دلایل عقلی عصمت امامان چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۸۸: خط ۳۸۸:
با توجه به این پیش‌فرض، هشام برهان خود را این‌گونه تقریر می‌کند: اگر [[امام]]، [[معصوم]] نباشد، ممکن است مانند دیگران [[مرتکب گناه]] شود. آن‌گاه نیازمند فرد دیگری است که حد را بر او جاری کند<ref>{{متن حدیث|إِنْ لَمْ يَكُنْ مَعْصُوماً لَمْ يُؤْمَنْ أَنْ يَدْخُلَ فِيمَا دَخَلَ فِيهِ غَيْرُهُ مِنَ الذُّنُوبِ فَيَحْتَاجَ إِلَى مَنْ يُقِيمُ عَلَيْهِ الْحَدَّ كَمَا يُقِيمُهُ عَلَى غَيْرِهِ}}؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرائع، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۳، ح۱). گفتنی است برخی محققان نیز در مقام تبیین دلیل لزوم عصمت امام، از نظر شیعه، همین دلیل را مطرح کرده‌اند (ر.ک: علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۲۲۵).</ref>.
با توجه به این پیش‌فرض، هشام برهان خود را این‌گونه تقریر می‌کند: اگر [[امام]]، [[معصوم]] نباشد، ممکن است مانند دیگران [[مرتکب گناه]] شود. آن‌گاه نیازمند فرد دیگری است که حد را بر او جاری کند<ref>{{متن حدیث|إِنْ لَمْ يَكُنْ مَعْصُوماً لَمْ يُؤْمَنْ أَنْ يَدْخُلَ فِيمَا دَخَلَ فِيهِ غَيْرُهُ مِنَ الذُّنُوبِ فَيَحْتَاجَ إِلَى مَنْ يُقِيمُ عَلَيْهِ الْحَدَّ كَمَا يُقِيمُهُ عَلَى غَيْرِهِ}}؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرائع، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۳، ح۱). گفتنی است برخی محققان نیز در مقام تبیین دلیل لزوم عصمت امام، از نظر شیعه، همین دلیل را مطرح کرده‌اند (ر.ک: علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۲۲۵).</ref>.


برهان هشام چیزی غیر از آنچه نقل کردیم، نیست؛ اما به نظر می‌رسد [[اندیشه]] او این بوده است که اگر امام خود مرتکب گناه شود، باید فرد دیگری باشد تا حد را بر او جاری کند، و اگر او نیز معصوم نباشد، باز نیاز به فرد دیگری است که این کار را انجام دهد و در این صورت [[تسلسل]] لازم می‌آید. از این رو، امام که باید حد را بر گنهکار جاری کند لازم است، خود معصوم باشد.
مرحوم [[سید مرتضی علم الهدی]]، برهان امتناع تسلسل را از مهم‌ترین برهان‌های عقلی اثبات عصمت امام دانسته است که دست‌کم هشت بار در آثار خود به آن [[تمسک]] کرده و درباره آن می‌گوید: {{عربی|هذا الدليل من آكد ما اعتمد عليه في عصمة الإمام من طريق العقول}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۸۹.</ref>.
ایشان این [[برهان]] را این گونه تقریر می‌کند: «اگر [[امام]] [[معصوم]] نباشد، دلیل نیاز به او در او نیز وجود دارد، و این امر به [[اثبات]] شماری نامتناهی از [[امامان]] یا یک معصوم می‌انجامد که همین مطلوب است»<ref>سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۱، ص۳۲۴. نیز ر.ک: همان، ج۲، ص۲۹۴؛ ج۳، ص۲۰؛ همو، جمل العلم و العمل، ص۴۲؛ همو، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۸۹، ۲۹۶-۲۹۵، ۳۱۹-۳۲۰؛ همو، المقنع فی الغیبة، ص۳۶.</ref>.
دلیل [[نیاز به امام]] در [[جامعه]]، از دیدگاه مرحوم سید دو گونه تبیین می‌شود:


ظاهر [[استدلال]]، گویای این مطلب است که هشام با این برهان در پی [[اثبات عصمت امام]] از [[گناه]] است. بازگشتی دوباره به [[روایات]] صادر شده از [[امام صادق]] {{ع}} روشن می‌سازد که ریشه‌های استدلال هشام، پیش‌تر به وسیله امام صادق {{ع}} ارائه شده بود: «کسی که حدی بر گردن اوست، خود نمی‌تواند اقامه حد کند. از این رو، امام نیست، مگر کسی که معصوم باشد»<ref>{{متن حدیث|وَ كَذَلِكَ لَا يُقِيمُ الْحَدَّ مَنْ فِي جَنْبِهِ حَدٌّ فَإِذَا لَا يَكُونُ الْإِمَامُ إِلَّا مَعْصُوماً}}؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۳۱۰). اگرچه در مقام نقد و بررسی برهان‌های هشام نیستیم، نباید از این نکته غافل ماند که این برهان - در صورت پذیرش- حداکثر، امام را از گناهانی که نیاز به اجرای حد دارند، معصوم می‌کند؛ ولی اگر گناهی نیاز به حد نداشت یا اصلاً در خفا انجام شد، این برهان در اثبات عصمت امام از این گناه توانا نیست، پس دلیل، اخص از مدعاست، و نمی‌توان به وسیله این برهان امام را از همه گناهان معصوم دانست. با وجود این، می‌توان این نقصان را چنین توجیه کرد که امام {{ع}} و به تبع ایشان هشام بن حکم، این برهان را برای فردی خاص و با توجه به درک و فهم او ارائه کرده است.</ref>.
الف) دلیل نیاز به امام در جامعه، امکان بروز [[اشتباه]] از اعضای جامعه است، و [[لطف]] اقتضا می‌کند که چنین اشتباهاتی از آنها مرتفع شود، و در اینجا محتاج کسی می‌شویم که امکان اشتباه در او نباشد<ref>{{عربی|فاما الذي يدل على وجوب العصمة له من طريق العقل فهو انا قد بينا وجوب حاجة الامة الى الامام و وجدنا هذه الحاجة تثبت عند جواز الغلط عليهم و انتفاء العصمة عنهم لما بيناه من لزومها لكل من كان بهذه الصفة و ينتفي بانتفاء جواز الغلط بدلالة انهم لو كانوا باجمعهم معصومين لا يجوز الخطاء عليهم لما احتاجوا الى امام يكون لطفا لهم في ارتفاع الخطاء وكذلك لما كان الانبياء معصومين لم يحتاجوا إلى الروساء و الائمة فثبت ان جهة الحاجة هي جواز الخطاء}}؛ (سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سید احمد حسینی، ص۴۳۰).</ref>.
اگرچه مرحوم [[سید]]، در اینجا مقصود خود را از امکان بروز [[اشتباه]] از [[مردم]] روشن نکرده است، که آیا مقصود، اشتباه در امور مربوط به [[دین]] است یا امور مربوط به غیردین را نیز در برمی‌گیرد، با مراجعه به دیگر عبارت‌های وی روشن می‌شود آنجا که از [[لطف]] سخن می‌گوید، مقصودش لطف در از میان برداشتن [[قبیح]] و انجام دادن [[واجبات]] است؛ مانند آنجا که می‌نویسد: {{عربی|الطريق إلى وجوب الحاجة إلى الإمام... هو كونه لطفا في ارتفاع القبيح و فعل الواجب}}<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۹۴.</ref>. بنابراین می‌توان گفت مقصود ایشان از اشتباهی که به [[نیاز به امام]] می‌انجامد، اشتباه در امور مربوط به دین است؛


'''[[نفی]] [[احتجاج]] به غیر [[معصوم]]''': این [[برهان]] نیز مانند برهان گذشته، یک پیش فرض دارد: [[امام]] کسی است که [[خداوند]] بتواند با او برای [[مردم]] احتجاج کند.
ب) دلیل نیاز به امام این است که مردم از [[گناه]] [[معصوم]] نیستند و با [[وجود امام]]، از [[اعمال]] قبیح دورتر و به ادای واجبات نزدیک‌تر می‌شوند. بنابراین به [[امام]] نیازمندیم که ما را در انجام دادن واجبات و ترک [[محرمات]] [[یاری]] کند<ref>{{عربی|أن الإمام إنما احتيج إليه لجهة معلومة و هي أن يكون المكلفون عند وجوده أبعد من فعل القبيح و أقرب من فعل الواجب على ما دللنا عليه في غير موضع فلو جازت عليه الكبائر لكانت علة الحاجة إليه ثابتة فيه}}؛ (سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۲۲. نیز ر.ک: همو، جمال العلم و العمل، ص۴۱).</ref>.


هشام در پاسخ [[ضرار]] بن [[عمرو]] که از دلیل [[لزوم عصمت امام]] از [[گناهان]] پرسیده بود، برهان خود را با توجه به این مقدمه، این گونه تقریر می‌کند: اگر امام از [[گناه]] معصوم نباشد، ممکن است مسائلی از [[دین]] را به نفع خود یا دوستانش پنهان کند و آنها را به مردم اعلام نکند. در این صورت خداوند نمی‌تواند با چنین کسی برای مردم احتجاج کند: {{متن حدیث|إِنْ لَمْ يَكُنْ مَعْصُوماً مِنَ الذُّنُوبِ دَخَلَ فِي الْخَطَإِ فَلَا يُؤْمَنُ أَنْ يَكْتُمَ عَلَى نَفْسِهِ وَ يَكْتُمَ عَلَى حَمِيمِهِ وَ قَرِيبِهِ وَ لَا يَحْتَجُّ اللَّهُ بِمِثْلِ هَذَا عَلَى خَلْقِهِ...}}<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوقکمال الدین، ج۲، ص۳۶۱-۳۶۸؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۲۰۴، ح۱.</ref>. کیفیت [[استدلال]] هشام، گویای این مطلب است که وی با این برهان در پی [[اثبات عصمت امام]] از همه گناهان - پس از [[تصدی]] [[منصب امامت]] - است؛
اگر امام [[مرتکب گناه]] و اشتباه در دین شود، به امامی دیگر نیاز دارد، و اگر او نیز معصوم نباشد، باز به امامی دیگر نیاز دارد و... [[تسلسل]]، لازم می‌آید، یا آنکه به امامی برسیم که مرتکب گناه و اشتباه در دین نشود.
با این توضیحات روشن می‌شود که به [[اعتقاد]] مرحوم سید، این [[برهان]]، افزون بر [[اثبات عصمت امام]] از اشتباه در [[معارف دین]]، [[عصمت امام]] از [[گناه]] را نیز ثابت می‌کند.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۲۶.</ref>
 
* [[ابوالصلاح حلبی]] نیز مانند بسیاری دیگر از [[متکلمان]]، دلیل [[نیاز به امام]] را کمک کردن به [[مردم]] غیرمعصوم، برای بهتر انجام دادن [[تکالیف شرعی]] خود دانسته است، و [[نصب]] چنین امامی را بر اساس [[حکمت خداوند]] بر وی [[واجب]] می‌داند<ref>{{عربی|الرئاسة واجبة في حكمته تعالى على كل مكلف يجوز منه إيثار القبيح، لكونها لطفا في فعل الواجب والتقريب إليه و ترك القبيح أو التبعيد منه، بدليل عموم العلم للعقلاء بكون من هذه حالة عند وجود الرئيس المنبسط اليد الشديد التدبير القوي الرهبة إلى الصلاح أقرب و من الفساد أبعد و كونهم عند فقده أو ضعفه بخلاف ذلك}}؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۴۴).</ref>.
تقریر [[برهان امتناع تسلسل]] مرحوم حلبی با تقریر همین [[برهان]] از دیگر متکلمان، اندکی تفاوت دارد؛ اگرچه همگی در [[روح]] مطلب، همنوا هستند. تقریر وی از این برهان، چنین است: اگر [[امام]] [[معصوم]] نباشد، [[تسلسل]] در [[امامت]] یا اخلال در [[عدالت خدا]] لازم خواهد شد<ref>عبارت «اخلال در عدالت خدا»، تعبیری است که در دیگر تقریرها نبود؛ اگرچه دیگر تقریر‌ها نیز با توجه به فلسفه نیاز به امام، چنین عبارتی را در ضمن خود مفروض داشت.</ref>؛ اما تسلسل در امامت و اخلال در عدالت خدا، محال است؛ پس امام باید معصوم باشد<ref>{{عربی|و هذا اللطف لا يتم إلا بوجود رئيس أو رؤساء لا يد على أيديهم ترجع إليه أو إليهم الرئاسات و لا يكون كذلك إلا بكونه معصوما لأنا قد بينا وجوب استصلاح كل مكلف غير معصوم بالرئاسة، فاقتضي ذلك وجوب رجوع الرئاسات إلى رئيس معصوم و إلا اقتضي وجود ما لا يتناها من الرؤساء أو الاخلال بالواجب في عدله تعالى و كلاهما فاسد}}؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۵۰. نیز ر.ک: همو، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۸۸).</ref>.
 
پیش از این درباره چگونگی استلزام [[معصوم]] نبودن [[امام]] با [[تسلسل]] در [[امامت]]، سخن به میان آوردیم؛ اما درباره چگونگی استلزام [[عصمت]] نداشتن امام با اخلال در [[عدالت خدا]] باید گفت که با توجه به [[نظریه]] [[وجوب نصب امام]] بر [[خداوند حکیم]] (به جهت [[لطف]] و کمک به [[بندگان]])، اگر این امام معصوم نباشد، [[حکمت خداوند]] مخدوش می‌شود، و [[عقاب]] [[انسان‌ها]] با وجود چنین امامی با [[عدالت]] او ناسازگار است.
 
مرحوم [[حلبی]]، [[برهان]] خود را با بیانی دیگر نیز ارائه می‌کند: [[علم]] به [[وجوب]] [[نیاز به امام]]، با علم به دلیل این نیاز همراه است. به بیان روان‌تر، ما ضمن دانستن وجوب نیاز به امام، دلیل آن را نیز می‌دانیم، و دلیل این وجوب، همان [[لطف خداوند]] به [[امت]]، برای ادای [[واجب]] و اجتناب از [[قبیح]] است.
حال اگر [[نصب امام]]، به این دلیل بر [[خداوند]] واجب است که برای ادای واجب و اجتناب از قبیح، به [[مردم]] لطف کرده باشد، تحقق آن منوط به [[عصمت امام]] است<ref> {{عربی|العلم بوجوب الحاجة إلى رئيس لا ينفصل من العلم بوجه الحاجة، لأنا إنما علمنا حاجة المكلفين إلى رئيس من حيث وجدناه لطفا في فعل الواجب و اجتناب القبيح، و هذا لا يتقدر إلا في من ليس بمعصوم}}؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴).</ref>.
ظاهر برهان مرحوم حلبی، گویای این [[حقیقت]] است که وی نیز همچون گذشتگان با این برهان، در پی [[اثبات عصمت امام]] از [[گناهان]] است.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۴۲.</ref>
 
* مرحوم کراجکی نیز همچون گذشتگان، برای اثبات عصمت امام، از [[برهان امتناع تسلسل]] استفاده کرده است.
روشن است که تحلیل و تبیین این [[برهان]]، بر تبیین دلیل [[نیاز به امام]] متوقف است. مرحوم کراجکی در این باره بر این [[باور]] است که دلیل نیاز به امام (در واقع، امام [[لطف خداوند]] به [[مردم]] است)، بازداشتن مردم به دست وی از [[ارتکاب گناهان]] و [[فساد]] است<ref>{{عربی|فهو أن علة الحاجة إلیه أن یکون لطفا للرعیة فی الصلاح لیصدها عن ارتکاب القبائح و الفساد و یردها الی فعل الواجب و السداد}}؛ (ابوالفتوح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۶۱).</ref>.
 
مرحوم کراجکی مدعی است که علت احتیاج به امام، نباید در خود او باشد؛ بدین معنا که امام نباید به گونه‌ای باشد که کسی او را از عمل به [[قبایح]] و فساد بازبدارد؛ زیرا مستلزم وجود [[امامان]] نامتناهی است، و [[تسلسل]] لازم می‌شود<ref>{{عربی|فانه متی جاز منه القبیح و فعل غیر الجمیل کان فقیراً محتاجاً إلی وجود امام متقدم علیه و یمنعه مما هو جائز منه و یأخذ علی یدیه و یکون الکلام فی امامته کالکلام فیه حتی یؤدی ذلک الی المحال من وجود ائمة لا یتناهون أو الی الواجب من وجود امام معصوم فعلم أن علة الحاجة إلیه غیر موجودة فیه}}؛ (ابوالفتوح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۶۱).</ref>.
با توجه به مقدمه این [[برهان]]، روشن است که مرحوم کراجکی با استفاده از آن در پی [[اثبات عصمت امام]] از [[گناهان]] است.
نکته‌ای که نباید از آن [[غافل]] شد، این است که در [[اندیشه]] مرحوم کراجکی این برهان تنها [[ضرورت عصمت امام]] از [[گناه]]، پس از [[تصدی منصب امامت]] را ثابت می‌کند، ولی چون پیش از تصدی منصب امامت مسئولیتی بر عهده وی نیست و به تصریح مرحوم کراجکی، حتی [[اطاعت از امام]] نیز در آن [[زمان]] لازم نبوده است<ref>{{عربی|فإن قال الخصم فیلزمک علی هذه الطریقة ان تقولوا أن طاعة أمیرالمؤمنین {{ع}} کانت مفترضة علی الأمة فی حیرة رسول الله {{صل}} قیل له کذلک تقول ولکن بشرط غیبته و اما عند حضور {{صل}} و اله فانه لا یجوز أن تکون الطاعة واجیة الا له و هذا حکم الخلیفة فی المتعارف و العادة}}؛ (ابوالفتوح کراجکی، کنز الفوائد، ص۷۸).</ref>، [[عصمت]] وی از گناهان، در آن مقطع زمانی با این برهان [[اثبات]] نمی‌شود.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۵۸.</ref>
 
* شیخ طوسی نیز مانند متکلمانی چون [[شیخ مفید]] و [[سید مرتضی]] از این [[برهان]] برای اثبات عصمت امام استفاده کرده است. همان‌گونه که پیش‌تر بیان شد، [[برهان امتناع تسلسل]]، بر مقدماتی متوقف است که مجموع آنها، [[فلسفه وجود امام]] را تبیین می‌کنند. وی درباره [[فلسفه وجودی امام]]، همچون گذشتگان بر این [[باور]] است که با وجود او، [[مردم]] از ارتکاب [[اعمال]] [[قبیح]] دورتر و به ادای [[واجبات]] نزدیک‌تر می‌شوند. بنابراین به [[امام]] نیازمندیم تا با وجود او [[فساد]] کم و [[فضایل]] زیاد شود<ref>{{عربی|الذي دلنا على الحاجة في وجوب الرئاسة هو أن الفساد تقل عند وجوده وانبساط سلطانه و تكثر الصلاح}}؛ (محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۸۹).</ref>.
حال، با توجه به این مقدمه می‌توان برهان امتناع تسلسل را به تقریر مرحوم شیخ چنین ارائه کرد:
اگر انسان‌های غیر [[معصوم]] به این دلیل به امام نیازمندند که با وجود او، بیشتر از [[گناه]] دوری کنند و واجبات را انجام دهند، لازم است وی معصوم باشد؛ وگرنه دلیل [[نیاز به امام]] در او نیز خواهد بود، و خود به امامی دیگر نیازمند است، و [[امامت]] او نیز همچون امامت این امام است. پس [[عصمت]] نداشتن امام، به [[تسلسل]] در امامت خواهد انجامید که [[باطل]] است؛ از این رو لازم است امام، معصوم باشد<ref>{{عربی|فلو كان الامام غير معصوم لكانت علة الحاجة فيه قائمة و احتاج إلى إمام آخر و الكلام في إمامته كالكلام فيه، فيؤدي إلى إيجاب أئمة لا نهاية لهم أو الانتهاء إلى معصوم و هو المراد}}؛ (محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۱۶. نیز ر.ک: همو، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۵۹؛ همو، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۸۹).</ref>.
 
مرحوم شیخ طوسی، پس از تقریر این [[برهان]]، با این اشکال مواجه می‌شود که این دلیل، حداکثر می‌تواند [[امام]] را از [[گناهان]] ظاهری پس از [[تصدی منصب امامت]] [[معصوم]] بداند؛ ولی از [[اثبات]] [[عصمت امام از گناهان]] [[باطنی]] و نیز گناهان پیش از تصدی منصب امامت [[ناتوان]] است<ref>محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱.</ref>.
[[شیخ طوسی]] این اشکال را پذیرفته و [[معتقد]] است که برای اثبات عصمت امام از گناهان باطنی و گناهان پیش از تصدی منصب امامت، می‌توان از برهان‌های دیگری استفاده کرد. وی در این باره می‌نویسد: «ما از این روش، تنها برای [[استدلال]] بر این مدعا استفاده کردیم که [[واجب]] است امام در آنچه [[امامت]] او برای ما [[لطف]] است -یعنی همان [[افعال]] ظاهری - مصون باشد؛ اما [[عصمت]] او در [[باطن]] و پیش از امامت با دلیل دیگری دانسته می‌شود»<ref>{{عربی|انما نستدل بهذه الطريقة على ان يجب ان يكون مأمونا منه ما يقطع على ان الامام لطف فيه من الافعال الظاهرة فاما عصمته في الباطن و قيل حال الامامة فيعلم بدليل آخر}}؛ (محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱).</ref>.
برهان ایشان را برای اثبات عصمت امام از گناهان باطنی و گناهان پیش از تصدی منصب امامت در سطرهای [[آینده]] بیان خواهیم کرد.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۸۴.</ref>
 
* نخستین برهانی که مرحوم نوبختی برای [[اثبات عصمت امام]] اقامه می‌کند، امتناع تسلسل است. برای تبیین آن باید یادآوری کرد که این [[برهان]] از [[فلسفه]] [[نیاز به امام]] در [[جامعه]] سرچشمه می‌گیرد. نوبختی در این باره می‌نویسد: «[[امامت]]، لطفی است که موجب نزدیکی به [[طاعت]] [[خداوند]] و [[دوری از گناه]] می‌شود»<ref>حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۱۹۶.</ref>.
وی در جایی دیگر می‌گوید: «از آنجا که نظرات [[مردم]]، در مسائل [[دینی]] مختلف است، به فرد عالمی نیاز است که سخنش [[حجت]] باشد و [[اختلاف‌ها]] را از میان بردارد»<ref>{{عربی|و لان الامة مختلفة في الاحكام فلابد من حجة يقطع اختلافهم و يظهر لنا منه العلم}}؛ (حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۱۹۶).</ref>. حال، با توجه به این مقدمات، مرحوم نوبختی می‌نویسد: «[[عصمت]]، در [[امام]] لازم است؛ وگرنه علت [[نیازمندی]] به وی در خود او نیز خواهد بود. پس به [[تسلسل]] خواهد انجامید»<ref>حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۲.</ref>.
به دیگر بیان، از آنجا که دلیل نیاز به امام، [[هدایتگری]] اوست، اگر وی نیز از [[اشتباه]] و [[گناه]] [[معصوم]] نباشد، خود نیازمند به امام دیگری است تا وی را با [[احکام]] [[حقیقی]] خداوند آشنا کند و از گناه بازدارد؛ اگر آن امام نیز معصوم نباشد، باز [[نیازمند امام]] دیگری است و... که موجب تسلسل می‌شود»<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۹۷.</ref>


'''[[فلسفه وجودی امام]]''': [[هشام بن حکم]] در [[مناظره]] خود با [[ضرار]] که منکر [[ضرورت وجود امام در جامعه]] بود، برای [[ضرورت وجود امام]] پس از [[رسول خدا]] {{صل}} دلیلی می‌آورد که ضمن آن، [[ضرورت عصمت امام]] نیز ثابت می‌شود.
'''[[فلسفه وجودی امام]]''': [[هشام بن حکم]] در [[مناظره]] خود با [[ضرار]] که منکر [[ضرورت وجود امام در جامعه]] بود، برای [[ضرورت وجود امام]] پس از [[رسول خدا]] {{صل}} دلیلی می‌آورد که ضمن آن، [[ضرورت عصمت امام]] نیز ثابت می‌شود.
۱۱٬۱۹۰

ویرایش