←پرسش مستقیم
بدون خلاصۀ ویرایش |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
[[خداوند]] در [[قرآن کریم]] به [[صراحت]] به این ویژگیهای [[پیامبر]] اشاره میکند و آنها را موجب [[گرایش فطری]] و [[روحی]] مردم به آن حضرت میداند و میفرماید: {{متن قرآن|فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref><ref>برای تفصیل بیشتر نک: المیزان، ج۴، ص۸۳.</ref>. در دیدگاه پیامبر، جامعهای که بر اساس [[خودرأیی]] اداره شود، جامعهای راکد و مرده است. آن حضرت در این باره میفرماید: هیچ کس از مشورت [[بینیاز]] نیست.... مشورت کردن با [[عاقل]] [[خیرخواه]]، مایه [[هدایت]] و [[خوشی]] و توفیقی از جانب خداوند است. پس هرگاه خیرخواه عاقل، تو را [[راهنمایی]] کند، مبادا [[مخالفت]] کنی که موجب نابودیات میشود<ref>یک هزار حدیث، ص۱۰۴ و ۱۰۵.</ref>.<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اصول و شاخصههای تمدن نبوی (کتاب)|اصول و شاخصههای تمدن نبوی]]، ص ۷۲.</ref>. | [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] به [[صراحت]] به این ویژگیهای [[پیامبر]] اشاره میکند و آنها را موجب [[گرایش فطری]] و [[روحی]] مردم به آن حضرت میداند و میفرماید: {{متن قرآن|فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref><ref>برای تفصیل بیشتر نک: المیزان، ج۴، ص۸۳.</ref>. در دیدگاه پیامبر، جامعهای که بر اساس [[خودرأیی]] اداره شود، جامعهای راکد و مرده است. آن حضرت در این باره میفرماید: هیچ کس از مشورت [[بینیاز]] نیست.... مشورت کردن با [[عاقل]] [[خیرخواه]]، مایه [[هدایت]] و [[خوشی]] و توفیقی از جانب خداوند است. پس هرگاه خیرخواه عاقل، تو را [[راهنمایی]] کند، مبادا [[مخالفت]] کنی که موجب نابودیات میشود<ref>یک هزار حدیث، ص۱۰۴ و ۱۰۵.</ref>.<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اصول و شاخصههای تمدن نبوی (کتاب)|اصول و شاخصههای تمدن نبوی]]، ص ۷۲.</ref>. | ||
==فلسفۀ [[مشورت]] [[پیامبر اسلام]]== | |||
[[خداوند]] به پیامبرش دستور میدهد که در [[کارها]] با [[مسلمانان]] مشورت کند: {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. | |||
[[محدث قمی]] در معنای آن نوشته است:یعنی آرای آنان را استخراج نما و از آنچه نزدشان است [[آگاه]] شو. مشورت، از «شرت العسل» گرفته شده؛ یعنی عسل را از جای گاهش بیرون کردم.<ref>{{عربی|ای استخرِج آرائَهُمْ و اسْتَعْلِمُ ما عِنْدَهُمْ مِنْ شِرْت العَسَل ای استخرجتُهُ مِن مَوضِعِه}}؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۵۴-۳۵۵؛ شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۸۸۲ و چ سنگی، ج۱، ص۷۱۷.</ref> | |||
[[راستی]] با توجه به [[آگاهی]] و [[عصمت پیامبر]] چرا باید چنین [[دستوری]] به ایشان داده شود؟ | |||
در پاسخ میتوان گفت مشورت دو جهت دارد: | |||
#گاهی مشورت با دیگران برای رسیدن به راه حلی از طریق دریافت نظرهای دیگران است. در این صورت مشورت برای رسیدن به [[واقعیت]] و تصمیم درست است. | |||
#گاهی مشورت برای آگاهی از نکتهای خاص، یا دستیابی به راه حلی ناشناخته نیست، بلکه نوعی [[احترام]] نهادن به دیگران و نشان دادن شیوۀ برخورد با مسائل حادّ [[اجتماعی]] به آنان است. در واقع برای مشورت کننده نکتۀ مبهمی وجود ندارد اما مناسب میداند دیگران نیز در جریان کار قرار گیرند و از تصمیم او آگاه شوند و یا با این روش آشنا شوند. در این صورت اصل مشورت، [[هدف]] و کاری [[پسندیده]] است. | |||
به گفتۀ بسیاری، [[مشورت پیامبر]]{{صل}} با [[مردم]] عموماً از نوع دوم بود و به تصریح [[آیۀ قرآن]] [[حقّ]] [[تصمیمگیری]] به عهدۀ آن حضرت بوده است. | |||
به نظر این جانب یکی از علل مشورت [[نبیّ گرامی]] [[اسلام]] آن است که چون در [[امور اجتماعی]] و [[جنگ]]، مجریان [[مردم]] هستند، باید آنان در جریان ابعاد مختلف موضوعات قرار گیرند تا توان خود را در اجرای آن سنجیده و از [[منافع]] و مضارّ [[تصمیمها]] [[آگاه]] گردند. به جای آنکه این نکات را [[پیامبر]] در [[سخنرانی]] برای دیگران توضیح دهد، در جلسۀ [[مشورت]]، دیگران بخشی از نکات لازم را یادآوری کرده و توان و [[تعهد]] خود را داوطلبانه مشخص مینمایند؛ و پیامبر نیز ابهامهای موجود را برای افراد و یا اگر نیازی به توضیح و توجیه دارد، ارائه میدهد. مسلّم است [[دستور خدا]] به پیامبر در قالب امر است که دلالت بر [[وجوب]] مشورت دارد و نمیتوان از آن آسان گذشت.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۴، ص 583 - 584.</ref> | |||
==فواید [[مشورت پیامبر]]== | |||
دربارۀ مشورت پیامبر با [[یاران]] خود، نظریاتی ابراز شده که در هر مشورتی ممکن است به کار آید. | |||
[[شیخ مفید]] بر این [[باور]] است که در [[آیه قرآن]] بیان کرده [[تصمیمگیری]] با خود حضرت است. بنا بر این پیامبر ملزم به عمل به نظرهای دیگران نبوده است از این رو مشورتهای پیامبر: | |||
#برای ایجاد [[الفت]] بین [[مسلمانان]] است. | |||
#شیوۀ مشورت را به آنان بیاموزد که هنگام [[مشکلات]] به آن عمل نمایند. | |||
#پیامبر از اندیشههای [[منافقان]] آگاه شود؛ زیرا [[خیرخواهی]] افراد در مشورت ظاهر میشود و بدخواهان و منافقان نیز دیدگاههای خائنانه آنان در مشورت آشکار میگردد<ref>سیدمرتضی، الفصول المختاره، ص۳۲</ref>. | |||
[[علامه مجلسی]]، افزون بر فواید یاد شده به دو نکتۀ دیگر اشاره میکند: یکی [[احترام]] گزاردن به یاران خود و دیگری این که در حیلۀ [[جنگی]] و دیدار با [[دشمن]]، مشورت جایز است و میتوان از نظرهای دیگران بهره برد، اما تصمیم نهایی با پیامبر است<ref>{{عربی|و خامسها: أنّ ذلکَ فی أمور الدُّنیا و مکایدِ الحَربِ و لِقاءِ العَدُوِّ و فی مِثْلِ ذلک یَجُوزُ أَنْ یَسْتَعینَ بِآرائِهِم. فَإذا عَزَمْتَ أی فَإذا عَقَدْت قَلبَکَ عَلَی الفِعْلَ و إمضائِهِ}}، بحارالانوار، ج۱۶، ص۱۹۸.</ref>. | |||
برابر این نظر علامه مجلسی، مشورت پیامبر نیز طریق رسیدن به واقع است، اما در امور [[جنگ]] و موارد مختلف [[اجتماعی]]. | |||
[[سید علی خان مدنی]] [[اعتقاد]] دارد این دستور برای [[مشورت]] در جنگ یا تمام کارهاست، جز آنچه [[وحی]] در بارۀ آن نازل شده است<ref>{{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ}} {{عربی|أَی فی أَمرِ الحَرْبِ أَو مُطْلَقاً إلَّا ما نَزَلَ بِهِ وَحْیٌ}}. شیرازی مدنی، الطّراز، ج۸، ص۲۱۲.</ref>. وی سپس به بیان فواید [[مشورت پیامبر]]{{صل}} میپردازد که برای جلب [[قلوب]] و [[ارزش]] دادن به [[یاران]] بوده و چنانچه بزرگان [[عرب]] مشورت نمیکردند، بر [[مردم]] سخت بود، برای سنجش [[خرد]] افراد و نیز رواج [[سنّت]] [[مشاوره]] بعد از خود بوده است<ref>شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۸۸۲ و چ سنگی، ج۱، ص۷۱۸: {{عربی|بِأنّ ذلِکَ لِیَقْتَدی بِهِ أمَّتُهُ فِی المُشاوَرَه}}.</ref>. | |||
به تعبیری، مشورت برای آن بوده تا [[امت]] به او [[اقتدا]] کنند<ref>واقدی، مغازی، ج۱، ص۴۸-۴۹؛ راوندی، فقه القرآن، ج۱، ص۳۵۱.</ref>. بدیهی است مشورت پیامبر{{صل}} نیز اغلب از این دست بوده است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۴، ص 584 - 586.</ref> | |||
==نمونههایی از مشورتهای [[پیامبر]]== | |||
[[سیرۀ پیامبر]]{{صل}} در مشورت بسیار مهم است. در [[مَثَل]] پیامبر پیش از جنگ [[بَدر]]، شورای مشورتی تشکیل داد و هر یک از یاران حضرت اظهار نظر کردند که [[مقداد]] بسیار [[زیبا]] سخن گفت و پس از اظهار نظر افراد، پیامبر فرمود: [[خداوند]] وعدۀ [[پیروزی]] بر یکی از دو گروه را به شما داده است<ref>ابن عربی، احکام القرآن، ج۲، ص۸۷۹؛ جصاص، أحکام القرآن، ج۴، ص۲۵۸.</ref>. پیامبر دربارۀ [[اسیران]] [[بدر]] هم با یاران خود مشورت کرد <ref>واقدی، مغازی، ج۱، ص۲۰۹- ۲۱۴.</ref>. | |||
همچنین قبل از [[جنگ اُحُد]] با [[مسلمانان]] مشورت کرد که [[جوانان]] خواهان جنگ در خارج [[مدینه]] بودند <ref>واقدی، مغازی، ج۱، ص۲۱۶.</ref> و [[عبدالله بن اُبی]] [[منافق]] چون به نظرش عمل نشد همراه گروهی در [[نبرد]] شرکت نکرد<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل أبیطالب، ج۳، ص۱۳۴؛ واقدی، مغازی، ج۱، ص۴۴۵.</ref>. | |||
در [[جنگ خندق]] ([[احزاب]]) [[سلمان]] پیشنهاد کندن [[خندق]] را مطرح کرد که پیامبر پذیرفت. | |||
مسلمانان [[صدر اسلام]] هنگام بیان دیدگاههای مشورتی خود توجه میکردند که نظرشان مخالف وحی و نظر خاصّ پیامبر نباشد و پس از [[اطمینان]] از این دو نکته، نظر خود را اگرچه مخالف نظرِ [[پیامبر]]، مطرح میکردند. در [[جنگ بدر]] پیامبر در بارۀ محلّ استقرار [[سپاه اسلام]] از [[مسلمانان]] [[مشورت]] خواست: دربارۀ جای گاه [[سپاه]]، نظر خود را به من بدهید<ref>{{عربی|أُشِیرُوا عَلَیَّ فِی المَنزلِ}}</ref>. | |||
[[حباب بن منذر]] پرسید: آیا جای گاه استقرار [[لشکر]]، مکانی است که [[خداوند]] فرموده؟ در این صورت ما [[حقّ]] تقدم و تأخّر و [[تغییر]] آن را نداریم، یا فقط نظر و پیشنهاد است و [[جنگ]] همراه با [[کید]] و [[حیله]] است؟ پیامبر فرمود: [[خیر]]! پیشنهاد است و در جنگ حیله است. سپس حباب، دو صورت را مطرح کرد: آیا این [[امر الهی]] است که نمیتوان از آن [[تخلف]] ورزید، یا پیشنهاد پیامبر «الرّأی» است که دیگران حقّ اظهار نظر دارند؟ وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} آن را نظری غیرالزامی دانست، ابنمنذر افزود: در نزدیک یکی از چاههای پرآبِ [[بدر]]، [[اردو]] بزنند، و پیامبر هم پذیرفت<ref>واقدی، مغازی، ج۱، ص۵۳؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۹، ص۲۴۳؛ سیوطی، الدّرّ المنثور، ج۳، ص۱۶۷؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۱۰۸.</ref>. | |||
در [[جنگ خندق]]، مسلمانان با [[خیانت]] [[یهود]] [[بنیقریظه]] روبه رو شدند. [[کفار]] [[قریش]] هم با سپاه انبوهی به [[نبرد]] مسلمانان آمده بودند. از طرفی دیگر یهود [[خیبر]] به وعدۀ نصف درآمد یک سال خرمای خیبر، کفار قبیلۀ [[غطفان]] را با کفار قریش همراه کردند. رسول خدا{{صل}} برای حلّ مشکل مسلمانان، چاره اندیشیهای فراوانی کرد. از جمله برای جدا ساختن قبیلۀ غطفان از سپاه [[کفّار]] وارد [[مذاکره]] نهانی با آنان شد. آنها پذیرفتند با دریافت یک سوم خرمای سالانۀ [[مدینه]]، [[دست]] از [[حمایت]] کفار بردارند. قبل از این که [[قرارداد]] نهایی و [[امضا]] شود، رسول خدا{{صل}} با سرانِ [[اوس]] و خَزرج: [[سعد بن معاذ]] و [[سعد بن عباده]] مشورت کرد. آنها پاسخ دادند: اگر این کار به [[دستور خدا]] و امری [[الهی]] است، برابرش عمل کن و اگر در آن [[دستوری]] نرسیده، اما شما چنین نظری دارید، برابر نظر خود عمل نما؛ ما شنیده و [[اطاعت]] میکنیم، ولی اگر فقط نظری است (ما هم [[حقّ]] اظهار نظر داریم) پس برای آنان نزد ما جز [[شمشیر]] نیست<ref>{{عربی|إنْ کانَ هَذا أمراً مِنَ السَّماءَ فامْضِ لَهُ، و إن کان أمراً لم تُؤمَرُ فیهِ و لَک فیه هَوَی فَامْضِ لَما کان لَک فیه هَویٰ، فَسَمْعاً و طاعَةً، و إن کانَ إنَّما هُوَ الرّأیُ فَما لَهُمْ عِندَنا إلّا السَّیْفُ}}. (واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۷۸؛ مقریزی، إمتاع الأسماع، ج۹، ص۲۵۳؛ صالحی شامی، سبل الهدی ج۴، ص۳۷۶)، در این منبع خبر را از ابناسحاق آورده است.</ref>. | |||
در واقع بزرگان [[اوس و خزرج]] به سه نکته اشاره میکنند؛ آیا دستور خداست یا نظر [[پیامبر]]، که در این دو صورت جای سخن نیست، یا در حدّ یک نظر و پیشنهاد است. برخی نقل کنندگان این جریان فقط به جنبۀ [[وحیانی]] آن توجه کرده و نظر [[قطعی]] شخص پیامبر را نادیده گرفته<ref>نعمت الله صالحی نجف آبادی، ولایت فقیه در حکومت صالحان، ص۲۵۸.</ref> و دقت لازم را در گزارش خود از [[مغازی]] [[واقدی]] نکردهاند! | |||
البته در برخی گزارشها دو صورت بیشتر بیان نشده است. [[شیخ مفید]] مینویسد: پیامبر در بارۀ آنچه به سوی عیینه ([[ابن حصن]]) و [[حارث]] ([[ابن عوف]] دو [[رئیس]] قبیلۀ [[غطفان]]) فرستاده بود، با [[سعد بن معاذ]] و [[سعد بن عباده]] [[مشورت]] کرد. آن دو گفتند: اگر کاری است که ناچار باید به آن عمل کرد، چون [[وحی]] [[خدا]] بر آن آمده و امر فرموده است، به آنچه تصمیم گرفتی عمل کن، اما اگر این کار را به خاطر ما انجام دادی، ما نیز نظر داریم<ref>{{متن حدیث|وَ اسْتَشَارَ سَعْدَ بْنَ مُعَاذٍ وَ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ فِيمَا بَعَثَ بِهِ إِلَى عُيَيْنَةَ وَ الْحَارِثِ فَقَالا يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنْ كَانَ هَذَا الْأَمْرُ لَا بُدَّ لَنَا مِنَ الْعَمَلِ بِهِ لِأَنَّ اللَّهَ أَمَرَكَ فِيهِ بِمَا صَنَعْتَ وَ الْوَحْيَ جَاءَكَ بِهِ فَافْعَلْ مَا بَدَا لَكَ وَ إِنْ كُنْتَ تُحِبُّ أَنْ تَصْنَعَهُ لَنَا كَانَ لَنَا فِيهِ رَأْيٌ}}. شیخ مفید، الإرشاد، ج۱، ص۹۶؛ بحارالانوار، ج۲۰، ص۲۵۲.</ref>. [[پیامبر]] پاسخ فرمود: دیدم تمام [[عرب]] برضدّ شما هستند، خواستم [[شوکت]] آنان را بشکنم. [[سعد بن معاذ]] گفت: در [[دوران جاهلیت]] هم چیزی به آنان نمیدادیم، اکنون که در پرتو [[اسلام]] [[عزت]] یافتیم، جز [[شمشیر]] نزد ما ندارند <ref>شیخ مفید، الإرشاد، ج۱، ص۹۶؛ بحارالانوار، ج۲۰، ص۲۵۲.</ref>. | |||
از این گزارشها استفاده میشود که [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] [[تسلیم]] [[فرمان]] [[رسول خدا]]{{صل}} بودند و فقط در مواردی خاص که نیاز بود، نظر خود را مطرح میکردند. تفاوت محسوس [[معصوم]] با دیگران این است که [[مشورت]] با [[مردم]] به معنای شرکت دادن آنان در کارهاست. اما توجه به مسائل آن در [[زمان پیامبر]] و زمینۀ [[نظارت]] آنان را بر کارهای [[حکومت]] غیر معصوم فراهم میسازد. وقتی در جمعی تصمیمی گرفته میشود، همه [[متعهد]] به اجرای آن میشوند.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۴، ص 586 - 588.</ref> | |||
== پرسش مستقیم == | == پرسش مستقیم == |