاره شده است. | |||
پیامبر اکرم فرمود: در [[اسلام]] فال بد و تطیر وجود ندارد. از همین روست که فرمود: {{متن حدیث|وَ اِذَا تَطَیَّرتَ فَامضِ}}؛ اگر در قضیه ای به چیزی فال بد زدی، این را به [[دل]] خودت بد راه نده، برعکس عمل کن، یعنی برعکس این که اشخاص وقتی به چیزی فال بد میزنند بعد دنبال آن کار نمیروند و مثلاً میگویند این بدشگون است، به هرچه که فال بد زدی عمل کن و دنبالش برو. | |||
بر این اساس، [[باور]] به این که [[عطسه]] بیانگر بدشگونی است، امری نادرست است. از همین روست که پیامبر اکرم میفرماید: [[خداوند]] عطسه را دوست میدارد و خمیازه را [[مکروه]] میداند. هر گاه کسی عطسه کند، [[حمد]] [[خدا]] گوید و هر [[مسلمانی]] که عطسه را میشنود، او را [[دعا]] گفته و از خداوند مزید [[رحمت]] [[طلب]] کند. <ref>بخاری؛ الجامع الصحیح، ج ۵، ص۲۲۹۰</ref> | |||
این بدان معناست که باور درباره عطسه از [[فرهنگ]] [[خرافی]] و [[جاهلی]] است که ریشه در [[سفاهت]] و بیعقلی دارد و هیچ نسبت [[عقلانی]] میان عطسه و [[صبر]] نیست؛ در حالی که در همه [[فرهنگهای جاهلی]] از شرق تا غرب عالم، چنین باوری وجود دارد. | |||
نکته دیگر آنکه اصولا در [[قرآن]]، [[صبر]] به معنای دست نگه داشتن از کاری یا انجام دادن آن نیست، بلکه صبر چنان که گفته شد به معنای [[شکیبایی]] و [[بردباری]] و [[استقامت]] در کاری است. بنابراین، وقتی گفته میشود: صبر کنید! به معنای این نیست که «[[عجله]] نکنید»، بلکه به معنای شکیبایی است. | |||
البته در قرآن، از [[استعجال]] باز داشته شده است<ref>نحل، آیه ۱؛ انبیاء، آیه ۳۷</ref>؛ زیرا عجله به معنای «انجام عمل قبل اوانه و زمانش» است که موجب میشود تا کار در [[زمان]] خودش انجام نشود؛ گویی شخص [[عجول]] میوه را کال میکند قبل از آنکه برسد و کامل شود. [[دنیا]] را عاجله میگویند؛ زیرا میوه [[اعمال]] را میبایست در [[قیامت]] درو کرد نه در دنیا و [[تعجیل]] دیدن آثار اعمال در دنیا خوب نیست. از همین روست که [[خدا]] میفرماید: {{متن قرآن|مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا * وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا}}<ref>«هر کس این جهان زودگذر را بخواهد، آنچه در آن بخواهیم برای هر کس اراده کنیم زود بدو میدهیم سپس برای او دوزخ را میگماریم که در آن نکوهیده رانده درآید * و از کوشش آنانکه جهان واپسین را بخواهند و فراخور آن بکوشند و مؤمن باشند؛ سپاسگزاری خواهد شد» سوره اسراء، آیه ۱۸-۱۹.</ref> | |||
در [[فرهنگ اسلامی]] از [[انسانها]] خواسته میشود تا در کارهای عجله نکنند و بگذارند تا وقتش برسد؛ و اگر درباره [[نماز]] گفته میشود عجله کنید، به این معنا است که خود را برای وقت نماز آماده کنید تا [[نماز اول وقت]] از شما فوت نشود؛ نه این که قبل از وقت نماز، نماز بگزارید و آن را اقامه کنید. | |||
به هر حال، هیچ رابطه و نسبت معنا داری همانند نسبت علیّ و معلولی یا مانند آن چنان که در متغیرها گفته میشود، میان [[عطسه]] و [[صبر]] نیست؛ بنابراین در هنگام عطسه، صبرکردن لازم نیست. از همین روست که در [[فرهنگ اسلامی]] گفته شده هرگاه یکی از شما عطسه کرد در [[حق]] او [[دعا]] کنید و بگویید: «یرحمکم [[الله]]؛ [[رحمت خدا]] شامل حال شما گردد». و طرف مقابل نیز متقابلا دعا کند و بگوید: «یغفر الله لکم؛ [[خداوند]] شما را بیامرزد». | |||
جالب این است که در همه [[فرهنگها]] ارتباط معناداری میان عطسه و احتمال [[بیماری]] یا [[رهایی]] از آن دیده شده است و از همین روست که در همه [[فرهنگ]] پس از عطسه به نوعی گفته میشود: [[عافیت]] باشد؛ یا [[خدا]] تو را [[حفظ]] کند؛ یا [[سلامت]] باشید؛ یا مانند آنها که همگی دلالت بر ارتباط معنادار عوامل مادی و فیزیکی در مسأله سلامت و بیماری دارد.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[نسبت صبر و عجله از نظر قرآن (مقاله)|نسبت صبر و عجله از نظر قرآن]].</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۵۱۵: | خط ۵۷۶: | ||
# [[پرونده:13681050.jpg|22px]] [[علیجان کریمی|کریمی، علیجان]]، [[صبر - کریمی (مقاله)|مقاله «صبر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۷ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۷''']] | # [[پرونده:13681050.jpg|22px]] [[علیجان کریمی|کریمی، علیجان]]، [[صبر - کریمی (مقاله)|مقاله «صبر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۷ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۷''']] | ||
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر و شکیبایی در اسلام (مقاله)|'''صبر و شکیبایی در اسلام''']] | # [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر و شکیبایی در اسلام (مقاله)|'''صبر و شکیبایی در اسلام''']] | ||
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[نسبت صبر و عجله از نظر قرآن (مقاله)|'''نسبت صبر و عجله از نظر قرآن''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||