عصمت پیامبر خاتم در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۶۵: خط ۶۵:


بحث از [[قلمرو عصمت]] [[پیامبر خاتم]] و نیز تفکیک این بحث به قبل از تصدی منصب نبوت و پس از آن تا عصر [[امامان اهل بیت]]{{ع}} دیده و شنیده نشده چه اینکه گویا تأکید [[ائمه]] در دوران حضور بیشتر بر تثبیت اصل مسأله عصمت پیامبر و امام بوده است<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۶۹.</ref>. با این وجود برخی شواهد [[تاریخی]] و نقل بعضی [[احادیث]] نشان دهنده این واقعیت است که عده‌ای از [[مسلمانان]] و [[صحابه]]، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را حتی پیش از [[نبوت]] ایشان نیز [[معصوم]] می‌دانستند. از جمله:
بحث از [[قلمرو عصمت]] [[پیامبر خاتم]] و نیز تفکیک این بحث به قبل از تصدی منصب نبوت و پس از آن تا عصر [[امامان اهل بیت]]{{ع}} دیده و شنیده نشده چه اینکه گویا تأکید [[ائمه]] در دوران حضور بیشتر بر تثبیت اصل مسأله عصمت پیامبر و امام بوده است<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۶۹.</ref>. با این وجود برخی شواهد [[تاریخی]] و نقل بعضی [[احادیث]] نشان دهنده این واقعیت است که عده‌ای از [[مسلمانان]] و [[صحابه]]، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را حتی پیش از [[نبوت]] ایشان نیز [[معصوم]] می‌دانستند. از جمله:
# گروهی از [[صحابه]] روایت‌هایی را نقل کرده‌اند که بیانگر محفوظ ماندن پیامبر اکرم {{صل}} در سنین مختلف پیش از نبوت از برخی [[گناهان]] بوده است<ref>برای نمونه، [[ام ایمن]] نقل کرده است که روزی در یکی از [[اعیاد]] [[عرب پیش از اسلام]]، حضرت [[ابوطالب]] از پیامبر خواست تا در [[عید]] آنها شرکت کند. [[پیامبر خدا]] {{صل}} نخست [[مخالفت]] کرد؛ اما به [[اصرار]] عمه‌هایش رفت. پس از چندی، در حالی که هراسان بود، بازگشت و به عمه‌هایش فرمود که از وقوع [[گناه]] نگران است. در اینجا عمه‌های پیامبر خدا، [[کلامی]] را بر زبان آوردند که نشان اعتقاد آنها به [[عصمت پیامبر اکرم]] {{صل}}، حتی در آن سن بود: {{متن حدیث|ما كان الله عز و جل ليبتليك بالشيطان و فيك من خصال الخير}}؛ «از آنجا که در تو ویژگی‌های [[نیک]] است، [[خداوند]] تو را به وسیله [[شیطان]] [[آزمایش]] نمی‌کند». پیامبر اکرم {{صل}} نیز در پاسخ آنها چنین فرمود: {{متن حدیث|إِنِّي كُلَّمَا دَنَوْتُ مِنْ صَنَمٍ مِنْهَا تَمَثَّلَ لِي رَجُلٌ أَبْيَضُ طَوِيلٌ يَصِيحُ: وَرَاءَكَ يَا مُحَمَّدُ لَا تَمَسَّهُ}}.احمد بن ابی عبدالله ابونعیم اصفهانی، دلائل النبوة، ص۱۸۷-۱۸۸. «هرگاه به بتی نزدیک می‌شدم، مرد بلندقامت سفیدرنگی برایم متمثل می‌شد که صدا می‌زد: ای محمد {{صل}}، دست نگه‌دار، آن ([[بت]]) را لمس نکن». [[جابر بن عبدالله انصاری]] نیز نقل می‌کند که پیامبر خدا {{صل}} همراه سایر [[مردم]] در حال انتقال سنگ‌ها به سوی [[کعبه]] بود؛ در حالی که ازاری به تن داشت. عباس، [[عموی پیامبر]] از ایشان خواست تا [[ازار]] را بر کتف خود اندازد تا راحت‌تر باشد، که البته در این صورت پایین تنه آن حضرت عریان می‌شد. [[پیامبر خدا]] بنا بر بعضی نقل‌ها با شنیدن این جمله به [[زمین]] افتاد و مطابق برخی نقل‌های دیگر به [[آسمان]] نگاه کرد و فرمود: «از اینکه بخواهم برهنه راه بروم، [[نهی]] شده‌ام». احمد بن ابی عبدالله ابونعیم اصفهانی، دلائل النبوة، ص۱۸۹-۱۹۰؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۲۹۵، ۳۱۰، ۳۳۳ و ۳۸۰؛ محمد بن اسماعیل بخاری، الصحیح، ج۱، ص۹۶؛ ج۴، ص۲۳۴؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج۱، ص۱۸۴؛ محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، تحقیق: عمر عبدالسلام تدمری، ج۱، ص۷۴-۷۵. این [[روایات]] محفوظ ماندن [[رسول خدا]] {{صل}} را از افتادن در ورطه [[گناهان]] - بلکه حتی اموری که [[گناه]] نیز نیست - نشان می‌دهند، و [[خبرهای غیبی]] آن حضرت که بیانگر [[ارتباط]] ویژه ایشان با [[خداوند]] - [[پیش از بعثت]] - است نیز، مؤید همین ادعاست. نقل این [[روایت‌ها]] به دست [[صحابه پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز، از [[اعتقاد]] ایشان به مضمون‌های روشن آنها حکایت می‌کند</ref>.
برخی شواهد [[تاریخی]] و نقل بعضی [[احادیث]] نشان دهنده این [[واقعیت]] است که عده‌ای از [[مسلمانان]] و [[صحابه]]، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را حتی پیش از [[نبوت]] ایشان نیز [[معصوم]] می‌دانستند. به شماری از آنها توجه کنید:
# در برخی منابع تاریخی [[اهل سنت]] از [[همراهی]] دائم [[اسرافیل]] با [[پیامبر اکرم]] {{صل}} - به مدت سه سال پیش از [[نبوت]] ایشان - خبر داده شده است<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۱۰۹.</ref>؛
# [[روایات]] مربوط به «[[شق الصدر]]» در [[منابع اهل سنت]] با مضمون‌های متفاوت و در سنین مختلفی از زندگانی [[پیامبر]] {{صل}} نقل شده که برخی از آنها مربوط به [[کودکی]] یا [[نوجوانی]] و یا [[جوانی]] [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} است. این روایات که به وسیله [[راویان]] مختلفی، از جمله [[انس بن مالک]]، [[ابی بن کعب]]، [[ابوهریره]]، [[ابوذر غفاری]] و [[عایشه]] نقل شده‌اند، بیانگر این مطلب‌اند که [[قلب]] [[مبارک]] پیامبر اکرم {{صل}}، به وسیله [[ملائکه]] یا دیگر [[فرستادگان الهی]] از هرگونه [[آلودگی]] [[پاک]] شده است. برای نمونه، به روایتی که انس بن مالک نقل کرده است، دقت کنید: «در حالی که پیامبر مشغول [[بازی]] با [[کودکان]] بود، [[جبرائیل]] نزد وی آمد. پس او را گرفت و شکمش را شکافت و [[خون]] بسته شده‌ای را از قلب او بیرون آورد. آن گاه گفت: این بهره [[شیطان]] از تو بود. سپس قلب را در تشت با آب [[زمزم]] شست و در جایش نهاد.... انس گفت: من خودم جای دوخته شده را روی سینه پیامبر دیدم»<ref>احمد بن ابی عبدالله ابونعیم اصفهانی، دلائل النبوة، ص۲۲۱-۲۲۲. نیز ر.ک: یحیی بن معین، تاریخ یحیی بن معین، ج۱، ص۴۷-۴۸؛ عبدالملک بن هشام حمیدی، السیرة النبویة، تحقیق: محمد محی الدین عبدالحمید، ج۱، ص۱۰۷؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۱۲۱ و ۲۸۸؛ ج۴، ص۱۸۴؛ محمد بن اسماعیل بخاری، الصحیح، ج۸، ص۲۰۳-۲۰۴؛ مسلم نیشابوری، الصحیح، ج۱، ص۱۰۱۔۱۰۲؛ عبدالله بن بهرام دارمی، سنن الدارمی، ج۱، ص۸؛ عزالدین علی بن محمد بن اثیر الجزری، اسد الغابة، ج۱، ص۲۱؛ احمد بن حسین بیهقی، دلائل النبوة، تحقیق: عبدالمعطی قلعجی، ج۱، ص۱۴۳-۱۴۶.</ref>. [[تطهیر]] قلب پیامبر اکرم {{صل}} به وسیله ملایکه، مطلبی است که در دیگر روایات نیز منعکس شده است. برای نمونه [[ابی بکره]] نقل می‌کند که [[ختنه]] [[پیامبر]] به وسیله [[جبرائیل]] بوده است و او همان هنگام [[قلب]] پیامبر را [[تطهیر]] کرد<ref>احمد بن ابی عبدالله ابونعیم اصفهانی، دلائل النبوة، ص۱۵۵. گفتنی است ذهبی پس از نقل این داستان آن را رد کرده، می‌نویسد: {{عربی|هذا منكر}} (محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، تحقیق: عمر عبدالسلام تدمری، ج۱، ص۲۸). اما به هر حال این اجتهاد ذهبی است، و اگر حتی دروغ نیز باشد، نشان اعتقاد راوی به عصمت پیامبر اکرم {{صل}} است.</ref>. بی‌گمان نقل این [[روایت‌ها]] به دست صحابه‌ای که به [[اخبار غیبی]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[نبوت]] ایشان [[اعتقاد]] [[راسخ]] داشتند، از [[باور]] آنان به [[عصمت]] آن [[حضرت]] حکایت می‌کند؛
# [[امام علی]] {{ع}} می‌فرمایند: از همان [[زمان]] که [[رسول خدا]] {{صل}} را از شیر باز گرفتند، [[خداوند]] بزرگ‌ترین [[فرشته]] از [[فرشتگان]] خویش را [[مأمور]] ساخت تا شب و [[روز]] وی را به راه‌های [[بزرگواری]]، [[درستی]] و [[اخلاق نیکو]] سوق دهد. من همچون سایه‌ای به دنبال آن حضرت {{صل}} حرکت می‌کردم، و او هر روز نکته تازه‌ای از اخلاق نیکو را برای من آشکار می‌ساخت و مرا [[فرمان]] می‌داد که به او [[اقتدا]] کنم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref>؛
# گروهی از [[صحابه]] روایت‌هایی را نقل کرده‌اند که بیانگر محفوظ ماندن پیامبر اکرم {{صل}} در سنین مختلف پیش از نبوت از برخی [[گناهان]] بوده است. برای نمونه، [[ام ایمن]] نقل کرده است که روزی در یکی از [[اعیاد]] [[عرب پیش از اسلام]]، حضرت [[ابوطالب]] از پیامبر خواست تا در [[عید]] آنها شرکت کند. [[پیامبر خدا]] {{صل}} نخست [[مخالفت]] کرد؛ اما به [[اصرار]] عمه‌هایش رفت. پس از چندی، در حالی که هراسان بود، بازگشت و به عمه‌هایش فرمود که از وقوع [[گناه]] نگران است. در اینجا عمه‌های پیامبر خدا، [[کلامی]] را بر زبان آوردند که نشان اعتقاد آنها به [[عصمت پیامبر اکرم]] {{صل}}، حتی در آن سن بود: {{متن حدیث|ما كان الله عز و جل ليبتليك بالشيطان و فيك من خصال الخير}}؛ «از آنجا که در تو ویژگی‌های [[نیک]] است، [[خداوند]] تو را به وسیله [[شیطان]] [[آزمایش]] نمی‌کند». پیامبر اکرم {{صل}} نیز در پاسخ آنها چنین فرمود: {{متن حدیث|إِنِّي كُلَّمَا دَنَوْتُ مِنْ صَنَمٍ مِنْهَا تَمَثَّلَ لِي رَجُلٌ أَبْيَضُ طَوِيلٌ يَصِيحُ: وَرَاءَكَ يَا مُحَمَّدُ لَا تَمَسَّهُ}}<ref>احمد بن ابی عبدالله ابونعیم اصفهانی، دلائل النبوة، ص۱۸۷-۱۸۸.</ref>؛ «هرگاه به بتی نزدیک می‌شدم، مرد بلندقامت سفیدرنگی برایم متمثل می‌شد که صدا می‌زد: ای محمد {{صل}}، دست نگه‌دار، آن ([[بت]]) را لمس نکن». [[جابر بن عبدالله انصاری]] نیز نقل می‌کند که پیامبر خدا {{صل}} همراه سایر [[مردم]] در حال انتقال سنگ‌ها به سوی [[کعبه]] بود؛ در حالی که ازاری به تن داشت. عباس، [[عموی پیامبر]] از ایشان خواست تا [[ازار]] را بر کتف خود اندازد تا راحت‌تر باشد، که البته در این صورت پایین تنه آن [[حضرت]] عریان می‌شد. [[پیامبر خدا]] بنا بر بعضی نقل‌ها با شنیدن این جمله به [[زمین]] افتاد و مطابق برخی نقل‌های دیگر به [[آسمان]] نگاه کرد و فرمود: «از اینکه بخواهم برهنه راه بروم، [[نهی]] شده‌ام»<ref>احمد بن ابی عبدالله ابونعیم اصفهانی، دلائل النبوة، ص۱۸۹-۱۹۰؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۲۹۵، ۳۱۰، ۳۳۳ و ۳۸۰؛ محمد بن اسماعیل بخاری، الصحیح، ج۱، ص۹۶؛ ج۴، ص۲۳۴؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج۱، ص۱۸۴؛ محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، تحقیق: عمر عبدالسلام تدمری، ج۱، ص۷۴-۷۵.</ref>. این [[روایات]] محفوظ ماندن [[رسول خدا]] {{صل}} را از افتادن در ورطه [[گناهان]] - بلکه حتی اموری که [[گناه]] نیز نیست - نشان می‌دهند، و [[خبرهای غیبی]] آن حضرت که بیانگر [[ارتباط]] ویژه ایشان با [[خداوند]] - [[پیش از بعثت]] - است نیز، مؤید همین ادعاست. نقل این [[روایت‌ها]] به دست [[صحابه پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز، از [[اعتقاد]] ایشان به مضمون‌های روشن آنها حکایت می‌کند؛
# [[ابن اسحاق]] در [[سیره]] خود [[رشد]] و نمو پیامبر اکرم {{صل}} را چنین گزارش می‌دهد که [[پیامبر خدا]] {{صل}} می‌بالید، در حالی که خداوند او را از امور ناپسند [[جاهلی]] [[حفظ]] می‌کرد. از این رو، آن حضرت دورترین [[مردم]] از اخلاق جاهلی بود<ref>محمد بن اسحاق، سیرة ابن اسحاقی، تحقیق: سهیل زکار، ص۷۸. نیز ر.ک: احمد بن حسین بیهقی، دلائل النبوة، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، ج۲، ص۳۰.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۱۰۰.</ref>
# در برخی منابع آمده است که [[امام علی]] {{ع}} از پیامبر خدا {{صل}} نقل کرده است که آن حضرت پیش از [[نبوت]]، دوبار در صدد عمل به برخی [[رسوم]] [[جاهلیت]] برآمده که در هر دو نوبت خداوند او را از این کار بازداشته بود. در آن منابع چنین آمده است که شبی در [[مکه]] صدای ساز و آواز از مجلس [[عروسی]] یکی از [[اهل مکه]] به گوش رسید. پیامبر خدا {{صل}} نشست تا آن [[مراسم]] را ببیند که خداوند او را از این کار بازداشت [[پیامبر]] خود در این باره فرموده است: «پس خداوند به گوش‌هایم زد، پس به [[خدا]] [[سوگند]] بیدار نشدم، مگر به وسیله [[نور]] [[خورشید]]... و پس از آن دیگر به سوی گناهی قصد نکردم تا اینکه او مرا به [[رسالت]] برگزید»<ref>{{عربی|فَضَرَبَ اللَّهُ عَلَى أُذُنِي فَوَاللَّهِ مَا أَيْقَظَنِي إِلَّا مَسُّ الشَّمْسَ... ثُمَّ مَا هَمَمْتُ بَعْدَهَا بِسُوءٍ حَتَّى أَكْرَمَنِي اللهُ عَزَّ وَجَلَّ بِرِسَالَتِهِ}}؛ (محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۴) نیز ر.ک: محمد بن اسحاق، سیرة ابن اسحاق، تحقیق: سهیل زکار، ص۷۹-۸۰؛ احمد بن ابی عبدالله ابونعیم اصفهانی، دلائل النبوة، ص۱۸۶؛ محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۱، ص۷۹-۸۰؛ احمد بن حسین بیهقی، دلائل النبوة، تحقیق: عبدالمعطی قلعجی، ج۲، ص۳۳-۳۴.</ref>.
# در برخی [[منابع تاریخی]] [[اهل سنت]] از [[همراهی]] دائم [[اسرافیل]] با [[پیامبر اکرم]] {{صل}} - به مدت سه سال پیش از [[نبوت]] ایشان - خبر داده شده است<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۱۰۹.</ref>؛
# [[امام علی]] {{ع}} می‌فرمایند: از همان [[زمان]] که [[رسول خدا]] {{صل}} را از شیر باز گرفتند، [[خداوند]] بزرگ‌ترین [[فرشته]] از [[فرشتگان]] خویش را [[مأمور]] ساخت تا شب و [[روز]] وی را به راه‌های [[بزرگواری]]، [[درستی]] و [[اخلاق نیکو]] سوق دهد. من همچون سایه‌ای به دنبال آن [[حضرت]] {{صل}} حرکت می‌کردم، و او هر روز نکته تازه‌ای از اخلاق نیکو را برای من آشکار می‌ساخت و مرا [[فرمان]] می‌داد که به او [[اقتدا]] کنم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref>؛
# [[ابن اسحاق]] در [[سیره]] خود [[رشد]] و نمو پیامبر اکرم {{صل}} را چنین گزارش می‌دهد که [[پیامبر خدا]] {{صل}} می‌بالید، در حالی که خداوند او را از امور [[ناپسند]] [[جاهلی]] [[حفظ]] می‌کرد. از این رو، آن حضرت دورترین [[مردم]] از [[اخلاق جاهلی]] بود<ref>محمد بن اسحاق، سیرة ابن اسحاقی، تحقیق: سهیل زکار، ص۷۸. نیز ر.ک: احمد بن حسین بیهقی، دلائل النبوة، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، ج۲، ص۳۰.</ref>.
چنین گزارشی نیز نشان [[پاکیزگی]] پیامبر اکرم {{صل}} از قذارت‌ها و [[آداب و رسوم]] جاهلی پیش از رسیدن به [[مقام نبوت]] است.
در پایان این بخش باید گفت که به لحاظ کمی مطالب زیادی درباره [[اعتقاد]] [[مسلمانان]] به [[عصمت پیامبر اکرم]] {{صل}}، پیش از نبوت ایشان به دست نیاورده‌ایم، اما باید توجه داشت که مطالبی که نشان اعتقاد به خلاف آن باشد نیز در [[اختیار]] نداریم. از این رو، دست‌کم می‌توان مدعی شد که [[پیامبر اکرم]] {{صل}}، از نگاه برخی [[صحابه]]، حتی پیش از [[نبوت]] نیز از [[گناهان]] [[معصوم]] بوده‌اند»<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۱۰۰.</ref>


'''عصمت پس از تصدی منصب (نبوت):'''  
'''عصمت پس از تصدی منصب (نبوت):'''  
۱۱٬۱۴۲

ویرایش