←منابع
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
مرحوم [[کلینی]] پایان ماجرا را اینگونه نقل میکند که: {{متن حدیث|ثُمَّ أَخَذَتْ بِيَدِهِ فَانْطَلَقَتْ}} سپس دست علی را گرفت و با خود برد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۲۳۸.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص۱۷۷.</ref> | مرحوم [[کلینی]] پایان ماجرا را اینگونه نقل میکند که: {{متن حدیث|ثُمَّ أَخَذَتْ بِيَدِهِ فَانْطَلَقَتْ}} سپس دست علی را گرفت و با خود برد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۲۳۸.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص۱۷۷.</ref> | ||
== شرح ماجرا از زبان حضرت زهرا {{س}} == | |||
[[فاطمه زهرا]] {{س}} فرمود: بر در خانهام هیزم و آتش آوردند که آن را شعلهور سازند و ما را بسوزانند. من در آستانه در قرار داشتم. آنها را قسم دادم به [[خدا]] و به پدرم که دست از ما بردارید و به دادمان برسید. [[عمر]] تازیانه را از دست قنفذ [[غلام]] [[ابوبکر]] گرفت. آن را بر بازویم زد، چنانکه کبود شد. لگد محکمی بر در زد و آن را بر رویم انداخت. در حالی که حامله بودم به رو در خاک افتادم. آتش زبانه میکشید و چهرهام را داغ میکرد. مرا چنان سیلی زد که گوشواره از گوشم افتاد. مرا درد زایمان گرفت. محسنم را بدون [[جرم]] سقط کردم»<ref>{{متن حدیث|فَجَمَعُوا الْحَطَبَ الْجَزْلَ عَلَى بَابِنَا وَ أَتَوْا بِالنَّارِ لِيُحْرِقُوهُ وَ يُحْرِقُونَا، فَوَقَفْتُ بِعَضَادَةِ الْبَابِ وَ نَاشَدْتُهُمْ بِاللَّهِ وَ بِأَبِي أَنْ يَكُفُّوا عَنَّا وَ يَنْصُرُونَا، فَأَخَذَ عُمَرُ السَّوْطَ مِنْ يَدِ قُنْفُذٍ- مَوْلَى أَبِي بَكْرٍ- فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِي فَالْتَوَى السَّوْطُ عَلَى عَضُدِي حَتَّى صَارَ كَالدُّمْلُجِ، وَ رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَيَّ وَ أَنَا حَامِلٌ فَسَقَطْتُ لِوَجْهِي وَ النَّارُ تُسْعَرُ وَ تَسْفَعُ وَجْهِي، فَضَرَبَنِي بِيَدِهِ حَتَّى انْتَثَرَ قُرْطِي مِنْ أُذُنِي، وَ جَاءَنِي الْمَخَاضُ فَأَسْقَطْتُ مُحَسِّناً قَتِيلًا بِغَيْرِ جُرْمٍ}}، شیخ عباس قمی، بیت الأحزان، ص۹۷؛ علی قائمی، در مکتب فاطمه، ص۳۳۱.</ref>. | |||
این از جمله چیزهایی بود که [[حضرت فاطمه]] {{س}} از پدر شنیده بود که [[خداوند]] در [[شب معراج]] به من فرمود: بر دختر تو [[ستم]] میرانند. او را [[محروم]] میکنند. حقی را که برای او قرار میدهی، غاصبانه از او میگیرند. با وجود اینکه باردار است، او را کتک میزنند. بیاجازه به حریم و خانهاش وارد میشوند. حقیر و [[خوار]] شمرده میشود. چیزی را نمییابد که راه را بر آنها ببندد. از ضربهای که بر رحم او میخورد، فرزندش را سقط میکند. خود نیز از آن ضربه [[وفات]] میکند. | |||
[[پیامبر]] فرمود: {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}. پروردگارا، پذیرفتم و گردن نهادم که [[توفیق]] و [[صبر]] از تو ریشه میگیرد<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۸، ص۶۱ و ۶۲.</ref>. البته سختگیری و [[اهانت]] به [[فاطمه]] {{س}} منحصر در این واقعه نبود بلکه در مواردی دیگر هم صدمات جسمی و [[روحی]] فراوان دید. سخن [[امام حسن]] {{ع}} درباره [[آزار]] و صدمه زدن به مادر هم شنیدنی است آنجا که حضرت به «[[مغیرة بن شعبه]]» در پاسخ به تهمتی که بر [[امیرالمؤمنین]] بسته و حضرت را به آن نسبت داده بود، فرمود: ولی تو ای مغیرة بن شعبه، با [[خدا]] [[دشمنی]] کردی. [[کتاب خدا]] را غافلانه به دور انداختی. پیامبرش را [[تکذیب]] کردی... تو بودی که [[دختر رسول خدا]] را آن قدر زدی که از او [[خون]] جاری شد و کودکی که در رحم، داشت، سقط کرد. میخواستی [[رسول خدا]] را خوار کنی و از فرمانش [[سرپیچی]] و [[حرمت]] او را هتک کنی؛ زیرا [[رسول خدا]] به [[فاطمه]] {{س}} فرموده بود: {{متن حدیث|أنت سیدة أهل الجنة}}. به [[خدا]] [[سوگند]]، [[مغیره]]، جایگاهت در [[دوزخ]] است و خودت بارگران، سخنت را بر دوش خود نهادهای<ref>شیخ طبرسی، الإحتجاج، ج۱، ص۴۱۳ و ۴۱۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۶۳۴.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |