←جستارهای وابسته
بدون خلاصۀ ویرایش |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
# رفاهزدگی عامل [[اصرار]] بر [[ارتکاب گناه]]: {{متن قرآن|إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ * وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ}}<ref>«چرا که اینان پیش از آن، نازپرورد بودند * و بر گناه بزرگ پای میفشردند» سوره واقعه، آیه ۴۵-۴۶.</ref>. | # رفاهزدگی عامل [[اصرار]] بر [[ارتکاب گناه]]: {{متن قرآن|إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ * وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ}}<ref>«چرا که اینان پیش از آن، نازپرورد بودند * و بر گناه بزرگ پای میفشردند» سوره واقعه، آیه ۴۵-۴۶.</ref>. | ||
# برخی آیات نیز رفاهزدگی را از جمله زمینههای [[فساد]] کاری و [[نزول]] [[عذاب الهی]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا}} «و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان میدهیم و در آن نافرمانی میورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب میگردد، آنگاه یکسره نابودش میگردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.</ref>؛ زمینهساز جلب [[خشم]] و [[غضب]] [[خداوند]]<ref>{{متن قرآن|كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى}} «از چیزهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم بخورید و در آن از اندازه مگذرید که خشم من شما را فرا گیرد و هر که خشم من او را فرا گیرد بیگمان نابود خواهد شد» سوره طه، آیه ۸۱.</ref> و عامل [[تمرد]] از [[بندگی]] [[حق]] و [[ابتلا]] به [[عذاب اخروی]]<ref>{{متن قرآن|فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا}} «و از پس آنان جانشینانی جایگزین شدند که نماز را تباه کردند و شهوتها را پی گرفتند و زودا که با (کیفر) گمراهی روبهرو گردند» سوره مریم، آیه ۵۹.</ref> معرفی کرده است. [[آیات]] دیگری نیز به نوعی به این موضوع و آثار آن توجه دادهاند: {{متن قرآن|فَلَوْلَا كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّنْ أَنْجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِيهِ وَكَانُوا مُجْرِمِينَ * وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ}}<ref>«پس چرا در میان مردم دورههایی که پیش از شما میزیستهاند خیراندیشانی نبودند که (مردم را) از تباهی در زمین باز دارند -جز گروهی اندک از آنان که ما رهانیده بودیم- و ستمگران در پی ناز و نعمتی افتادند که در آن به سر میبردند و گناهکار بودند * و پروردگارت بر آن نیست شهری را که مردم آن مصلحند به ستم نابود کند» سوره هود، آیه ۱۱۶-۱۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا وَكُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ}}<ref>«و چه بسیار شهرهایی را نابود کردیم که (مردم آنها) در زندگی خویش سرمستی میکردند و اینک این خانههای آنهاست که پس از آنها جز اندکی، خالی مانده است و ماییم که وارثیم» سوره قصص، آیه ۵۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ * فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ * وَظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ * لا بَارِدٍ وَلا كَرِيمٍ * إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ}}<ref>«و چپیان، کیانند چپیان؟ * در تفبادی و آبی داغند * و سایهای از دود بسیار سیاه * که نه سرد است و نه خوش * چرا که اینان پیش از آن، نازپرورد بودند» سوره واقعه، آیه ۴۱-۴۵.</ref>؛ {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ}}<ref>«تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری میافتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.</ref>.<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۴۹۱.</ref> | # برخی آیات نیز رفاهزدگی را از جمله زمینههای [[فساد]] کاری و [[نزول]] [[عذاب الهی]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا}} «و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان میدهیم و در آن نافرمانی میورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب میگردد، آنگاه یکسره نابودش میگردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.</ref>؛ زمینهساز جلب [[خشم]] و [[غضب]] [[خداوند]]<ref>{{متن قرآن|كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى}} «از چیزهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم بخورید و در آن از اندازه مگذرید که خشم من شما را فرا گیرد و هر که خشم من او را فرا گیرد بیگمان نابود خواهد شد» سوره طه، آیه ۸۱.</ref> و عامل [[تمرد]] از [[بندگی]] [[حق]] و [[ابتلا]] به [[عذاب اخروی]]<ref>{{متن قرآن|فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا}} «و از پس آنان جانشینانی جایگزین شدند که نماز را تباه کردند و شهوتها را پی گرفتند و زودا که با (کیفر) گمراهی روبهرو گردند» سوره مریم، آیه ۵۹.</ref> معرفی کرده است. [[آیات]] دیگری نیز به نوعی به این موضوع و آثار آن توجه دادهاند: {{متن قرآن|فَلَوْلَا كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّنْ أَنْجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِيهِ وَكَانُوا مُجْرِمِينَ * وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ}}<ref>«پس چرا در میان مردم دورههایی که پیش از شما میزیستهاند خیراندیشانی نبودند که (مردم را) از تباهی در زمین باز دارند -جز گروهی اندک از آنان که ما رهانیده بودیم- و ستمگران در پی ناز و نعمتی افتادند که در آن به سر میبردند و گناهکار بودند * و پروردگارت بر آن نیست شهری را که مردم آن مصلحند به ستم نابود کند» سوره هود، آیه ۱۱۶-۱۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا وَكُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ}}<ref>«و چه بسیار شهرهایی را نابود کردیم که (مردم آنها) در زندگی خویش سرمستی میکردند و اینک این خانههای آنهاست که پس از آنها جز اندکی، خالی مانده است و ماییم که وارثیم» سوره قصص، آیه ۵۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ * فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ * وَظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ * لا بَارِدٍ وَلا كَرِيمٍ * إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ}}<ref>«و چپیان، کیانند چپیان؟ * در تفبادی و آبی داغند * و سایهای از دود بسیار سیاه * که نه سرد است و نه خوش * چرا که اینان پیش از آن، نازپرورد بودند» سوره واقعه، آیه ۴۱-۴۵.</ref>؛ {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ}}<ref>«تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری میافتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.</ref>.<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۴۹۱.</ref> | ||
==[[پرهیز]] از [[تجملگرایی]] و [[اشرافیگری]]== | |||
[[سادهزیستی]] و پرهیز از تجملگرایی و اشرافیگری از [[دستورات]] اکید [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بود، لیکن در ادامه راه، این سادهزیستی با تبدیل [[امامت]] به [[خلافت]]، از میان رفت و اشرافیگری و تجملگرایی در [[آداب و رسوم]] برخی از اشخاص کلیدی و [[کارگزاران حکومت]] [[اسلامی]] نهادینه شد، به شکلی که [[حاکم اسلامی]] را با [[حاکمان]] [[روم]] و [[ایران]] مقایسه میکردند و خود را از [[رقابت]] با آنها عقب میدیدند. | |||
===[[انحراف]] از [[سیره نبوی]]=== | |||
برای [[شناخت]] دقیق از فرمایشات [[حضرت علی]]{{ع}} در مورد پرهیز از تجملگرایی و اشرافیگری و توصیه ایشان به سادهزیستی دوران [[حضرت رسول]]{{صل}} که [[امام علی]]{{ع}} خود اولین شخصیتی بود که نماد بارز و بزرگ سادهزیستی بود و به شدت با اشرافیگری و تجملگرایی افراد، [[خاصه]] حاکمان و [[والیان]] برخورد میکرد باید نگاهی به دوران خلفای قبل از ایشان خاصه [[خلیفه سوم]] داشت تا روشن شود حضرت علی{{ع}} در [[زمان]] خلافت با چه وضعیتی مواجه بودند و چگونه با انحراف به وجود آمده در [[حکومتداری]] و دوری از سادهزیستی که دستاورد مهم پیامبر اسلام{{صل}} و اصل بنای [[مدینه فاضله]] حضرت رسول{{صل}} برای حاکمان بود مقابله کردند. | |||
شواهد [[تاریخی]] حاکی است [[جامعه]] [[سادهزیست]] و بیتوجه به دنیای [[زمان رسول خدا]]{{صل}}، شتابان به سمت تجملگرایی و [[جانشینی]] ارزشهایی همچون مالپرستی و [[زراندوزی]] حرکت نمود. در چنین وضعیتی [[اجتماعی]]، امام علی{{ع}} که [[شاهد]] این انحراف از اصول [[مدینه]] بنا شده توسط [[پیامبر]]{{صل}} بودند، به خوبی به آسیبی که دامنگیر [[جامعه اسلامی]] شده بود، پی بردند و بدین روی، به طور مرتب و مستمر به [[نفی]] و [[نهی]] این آفت اجتماعی پرداختند. در واقع، از نظرگاه ایشان، آسیبی که پیکره [[مدینه النبی]] را سخت [[آلوده]]، آزرده و [[بیمار]] نموده بود چیزی نبود جز [[دنیاگرایی]]، [[تمرکز ثروت]] و دلبستگی به [[دنیا]] و متعلقات آن، از این روی، ایشان به عنوان یک [[پزشک]]، مدام [[جامعه بیمار]] و خلافت [[منحرف]] شده از سیره نبوی را هشدار میداد و از این [[بیماری]] [[نهی]] مینمود.<ref>[[امید چناری|چناری، امید]]، [[وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی (کتاب)|وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی]] ص ۱۷۷.</ref> | |||
===[[انحراف]] [[خلفا]] از [[سیره نبوی]] از [[زمان خلیفه دوم]]=== | |||
انحراف [[اقتصادی]] در [[زمان]] خلفا شروع شد، در [[زمان خلیفه اول]] و دوم با انتساب اشخاص دنیازده و رفاهطلب این امر بر [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} بیشتر هویدا میشد، و در [[زمان خلیفه سوم]]، توسط شخص [[خلیفه]] و اطرافیان و [[اقوام]] و [[دوستان]] او، [[انحرافی]] عمیق و شدید از مشی عملی [[رسول الله]]{{صل}} صورت گرفت علاوه بر [[تغییر]] شیوه و [[سیره]] خلفا، [[فتوحات]] گسترده [[سپاهیان اسلام]] و [[تصرف]] [[اراضی]] [[ثروتمند]] و حاصلخیز [[آسیا]]، [[افریقا]] و حتی اروپا توسط [[حکومت اسلامی]]، [[ثروت]] هنگفتی به [[بیتالمال]] و خزینه عمومی سرازیر کرد. این دو عامل موجب فاصله گرفتن از اصول و محورهای اساسی [[مدینه النبی]] گردید. از این رو، به لحاظ اهمیت موضوع، این دو عامل بررسی میشود: | |||
فتوحات در زمان خلیفه دوم تأثیر بسیاری بر [[جامعه اسلامی]] گذاشت، سرزمینهای گستردهای همچون [[شامات]]، بیروت، صیدا، عرقه، جبیل، بیسان، طبریه، [[ایران]]، بعلبک، [[حمص]]، [[انطاکیه]]، [[قیساریه]]، [[بیتالمقدس]]، [[مصر]]، طرابلس، اسکندریه، افریقا، [[اندلس]] و قبرس پس از [[پیامبر]]{{صل}}، در زمان خلفای دوم و سوم به تصرف سپاهیان اسلام درآمد. این [[سرزمینها]] ثروتهای فراوانی را عاید جامعه اسلامی نمود و [[جامعه]] را به سمت [[دنیاگرایی]] و [[زراندوزی]] و [[عشرتطلبی]] داد. آقای دکتر حسن ابراهیم حسن در کتاب [[تاریخ سیاسی اسلام]] مینویسد: «ثروتهای فراوان، که از گشودن کشورها سیلوار به [[مدینه]] میرسید، [[مردم]] را به [[رفاه]] و [[خوشی]] متمایل کرد؛ چندان که بعضیها به [[عیاشی]] راغب شدند و نمودارهایی از [[لهو]] و تفتن در مدینه رواج یافت»<ref>ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ص۲۹۱.</ref>. | |||
آری، یکی از علل [[گرایش]] به [[دنیاطلبی]] و [[عدول]] از [[سادهزیستی]] و [[زندگی زاهدانه]] توسط [[مسلمانان]]، دست یافتن به [[ثروتها]] و داراییهای حاصل از فتوحات بود. این دنیاطلبی و زراندوزی ابتدا دامنگیر [[کارگزاران]] و عمال [[حکومتی]] خلفا شد. [[عمر]]، [[خلیفه دوم]]، همیشه به مشاطره [[اموال]] کارگزاران میپرداخت؛ بدین صورت که «هر کس را به [[ولایتی]] میفرستاد، [[اموال]] او را مینوشت و پس از بازگشت، هر چه داشت دو نیمه میکرد: نیمی را برای [[بیت المال]] بر میداشت نیمی را به او پس میداد»<ref>جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ج۲، ص۳۱۳.</ref>. | |||
مشاطره اموال [[والیان]] توسط [[عمر]]، خود [[گواهی]] است بر [[انحراف]] [[کارگزاران]] [[مدینة النبی]] در [[عهد خلیفه دوم]]، مرحوم استاد دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتاب [[ارزش]] [[میراث]] [[صوفیه]] مینویسد: «ذوق جمع [[ثروت]] از همان آغاز کار [[فتوحات]]، در بین [[مسلمانان]] پدید آمده بود و غنیمتها و اسیرانی که فاتحان [[عرب]] از کشورهای فتح شده آورده بودند، بسیاری از آنها را، که پیش از آن [[فقیر]] بودند، توانگر ساخته بود»<ref>زرین کوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، ص۴۸.</ref>.<ref>[[امید چناری|چناری، امید]]، [[وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی (کتاب)|وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی]] ص ۱۷۸.</ref> | |||
===[[دنیاگرایی]] در [[عهد خلیفه سوم]]=== | |||
در [[زمان خلیفه سوم]]، [[منش]] و مشی [[خلافت اسلامی]] به سمت نوعی [[اشرافیت]] و توجه به [[ثروتاندوزی]] و جمعآوری زر و سیم جهتگیری نمود، چنان که به تدریج، علاوه بر [[خلیفه]] و اطرافیان او، بسیاری از کسانی که سوابقی طولانی در [[مبارزات]] و جنگهای [[زمان]] [[رسول الله]]{{صل}} داشتند نیز به دام دنیاگرایی و زرق و برق آن افتادند. | |||
[[خلیفه سوم]] قریب ۱۲ سال پس از [[هجرت]]، به [[حکم]] شورای منتخب [[خلیفه دوم]] روی کار آمد، آنچه بیشتر [[مورخان]] ذکر کردهاند عدولهای آشکار و روشن [[عثمان]] از [[سیره نبوی]] است. در کار [[خلافت]]، او دست و بال [[بنیامیه]] را باز گذاشت و بسیاری از اموال [[بیتالمال]] را [[بذل و بخشش]] کرد. [[دستگاه خلافت]] مسلمانان از زمان وی، عرصه ریخت و پاشهای بیحد و حصری شد که نه در زمان رسول الله{{صل}} سابقهای داشت و نه در [[زمان خلیفه اول]] و دوم. این [[رفتار]] و [[شیوه حکومت]] به سرعت، دنیاگرایی را در [[مدینه النبی]] رواج داد، به گونهای که علاوه بر خلیفه، بسیاری از [[نزدیکان]] او و بسیاری از کسانی که حتی در [[زمان پیامبر]] جزو [[مجاهدان]] به نام بودند، به ورطه [[دنیاطلبی]] غلطیدند. | |||
در اینجا، ابتدا شمهای از [[مالاندوزی]] و دنیاگرایی عثمان ذکر میگردد و سپس نمونههایی از اشرافیتی که در [[زمان]] وی [[رشد]] کرد: | |||
[[علامه]] فقید شیخ [[عبدالحسین امینی نجفی]]، صاحب کتاب گرانسنگ [[الغدیر]]، در خصوص [[دنیاگرایی]] [[عثمان]] مینویسد: «دندانهایی از طلا پهلوی هم مینهاد و جامههای شاهانه میپوشید [[محمد بن ربیعه]] گفت: ردای خز چارگوشه نگارینی در بر عثمان دیدم که ۸۰۰ دینار طلا میارزید و خودش گفت: این از [[نائله]]<ref>وی دختر فرافضه و همسر عثمان بود.</ref> است؛ آن را پوشیدم که چون آن را در بر کنم شاد میشود... [[بلاذری]] میگوید: در [[بیتالمال]] [[مدینه]]، جامهدانی بود و در آن گوهرها و زیورهایی، پس عثمان چیزهایی از آن برداشت که برخی از خانوادهاش را با آن بیاراست، [[مردم]] در این مورد او را آشکارا نکوهیدند و سخنانی تند به وی گفتند تا بر سر [[خشم]] آمد و گفت: این [[مال]] خداست، به هر که بخواهم میدهم و هر که را بخواهم از آن [[محروم]] میدارم، پس [[خدا]] بر هر که مخالف باشد، خشم گیرد... ما نیازمندیهای خود را از این [[غنایم]] و خراجها تأمین میکنیم. هر چند گروههایی خوش نداشته باشند»<ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱۶، ص۸۳ و ۸۴.</ref>. | |||
[[علامه امینی]] از کتاب [[الصواعق المحرقه]] و [[سیره]] [[حلبی]] نقل میکند: «[[ابوموسی]] با پیمایشی از زر و سیم به نزد وی شد. پس آنها را میان [[زنان]] و [[دختران]] خویش تقسیم کرد و بیشتر بیتالمال را در آباد کردن [[املاک]] و خانههای خود به [[مصرف]] رساند»<ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱۶، ص۸۴.</ref>. | |||
[[صاحب الغدیر]] در ادامه همین بحث آورده است: «[[ابن سعد]] در طبقات مینویسد:... روزی که عثمان کشته شد، نزد خزانهدارش ۰۰۰/۵۰۰/۳ درهم و ۰۰۰/۱۵۰ دینار طلا داشت که همه آنها یغما شد و رفت. هزار شتر در [[ربذه]] از وی برجاماند... و [[مسعودی]] در مروج مینویسد: در مدینه، ساختمان کرد و آن را با سنگ و ساروج برافراشت و در آن را از چوب درخت ساج [[هندی]] و درخت سرو قرار داد. در مدینه، [[اموال]] و چشمهها و بستانها بیندوخت. عبدالله [[عتبه]] گوید: روزی که [[عثمان]] کشته شد. [[اموال]] وی نزد خزانهدارش به ۰۰۰/۱۵۰ دینار طلا و ۰۰۰/۰۰۰/۱ درم میرسید و بهای [[املاک]] او در [[وادی القری]] و حنین و دیگر جاها ۰۰۰/۱۰۰ دینار طلا بود و گوسفند و شتر فراوان از او بر جای ماند. [[ذهبی]] در دول الاسلام مینویسد: ثروتهای کلان از آن او گردید و هزار برده داشت»<ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱۶، ص۸۴.</ref>. | |||
این گوشهای است از [[دنیاگرایی]] و [[زراندوزی]] [[خلیفه]] [[مسلمانان]]، حال [[سیره نبوی]] در [[حکومتداری]] کجا و [[سیره]] [[عثمانی]] کجا؟ بدین روی، آیا [[امام علی]]{{ع}} به عنوان پاسدار سیره نبوی و اصول و ارزشهای [[مدینه النبی]]، نباید داد سخن دهد که: «[[دنیاخواهان]]، سگهای فریادکننده و درندگانی شکارجو هستند... [[دنیا]] ایشان را به راه [[کوری]] و [[گمراهی]] میبرد»<ref>دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۳۱.</ref>. ایشان به خوبی، آفت [[مدینه]] بنیان نهاده شده به دست [[پیامبر]]{{صل}} را شناخته بود که این چنین فریاد برمیآورد و میخواست خلیفه غفلتزده و [[منحرف]] از سیره نبوی را هشدار دهد و متنبه نماید. | |||
بدینسان، با این ریخت و پاشهای بیحد و [[حصر]] [[دستگاه خلافت]] مسلمانان، امام علی{{ع}} [[حق]] دارند در اولین [[نطق]] خود هنگام [[خلافت]] بگویند: «به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر [[عطایا]] و بخششهای عثمان و آنچه را [[بیهوده]] از [[بیتالمال]] مسلمانان به این و آن بخشیده است، بیابم، به صاحبش باز میگردانیم، گرچه زنانی را با آن کابین بسته و یا کنیزانی با آن خریده باشند»<ref>امامی، محمد جعفر و آشتیانی، محمدرضا، ترجمه گویا و شرح فشردهای بر نهج البلاغه، ج۱، ص۸۳.</ref>. | |||
ایشان به عنوان [[امام]] مسلمانان نقش [[طبیب]] و [[پزشک]] را دارند و باید به [[درمان]] [[بیماریها]]، آسیبها و آفتهای [[اجتماعی]] بپردازند؛ چه اینکه [[معلم]] ثانی، [[فارابی]]، [[فیلسوف]] گرانقدر [[اسلامی]] در کتاب فصول منتزعه، یکی از [[وظایف]] [[رئیس مدینه فاضله]] را [[حفظ]] [[تعادل]] [[اخلاقی]] [[جامعه]] و جلوگیری از [[انحرافات]] میداند؛ درست مانند «پزشک که [[شناخت]]، ایجاد و حفظ کارهایی که به [[سلامت بدن]] میانجامد و جلوگیری از عارض شدن امراض بر بدن، از [[وظایف]] اوست»<ref>رجبی، محمود، «تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام»، ص۶۰۰، ص۵۱.</ref>. | |||
[[ابوذر]]، [[صحابی رسول خدا]]{{صل}} و تبعیدی [[خلیفه سوم]] به صحرای [[ربذه]]، نیز [[حق]] دارد که در مقابل این [[حیف]] و میلهای [[دستگاه خلافت]] فریاد برآورد که {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، داراییهای مردم را به نادرستی میخورند و (مردم را) از راه خداوند باز میدارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را میانبارند و آن را در راه خداوند نمیبخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.</ref>. | |||
[[امام]]{{ع}} به عنوان [[رئیس]] [[جامعه اسلامی]] و [[وارث]] [[مدینه النبی]] درصدد زدودن یک [[بیماری]] [[اجتماعی]] و [[درمان]] آن بودند و آن چیزی نبود جز «[[دنیاگرایی]]». | |||
[[دنیاطلبی]] پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} و به خصوص در [[زمان]] [[خلافت عثمان]] دامنگیر [[حکومت]] و همچنین جامعه اسلامی شد، به گونهای که میلیونها دینار و درهم توسط خلیفه سوم و اطرافیانش اندوخته شد. یکی از [[دلایل]] این موضوع فتوحاتی بود که به ویژه از [[زمان خلیفه دوم]] شروع شد و درآمدهای هنگفتی به [[خزانه]] [[مسلمانان]] سرازیر کرد. از دیگر سو، مهار درونی نیز به دلیل [[عدول]] خلیفه سوم از [[سیره نبوی]] کارکرد خود را از دست داده بود. مجموعه این عوامل موجب شکلگیری آسیبی شد که حتی با روی کار آمدن [[امام علی]]{{ع}} به عنوان [[خلیفه چهارم]]، درمان آن مقدور و میسور نگردید. | |||
[[سادهزیستی]] و دوری از [[تجملات]] و زرق و برقهای [[دنیوی]] از یک سو، برای هر سالک با [[ایمان]] [[ارزش]] است و از سوی دیگر و با تأکید بیشتر، ضرورتی است که در [[حکومت علوی]] [[حاکمان]] باید در پی کسب آن باشند. | |||
[[دنیاطلبی]] برخی از مسلمانان: [[فتوحات]] گسترده مسلمانان درآمد زیادی نصیب مسلمانان و دستگاه خلافت نمود. با توجه به عدم رعایت [[اصول اسلامی]] و سیره نبوی توسط [[خلیفه سوم]]، حتی افراد مشهور و به نامی را، که سالها در [[غزوات]] متعددی در رکاب [[پیامبر]]{{صل}} [[شمشیر]] زده بودند، دچار آسیب و آفت [[دنیاگرایی]] نمود. مسلم است زمانی که [[رهبران]] و [[سیاستمداران]] و [[دستگاه حکومت]] خود به سمت [[اشرافیگری]]، [[حیف و میل]]، ریخت و پاش و [[تجملگرایی]] حرکت کنند، الگوهای [[اجتماعی]] [[تغییر]] میکند و [[رفتار]] [[زمامداران]] توسط مرئوسان و [[مردم]] اقتباس خواهد شد، به خصوص با توجه به اینکه [[زراندوزی]]؛ [[لذات]] [[دنیوی]] و آنی را در پی دارد و جاذبههای سهل الوصول آن به سرعت [[انسانها]] را میفریبد و به دام میاندازد. برای [[آگاهی]] از موج دنیاگرایی که اهالی [[مدینه النبی]] را در [[زمان عثمان]] فرا گرفت، توجه به مواردی که [[مرحوم علامه امینی]] در [[کتاب الغدیر]] به صورت مستند ذکر نموده جالب است: ایشان به ذکر [[اموال]] مسلمانانی میپردازد که از [[نخبگان]] [[جامعه اسلامی]] آن [[روز]] محسوب میشدند و هر کدام در [[دفاع از اسلام]] و [[توسعه]] آن سهم زیادی داشتند. وقتی نخبگان دچار آسیب میشوند، وضعیت [[توده]] مردم روشن است. دقت در این موارد میتواند ما را متوجه آسیب عمیقی نماید که با گذشت کمتر از سیزده سال از [[رحلت]] [[رئیس]] [[مدینه]]، دامنگیر آن شده بود افرادی مثل [[زبیر بن عوام]] و [[طلحه بن عبیدالله تیمی]] و [[عبدالرحمن بن عوف زهری]] و... بزرگان دیگری از [[صحابه]] دچار اشرافیگری و [[دنیاطلبی]] شده بودند فقط به ذکر نام آنها بسنده میکنیم. | |||
سیری کوتاه در [[نهجالبلاغه]]، ما را متوجه نکوهشهای مکرر [[حضرت علی]]{{ع}} نسبت به [[دنیا]] میکند؛ در ۱۵۲مورد که به بحث درباره دنیا پرداخته، در ۱۳۵ مورد دنیا را با موهنترین واژهها [[تحقیر]] میکند. از دیدگاه [[جامعه]] شناسانه این موضوع نمیتواند بدون زمینه اجتماعی باشد. باید دلیل این موضوع را در اوضاع اجتماعی و [[جامعه شناختی]] [[حیات]] حضرت جستوجو کرد. | |||
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در تبیین [[ارزش]] این صفت والا، [[زهد]] و [[دنیاگریزی]] [[رسول]] گرامی{{صل}} را گوشزد مینمایند: «برای تو بسنده است [[رسول خدا]]{{صل}} را مقتدای خود گردانی... که چگونه [[دنیا]] از هر سو بر او در نوردیده شد و برای دیگری گستریده، از نوش آن نخورد و از زیورهایش بهره [[نبرد]]... پس به [[پیامبر]] [[پاکیزه]] و [[پاک]] خود [[اقتدا]] کن که... از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و بدان ننگریست چندان که گوشه چشم بدان افکند؛ تهیگاه او از همه [[مردم]] دنیا لاغرتر بود و شکم او از همه خالیتر؛ دنیا را به او نشان دادند، آن را نپذیرفت...، او که [[درود خدا]] بر وی باد؛ روی [[زمین]] غذا میخورد و همچون [[بندگان]] مینشست و با دست [[کفش]] خود را پینه و جامهاش را وصله میکرد و بر خر بیپالان سوار میشد و دیگری را بر ترک خود سوار مینمود. پردهای بر در [[خانه]] او آویخته بود که بر آن تصاویری بود. به همسرش فرمود: «این پرده را از جلوی چشمان من دور کن که هرگاه به آن مینگرم، دنیا و زیورهای آن را به خاطر میآورم». پس از عمق [[جان]]، از دنیا روی گرداند و یاد آن را از خاطر خود محو کرد و [[دوست]] داشت که [[زیبایی]] دنیا از چشمان او [[نهان]] ماند تا زیوری از آن برنگیرد... آری چنین است کسی که چیزی را [[دشمن]] دارد، خوش ندارد بدان بنگرد یا نام آن را نزد وی بر زبان آرند»<ref>دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰.</ref>. و خود در [[تأسی]] به [[رسول اکرم]]{{صل}} آنگونه بود که در ادامه همین [[خطبه]] میفرماید: «به [[خدا]] [[سوگند]]، بر این [[جامه]] پشمین خود چندان پینه زدم که از پینهدوز [[شرم]] کردم تا آنکه کسی به من گفت: چرا آن را دور نمیافکنی؟ گفتم: از من دور شو که هنگام بامداد مردم شب روی را میستایند»<ref>دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۴۵.</ref>. | |||
در جای دیگری، در [[ضرورت]] [[سادهزیستی حاکمان]] [[الهی]] و در پاسخ کسی که میخواست در [[زهد]] به طور کامل به او اقتدا کند، او را [[نهی]] کرد و فرمود: «[[خداوند متعال]] بر [[حاکمان الهی]] [[واجب]] گردانیده است خود را با [[مردمان]] تنگ دست همسان سازند تا [[فقیر]] و تنگ دست را پریشانیاش آزرده و نگران نسازد»<ref>دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹.</ref>. | |||
بدینسان، از دیدگاه آن حضرت رتبهای از [[زهد]] وجود دارد که تنها [[وظیفه]] [[حاکمان]] است و در آن حد از [[مردم]] عادی خواسته نشده است. | |||
هنگامی که [[عثمان بن حنیف انصاری]]، [[کارگزار]] ایشان در [[بصره]]، به مهمانیای [[دعوت]] شد که در آن از [[فقرا]] و [[نیازمندان]] خبری نبود و خبر این مهمانی به حضرت رسید، ایشان نامهای خطاب به وی مرقوم نمودند و در آن، پس از [[توبیخ]] این کارگزار و در [[نصیحت]] وی فرمودند: «[[آگاه]] باش که هر [[پیروی]] را [[پیشوایی]] است که به او [[اقتدا]] میکند و از [[نور]] [[دانش]] او روشنی میجوید. بدان که پیشوای شما از دنیای خود به دو [[جامه]] فرسوده و دو قرص نان بسنده کرده است. قطعاً شما چنین نتوانید کرد، اما با [[پارسایی]] و [[سختکوشی]] و [[پاکدامنی]] و درستکاری [[یاور]] من باشید. به [[خدا]] [[سوگند]]، از دنیای شما زری نیندوختم و از غنیمتهای آن ذخیره نکردم و بر دو جامه کهنهام، کهنهای نیفزودم»<ref>دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۴۵.</ref>.<ref>[[امید چناری|چناری، امید]]، [[وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی (کتاب)|وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی]] ص ۱۸۰.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |