تقیه در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۹۰: خط ۱۹۰:
==قاعده {{متن حدیث|مَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ لَا دِينَ لَهُ}}==
==قاعده {{متن حدیث|مَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ لَا دِينَ لَهُ}}==
مفاد قاعده {{متن حدیث|مَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ لَا دِينَ لَهُ}} که در [[روایات]] باب [[تقیه]] وارد شده، آن است که عدم رعایت تقیه به خاطر [[چشم‌پوشی]] از [[مصلحت]] شخصی، موجب آسیب‌رسانی به [[اساس دین]] است و به همین لحاظ با [[دینداری]] سازگار نیست. ترجیح جنبه‌های عمومی و مصلحت مربوط به اساس [[حفظ دین]] در تقیه، موجب شده که تقیه حالت الزامی پیدا کرده و جنبۀ مصلحت شخصی و فردی آن تحت‌الشعاع قرار گیرد<ref>فقه سیاسی، ج۹، ص۴۵.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۳۳۶.</ref>
مفاد قاعده {{متن حدیث|مَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ لَا دِينَ لَهُ}} که در [[روایات]] باب [[تقیه]] وارد شده، آن است که عدم رعایت تقیه به خاطر [[چشم‌پوشی]] از [[مصلحت]] شخصی، موجب آسیب‌رسانی به [[اساس دین]] است و به همین لحاظ با [[دینداری]] سازگار نیست. ترجیح جنبه‌های عمومی و مصلحت مربوط به اساس [[حفظ دین]] در تقیه، موجب شده که تقیه حالت الزامی پیدا کرده و جنبۀ مصلحت شخصی و فردی آن تحت‌الشعاع قرار گیرد<ref>فقه سیاسی، ج۹، ص۴۵.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۳۳۶.</ref>
==تقیه==
سپهر تحقق [[احکام]] تقیه در [[فقه شیعه]]، غالباً نظام‌های [[جائر]] است. با وجود اینکه زمینه بحث ما [[نظام اسلامی]] است، به دلیل وجود نظام‌های [[مسلمان]] جائر در [[تاریخ اسلام]] و [[تمسک]] [[ائمه اطهار]]{{عم}} و [[شیعیان]] به سازوکار مهم تقیه در تأمین [[امنیت سیاسی]]، [[اجتماعی]] و [[اعتقادی]] شیعیان و در نتیجه نقش پررنگ آن در بسیاری از [[احکام فقهی]] شیعه، موضوع تقیه را به عنوان یکی از سازوکارهای تأمین امنیت سیاسی در [[جامعه اسلامی]] یا غیر [[اسلامی]] بررسی می‌کنیم.
تقیه در [[ادبیات]] [[فقهی]] شیعه دارای مفهوم گسترده‌ای است؛ چراکه این مفهوم شامل مواردی چون [[کتمان]] [[اعتقادات]]، کتمان تقیدات فقهی و مذهبی یا [[تظاهر]] به اعتقادات و تقیدات دیگر، پنهان کردن [[اسرار]] [[فعالیت‌های سیاسی]]، اجتماعی و [[فرهنگی]] است. [[اهل بیت]]{{عم}} چون [[پیروان]] خود را به سبب تقیدات مذهبی و [[اعتقادی]] خاص با [[کشتار]] و [[سرکوب]] و تعقیب روبرو می‌دیدند، [[تقیه]] را وضع کردند.
از واژه تقیه، تعاریف گوناگونی بیان شده است؛ چنان که [[شهید]] اول می‌گوید: «تقیه [[همراهی]] و هم [[کلامی]] با [[مردم]] در آنچه [[عقیده]] دارند و ترک آنچه منکرند، برای دوری از [[شرور]] آنهاست»<ref>شهید اول، القواعد و الفوائد، ج۲، ص۱۵۵.</ref>؛ همچنین [[شیخ انصاری]] تقیه را «[[خودنگهداری]] از ضرر دیگران با موافقت در گفتار یا [[کردار]] [[مخالفین]] [[حق]] می‌داند»<ref>مرتضی انصاری، القضا و الشهادات، ص۳۲۰.</ref>.
شایان ذکر است که تقیه حکمی ثانوی است که با کنار زدن [[حکم اولی]] وارد می‌شود؛ بنابراین می‌توان [[احکام خمسه]] تکلیفیه را برای تقیه عنوان کرد. برای [[تقیه در قرآن]] و [[روایات]] مستندات بسیاری آورده‌اند؛ از جمله می‌توان به [[آیات]] زیر اشاره کرد:
{{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref>.
{{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref>.
روایات بسیاری نیز در [[استدلال]] برای تقیه ذکر شده است؛ مانند [[روایت]] ابی [[یعفور]] از [[امام صادق]]{{ع}} که فرمود: {{متن حدیث|التَّقِيَّةُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ وَ التَّقِيَّةُ حِرْزُ الْمُؤْمِنِ وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ}}<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۰۵، حدیث ۷.</ref>: «[[تقیه]] سپر [[مؤمن]] و [[محافظ]] مؤمن است و کسی که تقیه نکند [[ایمان]] ندارد».
در روایتی دیگر از [[امام صادق]]{{ع}} آمده است که فرمود: {{متن حدیث|اتَّقُوا اللَّهَ عَلَى دِينِكُمْ وَ احْجُبُوا بِالتَّقِيَّةِ فَإِنَّهُ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ‌}}<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۰۵، حدیث ۸.</ref>: «[[دین]] خود را نگاه دارید و آن را با تقیه کردن زنده بدارید که هر کس به اصل تقیه عمل نکند، [[ایمانی]] برایش نخواهد ماند». [[امام علی]]{{ع}} تقیه را [[افضل]] [[اعمال]] مؤمن می‌داند که با آن، خود و برادرانش را از [[فجار]] مصون می‌دارد<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۲۲.</ref>.
[[غایت]] و [[هدف]] از تقیه ممکن است [[حفظ جان]] خود یا یکی از [[نزدیکان]] یا [[ولی خدا]] و یا هر نفس محترمی باشد و ممکن است [[حفظ]] [[دولت اسلامی]] یا [[کیان اسلامی]] یا [[مصلحت]] مهم دیگری باشد که پنهان داشتن [[عقیده]] یا اظهار خلاف آن می‌تواند مصلحتی مهم‌تر از اظهار عقیده را به همراه داشته باشد. از مصادیق تقیه، اظهار به [[کفر]] [[عمار یاسر]] بود که [[قرآن]] در این باره می‌فرماید: اظهار به کفر [[عمار]] در حالی بیان شد که [[قلب]] او لبریز از ایمان بود<ref>{{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}} «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref>، همچنین است تقیه [[علی بن یقطین]] [[صحابی]] [[امام]] [[موسی کاظم]]{{ع}} که [[وزیر]] [[هارون]] بود و تقیه‌اش پوششی در [[دفاع از جان خود]] و [[شیعیان]] دیگر بود.
در [[حقیقت]] تقیه [[سازش]] با [[ظلم و ستم]] نیست؛ بلکه [[مبارزه]] [[تغییر]] شکل یافته است؛ زیرا گاه شرایط زمانی و مکانی چنین اقتضا دارد که شکل مبارزه مخفیانه باشد: «[[مقتضیات زمان]] در شکل مبارزه می‌تواند تأثیر بگذارد. هیچ وقت مقتضیات زمان در این جهت نمی‌تواند تأثیر داشته باشد که در یک [[زمان]] [[سازش با ظالم]] جایز نباشد؛ ولی در زمان دیگر سازش با ظالم جایز باشد. خیر، [[سازش]] با [[ظلم]] هیچ زمانی و در هیچ مکانی و به هیچ شکلی جایز نیست؛ اما شکل مبارزه ممکن است فرق کند؛ ممکن است مبارزه علنی باشد، ممکن است مخفیانه و زیر پرده و در [[استتار]] باشد»<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۸، ص۹۷.</ref>.
به همین دلیل است که [[اهل بیت]]{{عم}} [[پیروان]] خود را به [[گوشه‌نشینی]] و [[عزلت]] در مراکز دور از دسترس [[حاکمان ستمگر]] سفارش نمی‌کردند؛ چراکه [[شیعیان]] به عنوان [[جماعت]] [[صالحان]] بار [[مسئولیت]] [[حفظ]] [[سلامت]] [[نظام اسلامی]] و [[امت اسلام]] را بر دوش داشتند و انجام این مسئولیت خطیر توسط آنان، جز با [[همزیستی]] با [[مسلمانان]] دیگر و حضور در اجتماعات آنان ممکن نبود تا بتوانند بدین ترتیب نقش پیشگامانه و مهم خود را ایفا کنند و از طریق ارائه الگوی مناسب، [[بیدارگری]] و در پیش گرفتن مواضع [[جهادی]] هوشیارانه، در [[جامعه اسلامی]] تأثیرگذار باشند<ref>سید محمد باقر حکیم، نقش اهل بیت{{عم}} در بنیانگذاری جماعت صالحان، ج۴، ص۳۸.</ref>.
از سوی دیگر در شرایط [[خفقان]] و [[استبداد]] ضد [[شیعی]]، مبارزه آشکار علیه [[حکام جور]] نیز جز نابودی کامل [[مذهب اهل بیت]]{{عم}} و پیروان آنان، ثمری در پی نداشت؛ لذا در این فضای [[سیاسی]] - مذهبی به [[مدارا]]، [[تقیه]] و پنهان کردن جزئیات [[عقیدتی]] دست یازیدند تا [[هویت]] سیاسی آنان افشا نشود و از واکنش‌های [[خشونت‌بار]] [[متعصبان]] [[کور]] در [[امان]] باشند. در این راستا به متناسب کردن نوع و نحوه اقامه [[شعائر اسلامی]] پرداختند؛ به گونه‌ای که هم اصل [[شعائر]] حفظ شود و هم به صورت عام با باورهای دیگر مسلمانان منافاتی نداشته باشد.
در این باره می‌توان به روایاتی از [[ائمه اطهار]]{{عم}} اشاره کرد؛ از جمله می‌فرمایند: «کسانی که خواهان [[امنیت]] هستند، پس باید مراقب آنچه بر زبانشان جاری می‌شود، باشند و باید از آنچه در [[دل]] دارند، [[حراست]] کنند»<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۴، ص۱۷۸.</ref>؛ «[زیرا] [[نجات]] [[مؤمن]] در [[حفظ زبان]] اوست»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۹۰.</ref> و «[[انسان]] با [[حفظ]] زبانش در امنیت قرار می‌گیرد»<ref>حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۹، ص۳۰.</ref>.
همچنین در [[روایت]] است: «[[خداوند تبارک و تعالی]] گروه و ملتی را به خاطر فاش کردن [[اسرار]] در [[قرآن]] [[سرزنش]] کرده است، آنجا که می‌فرماید: هنگامی که از نقاط قوت [[امنیتی]] یا نقطه [[ضعف]] موجب [[ترس]] و [[خوف]] باخبر می‌شدند، آن را پخش می‌کردند<ref>ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۳۰۷.</ref>». حتی [[امام صادق]]{{ع}} [[کتمان سر]] را [[جهاد در راه خدا]] می‌داند: {{متن حدیث|كِتْمَانُ سِرِّنَا جِهَادٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ}}<ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۲، ص۷۰.</ref>.
در واقع [[تقیه]] یک [[خط فکری]] و [[سیاسی]] است که [[اهل بیت]]{{عم}} آن را برای مصونیت‌بخشی به [[جماعت]] [[صالحان]] در راه تحقق اهداف بزرگ [[اسلامی]] وضع کرده‌اند<ref>سیدمحمدباقر حکیم، نقش اهل بیت{{عم}} در بنیانگذاری جماعت صالحان، ج۴، ص۳۷.</ref>. امعان نظر در روایاتی که ائمه اطهار{{عم}} [[شیعیان]] را به تقیه سفارش می‌کند، نشان می‌دهد چون آن حضرات شیعیان خود را با [[روحیه]] [[ظلم‌ستیزی]] و [[صبر]]، [[پایداری]] و [[ایثار]] در راه تحقق [[حق]] و [[حقیقت]] و [[تحمل]] انواع [[شکنجه‌ها]] و [[سختی‌ها]] در راه اصول و [[عقاید]] و پایداری بر میثاق‌ها [[تربیت]] کرده بودند، در احاطه بر نتایج عملی این [[تربیت الهی]] و کنترل رفتارهای [[پیروان]] خود به گونه‌ای که با فرایند [[سازندگی]] و پذیرش مسئولیت‌های بزرگ در برابر [[اسلام]]، کیان سیاسی و [[امت اسلامی]] هماهنگ باشد، با مشکلی [[واقعی]] روبرو شده بودند و بر آنان بود که تربیت [[عقیدتی]]، اصولی و سیاسی دیگری نیز برای آنان [[تدارک]] ببینند که به موازات تربیت یاد شده بوده و در کنار داشتن روحیه بالا در [[فداکاری]] و ایثار، [[توازن]] و [[تعادل]] را در [[رفتار]] آنان به وجود آورد.
بنابراین [[تقیه]] در عین اینکه یک خط [[امنیتی]] برای [[حفظ]] و [[حراست]] [[جماعت]] [[صالح]] از دشمنی‌های [[دشمنان]] به شمار می‌آمد، مضمونی [[تربیتی]] [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] نیز بود که [[توازن]] [[روحی]] افراد [[تشکل]] [[صالحان]] را در برخورد با رویدادهای گوناگون تأمین می‌نمود و [[فرصت]] مشارکت در فرایند [[سازندگی]] و [[تحول]] اجتماعی را به آنان عطا می‌کرد<ref>سیدمحمدباقر حکیم، نقش اهل بیت{{عم}} در بنیانگذاری جماعت صالحان، ج۴، ص۳۸.</ref>.
[[فقهای شیعه]] در ابواب مختلف توجه خاصی به مسئله تقیه داشته‌اند. [[صاحب جواهر]] [[معتقد]] است اگر [[حاکم]] جانری به محرماتی چون [[ظلم]] به غیر وادار کرد، فرد از باب تقیه مجاز است به آن عمل کند: {{عربی|الخامسة و هي إذا أكرهه الجائر على الولاية جاز له الدخول و العمل بما يأمره من المحرمات، كظلم الغير و نحوه مقتصرا على مقدار ما تندفع به الضرورة}}<ref>محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۱۶۵.</ref>: «مسئله پنجم اینکه اگر [[حاکم جائر]] فردی را بر [[ولایتی]] وادار کند، جایز است ورود و قبول آن و عمل بر اساس آنچه از [[محرمات]] امر کرده است مانند ظلم بر دیگری و مانند آن، [البته] به اندازه‌ای که [[ضرورت]] دارد».
البته [[اهل بیت]]{{عم}} در مورد تقیه، [[اجازه]] و [[رخصت]] کامل و مطلق نداده‌اند، بلکه برای استفاده از آن، حد و حدودی تعیین کرده‌اند. جواز تقیه محدود به [[زیان]] نداشتن برای [[مؤمنان]] دیگر یا ریخته شدن [[خون]] آنها و در معرض خطر قرار دادن آنان است. در [[حدیثی]]، [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|إِنَّمَا جُعِلَتِ التَّقِيَّةُ لِيُحْقَنَ بِهَا الدَّمُ فَإِذَا بَلَغَ الدَّمَ فَلَيْسَ تَقِيَّةٌ}}<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۸۳، حدیث ۱.</ref>: «تقیه تنها برای حفظ خون مؤمنان وضع شد و اگر به حدی برسد که تقیه یک [[مؤمن]] به قیمت خون مؤمن دیگر تمام شود، دیگر تقیه نخواهد بود». [[امام صادق]]{{ع}} نیز در روایتی می‌فرماید: «اگر تقیه به آنجا رسید که موجب ریخته شدن خونی شد، دیگر تقیه کردن جایز نیست»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۸۳، حدیث ۲.</ref>.
بر همان مبناست که [[فقها]] نیز به طور مطلق [[اجازه]] [[تقیه]] نداده‌اند: {{عربی|و لو اضطره السلطان إلى إقامة الحدود جاز حينئذ إجابته ما لم يكن قتلا ظلما فإنه لا تقية في الدماء}}<ref>محقق حلی، شرائع الاسلام، ج۱، ص۳۱۲.</ref>: «اگر [[سلطان جائر]]، شیعه‌ای را به [[اجرای حدود]] مجبور کرد، پذیرش [[حکم]] او جایز است؛ مگر اینکه موجب [[قتل]] ظالمانه‌ای شود؛ چراکه درباره [[خون]]، تقیه جایز نیست». [[صاحب جواهر]] در این حکم، مدعی عدم [[اختلاف]] بین [[فقهای شیعه]] شده است<ref>محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۹۱.</ref>. همچنین تقیه نباید در مواردی به کار گرفته شود که انجام آن موجب وهن و [[سستی]] در [[یاری]] [[اسلام]] و [[مسلمانان]] شود؛ به بیان دیگر، محتوای [[امنیتی]] و [[اخلاقی]] تقیه جلوگیری از ضرر تباه‌کننده [[دین]] است<ref>سید محمد باقر حکیم، نقش اهل بیت{{عم}} در بنیانگذاری جماعت صالحان، ج۴، ص۴۰-۴۱.</ref>؛ بلکه همان طور که [[روایات]] دلالت می‌کنند، بر [[انسان]] [[واجب]] است برای [[حفظ دین]] خود متحمل ضرر، [[سختی]] و [[مشقت]] شود و [[جان]] و [[مال]] خود را در راه حفظ دین نثار کند<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۱۳۹، حدیث ۲ و ص۴۵۱، حدیث ۲.</ref>. به طور کلی می‌توان گفت [[مرز]] و معیار [[حرمت]] تقیه، [[فساد]] در دین و ارکان و [[شعائر]] آن و [[حفظ جان]] [[مسلمان]] است؛ یعنی در این صورت تقیه نه تنها واجب نیست؛ بلکه [[حرام]] است<ref>محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۹۱.</ref>.
امعان نظر در روایات بیانگر آن است که تقیه تنها یک شیوه امنیتی با کاربرد محدود است که در دایره [[مصالح]] والای اسلام و با [[هدف]] [[محافظت]] از [[جماعت]] [[صالحان]] به کار گرفته می‌شود و مجوزی برای [[گریز]] از [[واقعیت]] و [[فرار]] از مقابل [[دشمن]] نیست<ref>سید محمد باقر حکیم، نقش اهل بیت{{عم}} در بنیانگذاری جماعت صالحان، ج۴، ص۴۲.</ref>.<ref>[[محمد اسماعیل نباتیان|نباتیان، محمد اسماعیل]]، [[فقه و امنیت (کتاب)|فقه و امنیت]] ص ۲۴۳.</ref>


== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==
۷۳٬۳۶۴

ویرایش