←آیه ۵۲ سوره انعام
خط ۴۶۸: | خط ۴۶۸: | ||
[[فخر رازی]] در پاسخی دیگر چنین آورده است: «آیه دلالتی بر طرد مؤمنی از سوی حضرت ندارد؛ زیرا اگر چنین شده بود، در جواب شرط، به جای {{متن قرآن|فَتَطْرُدَهُمْ}} عبارت {{عربی|فطردتهم}} به کار گرفته میشد...»<ref>محمد بن عمر فخر رازی، عصمة الانبیاء، ص۷۶.</ref>. | [[فخر رازی]] در پاسخی دیگر چنین آورده است: «آیه دلالتی بر طرد مؤمنی از سوی حضرت ندارد؛ زیرا اگر چنین شده بود، در جواب شرط، به جای {{متن قرآن|فَتَطْرُدَهُمْ}} عبارت {{عربی|فطردتهم}} به کار گرفته میشد...»<ref>محمد بن عمر فخر رازی، عصمة الانبیاء، ص۷۶.</ref>. | ||
'''پاسخ نخست: ناسازگاری طرد [[مؤمنان]] با | '''پاسخ نخست: ناسازگاری طرد [[مؤمنان]] با اخلاق حضرت''': جمله {{متن قرآن|وَلَا تَطْرُدِ}} که در آغاز [[آیه]] مورد بحث میخوانیم، نشان میدهد که آنها پیشنهاد طرد مطلق آن دسته از [[یاران پیامبر]] {{صل}} را داشتهاند، نه پیشنهاد تناوب [(یک [[روز]] برای آنان و [[روز]] دگر از آن ایشان)؛ زیرا تناوب با طرد فرق بسیار دارد»<ref>ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۵۳.</ref>. البته این با عظمت [[خلق]] حضرت که پیش از [[سوره انعام]]، در [[سوره قلم]]، [[خداوند]] با چندین تأکید، از آن یاد کرده است، سازگاری ندارد {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>. پس هر گونه [[روایت]] مخالف با این خُلق عظیم، مخالف [[قرآن]] و مطرود است و بیگمان پذیرش پیشنهاد طرد یا تناوب با چنین خلق عظیمی هماهنگی ندارد<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۲۵، ص۳۰۴.</ref>. | ||
به بیانی دیگر، [[مشرکان]] در مرحله نخست با شخص [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مشکل داشتند و میگفتند ایشان نباید [[فقیر]] باشد: {{متن قرآن|وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ}}<ref>«و گفتند: چرا این قرآن بر مردی سترگ از این دو شهر (مکّه و طائف) فرو فرستاده نشد؟» سوره زخرف، آیه ۳۱.</ref>. آنان در مرحله بعدی به تحقیر مؤمنان فقیر روی آوردند و از حضرت خواستند که از آنان فاصله بگیرد؛ ولی [[رسول خدا]] {{صل}} با [[الهام]] از [[وحی]] با این منطق نیز [[مبارزه]] کرد. [[سیره]] آن حضرت، جمع میان صفت سلبی۔ یعنی طرد نکردن [[پارسایان]] تهی دست ـ و وصف ایجابی - یعنی جذب مؤمنان به عنوان [[اصحاب]]، نه به عنوان [[مرید]] و [[شاگرد]] ـ بود. | به بیانی دیگر، [[مشرکان]] در مرحله نخست با شخص [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مشکل داشتند و میگفتند ایشان نباید [[فقیر]] باشد: {{متن قرآن|وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ}}<ref>«و گفتند: چرا این قرآن بر مردی سترگ از این دو شهر (مکّه و طائف) فرو فرستاده نشد؟» سوره زخرف، آیه ۳۱.</ref>. آنان در مرحله بعدی به تحقیر مؤمنان فقیر روی آوردند و از حضرت خواستند که از آنان فاصله بگیرد؛ ولی [[رسول خدا]] {{صل}} با [[الهام]] از [[وحی]] با این منطق نیز [[مبارزه]] کرد. [[سیره]] آن حضرت، جمع میان صفت سلبی۔ یعنی طرد نکردن [[پارسایان]] تهی دست ـ و وصف ایجابی - یعنی جذب مؤمنان به عنوان [[اصحاب]]، نه به عنوان [[مرید]] و [[شاگرد]] ـ بود. |