←ورود افسانه غرانیق در منابع اسلامی
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵: | خط ۵: | ||
در برخی [[منابع تفسیری]]<ref>جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۲۴۵، ۲۴۹؛ کشفالاسرار، ج ۶، ص ۳۸۶.</ref>، [[حدیثی]]<ref>تأویل مختلف الحدیث، ص ۱۲۲؛ المعجم الکبیر، ج ۹، ص ۳۵؛ ج ۱۲، ص ۴۲.</ref> و [[تاریخی]]<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۱؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۵۰، ۵۵۲.</ref> به داستانی بر میخوریم که به داستان یا افسانه غرانیق موسوم است. افسانه حکایتی بیاصل و [[دروغ]] است<ref>لغتنامه، ج ۲، ص ۲۶۲۵، «افسانه».</ref> و تعبیر افسانه از آن روست که بیشتر [[دانشمندان اسلامی]] این داستان را بیپایه و دروغ دانستهاند<ref>تنزیه الانبیاء، ص ۱۰۶، ۱۰۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۲۳۶، ۲۴۱؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۹۸ ـ ۳۹۹.</ref>، با این حال خاورشناسان در قرون اخیر این افسانه را دستاویز طعنهایی بر [[اسلام]] و [[قرآن]] قرار دادهاند<ref>نقد توطئه آیات شیطانی، ص ۱۴، ۱۸؛ تاریخ قرآن، ص ۱۶۵.</ref>. | در برخی [[منابع تفسیری]]<ref>جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۲۴۵، ۲۴۹؛ کشفالاسرار، ج ۶، ص ۳۸۶.</ref>، [[حدیثی]]<ref>تأویل مختلف الحدیث، ص ۱۲۲؛ المعجم الکبیر، ج ۹، ص ۳۵؛ ج ۱۲، ص ۴۲.</ref> و [[تاریخی]]<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۱؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۵۰، ۵۵۲.</ref> به داستانی بر میخوریم که به داستان یا افسانه غرانیق موسوم است. افسانه حکایتی بیاصل و [[دروغ]] است<ref>لغتنامه، ج ۲، ص ۲۶۲۵، «افسانه».</ref> و تعبیر افسانه از آن روست که بیشتر [[دانشمندان اسلامی]] این داستان را بیپایه و دروغ دانستهاند<ref>تنزیه الانبیاء، ص ۱۰۶، ۱۰۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۲۳۶، ۲۴۱؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۹۸ ـ ۳۹۹.</ref>، با این حال خاورشناسان در قرون اخیر این افسانه را دستاویز طعنهایی بر [[اسلام]] و [[قرآن]] قرار دادهاند<ref>نقد توطئه آیات شیطانی، ص ۱۴، ۱۸؛ تاریخ قرآن، ص ۱۶۵.</ref>. | ||
== | == تبیین ماجرای غرانیق == | ||
از موّرخان، [[ابن سعد]] و از [[مفسران]]، [[طبری]] نخستین کسانیاند که روایاتی درباره این ماجرا [[نقل]] و درباره صحت و سقم آن [[سکوت]] کردهاند. براساس یکی ازاین [[روایات]] [[پیامبر خدا]] {{صل}} در انجمن [[قریش]] (کنار [[کعبه]]) نشسته بود و [[آرزو]] کرد که از سوی [[خدا]] آیهای فرود نیاید که قریش از او دور شوند، آنگاه [[خداوند]] [[سوره نجم]] را نازل کرد و آن حضرت [[آیات]] این [[سوره]] را (برای [[مردم]]) خواند تا به آیات {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتُمُ اللاَّتَ وَالْعُزَّى وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الأُخْرَى}}<ref>«آیا بتهای «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیدهاید؟ و آن سومین بت دیگر «منات» را؟» سوره نجم، آیه ۱۹-۲۰.</ref> رسید. در این هنگام [[شیطان]] این دو جمله را القا کرد: {{عربی|"تلك الغرانيقُ العُلى وإن شفاعَتَهن لَتُرْتجى"}} = «آنها جوانانی عالی مقاماند (یا همانند مرغان آبی هستند که به [[آسمان]] پر میکشند و [[ارزش]] والایی دارند) و به [[شفاعت]] آنها [[امید]] میرود». آن حضرت پس از این دو جمله ادامه سوره و [[آیه]] [[سجده]] را [[تلاوت]] کرد و [[مسلمانان]] و [[مشرکان]] با آن حضرت سجده کردند. حتی [[ولید بن مغیره]] [[مشرک]] که بر اثر کهنسالی نمیتوانست سجده کند قدری خاک از [[زمین]] برداشت و بر آن سجده کرد. مشرکان با این کلمات [[خشنود]] شده و گفتند: ما میدانیم که [[خدا]] زنده میکند و میمیراند و اوست که میآفریند و روزی میدهد؛ ولی خدایان ما (بتها) نزد او برای ما شفاعت میکنند و هماکنون که برای آنها نیز سهمی قائل شدی ما با تو هستیم<ref> الطبقات، ج۱، ص۱۶۰ ـ ۱۶۱؛ جامعالبیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۲۴۵، ۲۴۷.</ref>. در این [[روایات]] آمده است که شب هنگام [[جبرئیل]] برای مقابله آیات نزد [[پیامبر]] آمد و چون پیامبر به آن دو جمله رسید جبرئیل گفت: من اینها را نیاورده بودم. پیامبر {{صل}} با [[اندوه]] فراوان گفت: من بر خدا سخنی را بستم؟! و چیزی را که [[وحی]] نکرده بود گفتم؟! آنگاه خداوند (برای دلجویی از پیامبر) این آیه را فرستاد: {{متن قرآن|وَإِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوكَ خَلِيلاً وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلاً إِذَاً لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی. آنگاه بیگمان دو چندان در زندگی و دو چندان پس از مرگ به تو (از عذاب) میچشاندیم سپس در برابر ما برای خویش یاوری نمییافتی» سوره اسراء، آیه ۷۳-۷۵.</ref>.<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۱.</ref> [[پیامبر]] {{صل}} همچنان ناراحت بود تا اینکه [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو میکرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) میافکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان میافکند، از میان برمیدارد سپس آیات خود را استوار میگرداند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره حج، آیه ۵۲.</ref> برای [[دلداری]] او نازل شد. آنگاه مسلمانانی که (بر اثر [[آزار]] [[مشرکان]]) به [[سرزمین حبشه]] [[مهاجرت]] کرده بودند شنیدند که همه [[اهل مکه]] (در پی این ماجرا) [[مسلمان]] شدهاند، از همینرو به سوی اقوامشان (در [[مکه]]) بازگشته و گفتند: آنها را (یعنی بستگانمان را از [[مردم]] [[حبشه]]) بیشتر [[دوست]] داریم؛ اما مشاهده کردند که (با ردّ کلمات [[شیطانی]] توسط [[جبرئیل]])، مشرکان به همان مواضع پیشین بازگشتهاند<ref>جامعالبیان، مج۱۰، ج ۱۷، ص ۲۴۵.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]].</ref> | از موّرخان، [[ابن سعد]] و از [[مفسران]]، [[طبری]] نخستین کسانیاند که روایاتی درباره این ماجرا [[نقل]] و درباره صحت و سقم آن [[سکوت]] کردهاند. براساس یکی ازاین [[روایات]] [[پیامبر خدا]] {{صل}} در انجمن [[قریش]] (کنار [[کعبه]]) نشسته بود و [[آرزو]] کرد که از سوی [[خدا]] آیهای فرود نیاید که قریش از او دور شوند، آنگاه [[خداوند]] [[سوره نجم]] را نازل کرد و آن حضرت [[آیات]] این [[سوره]] را (برای [[مردم]]) خواند تا به آیات {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتُمُ اللاَّتَ وَالْعُزَّى وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الأُخْرَى}}<ref>«آیا بتهای «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیدهاید؟ و آن سومین بت دیگر «منات» را؟» سوره نجم، آیه ۱۹-۲۰.</ref> رسید. | ||
در این هنگام [[شیطان]] این دو جمله را القا کرد: {{عربی|"تلك الغرانيقُ العُلى وإن شفاعَتَهن لَتُرْتجى"}} = «آنها جوانانی عالی مقاماند (یا همانند مرغان آبی هستند که به [[آسمان]] پر میکشند و [[ارزش]] والایی دارند) و به [[شفاعت]] آنها [[امید]] میرود». آن حضرت پس از این دو جمله ادامه سوره و [[آیه]] [[سجده]] را [[تلاوت]] کرد و [[مسلمانان]] و [[مشرکان]] با آن حضرت سجده کردند. حتی [[ولید بن مغیره]] [[مشرک]] که بر اثر کهنسالی نمیتوانست سجده کند قدری خاک از [[زمین]] برداشت و بر آن سجده کرد. مشرکان با این کلمات [[خشنود]] شده و گفتند: ما میدانیم که [[خدا]] زنده میکند و میمیراند و اوست که میآفریند و روزی میدهد؛ ولی خدایان ما (بتها) نزد او برای ما شفاعت میکنند و هماکنون که برای آنها نیز سهمی قائل شدی ما با تو هستیم<ref> الطبقات، ج۱، ص۱۶۰ ـ ۱۶۱؛ جامعالبیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۲۴۵، ۲۴۷.</ref>. | |||
در این [[روایات]] آمده است که شب هنگام [[جبرئیل]] برای مقابله آیات نزد [[پیامبر]] آمد و چون پیامبر به آن دو جمله رسید جبرئیل گفت: من اینها را نیاورده بودم. پیامبر {{صل}} با [[اندوه]] فراوان گفت: من بر خدا سخنی را بستم؟! و چیزی را که [[وحی]] نکرده بود گفتم؟! آنگاه خداوند (برای دلجویی از پیامبر) این آیه را فرستاد: {{متن قرآن|وَإِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوكَ خَلِيلاً وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلاً إِذَاً لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی. آنگاه بیگمان دو چندان در زندگی و دو چندان پس از مرگ به تو (از عذاب) میچشاندیم سپس در برابر ما برای خویش یاوری نمییافتی» سوره اسراء، آیه ۷۳-۷۵.</ref>.<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۱.</ref> | |||
[[پیامبر]] {{صل}} همچنان ناراحت بود تا اینکه [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو میکرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) میافکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان میافکند، از میان برمیدارد سپس آیات خود را استوار میگرداند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره حج، آیه ۵۲.</ref> برای [[دلداری]] او نازل شد. آنگاه مسلمانانی که (بر اثر [[آزار]] [[مشرکان]]) به [[سرزمین حبشه]] [[مهاجرت]] کرده بودند شنیدند که همه [[اهل مکه]] (در پی این ماجرا) [[مسلمان]] شدهاند، از همینرو به سوی اقوامشان (در [[مکه]]) بازگشته و گفتند: آنها را (یعنی بستگانمان را از [[مردم]] [[حبشه]]) بیشتر [[دوست]] داریم؛ اما مشاهده کردند که (با ردّ کلمات [[شیطانی]] توسط [[جبرئیل]])، مشرکان به همان مواضع پیشین بازگشتهاند<ref>جامعالبیان، مج۱۰، ج ۱۷، ص ۲۴۵.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]].</ref> | |||
== بررسی داستان == | == بررسی داستان == |