←مقدمه
(تغییرمسیر به بنیسلیم بن رهاء حذف شد) برچسبها: تغییرمسیر حذف شد پیوندهای ابهامزدایی |
(←مقدمه) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
بنی سلیم بن رهاء از [[قحطانیان]]<ref>ر.ک: قلقشندی، نهایة الارب فی معرفه انساب العرب، ج۱، ص۲۶۶؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۴۴۸.</ref> و از شاخههای بزرگ [[قبیله]] بنیرهاء مذحجاند<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۲.</ref> که [[نسب]] از سلیم بن رهاء بن منبّه بن حرب بن علة بن جلد بن مالک ([[مذحج]]) بن أدد میبرند<ref>ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۹۸؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۲.</ref>. از سلیم فرزندانی به نامهای [[ثوبان]]، [[عوف]]، جشم، صعب و جذیمه به عنوان [[فرزندان]] سلیم بن رهاء بر جای ماند. از جشم بن سلیم بن رهاء هم، [[ثعلبه]] و [[قریع]] تولد یافتند<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۹۸-۲۹۹.</ref>. تجیب بنت ثوبان بن سلیم بن رهاء بن منبه نیز، از دیگر اعضای این [[خانواده]] و از [[بانوان]] بزرگ این قوم است که به جهت جایگاه بلند [[اجتماعی]] و نسبیاش در [[جاهلیت]]، فرزندان بنیاشرس بن شبیب بن سکون – از شاخههای [[قبیله کنده]] – به جای انتساب به پدر، به نام او، «تجیبی» خوانده شدهاند<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۸۱؛ صحاری، الانساب، ج۱ ص۳۸۵؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱، ص۳۱۹؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۲۹.</ref>. به نظر میرسد که [[بنیسلیم]] هم، چونان قبیله [[مادری]] خود رهاء، نخست، در [[یمن]] و در منطقه سرو مذحج در درّههای حمر، اسیل، [[قصص]]<ref>حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۹۵.</ref> و روستای بهرور در جنوب شرقی رداع<ref>حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۹۳.</ref>[[سکونت]] داشتند و پس از [[اسلام]] و در پی انجام [[فتوحات اسلامی]]، به [[عراق]] و [[شام]] [[مهاجرت]] کرده<ref>محمد عبد القادر بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۲، ص۴۶۳. نیز ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۹۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۵۷۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۵۵۵ و ج۳، ص۱۷۳.</ref>، در مناطقی چون [[کوفه]]<ref>ر.ک: ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۵، ص۲۲۴.</ref> و [[اردن]]<ref>ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۵، ص۲۲۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۱۷۳.</ref> [[مسکن]] گزیدند. | |||
از [[تاریخ]] [[جاهلی]] این [[قوم]] خبری در دست نیست. از تاریخ [[اسلامی]] آن هم، جز آنچه که در ذیل [[تراجم]] برخی از افراد این [[طایفه]] آمده، اطلاعی نداریم. بر این اساس، حضور سعد بن مراره رهاوی در جمع [[رسولان]] [[پیامبر]]{{صل}} به [[یمن]]، به منظور اخذ [[صدقات]] و [[جزیه]] [[مردم]] آن منطقه<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۲۰-۱۲۲. نیز ر.ک: ابن هشام، ج۲، ص۵۸۸-۵۹۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۳ و ۲۶۷ و ج۶، ص۶۱.</ref> و نیز [[همراهی]] برخی از چهرههای شاخص این قوم با [[معاویه]] در [[جنگ صفین]] ([[سال ۳۶ هجری]]) و دیگر جنگهای او<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۶۲؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۷۲۳-۷۲۴.</ref>، تقریباً، تنها آگاهیهایمان از این طایفه کوچک است. [[عمرو بن سبیع]] یکی از این [[رجال]] نامی [[بنیسلیم]] است. منابع از وی، به عنوان یکی از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} و از وفود کنندگان به [[مدینه]] در [[سال دهم هجری]] یاد کردهاند<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۹۸؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۷۲۳؛ ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۶، ص۱۶.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} در این [[وفد]]، پرچمی برای عمرو بن سبیع بست که او همراه با همین [[پرچم]]، در [[نبرد صفین]]، علیه [[جانشین]] و [[وصی پیامبر]]{{صل}} شرکت کرد<ref>همانگونه که در بحث اسلام بنیرهاء گفته شد، عمرو بن سبیع در این جنگ، با پرچمی که پس از وفد او به مدینه، رسول خدا{{صل}} برای او بسته بود، در سپاه معاویه حضور یافت. (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۹؛ ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۶، ص۱۶).</ref>. [[یزید بن شجره رهاوی]] را نیز، از دیگر رجال برجسته بنیسلیم بن رهاء گفتهاند. برخی نام او را در شمار [[صحابه نبی]] خاتم{{صل}} گفتهاند<ref>بخاری، التاریخ الکبیر، ج۸، ص۳۱۶؛ ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۹، ص۲۷۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۵۷۶.</ref>. یزید، پس از [[قتل عثمان]] و [[بیعت مردم با امام علی]]{{ع}} به عنوان [[خلیفه]]، به جهت [[تمایلات]] [[عثمانی]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۶۲. شواهد متعددی وجود دارد که گرایشهای عثمانی یزید را مورد تائید قرار میدهد. به عنوان مثال وقتی معاویه او را به حجاز فرستاد تا انتقام خون قاتلان عثمان را بگیرد از تعبیر {{عربی|شفاء لنا و لک و قربة إلی اللّه و زلفی}} استفاده کرد (ثقفی، الغارات، ج۲، ص۵۰۵). علاوه بر آن، این فراز از خطبه یزید در شام در شام که:«خدایا! تومیدانی که من بزرگترین مجاهد برای خلیفه تو عثمان بن عفان و از کسانی نیستم که حرمت او را زیر پا گذاشتند» (ابناعثم، الفتوح، ج۴، ص۲۲۱) از دیگر شواهدی است که از گرایشهای شدید او به مذهب عثمانی خبر میدهد.</ref> و به منظور [[خونخواهی عثمان]] از [[کوفه]] به [[شام]] رفت و تا آخر عمرش، همان جا ماندگار شد<ref>جاحظ، التاج فی اخلاق الملوک، ص۱۱۳-۱۱۵.</ref>. وی در شام، مقامی همسان با [[سعید بن عاص]]، [[شرحبیل بن سمط کندی]] و [[مسلم بن عقبه]] پیدا کرد<ref>ابنعبدربه، العقد الفرید، ج۱، ص۲۵۰.</ref> و طرف [[مشورت]] [[معاویه]] قرار گرفت<ref>ثقفی، الغارات، ج۲، ص۵۱۲-۵۰۴؛ ابناعثم، الفتوح، ج۴، ص۲۲۱-۲۲۳</ref>. [[یزید بن شجره]] در شام، علاوه بر هواداری از [[عثمان]]، سهم بسزایی در تثبیت موقعیت [[امویان]] داشت. او همسو با معاویه در [[نبرد صفین]] شرکت کرد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۶۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۳.</ref> و در راستای اجرای منویات و مقاصدش، بسیار بدو مدد رساند؛ که از جمله آن، میتوان به فرستاده شدن او، همراه با ۳۰۰۰ تن از جنگاوران شامی به [[مکه]]، در [[سال ۳۹ هجری]]، به عنوان [[امیر الحاج]] [[شامیان]]، اشاره کرد<ref>این اقدام که از مهمترین حوادث اواخر دوران خلافت امام علی{{ع}} به شمار میرود، از سوی برخی منابع با عنوان غارت مکه نام برده شده است. (ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۵۰۵؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۱۹-۲۲۰).</ref>. این [[مأموریت]] که به منظور به چالش کشیدن [[مشروعیت]] علی{{ع}} به عنوان خلیفه [[مسلمانان]] و ایجاد زمینه [[تقابل]] و جدایی [[مردم]] و [[حاکمیت امام]] علی{{ع}} در [[مکه]] و نیز کسب [[مشروعیت]] برای [[معاویه]] طراحی و [[اجرا]] شد؛ با ناکارآمدی و [[ضعف]] [[قثم بن عباس]] از یک سو و عدم [[همراهی]] مکیها از [[فرماندار]] علی{{ع}} در مواجهه با متخاصمین از سوی دیگر، و البته با [[هوشمندی]] [[یزید بن شجره]]، با [[موفقیت]] نسبی [[شامیان]] همراه بود<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۶۱-۴۶۴؛ ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۵۰۴-۵۱۲؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۲۰-۲۲۴؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۷۷-۳۷۸.</ref>. | از [[تاریخ]] [[جاهلی]] این [[قوم]] خبری در دست نیست. از تاریخ [[اسلامی]] آن هم، جز آنچه که در ذیل [[تراجم]] برخی از افراد این [[طایفه]] آمده، اطلاعی نداریم. بر این اساس، حضور سعد بن مراره رهاوی در جمع [[رسولان]] [[پیامبر]]{{صل}} به [[یمن]]، به منظور اخذ [[صدقات]] و [[جزیه]] [[مردم]] آن منطقه<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۲۰-۱۲۲. نیز ر.ک: ابن هشام، ج۲، ص۵۸۸-۵۹۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۳ و ۲۶۷ و ج۶، ص۶۱.</ref> و نیز [[همراهی]] برخی از چهرههای شاخص این قوم با [[معاویه]] در [[جنگ صفین]] ([[سال ۳۶ هجری]]) و دیگر جنگهای او<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۶۲؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۷۲۳-۷۲۴.</ref>، تقریباً، تنها آگاهیهایمان از این طایفه کوچک است. [[عمرو بن سبیع]] یکی از این [[رجال]] نامی [[بنیسلیم]] است. منابع از وی، به عنوان یکی از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} و از وفود کنندگان به [[مدینه]] در [[سال دهم هجری]] یاد کردهاند<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۹۸؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۷۲۳؛ ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۶، ص۱۶.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} در این [[وفد]]، پرچمی برای عمرو بن سبیع بست که او همراه با همین [[پرچم]]، در [[نبرد صفین]]، علیه [[جانشین]] و [[وصی پیامبر]]{{صل}} شرکت کرد<ref>همانگونه که در بحث اسلام بنیرهاء گفته شد، عمرو بن سبیع در این جنگ، با پرچمی که پس از وفد او به مدینه، رسول خدا{{صل}} برای او بسته بود، در سپاه معاویه حضور یافت. (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۹؛ ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۶، ص۱۶).</ref>. [[یزید بن شجره رهاوی]] را نیز، از دیگر رجال برجسته بنیسلیم بن رهاء گفتهاند. برخی نام او را در شمار [[صحابه نبی]] خاتم{{صل}} گفتهاند<ref>بخاری، التاریخ الکبیر، ج۸، ص۳۱۶؛ ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۹، ص۲۷۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۵۷۶.</ref>. یزید، پس از [[قتل عثمان]] و [[بیعت مردم با امام علی]]{{ع}} به عنوان [[خلیفه]]، به جهت [[تمایلات]] [[عثمانی]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۶۲. شواهد متعددی وجود دارد که گرایشهای عثمانی یزید را مورد تائید قرار میدهد. به عنوان مثال وقتی معاویه او را به حجاز فرستاد تا انتقام خون قاتلان عثمان را بگیرد از تعبیر {{عربی|شفاء لنا و لک و قربة إلی اللّه و زلفی}} استفاده کرد (ثقفی، الغارات، ج۲، ص۵۰۵). علاوه بر آن، این فراز از خطبه یزید در شام در شام که:«خدایا! تومیدانی که من بزرگترین مجاهد برای خلیفه تو عثمان بن عفان و از کسانی نیستم که حرمت او را زیر پا گذاشتند» (ابناعثم، الفتوح، ج۴، ص۲۲۱) از دیگر شواهدی است که از گرایشهای شدید او به مذهب عثمانی خبر میدهد.</ref> و به منظور [[خونخواهی عثمان]] از [[کوفه]] به [[شام]] رفت و تا آخر عمرش، همان جا ماندگار شد<ref>جاحظ، التاج فی اخلاق الملوک، ص۱۱۳-۱۱۵.</ref>. وی در شام، مقامی همسان با [[سعید بن عاص]]، [[شرحبیل بن سمط کندی]] و [[مسلم بن عقبه]] پیدا کرد<ref>ابنعبدربه، العقد الفرید، ج۱، ص۲۵۰.</ref> و طرف [[مشورت]] [[معاویه]] قرار گرفت<ref>ثقفی، الغارات، ج۲، ص۵۱۲-۵۰۴؛ ابناعثم، الفتوح، ج۴، ص۲۲۱-۲۲۳</ref>. [[یزید بن شجره]] در شام، علاوه بر هواداری از [[عثمان]]، سهم بسزایی در تثبیت موقعیت [[امویان]] داشت. او همسو با معاویه در [[نبرد صفین]] شرکت کرد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۶۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۳.</ref> و در راستای اجرای منویات و مقاصدش، بسیار بدو مدد رساند؛ که از جمله آن، میتوان به فرستاده شدن او، همراه با ۳۰۰۰ تن از جنگاوران شامی به [[مکه]]، در [[سال ۳۹ هجری]]، به عنوان [[امیر الحاج]] [[شامیان]]، اشاره کرد<ref>این اقدام که از مهمترین حوادث اواخر دوران خلافت امام علی{{ع}} به شمار میرود، از سوی برخی منابع با عنوان غارت مکه نام برده شده است. (ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۵۰۵؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۱۹-۲۲۰).</ref>. این [[مأموریت]] که به منظور به چالش کشیدن [[مشروعیت]] علی{{ع}} به عنوان خلیفه [[مسلمانان]] و ایجاد زمینه [[تقابل]] و جدایی [[مردم]] و [[حاکمیت امام]] علی{{ع}} در [[مکه]] و نیز کسب [[مشروعیت]] برای [[معاویه]] طراحی و [[اجرا]] شد؛ با ناکارآمدی و [[ضعف]] [[قثم بن عباس]] از یک سو و عدم [[همراهی]] مکیها از [[فرماندار]] علی{{ع}} در مواجهه با متخاصمین از سوی دیگر، و البته با [[هوشمندی]] [[یزید بن شجره]]، با [[موفقیت]] نسبی [[شامیان]] همراه بود<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۶۱-۴۶۴؛ ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۵۰۴-۵۱۲؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۲۰-۲۲۴؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۷۷-۳۷۸.</ref>. |