سقیفه بنی ساعده در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۴۲: خط ۴۲:


از این گذشته امام {{ع}} به خوبی [[آگاه]] بود که خود، پس از [[رسول خدا]] {{صل}} در این [[امت]] نقش مربی دارد، بنابراین، عمل کردن طبق شیوه شیخین زیبنده امام نبود تا ناگزیر شود بعدا با آن به [[مخالفت]] برخیزد، چنان‌که [[عثمان]] به این شرط تن در داد ولی بدان عمل نکرد<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]]، ص ۲۲۶.</ref>.
از این گذشته امام {{ع}} به خوبی [[آگاه]] بود که خود، پس از [[رسول خدا]] {{صل}} در این [[امت]] نقش مربی دارد، بنابراین، عمل کردن طبق شیوه شیخین زیبنده امام نبود تا ناگزیر شود بعدا با آن به [[مخالفت]] برخیزد، چنان‌که [[عثمان]] به این شرط تن در داد ولی بدان عمل نکرد<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]]، ص ۲۲۶.</ref>.
==[[رویارویی]] [[امام علی]]{{ع}} با [[توطئه]] [[سقیفه]]==
امام علی{{ع}} به خوبی می‌دانست که زمینه برای [[حکومت]] او فراهم نیست، اما [[وظیفه]] خود می‌دانست که برای [[اتمام حجت]] بر [[مردم]] آن عصر و زمان‌های بعد، به میدان آید و به رویارویی برخیزد و نشان دهد که [[حق]] از آن او است. اگر فعالیت‌های [[امام]] در این باره نبود، چه بسا آیندگان درباره [[خلیفه بلافصل]] بودن [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[شک]] می‌کردند، و این احتمال قوت می‌گرفت که [[رسول خدا]]{{صل}} [[اصرار]] خود بر [[خلافت امیرمؤمنان]]{{ع}} را [[نسخ]] کرده است. بنابراین، لازم بود امام پس از [[بیعت]] سقیفه به فعالیت‌هایی دست زند. براساس [[روایات]] پرشمار و از طرق مختلف، امام پس از [[پیمان]] سقیفه، شبانگاهان [[حضرت زهرا]]{{س}} را بر مرکب سوار می‌کرد و [[دست امام]] حسن{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} را می‌گرفت و به [[خانه]] [[مهاجر]] و [[انصار]] می‌رفت و از آنان برای گرفتن حکومت، [[یاری]] می‌خواست، اما به نتیجه نرسید. نظر به تفاوت جزئی روایات با یکدیگر، برخی از آنها را می‌آوریم:
بنا بر نقل [[سلمان]]، هنگامی که شب فرا رسید، علی{{ع}} حضرت زهرا{{س}} را بر مرکبی سوار کرد و دست امام حسن{{ع}} و امام حسین{{ع}} را گرفت و به خانۀ همۀ [[اهل]] [[بدر]] و انصار رفت و حق خود را یادآور شد و آنان را به یاری فراخواند، اما تنها ۴۴ مرد به حضرت پاسخ مثبت دادند. حضرت به آنان [[فرمان]] داد که صبح با سرهای تراشیده و [[سلاح]] برای بیعت تا پای [[جان]] حاضر شوند. صبح [[روز]] بعد تنها سلمان و [[ابوذر]] و [[مقداد]] و [[زبیر بن عوام]] حاضر شدند.
شب بعد دوباره حضرت به خانه آنان رفت و کمک خواست. گفتند: «صبح زود می‌آییم». اما دوباره تنها همان چند نفر آمدند. شب سوم نیز حضرت از آنان یاری خواست. دوباره همانان آمدند. وقتی حضرت چنین دید، در خانه نشست و به گردآوری و [[تفسیر قرآن]] مشغول شد<ref>طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۲۰۷-۲۰۶؛ کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص۵۸۱-۵۸۰. ر.ک: دینوری، ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۳۰-۲۹.</ref>.
از جمله پاسخ‌های [[انصار]] در برابر کمک خواستن [[حضرت زهرا]]{{س}} این بود:
ای [[دختر رسول خدا]]، [[بیعت]] ما با [[ابوبکر]] گذشت. اگر [[همسر]] و پسر عمویت از ابوبکر پیشی گرفته بود، با او بیعت می‌کردیم.
[[امام علی]]{{ع}} درباره همین بهانه است که فرمود: «آیا [[رسول خدا]]{{صل}} را در خانه‌اش رها کنم و بر سر [[حکومت]] با [[مردم]] [[نزاع]] کنم؟» حضرت زهرا{{س}} نیز این عمل [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را [[تأیید]] می‌کرد<ref>دینوری، ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۳۰-۲۹؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۳.</ref>.
[[معاویه]] در نامه‌ای به امام علی{{ع}} برای [[زخم زبان]]، از این کار [[امام]] یاد می‌کند و باز می‌گوید که چگونه همراه با حضرت زهرا{{س}} و فرزندانش به [[خانه]] [[مردمان]] می‌رفت تا یاری‌اش کنند، ولی کسی به یاری‌اش برنخاست<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۷.</ref>.
در [[روایت]] دیگر است که عده‌ای [[خدمت]] امام علی{{ع}} رسیدند و خواستار بیعت با حضرت شدند. امام به آنان فرمود: «فردا برای این کار با سرهای تراشیده [برای [[جنگ]]] بیایید». فردا تنها سه نفر آمدند<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۲۶.</ref>.
کار دیگر امام بحث با کسانی بود که [[خلافت]] را در دست گرفته بودند؛ مثلاً نقل است که چون امام علی{{ع}} را به [[مسجد]] و نزد ابوبکر بردند، گفتند: «با ابوبکر بیعت کن». فرمود:
من به این امر سزاوارتر از شمایم. با شما بیعت نمی‌کنم، بلکه شایسته‌تر است شما با من بیعت کنید. به دلیل [[خویشاوندی]] با [[پیامبر]]، حکومت را از انصار گرفتید و می‌خواهید آن را از ما [[اهل‌بیت]] [[غصب]] کنید؟ مگر در برابر انصار ادعا نکردید که به دلیل این که محمد{{صل}} از شما است، در حکومت سزاوارترید و آنان نیز آن را به شما دادند؟ من نیز مانند شما [[استدلال]] می‌کنم. ما در [[حیات]] و ممات پیامبر به او نزدیک‌تریم. اگر [[ایمان]] دارید، با ما از در [[انصاف]] در آیید.
[[عمر]] گفت: «تو را رها نمی‌کنیم تا [[بیعت]] کنی». [[امام علی]]{{ع}} به او فرمود:
[[[ناقه]] [[خلافت]] را] بدوش و [[حکومت]] او را [[استوار]] کن تا فردا آن را به تو سپارد. ای [[عمر]]، به [[خدا]] [[سوگند]]، سخن تو را نمی‌پذیرم و با او بیعت نمی‌کنم.
آن‌گاه خطاب به [[مهاجران]] فرمود:
حکومت محمد{{صل}} بر [[عرب]] را از خانه‌اش خارج نکنید و به خانه‌های خود نبرید و [[منزلت]] [[اهل بیت پیامبر]] را در میان [[مردم]] پایین نیاورید و [[حق]] آنان را مخورید. به خدا سوگند، ای مهاجران، ما از همه مردم برای این امر سزاوارتریم؛ زیرا ما [[اهل‌بیت]] هستیم و در میان ما [[قاری]] [[کتاب خدا]] است و نیز [[آگاه]] به [[دین خدا]] و عالم به [[سنت رسول خدا]]{{صل}} و توانا به امر مردم و دور کننده امور [[ناشایست]] از مردم و [[رفتار]] کننده به [[عدالت]]. به خدا سوگند، چنین کسی در میان ما هست. از [[هوای نفس]] [[پیروی]] نکنید که از [[راه خدا]] [[گمراه]] می‌گردید و همواره از حق دور می‌شوید<ref>دینوری، ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۹-۲۸؛ ر.ک: طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۲؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۲.</ref>.
نیز نقل است که مردی در میان جمع به [[امام]] گفت: «ای پسر [[ابوطالب]]، تو به خلافت [[آزمندی]]». امام پاسخ داد:
به خدا سوگند، شما آزمندترید و [از حق] دورترید، ولی من سزاوارتر و نزدیک‌ترم. من تنها حقم را می‌خواهم، اما شما مانع میان من و آنید<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۱۰، خطبه ۱۷۲.</ref>.
به هر سان، امام علی{{ع}} برای بازگردانیدن خلافت به جایگاه راستینش بسیار کوشید، اما کوتاهی [[مسلمانان]] سبب شد که حضرت نتواند به [[موفقیت]] دست یابد. اگر حضرت به [[مخالفت]] خود ادامه می‌داد، نه تنها کنار زدن [[ابوبکر]] امکان نداشت، بلکه هم [[جان]] خود را به خطر می‌انداخت و هم [[وحدت مسلمانان]] را در آن موقعیت حساس خدشه دار می‌ساخت. وانگهی، بنا بر فرمایش امام در صورت پافشاری، زمینه بازگشت بیش‌تر مسلمانان به [[جاهلیت]] فراهم می‌شد. در این شرایط، بهترین راه، [[سکوت]] و عمل به [[وصیت]] [[رسول خدا]]{{صل}} بود. [[پیامبر]] در اواخر [[حیات]] خود خبر داد که برخی کسان [[هم‌پیمان]] شده‌اند که نگذارند [[حکومت]] به [[دست امام]] علی{{ع}} برسد. [[امیر مؤمنان]]{{ع}} از پیامبر خواست که [[تکلیف]] را در آن [[زمان]] بیان کند. پیامبر فرمود: «اگر یارانی یافتی با آنان بجنگ و در غیر این صورت [[بیعت]] کن و [[خون]] خود را [[حفظ]] کن»<ref>طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۲۱۵؛ کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص۵۹۱؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۲۸، ص۲۷۴، به نقل از: کتاب سلیم.</ref>.
[[امام علی]]{{ع}} درباره علت دست کشیدن از [[مبارزه]] می‌فرماید:
به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر [[بیم]] پراکندگی [[مسلمانان]] نبود و این که [[کفر]] بازگردد و [[دین]] نابود شود، جز این عمل می‌کردیم<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰۷.</ref>.
نقل است که روزی [[حضرت فاطمه]]{{س}} امام علی{{ع}} را به [[قیام]] فراخواند. در این هنگام صدای مؤذنی شنیده شد که می‌گفت: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ‌}}. [[امام]] فرمود: «آیا [[دوست]] داری این صدا از روی [[زمین]] برچیده شود؟» [[حضرت زهرا]]{{س}} پاسخ داد: «نه». امام فرمود: «من همین را می‌گویم»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۱۱۳.</ref>.<ref>[[سید حسن فاطمی‌موحد|فاطمی‌موحد، سید حسن]]، [[سقیفه (مقاله)| مقاله «سقیفه»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]] ص ۴۴۶.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۴۷: خط ۷۲:
# [[پرونده:151916.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌'''پیشوایان هدایت ج۲''']]
# [[پرونده:151916.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌'''پیشوایان هدایت ج۲''']]
# [[پرونده:IM010522.jpg|22px]] پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|'''تاریخ اسلام بخش اول ج۲''']]
# [[پرونده:IM010522.jpg|22px]] پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|'''تاریخ اسلام بخش اول ج۲''']]
# [[پرونده:1368106.jpg|22px]] [[سید حسن فاطمی‌موحد|فاطمی‌موحد، سید حسن]]، [[سقیفه (مقاله)| مقاله «سقیفه»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۸''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۷۳٬۰۱۷

ویرایش