شکرگزاری در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۸٬۲۳۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ اکتبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳: خط ۳:


==مقدمه==
==مقدمه==
واژه‌پژوهان، [[شُکر]] را مانند شُکور، مصدر و به معنای شناختن [[احسان]] و نشر آن و [[ستایش]] صاحب آن، یا تصور [[نعمت]] و [[آشکار کردن]] آن و ضدّ [[کفر]]، به معنای فراموش کردن نعمت و پوشاندن آن دانسته‌اند.(۱) به گفته‌ای [[شکر]]، مقلوب [[کشر]] به معنای [[کشف]] است (۲) و به [[نقلی]]، معنای اصلی شکر، [[خشنودی]] به اندک است، از این رو به چارپایی که با اندکی علف فربه شود [[شَکور]] گفته می‌شود.(۳) برخی، [[شکر]] را سه گونه دانسته‌اند: ۱. شکر [[قلب]] که تصور نعمت است؛ ۲. شکر زبان که ستایش [[منعم]] است؛ ۳. شکر دیگر اعضای بدن که احسان به منعم به اندازه [[استحقاق]] است.(۴) شکر در برابر [[خدا]] به معنای اعتراف به نعمت * [[الهی]] و انجام [[طاعت]] و [[ترک معصیت]] است، از این رو به دو قسم [[شکر زبانی]] و [[شکر عملی]] قسمت می‌شود.(۵) واژه‌های «[[مدح]]» و «[[حمد]]» معنایی نزدیک به شکر دارند. درباره تفاوت آنها گفته‌اند: [[حمد]] اخص از مدح و اعم از شکر است؛ زیرا مدح به اوصاف و [[افعال]] اختیاری و غیر اختیاری تعلق می‌گیرد؛ برای مثال، [[انسان]] را هم به جهت سپیدرویی یا بلندقامتی‌اش مدح می‌کنند، هم به جهت سخاوتش؛ اما حمد تنها در [[کمالات]] اختیاری کاربرد دارد.(۶) از سویی، شکر تنها در برابر نعمت است؛ ولی حمد می‌تواند در برابر هر صفت یا فعل پسندیده‌ای باشد.(۷) برخی نیز از جهتی دیگر، شکر را اعم از حمد دانسته‌اند؛ زیرا حمد همواره زبانی است؛ بر خلاف شکر که زبانی، [[جوارحی]] و [[قلبی]] است؛(۸) همچنین گفته‌اند: حمد، درباره ذات، مدح راجع به صفت و شکر در باره فعل است. [[مؤمن]]، ذات [[خدای سبحان]] را حمد، صفات او را مدح و فعل او را [[شکرگزاری]] می‌کند. نعمت نیز فعل خداست و شکر در برابر نعمت است؛ زیرا اگر نعمتی به [[انسان]] نرسد، وی کسی را شکر نمی‌کند.(۹) برخی از [[عالمان]] [[اخلاق]]، شکر را شناختن نعمت از منعم، شاد بودن به آن و عمل کردن به مقتضای این [[شادی]] با تصمیم [[قلبی]] به انجام دادن خیر، [[ستایش]] [[منعم]] و به‌کارگیری [[نعمت]] در راه [[طاعت]] وی دانسته‌اند (۱۰) و به گفته بعضی، [[شکر]]، [[قدردانی]] از نعمت منعم است که آثار آن در [[قلب]] به صورت [[خضوع]]، [[خشوع]]، [[محبت]]، [[خشیت]] و مانند آنها بروز می‌کند و در زبان به شکل ثنا، [[مدح]] و [[حمد]] و در [[افعال]] و [[اعمال]] ظاهری به شکل [[اطاعت]] و به‌کارگیری جوارح در راه رضای منعم.(۱۱) برخی [[عارفان]]، [[شکر خدا]] را [[ادراک]] این مطلب دانسته‌اند که [[انسان]] نمی‌تواند از عهده [[شکر الهی]] برآید.(۱۲) بعضی نیز معانی [[شکر]] را [[شناخت]] نعمت؛ آن‌گاه پذیرش آن و سپس ستایش [[مُنعم]] دانسته و برای آن درجاتی یاد کرده‌اند.(۱۳) در [[تفاسیر]]، شکر را با تعابیری مانند اعتراف به نعمت با نوعی [[تعظیم]] [[منعِم]]،(۱۴) اظهار نعمت از طریق [[اعتقاد]]، گفتار و عمل،(۱۵) شناخت نعمت همراه [[قیام]] به [[حق]] آن (۱۶) و به کار گرفتن همه اعضای ظاهری و [[باطنی]] در مسیری که برای آن [[آفریده]] شده (۱۷) تعریف کرده‌اند.
واژه‌پژوهان، [[شُکر]] را مانند شُکور، مصدر و به معنای شناختن [[احسان]] و نشر آن و [[ستایش]] صاحب آن، یا تصور [[نعمت]] و [[آشکار کردن]] آن و ضدّ [[کفر]]، به معنای فراموش کردن نعمت و پوشاندن آن دانسته‌اند.<ref>العین، ج۵، ص۲۹۲؛ مفردات، ص۴۶۱؛ لسان‌العرب، ج ۴، ص۴۲۳، «شکر».</ref> به گفته‌ای [[شکر]]، مقلوب [[کشر]] به معنای [[کشف]] است<ref>نک: مفردات، ص۴۶۱.</ref> و به [[نقلی]]، معنای اصلی شکر، [[خشنودی]] به اندک است، از این رو به چارپایی که با اندکی علف فربه شود [[شَکور]] گفته می‌شود.<ref>معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۲۰۷؛ المحیط فی اللغه، ج ۶، ص۱۶۱ - ۱۶۲، «شکر».</ref> برخی، [[شکر]] را سه گونه دانسته‌اند:
#شکر [[قلب]] که تصور نعمت است؛
#شکر زبان که ستایش [[منعم]] است؛
#شکر دیگر اعضای بدن که احسان به منعم به اندازه [[استحقاق]] است.<ref>مفردات، ص۴۶۱.</ref> شکر در برابر [[خدا]] به معنای اعتراف به نعمت [[الهی]] و انجام [[طاعت]] و [[ترک معصیت]] است، از این رو به دو قسم [[شکر زبانی]] و [[شکر عملی]] قسمت می‌شود.<ref>المصباح، ص۳۱۹ - ۳۲۰؛ مجمع البحرین، ج۳، ص۳۵۴، «شکر».</ref> واژه‌های «[[مدح]]» و «[[حمد]]» معنایی نزدیک به شکر دارند. درباره تفاوت آنها گفته‌اند: [[حمد]] اخص از مدح و اعم از شکر است؛ زیرا مدح به اوصاف و [[افعال]] اختیاری و غیر اختیاری تعلق می‌گیرد؛ برای مثال، [[انسان]] را هم به جهت سپیدرویی یا بلندقامتی‌اش مدح می‌کنند، هم به جهت سخاوتش؛ اما حمد تنها در [[کمالات]] اختیاری کاربرد دارد.<ref>مفردات، ص۲۵۶، «حمد»؛ معجم الفروق اللغویه، ص۲۰۳.</ref> از سویی، شکر تنها در برابر نعمت است؛ ولی حمد می‌تواند در برابر هر صفت یا فعل پسندیده‌ای باشد.<ref>الفائق، ج۱، ص۲۷۳؛ النهایه، ج۲، ص۴۹۳، «شکر».</ref> برخی نیز از جهتی دیگر، شکر را اعم از حمد دانسته‌اند؛ زیرا حمد همواره زبانی است؛ بر خلاف شکر که زبانی، [[جوارحی]] و [[قلبی]] است؛<ref>تفسیر سمرقندی، ج۱، ص۱۶.</ref> همچنین گفته‌اند: حمد، درباره ذات، مدح راجع به صفت و شکر در باره فعل است. [[مؤمن]]، ذات [[خدای سبحان]] را حمد، صفات او را مدح و فعل او را [[شکرگزاری]] می‌کند. نعمت نیز فعل خداست و شکر در برابر نعمت است؛ زیرا اگر نعمتی به [[انسان]] نرسد، وی کسی را شکر نمی‌کند.<ref>تسنیم، ج۷، ص۵۲۵.</ref> برخی از [[عالمان]] [[اخلاق]]، شکر را شناختن نعمت از منعم، شاد بودن به آن و عمل کردن به مقتضای این [[شادی]] با تصمیم [[قلبی]] به انجام دادن خیر، [[ستایش]] [[منعم]] و به‌کارگیری [[نعمت]] در راه [[طاعت]] وی دانسته‌اند<ref>جامع السعادات، ج۳، ص۱۸۷؛ معراج السعاده، ص۷۰۶.</ref> و به گفته بعضی، [[شکر]]، [[قدردانی]] از نعمت منعم است که آثار آن در [[قلب]] به صورت [[خضوع]]، [[خشوع]]، [[محبت]]، [[خشیت]] و مانند آنها بروز می‌کند و در زبان به شکل ثنا، [[مدح]] و [[حمد]] و در [[افعال]] و [[اعمال]] ظاهری به شکل [[اطاعت]] و به‌کارگیری جوارح در راه رضای منعم.<ref>چهل حدیث، ص۳۴۳.</ref> برخی [[عارفان]]، [[شکر خدا]] را [[ادراک]] این مطلب دانسته‌اند که [[انسان]] نمی‌تواند از عهده [[شکر الهی]] برآید.<ref>تفسیر قشیری، ج۳، ص۴۰.</ref> بعضی نیز معانی [[شکر]] را [[شناخت]] نعمت؛ آن‌گاه پذیرش آن و سپس ستایش [[مُنعم]] دانسته و برای آن درجاتی یاد کرده‌اند.<ref>منازل السائرین، ص۷۲ - ۷۳.</ref> در [[تفاسیر]]، شکر را با تعابیری مانند اعتراف به نعمت با نوعی [[تعظیم]] [[منعِم]]،<ref>التبیان، ج۲، ص۸۲.</ref> اظهار نعمت از طریق [[اعتقاد]]، گفتار و عمل،<ref>مواهب الرحمن، ج۲، ص۱۵۲.</ref> شناخت نعمت همراه [[قیام]] به [[حق]] آن<ref>تفسیر بغوی، ج۲، ص۱۳۱؛ لباب التأویل، ج۲، ص۱۲۱.</ref> و به کار گرفتن همه اعضای ظاهری و [[باطنی]] در مسیری که برای آن [[آفریده]] شده<ref>روح البیان، ج۱، ص۲۷۶.</ref> تعریف کرده‌اند.


در [[روایات اهل بیت]]{{عم}} نیز ماهیت شکر، شناختن قلبی نعمت،(۱۸) [[حمد]] [[خدا]] بر هر نعمت مربوط به [[خانواده]] یا [[مال]] و [[ادای حق]] مال (۱۹) و [[پرهیز از محرمات]] [[الهی]] (۲۰) شناسانده شده و بر پایه [[حدیثی قدسی]]، [[حق]] شکر خدا آن است که انسان بداند [[شکر نعمت]] نیز نعمتی از سوی خداست.(۲۱) در [[منابع فقهی]] از [[استحباب]] [[نماز]] شکر (۲۲) و [[سجده شکر]] (۲۳) هنگام پدیدار شدن نعمتی جدید و [[دفع بلایا]] [[سخن]] به میان آمده است.
در [[روایات اهل بیت]]{{عم}} نیز ماهیت شکر، شناختن قلبی نعمت،<ref>الکافی، ج۲، ص۹۶.</ref> [[حمد]] [[خدا]] بر هر نعمت مربوط به [[خانواده]] یا [[مال]] و [[ادای حق]] مال<ref>الکافی، ج۲، ص۹۶.</ref> و [[پرهیز از محرمات]] [[الهی]]<ref>الخصال، ص۱۴.</ref> شناسانده شده و بر پایه [[حدیثی قدسی]]، [[حق]] شکر خدا آن است که انسان بداند [[شکر نعمت]] نیز نعمتی از سوی خداست.<ref>الکافی، ج۲، ص۹۸.</ref> در [[منابع فقهی]] از [[استحباب]] [[نماز]] شکر<ref>المقنع، ص۱۵۳؛ المقنعه، ص۲۲۵.</ref> و [[سجده شکر]]<ref>الخلاف، ج۱، ص۴۳۴؛ الانصاف، ج۲، ص۲۰۰.</ref> هنگام پدیدار شدن نعمتی جدید و [[دفع بلایا]] [[سخن]] به میان آمده است.


مشتقات ماده شکر، ۷۵ بار در ۳۵ [[سوره]] و ۶۹ [[آیه]] از [[قرآن کریم]] به کار رفته‌اند و در آنها از سه گونه [[شکرگزاری]] سخن به میان آمده است:(۲۴) ۱. شکرگزاری خدا از بندگانش در برابر کارهای نیکوی ایشان که به معنای [[پاداش]] و ستایش نیکوی [[بندگان]] است (۲۵) و دو اسم «[[شکور]]» و «[[شاکر]]» از [[اسمای الهی]] بیانگر آن‌اند؛ (بقره / ۲، ۱۵۸؛ تغابن / ۶۴، ۱۷) (=> [[شکور]]) ۲. [[شکرگزاری]] [[بندگان]] از [[خدا]] که در آیاتی فراوان به آن اشاره شده و در آنها از موضوعاتی همچون بیان [[وجوب]] و اهمیت شکرگزاری (بقره / ۲، ۱۵۲؛ نحل / ۱۶، ۱۱۴)، راه‌های شکرگزاری (انعام / ۶، ۵۲ - ۵۳)، متعلقات [[شکر]] (نحل / ۱۶، ۷۸)، کمّیت شکر و شاکران (بقره / ۲، ۲۴۳؛ [[اعراف]] / ۷، ۱۰)، آثار شکرگزاری (ابراهیم / ۱۴، ۷) و پیامدهای [[ناسپاسی]] (نحل / ۱۶، ۱۱۲) [[سخن]] به میان آمده است؛ ۳. شکرگزاری [[انسان‌ها]] از یکدیگر. ([[لقمان]] / ۳۱، ۱۴؛ [[انسان]] / ۷۶، ۹) گونه نخست خارج از موضوع مقاله است و از دو گونه دیگر، غالب مباحث مقاله درباره شکرگزاری انسان از خداست. در آیاتی نیز مشتقات واژه [[کفر]] به معنای [[کفران نعمت]] و ناسپاسی است. ([[هود]] / ۱۱، ۹؛ ابراهیم / ۱۴، ۷)
==شکر در قرآن کریم==
۱. <ref>العین، ج۵، ص۲۹۲؛ مفردات، ص۴۶۱؛ لسان‌العرب، ج ۴، ص۴۲۳، «شکر».</ref>
مشتقات ماده شکر، ۷۵ بار در ۳۵ [[سوره]] و ۶۹ [[آیه]] از [[قرآن کریم]] به کار رفته‌اند و در آنها از سه گونه [[شکرگزاری]] سخن به میان آمده است:<ref>نک: مواهب الرحمن، ج۲، ص۱۵۲ - ۱۵۳.</ref>
۲. <ref>نک: مفردات، ص۴۶۱.</ref>
#شکرگزاری خدا از بندگانش در برابر کارهای نیکوی ایشان که به معنای [[پاداش]] و ستایش نیکوی [[بندگان]] است <ref>لسان العرب، ج۴، ص۴۲۳، «شکر».</ref> و دو اسم «[[شکور]]» و «[[شاکر]]» از [[اسمای الهی]] بیانگر آن‌اند؛ {{متن قرآن|إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ}}<ref>«بی‌گمان صفا و مروه از نشانه  های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.</ref>، {{متن قرآن|إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ}}<ref>«اگر به خداوند وامی نیکو دهید (خداوند) برای شما آن را دو چندان می‌کند و شما را می‌آمرزد و خداوند سپاس‌پذیری بردبار است» سوره تغابن، آیه ۱۷.</ref>
۳. <ref>معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۲۰۷؛ المحیط فی اللغه، ج ۶، ص۱۶۱ - ۱۶۲، «شکر».</ref>
#[[شکرگزاری]] [[بندگان]] از [[خدا]] که در آیاتی فراوان به آن اشاره شده و در آنها از موضوعاتی همچون بیان [[وجوب]] و اهمیت شکرگزاری {{متن قرآن|فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ}}<ref>«پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس بگزارید و با من ناسپاسی نورزید» سوره بقره، آیه ۱۵۲.</ref>،  {{متن قرآن|فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا وَاشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ}}<ref>«پس، از آنچه خداوند روزی شما کرده است حلال و پاکیزه بخورید و نعمت خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را می‌پرستید» سوره نحل، آیه ۱۱۴.</ref>، راه‌های شکرگزاری {{متن قرآن|وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و کسانی را که پروردگارشان را در سپیده‌دمان  و در پایان روز  در پی به دست آوردن خشنودی وی می‌خوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.</ref>، {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا أَهَؤُلَاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنَا أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ}}<ref>«و چنین آنان را با یکدیگر آزمودیم تا به فرجام بگویند: «آیا از میان ما (تنها) اینانند که خداوند بر آنها منّت نهاده است؟» آیا خداوند به سپاسگزاران داناتر نیست؟» سوره انعام، آیه ۵۳.</ref>، متعلقات [[شکر]] {{متن قرآن|وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمی‌دانستید و برای شما گوش و چشم و دل  نهاد باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۷۸.</ref>، کمّیت شکر و شاکران {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ}}<ref>«آیا در (کار) کسانی ننگریسته‌ای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بی‌گمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمی‌گزارند» سوره بقره، آیه ۲۴۳.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ}}<ref>«و بی‌گمان شما را در زمین توانمند گرداندیم و در آن برایتان توشه‌ها  نهادیم؛ اندک سپاس می‌گزارید» سوره اعراف، آیه ۱۰.</ref>، آثار شکرگزاری {{متن قرآن|وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما می‌افزایم و اگر ناسپاسی کنید بی‌گمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.</ref> و پیامدهای [[ناسپاسی]]{{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ}}<ref>«و خداوند شهری را مثل آورد که در امن و آرامش بود، روزی (مردم) اش از همه جا فراوان می‌رسید آنگاه به نعمت‌های خداوند ناسپاسی کرد و خداوند به کیفر آنچه (مردم آن) انجام می‌دادند گرسنگی و هراس فراگیر  را به (مردم) آن چشانید» سوره نحل، آیه ۱۱۲.</ref> [[سخن]] به میان آمده است؛
۴. <ref>مفردات، ص۴۶۱.</ref>
#شکرگزاری [[انسان‌ها]] از یکدیگر. {{متن قرآن|وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ}}<ref>«و به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم- مادرش او را با سستی در پی سستی بارداری کرد و زمان شیر خوارگی وی دو سال بود- که مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار (که) بازگشت (همه) به سوی من است» سوره لقمان، آیه ۱۴.</ref>،  {{متن قرآن|إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا}}<ref>«(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۹.</ref> گونه نخست خارج از موضوع مقاله است و از دو گونه دیگر، غالب مباحث مقاله درباره شکرگزاری انسان از خداست. در آیاتی نیز مشتقات واژه [[کفر]] به معنای [[کفران نعمت]] و ناسپاسی است. {{متن قرآن|وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ}}<ref>«و اگر به انسان بخشایشی از خویش بچشانیم سپس آن را از وی باز گیریم بی‌گمان نومید و ناسپاس خواهد شد» سوره هود، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما می‌افزایم و اگر ناسپاسی کنید بی‌گمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.</ref>
۵. <ref>المصباح، ص۳۱۹ - ۳۲۰؛ مجمع البحرین، ج۳، ص۳۵۴، «شکر».</ref>
۶. <ref>مفردات، ص۲۵۶، «حمد»؛ معجم الفروق اللغویه، ص۲۰۳.</ref>
۷. <ref>الفائق، ج۱، ص۲۷۳؛ النهایه، ج۲، ص۴۹۳، «شکر».</ref>
۸. <ref>تفسیر سمرقندی، ج۱، ص۱۶.</ref>
۹. <ref>تسنیم، ج۷، ص۵۲۵.</ref>
۱۰. <ref>جامع السعادات، ج۳، ص۱۸۷؛ معراج السعاده، ص۷۰۶.</ref>
۱۱. <ref>چهل حدیث، ص۳۴۳.</ref>
۱۲. <ref>تفسیر قشیری، ج۳، ص۴۰.</ref>
۱۳. <ref>منازل السائرین، ص۷۲ - ۷۳.</ref>
۱۴. <ref>التبیان، ج۲، ص۸۲.</ref>
۱۵. <ref>مواهب الرحمن، ج۲، ص۱۵۲.</ref>
۱۶. <ref>تفسیر بغوی، ج۲، ص۱۳۱؛ لباب التأویل، ج۲، ص۱۲۱.</ref>
۱۷. <ref>روح البیان، ج۱، ص۲۷۶.</ref>
۱۸. <ref>الکافی، ج۲، ص۹۶.</ref>
۱۹. <ref>الکافی، ج۲، ص۹۶.</ref>
۲۰. <ref>الخصال، ص۱۴.</ref>
۲۱. <ref>الکافی، ج۲، ص۹۸.</ref>
۲۲. <ref>المقنع، ص۱۵۳؛ المقنعه، ص۲۲۵.</ref>
۲۳. <ref>الخلاف، ج۱، ص۴۳۴؛ الانصاف، ج۲، ص۲۰۰.</ref>
۲۴. <ref>نک: مواهب الرحمن، ج۲، ص۱۵۲ - ۱۵۳.</ref>
۲۵. <ref>لسان العرب، ج۴، ص۴۲۳، «شکر».</ref>


==وجوب و اهمیت شکرگزاری==
==وجوب و اهمیت شکرگزاری==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش