بحث:عصمت پیامبران از دیدگاه اهل سنت: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «== مقدمه == نبوت از اصول بنیادین ادیان الهی از جمله اسلام است و مطلق عصمت، یکی از ضروری‌ترین شروط پیامبران می‌باشد و انکار آن موجب انحراف از اسلام خواهد شد. بحث در ابعاد عصمت، از جمله مسائلی است که چالش‎های زیادی در میان فرقه‌های اسلامی و متفک...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱: خط ۱:
== مقدمه ==
== مقدمه ==
نبوت از اصول بنیادین ادیان الهی از جمله اسلام است و مطلق عصمت، یکی از ضروری‌ترین شروط پیامبران می‌باشد و انکار آن موجب انحراف از اسلام خواهد شد.
[[نبوت]] از اصول بنیادین [[ادیان الهی]] از جمله [[اسلام]] است و مطلق [[عصمت]]، یکی از ضروری‌ترین شروط [[پیامبران]] می‌باشد و [[انکار]] آن موجب [[انحراف]] از اسلام خواهد شد.


بحث در ابعاد عصمت، از جمله مسائلی است که چالش‎های زیادی در میان فرقه‌های اسلامی و متفکران مسلمان به وجود آورده است. ابن تیمیه عالم سلفی تأثیرگذار در اندیشه‌های اهل سنت، با نظریات و انتقادات شدید به مذاهب مختلف (به ویژه شیعه)، عصمت مطلق انبیا را قبول ندارد و مانند حشویه و برخی از اهل حدیث که با دلایلی از قرآن<ref>تمسک به سوره طه، آیه ۱۲۱ و سوره یوسف، آیات ۱۱۰- ۱۰۹. (آلوسی، محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ذیل آیه ۱۲۱ طه).</ref>، منکر عصمت مطلق انبیا و پیامبر خاتم{{صل}} شده‌اند، عصمت را منحصر به دریافت، حفظ و ابلاغ وحی و رسالت می‌کند؛ اما در غیر این موارد، انبیا را معصوم از گناه نمی‌داند؛ چه پیش از نبوت و رسالت و چه پس از آن؛ حال چه نبی اکره{{صل}} باشند و چه سایر انبیا<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۳۹۶-۳۹۷؛ ابن تیمیه، احمد، مجموعه الفتاوی، ج۱۰، ص۳۰۹.</ref>.<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>
بحث در ابعاد عصمت، از جمله مسائلی است که چالش‎های زیادی در میان [[فرقه‌های اسلامی]] و متفکران [[مسلمان]] به وجود آورده است. [[ابن تیمیه]] عالم [[سلفی]] تأثیرگذار در اندیشه‌های [[اهل سنت]]، با نظریات و انتقادات شدید به [[مذاهب]] مختلف (به ویژه [[شیعه]][[عصمت مطلق انبیا]] را قبول ندارد و مانند [[حشویه]] و برخی از [[اهل حدیث]] که با دلایلی از [[قرآن]]<ref>تمسک به سوره طه، آیه ۱۲۱ و سوره یوسف، آیات ۱۱۰- ۱۰۹. (آلوسی، محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ذیل آیه ۱۲۱ طه).</ref>، منکر عصمت مطلق انبیا و [[پیامبر خاتم]]{{صل}} شده‌اند، عصمت را منحصر به دریافت، [[حفظ]] و [[ابلاغ وحی]] و [[رسالت]] می‌کند؛ اما در غیر این موارد، [[انبیا]] را [[معصوم]] از [[گناه]] نمی‌داند؛ چه پیش از نبوت و رسالت و چه پس از آن؛ حال چه [[نبی]] اکره{{صل}} باشند و چه سایر انبیا<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۳۹۶-۳۹۷؛ ابن تیمیه، احمد، مجموعه الفتاوی، ج۱۰، ص۳۰۹.</ref>.<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>


== عصمت پیش از بعثت از دیدگاه ابن تیمیه ==
== [[عصمت پیش از بعثت]] از دیدگاه ابن تیمیه ==
به باور ابن تیمیه عصمت پیش از بعثت واجب نیست. وی معتقد است که مسلمانان بر این مسئله اتفاق نظر دارند که انبیا، تنها در آنچه از طرف خدا تبلیغ می‌کنند معصومند و به این ترتیب مقصود از بعثت حاصل می‌شود؛ اما وجوب اینکه نبی، پیش از مبعوث شدن به نبوت، خطایی نکند و یا گناهی ننماید، چنین چیزی در نبوت لازم نیست<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۳۹۷-۳۹۶؛ ابن تیمیه، احمد، مجموعه الفتاوی، ج۱۰، ص۳۰۸.</ref>.<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>
به [[باور]] ابن تیمیه عصمت پیش از بعثت [[واجب]] نیست. وی [[معتقد]] است که [[مسلمانان]] بر این مسئله [[اتفاق نظر]] دارند که انبیا، تنها در آنچه از طرف [[خدا]] [[تبلیغ]] می‌کنند معصومند و به این ترتیب مقصود از [[بعثت]] حاصل می‌شود؛ اما [[وجوب]] اینکه نبی، پیش از [[مبعوث]] شدن به نبوت، خطایی نکند و یا گناهی ننماید، چنین چیزی در نبوت لازم نیست<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۳۹۷-۳۹۶؛ ابن تیمیه، احمد، مجموعه الفتاوی، ج۱۰، ص۳۰۸.</ref>.<ref>حمید ملک‌مکان، علی الله‌بداشتی، علی اکبر علی‌زاده، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>


== عصمت پس از بعثت از دیدگاه ابن تیمیه ==
== [[عصمت پس از بعثت]] از دیدگاه [[ابن تیمیه]] ==
ابن تیمیه در کتاب مجموع الفتاوی<ref>ابن تیمیه، احمد، مجموعه الفتاوی، ج۱۰، ص۳۰۹.</ref> معتقد است که انبیا حتی بعد از بعثت نیز معصوم نیستند و با سایر مردم برابرند. او بر این باور است که انبیا تفاوت‎شان با بقیه در این است که توبه را به تأخیر نمی‌انداختند و در توبه کردن شتاب داشتند و پیشی میگرفتند؛ ضمن اینکه نه تنها، اصرار بر تکرار گناه نداشتند، بلکه معصوم از آن بودند؛ در واقع عصمت انبیا از نظر او به این است که تو به را به تأخیر نیندازند (نه اینکه گناه نکنند)؛ بنابراین ابن تیمیه عقیده دارد، پیامبران حتی پس از بعثت نیز مرتکب گناه میشدند؛ منتها تفاوت‎شان با بقیه در این است که بین دو گناه حتماً توبه می‌کردند و هرگز دو گناه را روی هم انباشته نمی‎کردند.از عموم عبارت ایشان استفاده می‌شود که این قاعده، شامل خاتم انبیا{{صل}} هم میشود؛ به ویژه اینکه برای استناد کلامش به آیه ۱و ۲ سوره فتح تمسک میکند؛ همچنین در کتاب منهاج<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۴۳۲.</ref>، از قول برخی نقل می‌کند که داوود بعد از توبه، بهتر از داوود پیش از خطا و گناه است و از قول برخی دیگر نقل می‌کند که اگر توبه، بهترین کار نزد خدا نبود، چگونه اکرم الخلق{{صل}} را به گناه مبتلا کرد؟<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۶، ص۲۱۰.</ref> مرادش از اکرم الخلق نیز نبی اعظم{{صل}} و از گناه، گناه کبیره است و آن گناه کبیره نزد او همان است که در آیه یک سوره فتح آمده است<ref>سبحانی، جعفر ابن تیمیه فکراً و منهجاً، ص۱۸۰-۱۷۹.</ref>.<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>
ابن تیمیه در کتاب مجموع الفتاوی<ref>ابن تیمیه، احمد، مجموعه الفتاوی، ج۱۰، ص۳۰۹.</ref> [[معتقد]] است که [[انبیا]] حتی بعد از [[بعثت]] نیز [[معصوم]] نیستند و با سایر [[مردم]] برابرند. او بر این [[باور]] است که انبیا تفاوت‎شان با بقیه در این است که [[توبه]] را به تأخیر نمی‌انداختند و در توبه کردن [[شتاب]] داشتند و پیشی میگرفتند؛ ضمن اینکه نه تنها، [[اصرار]] بر تکرار [[گناه]] نداشتند، بلکه معصوم از آن بودند؛ در واقع [[عصمت انبیا]] از نظر او به این است که تو به را به تأخیر نیندازند (نه اینکه گناه نکنند)؛ بنابراین ابن تیمیه [[عقیده]] دارد، [[پیامبران]] حتی پس از بعثت نیز [[مرتکب گناه]] می‌شدند؛ منتها تفاوت‎شان با بقیه در این است که بین دو گناه حتماً توبه می‌کردند و هرگز دو گناه را روی هم انباشته نمی‎کردند.از عموم عبارت ایشان استفاده می‌شود که این قاعده، شامل [[خاتم انبیا]]{{صل}} هم می‌شود؛ به ویژه اینکه برای استناد کلامش به [[آیه]] ۱و ۲ [[سوره فتح]] [[تمسک]] می‌کند؛ همچنین در کتاب [[منهاج]]<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۴۳۲.</ref>، از قول برخی نقل می‌کند که داوود بعد از توبه، بهتر از داوود پیش از [[خطا]] و گناه است و از قول برخی دیگر نقل می‌کند که اگر توبه، بهترین کار نزد [[خدا]] نبود، چگونه [[اکرم]] الخلق{{صل}} را به گناه [[مبتلا]] کرد؟<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۶، ص۲۱۰.</ref> مرادش از اکرم الخلق نیز [[نبی اعظم]]{{صل}} و از گناه، [[گناه کبیره]] است و آن گناه کبیره نزد او همان است که در آیه یک سوره فتح آمده است<ref>سبحانی، جعفر ابن تیمیه فکراً و منهجاً، ص۱۸۰-۱۷۹.</ref>.<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>


== دلایل ابن تیمیه بر انحصار عصمت در دریافت، حفظ و ابلاغ رسالت ==
== [[دلایل]] [[ابن تیمیه]] بر [[انحصار]] [[عصمت]] در دریافت، [[حفظ]] و [[ابلاغ رسالت]] ==
ابن تیمیه برای ادعای خود به دلایلی تمسک جسته است. برخی از این دلایل عقلی و برخی نقلی است که میتوان دلایل نقلی را به عنوان دلایل اصلی ابن تیمیه برشمرد؛ البته ابن تیمیه به عقل و استدلال عقلی باور ندارد؛ اما در موارد ذیل به نوعی، به استدلال روی آورده و در دلیل دوم و سوم با رد قول روافض، در صدد اثبات قول خود است.
ابن تیمیه برای ادعای خود به دلایلی [[تمسک]] جسته است. برخی از این [[دلایل عقلی]] و برخی [[نقلی]] است که می‌‌توان [[دلایل نقلی]] را به عنوان دلایل اصلی ابن تیمیه برشمرد؛ البته ابن تیمیه به [[عقل]] و [[استدلال عقلی]] [[باور]] ندارد؛ اما در موارد ذیل به نوعی، به [[استدلال]] روی آورده و در دلیل دوم و سوم با رد قول روافض، در صدد [[اثبات]] قول خود است.


دلیل اول: غرض از بعثت انبیا رساندن احکام خدا به مردم است و این هدف با عصمت ایشان در مرحله تبلیغ، تأمین می‌شود<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۱، ص۴۷۰.</ref>.
دلیل اول: غرض از [[بعثت انبیا]] رساندن [[احکام خدا]] به [[مردم]] است و این [[هدف]] با عصمت ایشان در مرحله [[تبلیغ]]، تأمین می‌شود<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۱، ص۴۷۰.</ref>.


دلیل دوم: ابن تیمیه بر این باور است که امامیه که ادعای عصمت مطلق انبیا دارند، خود در عصمت انبیا اختلاف و نزاع دارند. وی در این زمینه به کلام اشعری در کتاب المقالات اشاره می‌کند که درباره اختلاف داشتن روافض چنین می‌گوید: در مورد عصمت رسول خدا{{صل}} که آیا گناه بر رسول جایز است یا نه، روافض آرای مختلفی دارند؛ در واقع آنها بر دو فرقه شدند؛ فرقه اول گمان کرده‌اند که گناه بر رسول{{صل}} جایز است و شاهد آن این است که نبی{{صل}} در روز بدر در گرفتن فداء، دچار گناه شد؛ اما بر ائمه گناه جایز نیست؛ بنابراین اگر رسول{{صل}} گناه کند، چون وحی بر او نازل شود، از طرف خدا بخشیده میشود؛ اما ائمه چون بر آنها وحی نازل نمی‌شود و ملائکه بر آنها هبوط نمی‌کنند و معصوم هستند، پس بر آنها جایز نیست که سهو کنند و اشتباهی مرتکب شوند؛ اگرچه بر رسول{{صل}} گناه جایز است؛ گفته شده که قائل این قول هشام بن حکم است<ref>(ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۳۹۳)؛ «اشعری در مقالات الاسلامیین این عقیده را به هشام نسبت می‌دهد» (اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص۴۸).</ref>.
دلیل دوم: ابن تیمیه بر این باور است که [[امامیه]] که ادعای [[عصمت مطلق انبیا]] دارند، خود در [[عصمت انبیا]] [[اختلاف]] و [[نزاع]] دارند. وی در این زمینه به [[کلام اشعری]] در کتاب المقالات اشاره می‌کند که درباره [[اختلاف]] داشتن روافض چنین می‌گوید: در مورد [[عصمت رسول خدا]]{{صل}} که آیا [[گناه]] بر [[رسول]] جایز است یا نه، روافض آرای مختلفی دارند؛ در واقع آنها بر دو [[فرقه]] شدند؛ فرقه اول [[گمان]] کرده‌اند که گناه بر رسول{{صل}} جایز است و [[شاهد]] آن این است که [[نبی]]{{صل}} در [[روز]] [[بدر]] در گرفتن [[فداء]]، دچار گناه شد؛ اما بر [[ائمه]] گناه جایز نیست؛ بنابراین اگر رسول{{صل}} گناه کند، چون [[وحی]] بر او نازل شود، از طرف [[خدا]] بخشیده می‌شود؛ اما ائمه چون بر آنها وحی نازل نمی‌شود و [[ملائکه]] بر آنها [[هبوط]] نمی‌کنند و [[معصوم]] هستند، پس بر آنها جایز نیست که [[سهو]] کنند و اشتباهی مرتکب شوند؛ اگرچه بر رسول{{صل}} گناه جایز است؛ گفته شده که قائل این قول [[هشام بن حکم]] است<ref>(ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۳۹۳)؛ «اشعری در مقالات الاسلامیین این عقیده را به هشام نسبت می‌دهد» (اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص۴۸).</ref>.


فرقه دوم از آنها گمان کرده‌اند که بر رسول{{صل}} معصیت خداوند عزوجل جایز نیست؛ همچنین بر ائمه نیز جایز نیست؛ زیرا همه آنها حجت‎های خدا هستند و از لغزش و خطا معصوم هستند<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۳۹۴.</ref>.
فرقه دوم از آنها گمان کرده‌اند که بر [[رسول]]{{صل}} [[معصیت خداوند]] عزوجل جایز نیست؛ همچنین بر [[ائمه]] نیز جایز نیست؛ زیرا همه آنها حجت‎های [[خدا]] هستند و از [[لغزش]] و [[خطا]] [[معصوم]] هستند<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۳۹۴.</ref>.
دلیل سوم: وی قول کسانی (روافض) را که قائلند، انبیا از توبه از گناه معصوم‌اند، رد میکند و می‌گوید: آنها هیچ دلیلی از کتاب، سنت رسول الله{{صل}} و امامی از سلف که قولشان را تأیید کند، ندارند. تنها مبدأ حرف آنها، اهل هوا (مثل رافضیان و معتزله) هستند و دلیل آنها آرای ضعیفی از جنس قول کسانی است که در دل‎هایشان بیماری است<ref>ابن تیمیه، احمد، جامع الرسائل، ج۱، ص۲۹۱.</ref>.
دلیل سوم: وی قول کسانی (روافض) را که قائلند، [[انبیا]] از [[توبه از گناه]] معصوم‌اند، رد می‌کند و می‌گوید: آنها هیچ دلیلی از کتاب، [[سنت رسول الله]]{{صل}} و امامی از [[سلف]] که قولشان را [[تأیید]] کند، ندارند. تنها مبدأ حرف آنها، [[اهل]] هوا (مثل رافضیان و [[معتزله]]) هستند و دلیل آنها آرای ضعیفی از جنس قول کسانی است که در دل‎هایشان [[بیماری]] است<ref>ابن تیمیه، احمد، جامع الرسائل، ج۱، ص۲۹۱.</ref>.


ابن تیمیه بر این باور است که توبه بعد از گناه درجات را بالا میبرد. وی میگوید: جمهور مسلمانان معتقدند که لازم است نبی، اهل نیکی و تقوا باشد؛ در حالی که متصف به صفات کمال است و ارتکاب برخی از گناهان توسط انبیا و توبه از آن گناهان که باعث ترفیع درجه نیز می‌شود، منافاتی با مقام نبوت ندارد... تفضل خداوند بر انبیا به واسطه رحمت و مغفرت است<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۳۹۷.</ref>.
[[ابن تیمیه]] بر این [[باور]] است که [[توبه]] بعد از [[گناه]] درجات را بالا می‌برد. وی می‌گوید: [[جمهور]] [[مسلمانان]] معتقدند که لازم است [[نبی]]، اهل [[نیکی]] و [[تقوا]] باشد؛ در حالی که متصف به [[صفات کمال]] است و ارتکاب برخی از [[گناهان]] توسط انبیا و توبه از آن گناهان که باعث ترفیع درجه نیز می‌شود، منافاتی با [[مقام نبوت]] ندارد... [[تفضل]] [[خداوند]] بر انبیا به [[واسطه رحمت]] و [[مغفرت]] است<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۳۹۷.</ref>.


وی میگوید: پس چگونه باید انبیا را به وصف توبه توصیف کنیم، جز اینکه بگوییم در این توبه برای آنها کمالی وجود دارد<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۴۰۰. </ref>. بدان که قرآن و حدیث و اجماع سلف، در تقریر این اصل گواه بر آنهاست<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۴۰۱.</ref>.
وی می‌گوید: پس چگونه باید انبیا را به وصف توبه توصیف کنیم، جز اینکه بگوییم در این توبه برای آنها کمالی وجود دارد<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۴۰۰. </ref>. بدان که [[قرآن]] و [[حدیث]] و [[اجماع]] سلف، در تقریر این اصل [[گواه]] بر آنهاست<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۴۰۱.</ref>.


دلیل چهارم: ابن تیمیه معتقد است که خدای تعالی قصه آدم{{ع}} و نوح{{ع}} و داوود{{ع}} و سلیمان{{ع}} و موسی{{ع}} و غیر اینها را ذکر کرد؛ چنان که به برخی از آنها در آنجایی که توبه و استغفار انبیا را ذکر کردیم، اشاره کرده است؛ مثلاً خداوند<ref>{{متن قرآن|فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}} «آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۳۷.</ref> فرموده: سپس آدم{{ع}} از پروردگارش کلماتی را دریافت نمود و خدا بر او ببخشود<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۴۰۱.</ref>.
دلیل چهارم: ابن تیمیه [[معتقد]] است که [[خدای تعالی]] قصه [[آدم]]{{ع}} و نوح{{ع}} و داوود{{ع}} و سلیمان{{ع}} و [[موسی]]{{ع}} و غیر اینها را ذکر کرد؛ چنان که به برخی از آنها در آنجایی که توبه و [[استغفار انبیا]] را ذکر کردیم، اشاره کرده است؛ مثلاً خداوند<ref>{{متن قرآن|فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}} «آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۳۷.</ref> فرموده: سپس [[آدم]]{{ع}} از پروردگارش کلماتی را دریافت نمود و [[خدا]] بر او ببخشود<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۴۰۱.</ref>.


یا چنان که نوح{{ع}} گفت: پروردگارا، من به تو پناه می‎برم که از تو چیزی بخواهم که بدان علم ندارم و اگر مرا نیامرزی و به من رحم نکنی، از زیانکاران باشم<ref>{{متن قرآن|قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ}} «گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی از تو بخواهم که بدان دانشی ندارم به تو پناه می‌برم و اگر مرا نیامرزی و به من بخشایش نیاوری از زیانکاران خواهم بود» سوره هود، آیه ۴۷.</ref>.
یا چنان که نوح{{ع}} گفت: پروردگارا، من به تو [[پناه]] می‎برم که از تو چیزی بخواهم که بدان [[علم]] ندارم و اگر مرا نیامرزی و به من رحم نکنی، از [[زیانکاران]] باشم<ref>{{متن قرآن|قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ}} «گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی از تو بخواهم که بدان دانشی ندارم به تو پناه می‌برم و اگر مرا نیامرزی و به من بخشایش نیاوری از زیانکاران خواهم بود» سوره هود، آیه ۴۷.</ref>.


یا ابراهیم{{ع}} گفت: پروردگارا، روزی که حساب بر پا می‌شود، بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشای<ref>{{متن قرآن|رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ}} «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را در روزی که حساب برپا می‌شود بیامرز!» سوره ابراهیم، آیه ۴۱.</ref>؛ همچنین گفت: و آن کس که امید دارم روز پاداش گناهم را بر من ببخشاید<ref>{{متن قرآن|وَالَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ}} «و همان که امید می‌برم در روز پاداش و کیفر لغزش مرا ببخشاید» سوره شعراء، آیه ۸۲.</ref>. خداوند سبحان فرمود: پس بدان که هیچ معبودی جز خدا نیست؛ برای گناه خویش آمرزش جوی و برای مردان و زنان با ایمان طلب مغفرت کن ...<ref>{{متن قرآن|فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ}} «پس بدان که هیچ خدایی جز خداوند نیست و از گناه خویش و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه و خداوند از گردشتان (در روز) و آرامیدنتان (در شب) آگاه است» سوره محمد، آیه ۱۹.</ref> و نیز فرمود: و ذوالنون را یاد کن، آن‎گاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتی نداریم، تا در دل تاریکی‌ها ندا در داد که معبودی جز تو نیست؛ منزهی تو، راستی که من از ستمکاران بودم؛ پس دعای او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را نیز چنین نجات می‎دهیم<ref>{{متن قرآن|وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ}} «و یونس را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت و گمان برد که هیچ‌گاه او را در تنگنا نمی‌نهیم پس در آن تاریکی‌ها بانگ برداشت که هیچ خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، بی‌گمان من از ستمکاران بوده‌ام * آنگاه او را پاسخ گفتیم و او را از اندوه رهاندیم و بدین‌گونه مؤمنان را می‌رهانیم» سوره انبیاء، آیه ۸۷-۸۸.</ref>؛ همچنین فرمود: و داوود بنده ما را که دارای امکانات متعدد بود به یاد آور. آری او بسیار بازگشت کننده به سوی خدا بود. ما کوه‌ها را با او مسخر ساختیم که شامگاهان و بامدادان خداوند را نیایش میکردند<ref>{{متن قرآن|اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ * إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ}} «بر آنچه می‌گویند، شکیبا باش و از بنده ما داود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود * ما کوه‌ها را رام گرداندیم که با وی در پایان روز و بامدادان نیایش می‌کردند» سوره ص، آیه ۱۷-۱۸.</ref>. در جایی دیگر فرمود: و داود دانست که ما او را آزمایش کرده‌ایم؛ پس از پروردگارش آمرزش خواست و به رو در افتاد و توبه کرد و بر او این ماجرا را بخشودیم و در حقیقت برای او پیش ما تقرب و فرجامی خوش خواهد بود<ref>{{متن قرآن|قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ * فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ}} «(داود) گفت: بی‌گمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میش‌های خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا می‌دارند جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزموده‌ایم و از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده درافتاد و (به سوی ما) بازگشت * آنگاه ما آن کار او را آمرزیدیم و بی‌گمان او را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود» سوره ص، آیه ۲۴-۲۵.</ref>؛ در ادامه فرمود: و قطعاً سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی بیفکندیم؛ پس به توبه باز آمد و گفت: پروردگارا مرا ببخش و ملکی به من ارزانی دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد؛ در حقیقت تویی که خود بسیار بخشنده‌ای<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ * قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ}} «و به راستی ما سلیمان را آزمودیم و کالبدی را بر اورنگ (پادشاهی) او افکندیم سپس (به سوی ما) بازگشت * گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و مرا آن پادشاهی ده که پس از من هیچ کس را نسزد؛ بی‌گمان این تویی که بسیار بخشنده‌ای» سوره ص، آیه ۳۴-۳۵.</ref>.
یا ابراهیم{{ع}} گفت: پروردگارا، روزی که حساب بر پا می‌شود، بر من و پدر و مادرم و بر [[مؤمنان]] ببخشای<ref>{{متن قرآن|رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ}} «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را در روزی که حساب برپا می‌شود بیامرز!» سوره ابراهیم، آیه ۴۱.</ref>؛ همچنین گفت: و آن کس که [[امید]] دارم [[روز]] [[پاداش]] گناهم را بر من ببخشاید<ref>{{متن قرآن|وَالَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ}} «و همان که امید می‌برم در روز پاداش و کیفر لغزش مرا ببخشاید» سوره شعراء، آیه ۸۲.</ref>. [[خداوند سبحان]] فرمود: پس بدان که هیچ معبودی جز خدا نیست؛ برای [[گناه]] خویش [[آمرزش]] جوی و برای مردان و [[زنان]] با [[ایمان]] [[طلب مغفرت]] کن...<ref>{{متن قرآن|فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ}} «پس بدان که هیچ خدایی جز خداوند نیست و از گناه خویش و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه و خداوند از گردشتان (در روز) و آرامیدنتان (در شب) آگاه است» سوره محمد، آیه ۱۹.</ref> و نیز فرمود: و [[ذوالنون]] را یاد کن، آن‎گاه که [[خشمگین]] رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتی نداریم، تا در [[دل]] تاریکی‌ها ندا در داد که معبودی جز تو نیست؛ منزهی تو، [[راستی]] که من از [[ستمکاران]] بودم؛ پس دعای او را برآورده کردیم و او را از [[اندوه]] رهانیدیم و [[مؤمنان]] را نیز چنین [[نجات]] می‎دهیم<ref>{{متن قرآن|وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ}} «و یونس را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت و گمان برد که هیچ‌گاه او را در تنگنا نمی‌نهیم پس در آن تاریکی‌ها بانگ برداشت که هیچ خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، بی‌گمان من از ستمکاران بوده‌ام * آنگاه او را پاسخ گفتیم و او را از اندوه رهاندیم و بدین‌گونه مؤمنان را می‌رهانیم» سوره انبیاء، آیه ۸۷-۸۸.</ref>؛ همچنین فرمود: و داوود [[بنده]] ما را که دارای امکانات متعدد بود به یاد آور. آری او بسیار بازگشت کننده به سوی [[خدا]] بود. ما [[کوه‌ها]] را با او مسخر ساختیم که شامگاهان و بامدادان [[خداوند]] را [[نیایش]] میکردند<ref>{{متن قرآن|اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ * إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ}} «بر آنچه می‌گویند، شکیبا باش و از بنده ما داوود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود * ما کوه‌ها را رام گرداندیم که با وی در پایان روز و بامدادان نیایش می‌کردند» سوره ص، آیه ۱۷-۱۸.</ref>. در جایی دیگر فرمود: و داوود دانست که ما او را [[آزمایش]] کرده‌ایم؛ پس از پروردگارش [[آمرزش]] خواست و به رو در افتاد و [[توبه]] کرد و بر او این ماجرا را بخشودیم و در [[حقیقت]] برای او پیش ما [[تقرب]] و فرجامی خوش خواهد بود<ref>{{متن قرآن|قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ * فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ}} «(داود) گفت: بی‌گمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میش‌های خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا می‌دارند جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و آنان اندکند؛ و داوود دانست که ما او را آزموده‌ایم و از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده درافتاد و (به سوی ما) بازگشت * آنگاه ما آن کار او را آمرزیدیم و بی‌گمان او را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود» سوره ص، آیه ۲۴-۲۵.</ref>؛ در ادامه فرمود: و قطعاً سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی بیفکندیم؛ پس به [[توبه]] باز آمد و گفت: پروردگارا مرا ببخش و ملکی به من ارزانی دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد؛ در [[حقیقت]] تویی که خود بسیار بخشنده‌ای<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ * قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ}} «و به راستی ما سلیمان را آزمودیم و کالبدی را بر اورنگ (پادشاهی) او افکندیم سپس (به سوی ما) بازگشت * گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و مرا آن پادشاهی ده که پس از من هیچ کس را نسزد؛ بی‌گمان این تویی که بسیار بخشنده‌ای» سوره ص، آیه ۳۴-۳۵.</ref>.


ابن تیمیه میگوید: اما مذهب سلف و ائمه و اهل سنت و جماعت را (که قائلند به اینکه کتاب و سنت بر توبه انبیا از گناهان دلالت می‌کند)، در آیات قرآن که دلالت بر آن دارند ذکر کردیم. در صحیحین از ابوموسی اشعری از نبی اکرم{{صل}} آمده که پیامبر{{صل}} چنین دعا می‌کرد: بار خدایا بر من خطا، نادانی و اسراف در امور را ببخش و ببخش آنچه را تو داناتر از من به آن هستی. بار خدایا معصیت‌های جدی، شوخی، خطا و عمدی و هر آنچه را نزد من است، بر من ببخش. بار خدایا گناهان گذشته، آینده، پنهانی و آشکار را بر من ببخش<ref>ابن تیمیه، احمد، جامع الرسائل، ج۱، ص۲۹۱. </ref>.
[[ابن تیمیه]] می‌گوید: اما [[مذهب]] [[سلف]] و [[ائمه]] و [[اهل سنت و جماعت]] را (که قائلند به اینکه [[کتاب و سنت]] بر [[توبه انبیا]] از [[گناهان]] دلالت می‌کند)، در [[آیات قرآن]] که دلالت بر آن دارند ذکر کردیم. در [[صحیحین]] از [[ابوموسی اشعری]] از [[نبی اکرم]]{{صل}} آمده که [[پیامبر]]{{صل}} چنین [[دعا]] می‌کرد: بار خدایا بر من [[خطا]]، [[نادانی]] و [[اسراف]] در امور را ببخش و ببخش آنچه را تو داناتر از من به آن هستی. بار خدایا معصیت‌های جدی، [[شوخی]]، [[خطا]] و عمدی و هر آنچه را نزد من است، بر من ببخش. بار خدایا [[گناهان]] گذشته، [[آینده]]، پنهانی و آشکار را بر من ببخش<ref>ابن تیمیه، احمد، جامع الرسائل، ج۱، ص۲۹۱. </ref>.


نتیجه آنکه ابن تیمیه با این دلایل در صدد است تا ثابت کند که انبیا تنها در دریافت، حفظ و ابلاغ وحی عصمت دارند؛ اما در موارد دیگر ممکن است به گناه آلوده شوند و توبه کنند<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>.
نتیجه آنکه [[ابن تیمیه]] با این [[دلایل]] در صدد است تا ثابت کند که [[انبیا]] تنها در دریافت، [[حفظ]] و [[ابلاغ وحی]] [[عصمت]] دارند؛ اما در موارد دیگر ممکن است به [[گناه]] [[آلوده]] شوند و [[توبه]] کنند<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>.


== نقد و بررسی دلایل ابن تیمیه ==
== نقد و بررسی دلایل ابن تیمیه ==
پاسخ به دلیل اول: پیامبران به عنوان راهنمایان مردم از طرف پروردگار، اگر دچار خطا و لغزش شوند، اعتماد مردم را از دست می‌دهند و هدف بعثت از بین میرود؛ بنابراین نمی‌توان گفت که تنها با عصمت در مرحله تبلیغ، غرض از بعثت انبیا تأمین میشود؛ بلکه در موارد دیگر، از جمله در گناه، عمل، سهو و نسیان نیز، باید عصمت داشته باشند.
پاسخ به دلیل اول: [[پیامبران]] به عنوان [[راهنمایان]] [[مردم]] از طرف [[پروردگار]]، اگر دچار خطا و [[لغزش]] شوند، [[اعتماد]] مردم را از دست می‌دهند و [[هدف بعثت]] از بین می‌رود؛ بنابراین نمی‌توان گفت که تنها با عصمت در مرحله [[تبلیغ]]، غرض از [[بعثت انبیا]] تأمین می‌شود؛ بلکه در موارد دیگر، از جمله در گناه، عمل، [[سهو]] و [[نسیان]] نیز، باید عصمت داشته باشند.


استاد جوادی آملی در این مورد می‌فرمایند: اگر پیامبران اشتباه کنند و خدای سبحان ما را به اطاعت بی‌قید و شرط از آنان ملزم کند، مصداق اغرای به جهل است که با حکمت حکیم علی‎الاطلاق سازگار نیست<ref>جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج۹، ص۳۴۹.</ref>.
[[استاد جوادی آملی]] در این مورد می‌فرمایند: اگر پیامبران [[اشتباه]] کنند و [[خدای سبحان]] ما را به [[اطاعت بی‌قید و شرط]] از آنان ملزم کند، مصداق [[اغرای به جهل]] است که با [[حکمت]] [[حکیم]] علی‎الاطلاق سازگار نیست<ref>جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج۹، ص۳۴۹.</ref>.


همچنین در جای دیگر در این رابطه چنین استدلال می‌کنند: پیامبران هم در مقام اندیشه و هم در موقعیت کردار و عمل، از هرگونه خطا مصون و معصوم‌اند؛ صغرا: زیرا پیامبران به تصریح قرآن از صالحان هستند؛ {{متن قرآن|كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند» سوره انعام، آیه ۸۵.</ref> کبرا: و کسی که از صالحان باشد در ولایت خدا قرار دارد. {{متن قرآن|إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ}}<ref>«بی‌گمان سرپرست من خداوند است که این کتاب (آسمانی) را فرو فرستاده است و او شایستگان را سرپرستی می‌کند» سوره اعراف، آیه ۱۹۶.</ref>؛ نتیجه: پس پیامبران در ولایت و سرپرستی مستقیم خداوند قرار دارند؛ لذا از هرگونه گژروی و خطا اندیشی و خطاکاری پاک هستند<ref>جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج۹، ص۲۲۷.</ref>.
همچنین در جای دیگر در این رابطه چنین [[استدلال]] می‌کنند: پیامبران هم در [[مقام]] [[اندیشه]] و هم در موقعیت [[کردار]] و عمل، از هرگونه خطا مصون و معصوم‌اند؛ صغرا: زیرا پیامبران به تصریح [[قرآن]] از [[صالحان]] هستند؛ {{متن قرآن|كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند» سوره انعام، آیه ۸۵.</ref> کبرا: و کسی که از صالحان باشد در [[ولایت خدا]] قرار دارد. {{متن قرآن|إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ}}<ref>«بی‌گمان سرپرست من خداوند است که این کتاب (آسمانی) را فرو فرستاده است و او شایستگان را سرپرستی می‌کند» سوره اعراف، آیه ۱۹۶.</ref>؛ نتیجه: پس [[پیامبران]] در [[ولایت]] و [[سرپرستی]] مستقیم [[خداوند]] قرار دارند؛ لذا از هرگونه گژروی و [[خطا]] اندیشی و [[خطاکاری]] [[پاک]] هستند<ref>جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج۹، ص۲۲۷.</ref>.


آیاتی که به پیروی بی‌چون و چرا از پیامبران دستور می‌دهند نیز، بر عصمت آنان از سهو و خطا دلالت دارند؛ مانند: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>.
آیاتی که به [[پیروی]] بی‌چون و چرا از پیامبران دستور می‌دهند نیز، بر [[عصمت]] آنان از [[سهو]] و خطا دلالت دارند؛ مانند: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>.


استاد مصباح در مورد عصمت مطلق انبیا به همین آیه، چنین استدلال میکنند: این آیه در مورد نبوت عامه است و عصمت مطلق همه پیامبران را اثبات می‌کند؛ زیرا اگر انبیا مصون از خطا و اشتباه نباشند و در عین حال، مردم به پیروی مطلق از رفتار و گفتار آنان مأمور شوند، نوعی تناقض در اوامر و نواهی الهی پدیدار خواهد شد<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقائد، ج۲، ص۲۸.</ref>.
استاد مصباح در مورد [[عصمت مطلق انبیا]] به همین [[آیه]]، چنین [[استدلال]] می‌کنند: این آیه در مورد [[نبوت عامه]] است و [[عصمت مطلق]] همه پیامبران را [[اثبات]] می‌کند؛ زیرا اگر [[انبیا]] [[مصون از خطا]] و [[اشتباه]] نباشند و در عین حال، [[مردم]] به پیروی مطلق از [[رفتار]] و گفتار آنان [[مأمور]] شوند، نوعی تناقض در [[اوامر و نواهی الهی]] پدیدار خواهد شد<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقائد، ج۲، ص۲۸.</ref>.


همچنین علامه طباطبایی، دلیل اینکه انبیا از گناه و معصیت هم عصمت دارند را این می‌داند که در غیر این صورت، حرف و عمل آنها به تناقض منجر میشد. او می‌گوید: هر عملی در نظر عقلا، مانند سخن، دلالتی بر مقصود دارد. وقتی فاعلی فعلی را انجام می‌دهد، یعنی آن عمل را عملی خوب و جایز شمرده است؛ عیناً مثل این است که با زبان گفته باشد، این عمل، عمل خوب و جایزی است؛ حال اگر فرض کنیم از پیامبری گناهی سر بزند (چنان‎که ابن تیمیه به آن قائل است)، با اینکه خود آن پیامبر به مردم دستور داده که این عمل گناه است و آن را مرتکب نشوید، قطعاً این عمل وی دلالت بر تناقض‎گویی او دارد؛ چون عمل او مناقض گفتار اوست و در چنین فرضی، این پیغمبر، مبلغ هر دو طرف تناقض است و تبلیغ تناقض هم تبلیغ حق نیست؛ زیرا کسی که از تناقض خبر می‌دهد، از حق خبر نداده، بلکه از باطل خبر داده است؛ چراکه هر یک از دو طرف، طرف دیگر را باطل می‌داند؛ پس هر دو طرف باطل است؛ بنابراین نمی‌توان گفت که عصمت انبیا در اخذ و تبلیغ رسالت تمام میشود، مگر آنکه عصمت از معصیت هم داشته باشند و از مخالفت خدای تعالی مصون بوده باشند<ref>طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ذیل آیه ۲۱۳ بقره، ج۲، ص۲۰۱.</ref>.
همچنین [[علامه طباطبایی]]، دلیل اینکه انبیا از [[گناه]] و [[معصیت]] هم عصمت دارند را این می‌داند که در غیر این صورت، حرف و عمل آنها به تناقض منجر میشد. او می‌گوید: هر عملی در نظر عقلا، مانند سخن، دلالتی بر مقصود دارد. وقتی فاعلی فعلی را انجام می‌دهد، یعنی آن عمل را عملی خوب و جایز شمرده است؛ عیناً مثل این است که با زبان گفته باشد، این عمل، عمل خوب و جایزی است؛ حال اگر فرض کنیم از [[پیامبری]] گناهی سر بزند (چنان‎که [[ابن تیمیه]] به آن قائل است)، با اینکه خود آن [[پیامبر]] به مردم دستور داده که این عمل گناه است و آن را مرتکب نشوید، قطعاً این عمل وی دلالت بر تناقض‎گویی او دارد؛ چون عمل او مناقض گفتار اوست و در چنین فرضی، این [[پیغمبر]]، مبلغ هر دو طرف تناقض است و [[تبلیغ]] تناقض هم تبلیغ[[حق]] نیست؛ زیرا کسی که از تناقض خبر می‌دهد، از [[حق]] خبر نداده، بلکه از [[باطل]] خبر داده است؛ چراکه هر یک از دو طرف، طرف دیگر را باطل می‌داند؛ پس هر دو طرف باطل است؛ بنابراین نمی‌توان گفت که [[عصمت انبیا]] در اخذ و [[تبلیغ رسالت]] تمام می‌شود، مگر آنکه [[عصمت از معصیت]] هم داشته باشند و از [[مخالفت]] [[خدای تعالی]] مصون بوده باشند<ref>طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ذیل آیه ۲۱۳ بقره، ج۲، ص۲۰۱.</ref>.


پاسخ دلیل دوم: اولاً استدلال هشام درباره عصمت امام و دلایل او، گاه بر این است که وی معتقد است که به طریق اولی نبی نیز معصوم است<ref>«هشام برهان اقامه حدود و تنافی گناه با شئون امامت را به عنوان دلیل عصمت امام مطرح می‌کند» (اسعدی، هشام بن حکم، ص۲۲۰ – ۲۱۹).</ref>؛ زیرا دور از ذهن است که هشام معتقد باشد که چون به امام وحی نمی‌شود و اعلان خطای وی میسر نیست، امام معصوم است؛ ثانیاً سخن هشام در مقام الزام خصم بوده است؛ یعنی او درصدد اثبات عصمت امام بوده، نه انکار عصمت پیامبر{{صل}}؛ اما برخی مقصود هشام را درک نکردند. مقصود هشام این است که با توجه به اینکه پیامبر{{صل}} مؤید به وحی است و اعلان خطای وی به وسیله وحی ممکن می‌باشد، اما عصمتش نیز بر حسب برهان لازم است؛ در این صورت عصمت امام که از وسیله وحی محروم است، به طریق اولی لازم است<ref>نعمه، عبدالله، هشام بن حکم، ص۲۰۳؛ صفایی، احمد، هشام بن حکم، ص۴۴؛ رضی بهابادی، بی‌بی سادات، «نقد و بررسی مقاله عصمت از دایرة المعارف قرآن لایدن بر اساس آراء و مبانی شیعه» شیعه‌شناسی، ش۴۸، ص۱۸۰-۱۴۹.</ref>.
پاسخ دلیل دوم: اولاً [[استدلال]] هشام درباره [[عصمت امام]] و [[دلایل]] او، گاه بر این است که وی [[معتقد]] است که به طریق اولی [[نبی]] نیز [[معصوم]] است<ref>«هشام برهان اقامه حدود و تنافی گناه با شئون امامت را به عنوان دلیل عصمت امام مطرح می‌کند» (اسعدی، هشام بن حکم، ص۲۲۰ – ۲۱۹).</ref>؛ زیرا دور از [[ذهن]] است که هشام معتقد باشد که چون به [[امام]] [[وحی]] نمی‌شود و [[اعلان]] خطای وی میسر نیست، امام معصوم است؛ ثانیاً سخن هشام در [[مقام]] [[الزام]] [[خصم]] بوده است؛ یعنی او درصدد [[اثبات عصمت امام]] بوده، نه [[انکار عصمت پیامبر]]{{صل}}؛ اما برخی مقصود هشام را [[درک]] نکردند. مقصود هشام این است که با توجه به اینکه [[پیامبر]]{{صل}} مؤید به وحی است و اعلان خطای وی به وسیله وحی ممکن می‌باشد، اما عصمتش نیز بر حسب [[برهان]] لازم است؛ در این صورت عصمت امام که از وسیله وحی [[محروم]] است، به طریق اولی لازم است<ref>نعمه، عبدالله، هشام بن حکم، ص۲۰۳؛ صفایی، احمد، هشام بن حکم، ص۴۴؛ رضی بهابادی، بی‌بی سادات، «نقد و بررسی مقاله عصمت از دایرة المعارف قرآن لایدن بر اساس آراء و مبانی شیعه» شیعه‌شناسی، ش۴۸، ص۱۸۰-۱۴۹.</ref>.


همچنین این عقیده با استدلال هشام درباره ضرورت ارسال رسل نیز ناسازگار است؛ از دیدگاه او، پیامبران حجت خدا در روی زمین، مبین احکام الهی، وسیله رفع اختلاف مردم و معیار شناخت حق و باطل هستند؛ پس چگونه چنین افرادی با مسئولیت‌های مهم میتوانند در معرض گناه باشند؟<ref>اسعدی، علی رضا، هشام بن حکم، ص۱۹۰-۱۸۹.</ref>.
همچنین این [[عقیده]] با استدلال هشام درباره [[ضرورت]] [[ارسال رسل]] نیز ناسازگار است؛ از دیدگاه او، [[پیامبران]] [[حجت خدا]] در روی [[زمین]]، [[مبین]] [[احکام الهی]]، وسیله [[رفع اختلاف مردم]] و معیار [[شناخت]] [[حق و باطل]] هستند؛ پس چگونه چنین افرادی با مسئولیت‌های مهم می‌‌توانند در معرض [[گناه]] باشند؟<ref>اسعدی، علی رضا، هشام بن حکم، ص۱۹۰-۱۸۹.</ref>.


بنابراین میتوان نتیجه گرفت که بر خلاف نظر ابن تیمیه، شیعیان در مسئله عصمت اختلافی ندارند و همه متفق هستند که پیامبران عصمت مطلق دارد.
بنابراین می‌‌توان نتیجه گرفت که بر خلاف نظر [[ابن تیمیه]]، [[شیعیان]] در مسئله [[عصمت]] اختلافی ندارند و همه متفق هستند که [[پیامبران]] [[عصمت مطلق]] دارد.


پاسخ دلیل سوم: اولاً لازمه چنین دلیلی این است که مقام کسی که اصلاً گناه نکرده، از مقام کسی که گناه کرده و بعد توبه نموده است، پایین‌تر باشد؛ ثانیاً دلیلی وجود ندارد که اصحابی که از شرک توبه کرده‎اند، برتر از فرزندان‎شان باشند؟! پیامبر اکرم{{صل}} یکی از فضایل علی{{ع}} را شرک نورزیدن ایشان به خدا دانسته است؛ ثالثاً همواره توبه از معصیت اصطلاحی نیست و اولیا و مقربان، توجه به غیر خدا را برای خود گناه شمرده و از آن تو به می‌کنند؛ رابعاً آیا لازمه این سخن بی‌پایه، این نیست که پیامبران هر چه بیشتر گناه انجام دهند و به دنبالش توبه کنند، به همان اندازه به مقام‌های بالاتری می‎رسند؟
پاسخ دلیل سوم: اولاً لازمه چنین دلیلی این است که [[مقام]] کسی که اصلاً [[گناه]] نکرده، از مقام کسی که گناه کرده و بعد [[توبه]] نموده است، [[پایین‌تر]] باشد؛ ثانیاً دلیلی وجود ندارد که اصحابی که از [[شرک]] توبه کرده‎اند، [[برتر]] از فرزندان‎شان باشند؟! [[پیامبر اکرم]]{{صل}} یکی از [[فضایل علی]]{{ع}} را [[شرک نورزیدن]] ایشان به [[خدا]] دانسته است؛ ثالثاً همواره توبه از [[معصیت]] اصطلاحی نیست و [[اولیا]] و [[مقربان]]، توجه به غیر خدا را برای خود گناه شمرده و از آن تو به می‌کنند؛ رابعاً آیا لازمه این سخن بی‌پایه، این نیست که پیامبران هر چه بیشتر گناه انجام دهند و به دنبالش توبه کنند، به همان اندازه به مقام‌های بالاتری می‎رسند؟


یکی دیگر از دلایل نقض گفتار ابن تیمیه که میتوان به آن اشاره کرد، الگو بودن سنت پیامبر{{صل}} است؛ به این بیان که ابن تیمیه، قول، فعل و تقریر پیامبر{{صل}} را سنت و حجت می‌داند. اگر گناه حتی پس از بعثت بر پیامبر{{صل}} جایز باشد، چون فعل پیامبر{{صل}} حجت است، برای کسانی که شاهد آن فعل هستند (به عنوان سنت)، عمل به آن جایز است؛ در حالی که گناه و معصیت خدا جایز نیست؛ در این صورت بنده در روز قیامت از یک‎سو به دلیل ارتکاب معصیت باید مجازات شود و از سوی متولی دیگر، چون از پیامبر{{صل}} پیروی کرده، مستحق پاداش است و این جمع نقیضین می‎باشد و محال است.
یکی دیگر از [[دلایل]] [[نقض]]گفتار ابن تیمیه که می‌‌توان به آن اشاره کرد، [[الگو]] بودن [[سنت پیامبر]]{{صل}} است؛ به این بیان که ابن تیمیه، قول، فعل و [[تقریر پیامبر]]{{صل}} را [[سنت]] و [[حجت]] می‌داند. اگر گناه حتی پس از [[بعثت]] بر [[پیامبر]]{{صل}} جایز باشد، چون [[فعل پیامبر]]{{صل}} حجت است، برای کسانی که [[شاهد]] آن فعل هستند (به عنوان سنت)، عمل به آن جایز است؛ در حالی که گناه و [[معصیت خدا]] جایز نیست؛ در این صورت [[بنده]] در [[روز قیامت]] از یک‎سو به دلیل [[ارتکاب معصیت]] باید [[مجازات]] شود و از سوی متولی دیگر، چون از پیامبر{{صل}} [[پیروی]] کرده، مستحق [[پاداش]] است و این جمع نقیضین می‎باشد و محال است.


پاسخ دلیل چهارم: ابتدا باید به این نکته توجه کرد که پیش از تمسک به ظاهر آیات قرآن، چون بین عقل و وحی تنافی وجود ندارد، لازم است آیات به گونه‌ای معنا شوند که با حکم قاطع عقل، تعارض نداشته باشند. این اصل کلامی ریشه در صفات الهی، از جمله علم، قدرت و حکمت آفرینش، حکمت تشریع و بالأخره تنزه خداوند از هر گونه قبح، ظلم و عبث دارد. اگر رسولی در دریافت یا رساندن وحی خطا کند، جهل یا عجز یا ناشایستگی در کار ربوبی را نشان خواهد داد؛ بلکه اگر پیامبری ضرورتاً معصوم نباشد، یا در هدایت وی اشتباه عمدی یا سهوی رخ خواهد داد و یا دست‎کم، امت، اعتماد لازم را در خصوص پیامبری او از دست خواهند داد و الهی بودن همه تکالیف و پیام‎هایش را قبول نخواهند کرد. در قسم اول، اغرای به جهل و گمراهی مردم و در صورت دوم، لغو و عبث لازم می‌آید و ساحت مقدس ربوبی از هر دو امر منزه است<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>.
پاسخ دلیل چهارم: ابتدا باید به این نکته توجه کرد که پیش از [[تمسک به ظاهر آیات قرآن]]، چون بین [[عقل]] و [[وحی]] تنافی وجود ندارد، لازم است [[آیات]] به گونه‌ای معنا شوند که با [[حکم]] [[قاطع]] عقل، [[تعارض]] نداشته باشند. این اصل [[کلامی]] ریشه در [[صفات الهی]]، از جمله [[علم]]، [[قدرت]] و [[حکمت آفرینش]]، [[حکمت]] [[تشریع]] و بالأخره [[تنزه]] [[خداوند]] از هر گونه [[قبح]]، [[ظلم]] و [[عبث]] دارد. اگر رسولی در دریافت یا رساندن [[وحی]] [[خطا]] کند، [[جهل]] یا عجز یا ناشایستگی در کار [[ربوبی]] را نشان خواهد داد؛ بلکه اگر [[پیامبری]] ضرورتاً [[معصوم]] نباشد، یا در [[هدایت]] وی [[اشتباه]] عمدی یا [[سهوی]] رخ خواهد داد و یا دست‎کم، [[امت]]، [[اعتماد]] لازم را در خصوص پیامبری او از دست خواهند داد و [[الهی]] بودن همه [[تکالیف]] و پیام‎هایش را قبول نخواهند کرد. در قسم اول، [[اغرای به جهل]] و [[گمراهی]] [[مردم]] و در صورت دوم، [[لغو]] و عبث لازم می‌آید و ساحت [[مقدس]] ربوبی از هر دو امر [[منزه]] است<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>.


== پاسخ برخی از دلایل نقلی ابن تیمیه ==
== پاسخ برخی از [[دلایل نقلی]] [[ابن تیمیه]] ==
۱. سوره حج<ref>{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ * لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ * وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}} «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و خداوند دانایی فرزانه است * تا آنچه را شیطان (در دل‌ها) می‌افکند آزمونی برای بیماردلان و سنگدلان کند و ستمگران در ستیزه‌ای ژرف به سر می‌برند * و تا کسانی که دانش یافته‌اند بدانند که این (قرآن) راستین، از سوی پروردگار توست پس به آن ایمان آورند آنگاه دل‌های آنها در برابر آن فروتن گردد و بی‌گمان خداوند راهنمای مؤمنان به راهی راست است» سوره حج، آیه ۵۲-۵۴.</ref>: این آیات که ابن تیمیه نیز در باب توبه انبیا به آن تمسک کرده و معتقد است که سلف امت و ائمه آنها و کسانی که از آنها تبعیت می‌کنند متفق‌اند بر اینکه آنچه خداوند در کتابش به آن خبر داده و آنچه از رسول الله{{صل}} ثبت شده، توبه انبیا از ارتکاب گناهان است و با این توبه، خدا درجات آنها را بالا برده است<ref>ابن تیمیه، احمد، جامع الرسائل، ج۱، ص۲۹۱.</ref>؛ این موضوع از مهم‌ترین دستاویزهای قائلان به عدم عصمت مطلق انبیاست و القای شیطان در آرزوهای پیامبران را به معنای دخالت شیطان در کار وحی گرفته‌اند؛ در حالی که مسلماً منظور آیه چنین معنایی نیست؛ چنان که خداوند صریحاً القائات را از ساحت مقدس انبیا و حتی بندگان شایسته، نفی می‎نماید. همانا برای تو بر بندگان من سلطنتی نیست<ref>{{متن قرآن|إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلًا}} «تو بر بندگان من چیرگی نداری و پروردگارت (آنان را) کارساز ، بس» سوره اسراء، آیه ۶۵؛ {{متن قرآن|إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ}} «بی‌گمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند» سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>؛ به عزتت قسم که همه بندگانت را گمراه می‌کنم، مگر بندگان خالص شده‎ات را<ref>{{متن قرآن|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}} «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * مگر از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.</ref>.
۱. [[سوره حج]]<ref>{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ * لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ * وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}} «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و خداوند دانایی فرزانه است * تا آنچه را شیطان (در دل‌ها) می‌افکند آزمونی برای بیماردلان و سنگدلان کند و ستمگران در ستیزه‌ای ژرف به سر می‌برند * و تا کسانی که دانش یافته‌اند بدانند که این (قرآن) راستین، از سوی پروردگار توست پس به آن ایمان آورند آنگاه دل‌های آنها در برابر آن فروتن گردد و بی‌گمان خداوند راهنمای مؤمنان به راهی راست است» سوره حج، آیه ۵۲-۵۴.</ref>: این [[آیات]] که [[ابن تیمیه]] نیز در باب [[توبه انبیا]] به آن [[تمسک]] کرده و [[معتقد]] است که [[سلف]] [[امت]] و [[ائمه]] آنها و کسانی که از آنها [[تبعیت]] می‌کنند متفق‌اند بر اینکه آنچه [[خداوند]] در کتابش به آن خبر داده و آنچه از [[رسول الله]]{{صل}} ثبت شده، توبه انبیا از [[ارتکاب گناهان]] است و با این [[توبه]]، [[خدا]] درجات آنها را بالا برده است<ref>ابن تیمیه، احمد، جامع الرسائل، ج۱، ص۲۹۱.</ref>؛ این موضوع از مهم‌ترین دستاویزهای قائلان به عدم [[عصمت مطلق]] انبیاست و [[القای شیطان]] در آرزوهای [[پیامبران]] را به معنای دخالت [[شیطان]] در کار [[وحی]] گرفته‌اند؛ در حالی که مسلماً منظور [[آیه]] چنین معنایی نیست؛ چنان که خداوند صریحاً القائات را از ساحت [[مقدس]] [[انبیا]] و حتی [[بندگان شایسته]]، [[نفی]] می‎نماید. همانا برای تو بر [[بندگان]] من سلطنتی نیست<ref>{{متن قرآن|إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلًا}} «تو بر بندگان من چیرگی نداری و پروردگارت (آنان را) کارساز، بس» سوره اسراء، آیه ۶۵؛ {{متن قرآن|إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ}} «بی‌گمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند» سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>؛ به عزتت قسم که همه بندگانت را [[گمراه]] می‌کنم، مگر بندگان [[خالص]] شده‎ات را<ref>{{متن قرآن|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}} «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * مگر از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.</ref>.


۲. آیات ۳۵ و ۳۷ سوره بقره: آیات ۱۹ و ۲۴ سوره اعراف و آیات ۱۱۵ الی ۱۲۳ سوره طه که مربوط به حضرت آدم{{ع}} است، ظاهر آنها بر فریب خوردن آدم{{ع}} از شیطان و عصیان و گمراهی او دلالت می‌کند و در نتیجه، بیانگر عدم عصمت اوست و ابن تیمیه نیز به آن تمسک میجوید!<ref>ابن تیمیه، احمد، جامع الرسائل، ج۱، ص۲۹۱.</ref>.
۲. آیات ۳۵ و ۳۷ [[سوره بقره]]: آیات ۱۹ و ۲۴ [[سوره اعراف]] و آیات ۱۱۵ الی ۱۲۳ [[سوره طه]] که مربوط به [[حضرت آدم]]{{ع}} است، ظاهر آنها بر [[فریب خوردن]] [[آدم]]{{ع}} از شیطان و [[عصیان]] و [[گمراهی]] او دلالت می‌کند و در نتیجه، بیانگر عدم [[عصمت]] اوست و [[ابن تیمیه]] نیز به آن [[تمسک]] میجوید!<ref>ابن تیمیه، احمد، جامع الرسائل، ج۱، ص۲۹۱.</ref>.
پاسخ به این شبهه از چند طریق امکان‎پذیر است: اولاً نهی در آیات، نهی ارشادی است، نه مولوی و تحریمی و زبان این نهی، زبان ناصح مشفق است که از عاقبت عمل خبر میدهد و عدم انجام امر ارشادی یا ارتکاب نهی ارشادی، خللی به عصمت وارد نمی‌سازد؛ ثانیاً با فرض اینکه امر و نهی در آیات، مولوی باشند، غیر الزامی و تنزیهی‌اند که از آن به ترک اولی تعبیر می‌شود و ارتکاب آن، گناه مطلق مصطلح شمرده نمی‌شود؛ بلکه گناه نسبی به حساب میآید؛ یعنی شایسته نیست که چنین عملی از چنان شخصی صادر شود و به قول مشهور {{متن حدیث|حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ}}؛ ثالثاً آنچه مخالف مقام عصمت است، عصیان یک انسان مکلف است؛ در حالی که حضرت آدم{{ع}} در زمان و مکانی بوده که عالم تبلیغ و تشریع و تکلیف نبوده است؛ بلکه بعد از هبوط و سکونت بر روی زمین و تشریع شرایع و انزال کتب تکلیف الهی شروع شده است؛ پس مخالفت‌های پیش از شریعت نمی‎تواند ناقض مقام عصمت باشد<ref>سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، ج۵، ص۲۱؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۱۸۸؛ طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۳۶.</ref>.
پاسخ به این [[شبهه]] از چند طریق امکان‎پذیر است: اولاً [[نهی]] در [[آیات]]، [[نهی ارشادی]] است، نه [[مولوی]] و تحریمی و زبان این نهی، [[زبان]] ناصح [[مشفق]] است که از [[عاقبت]] عمل خبر می‌دهد و عدم انجام [[امر ارشادی]] یا ارتکاب نهی ارشادی، خللی به عصمت وارد نمی‌سازد؛ ثانیاً با فرض اینکه [[امر و نهی]] در آیات، مولوی باشند، غیر الزامی و تنزیهی‌اند که از آن به [[ترک اولی]] تعبیر می‌شود و ارتکاب آن، [[گناه]] مطلق مصطلح شمرده نمی‌شود؛ بلکه گناه نسبی به حساب می‌آید؛ یعنی شایسته نیست که چنین عملی از چنان شخصی صادر شود و به قول مشهور {{متن حدیث|حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ}}؛ ثالثاً آنچه مخالف [[مقام عصمت]] است، [[عصیان]] یک [[انسان]] [[مکلف]] است؛ در حالی که [[حضرت آدم]]{{ع}} در [[زمان]] و مکانی بوده که عالم [[تبلیغ]] و [[تشریع]] و [[تکلیف]] نبوده است؛ بلکه بعد از [[هبوط]] و سکونت بر روی [[زمین]] و تشریع [[شرایع]] و [[انزال کتب]] [[تکلیف الهی]] شروع شده است؛ پس مخالفت‌های پیش از [[شریعت]] نمی‎تواند ناقض مقام عصمت باشد<ref>سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، ج۵، ص۲۱؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۱۸۸؛ طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۳۶.</ref>.


۳. در آیه ۴۷ سوره هود، حضرت نوح{{ع}} از اینکه تقاضایی کرده که از آن آگاه نبود، عذرخواهی می‌کند؛ همچنین از خداوند تقاضای غفران و بخشش و رحمت می‎نماید و نیز می‌گوید: اگر مرا مورد مغفرت و رحمت قرار ندهی زیان‎کار خواهم بود<ref>ابن تیمیه، احمد، جامع الرسائل، ج۱، ص۲۹۱.</ref>. حال پرسش این است که اگر نوح{{ع}} معصوم بوده، چرا تقاضای نابجایی از خداوند نموده تا مورد عقاب خداوند قرار بگیرد و ناگزیر به عذرخواهی و استغفار شود؟
۳. در [[آیه]] ۴۷ [[سوره هود]]، [[حضرت نوح]]{{ع}} از اینکه تقاضایی کرده که از آن [[آگاه]] نبود، [[عذرخواهی]] می‌کند؛ همچنین از [[خداوند]] تقاضای [[غفران]] و [[بخشش]] و [[رحمت]] می‎نماید و نیز می‌گوید: اگر مرا مورد [[مغفرت]] و رحمت قرار ندهی زیان‎کار خواهم بود<ref>ابن تیمیه، احمد، جامع الرسائل، ج۱، ص۲۹۱.</ref>. حال [[پرسش]] این است که اگر نوح{{ع}} [[معصوم]] بوده، چرا تقاضای نابجایی از خداوند نموده تا مورد [[عقاب]] خداوند قرار بگیرد و ناگزیر به عذرخواهی و [[استغفار]] شود؟


در مقام پاسخ باید گفت که این کلام حضرت نوح{{ع}} که فرمود: {{متن قرآن|وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی از تو بخواهم که بدان دانشی ندارم به تو پناه می‌برم و اگر مرا نیامرزی و به من بخشایش نیاوری از زیانکاران خواهم بود» سوره هود، آیه ۴۷.</ref>، کلامی به صورت توبه است؛ ولی در حقیقت، شکرگزاری در برابر نعمت‌هایی است که خدا به او ارزانی داشته و او را علم و ادب آموخته است؛ زیرا نوح{{ع}} به خداوند پناه می‌برد و خود این بازگشت به خدا و لزوم طلب مغفرت و رحمت خداست؛ یعنی طلب آنکه موجبات لغزش و هلاکت آدمی را پوشیده دارد و عنایتش شامل حال او گردد؛ پس مقصود نوح{{ع}} این است که اگر مرا از لغزش‎ها پناه نداده بودی ضرر کرده بودم و این خود ثناخوانی و شکرگزاری در برابر صنع جمیل الهی است<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۳۰۶ و ۳۴۱.</ref>.
در [[مقام]] پاسخ باید گفت که این [[کلام]] حضرت نوح{{ع}} که فرمود: {{متن قرآن|وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی از تو بخواهم که بدان دانشی ندارم به تو پناه می‌برم و اگر مرا نیامرزی و به من بخشایش نیاوری از زیانکاران خواهم بود» سوره هود، آیه ۴۷.</ref>، [[کلامی]] به صورت [[توبه]] است؛ ولی در [[حقیقت]]، [[شکرگزاری]] در برابر نعمت‌هایی است که [[خدا]] به او ارزانی داشته و او را [[علم]] و [[ادب]] آموخته است؛ زیرا نوح{{ع}} به [[خداوند]] [[پناه]] می‌برد و خود این [[بازگشت به خدا]] و [[لزوم]] [[طلب مغفرت]] و [[رحمت]] خداست؛ یعنی طلب آنکه موجبات [[لغزش]] و [[هلاکت]] [[آدمی]] را پوشیده دارد و عنایتش شامل حال او گردد؛ پس مقصود نوح{{ع}} این است که اگر مرا از لغزش‎ها پناه نداده بودی ضرر کرده بودم و این خود ثناخوانی و شکرگزاری در برابر صنع [[جمیل]] [[الهی]] است<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۳۰۶ و ۳۴۱.</ref>.


۴. درباره دو آیه اول سوره فتح که مربوط به عصمت شخص حضرت خاتم الانبیا، نبی مکرم اسلام{{صل}} است و دستاویز مخالفان و ابن تیمیه<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویة، ج۲، ص۴۳۲.</ref> قرار گرفته، اولاً «ذنب» و «غفران» در آیه در معنای لغوی خود به کار رفته‎اند. ذنب در لغت به معنای آثار شوم و تبعات عمل و غفران به معنای ستر و پوشاندن است؛ در نتیجه، معنای آیه این خواهد بود: ما به تو فتحی عنایت کردیم تا با آن عواقب کار رسالت تو پوشش داده شود.
۴. درباره دو [[آیه]] اول [[سوره فتح]] که مربوط به [[عصمت]] شخص حضرت [[خاتم الانبیا]]، [[نبی مکرم اسلام]]{{صل}} است و دستاویز مخالفان و [[ابن تیمیه]]<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویة، ج۲، ص۴۳۲.</ref> قرار گرفته، اولاً «[[ذنب]]» و «[[غفران]]» در آیه در معنای لغوی خود به کار رفته‎اند. [[ذنب]] در لغت به معنای آثار شوم و تبعات عمل و غفران به معنای ستر و پوشاندن است؛ در نتیجه، معنای آیه این خواهد بود: ما به تو فتحی [[عنایت]] کردیم تا با آن عواقب کار [[رسالت]] تو [[پوشش]] داده شود.


توضیح آنکه مشرکان مکه، چه پیش از هجرت و چه بعد از آن، ذهنیات نادرستی درباره اسلام و شخص پیامبر{{صل}} داشتند که پیروزیهای بعدی، بر همه آنها خط بطلان کشید و تبعات دعوت پیامبر{{صل}} هم که در آغاز، زندگی مشرکان را از هم پاشیده بود، به وسیله پیروزی ایشان، کم‎کم به دست فراموشی سپرده شد<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۲۱؛ سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، ج۵، ص۱۲۴؛ طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۰۴.</ref>؛ با این وصف ذنب و غفران در این آیه، در معنای اصطلاحی‎شان به کار نرفته‌اند؛ بنابراین هیچ منافاتی با مقام عصمت نخواهند داشت.
توضیح آنکه [[مشرکان مکه]]، چه پیش از [[هجرت]] و چه بعد از آن، ذهنیات نادرستی درباره [[اسلام]] و شخص [[پیامبر]]{{صل}} داشتند که پیروزیهای بعدی، بر همه آنها خط بطلان کشید و تبعات [[دعوت پیامبر]]{{صل}} هم که در آغاز، [[زندگی]] [[مشرکان]] را از هم پاشیده بود، به وسیله [[پیروزی]] ایشان، کم‎کم به دست [[فراموشی]] سپرده شد<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۲۱؛ سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، ج۵، ص۱۲۴؛ طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۰۴.</ref>؛ با این وصف [[ذنب]] و [[غفران]] در این [[آیه]]، در معنای اصطلاحی‎شان به کار نرفته‌اند؛ بنابراین هیچ منافاتی با [[مقام عصمت]] نخواهند داشت.


ثانیاً، به فرض که ذنب و غفران در معنای اصطلاحی خود به کار رفته باشند، مقصود، عملی است که از نظر مشرکان گناه بوده و خلاف قانون آنان باشد و این یعنی انکار بت‌هایشان؛ نه مخالفت با قانون الهی تا اینکه تنافی با مقام عصمت داشته باشد<ref>سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، ج۵، ص۱۲۵.</ref>.<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>.
ثانیاً، به فرض که ذنب و غفران در معنای اصطلاحی خود به کار رفته باشند، مقصود، عملی است که از نظر [[مشرکان]] [[گناه]] بوده و خلاف [[قانون]] آنان باشد و این یعنی [[انکار]] بت‌هایشان؛ نه [[مخالفت با قانون]] [[الهی]] تا اینکه تنافی با مقام عصمت داشته باشد<ref>سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، ج۵، ص۱۲۵.</ref>.<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>.


== نتیجه ==
== نتیجه ==
اولاً با وجود دلایل عقلی و نقلی، باید از ظواهر آیاتی که با مقام عصمت انبیا سازگار نیستند دست کشید؛ ثانیاً بسیاری از آیات فوق اگر درست معنا شوند، منافاتی با مقام عصمت انبیا ندارند<ref>مانند آیات ۶۷-۶۵ سوره زمر؛ آیه ۱۲۰ سوره بقره؛ آیات ۵۳ - ۵۲ سوره حج؛ آیات ۳۷ - ۳۵ سوره بقره؛ آیات ۲۴ و ۱۹ سوره اعراف؛ آیات ۱۲۳ - ۱۱۵ سوره طه؛ آیات ۲-۱ سوره فتح و ... .</ref>؛ ثالثاً آیات زیادی در قرآن هست که دلالت بر وجود و لزوم عصمت در انبیا دارد<ref>مانند آیات ۴۸-۴۵ سوره ص؛ آیات ۹۰-۸۴ سوره انعام؛ آیات ۳۲-۳۱ سوره آل عمران؛ آیه ۸۰ سوره نساء، آیات ۲۸-۲۶ سوره جن و آیه ۳۳ سوره احزاب.</ref>.<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>
اولاً با وجود [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]]، باید از [[ظواهر]] آیاتی که با [[مقام]] [[عصمت انبیا]] سازگار نیستند دست کشید؛ ثانیاً بسیاری از [[آیات]] فوق اگر درست معنا شوند، منافاتی با مقام عصمت انبیا ندارند<ref>مانند آیات ۶۷-۶۵ سوره زمر؛ آیه ۱۲۰ سوره بقره؛ آیات ۵۳ - ۵۲ سوره حج؛ آیات ۳۷ - ۳۵ سوره بقره؛ آیات ۲۴ و ۱۹ سوره اعراف؛ آیات ۱۲۳ - ۱۱۵ سوره طه؛ آیات ۲-۱ سوره فتح و....</ref>؛ ثالثاً آیات زیادی در [[قرآن]] هست که دلالت بر وجود و [[لزوم عصمت]] در [[انبیا]] دارد<ref>مانند آیات ۴۸-۴۵ سوره ص؛ آیات ۹۰-۸۴ سوره انعام؛ آیات ۳۲-۳۱ سوره آل عمران؛ آیه ۸۰ سوره نساء، آیات ۲۸-۲۶ سوره جن و آیه ۳۳ سوره احزاب.</ref>.<ref>حمید ملک‌مکان، علی الله‌بداشتی، علی اکبر علی‌زاده، بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار. </ref>


== دیدگاه ابن‎تیمیه درباره سنت و نقد آن ==
== دیدگاه ابن‎تیمیه درباره [[سنت]] و نقد آن ==
ابن تیمیه سنت را به معنای آثار رسیده از پیامبر{{صل}} و اصحابش میداند. وی در تعریف سنت می‌گوید: {{عربی|إن السنة هی ما کان علیه رسول الله صلی الله علیه وسلم و أصحابه اعتقادا، اقتصادا، قولا و عملا}}<ref>ابن تیمیه، احمد، فتوی الحمویة الکبری، ص۵۳.</ref>، و بدعت را به معنای مخالفت با کتاب، سنت و آثار به جا مانده از صحابه، تفسیر کرده‌اند؛ برای نمونه، ابن تیمیه به منظور توجیه حمل صفات باری بر معنای ظاهری گفته است:
[[ابن تیمیه]] [[سنت]] را به معنای آثار رسیده از [[پیامبر]]{{صل}} و اصحابش می‌داند. وی در تعریف سنت می‌گوید: {{عربی|إن السنة هی ما کان علیه رسول الله صلی الله علیه وسلم و أصحابه اعتقادا، اقتصادا، قولا و عملا}}<ref>ابن تیمیه، احمد، فتوی الحمویة الکبری، ص۵۳.</ref>، و [[بدعت]] را به معنای [[مخالفت]] با کتاب، سنت و آثار به جا مانده از [[صحابه]]، [[تفسیر]] کرده‌اند؛ برای نمونه، [[ابن تیمیه]] به منظور توجیه حمل [[صفات باری]] بر معنای ظاهری گفته است:


صحابه بیش از این نفهمیده‌اند و تفسیری غیر از این ارائه نداده‌اند<ref>ابن تیمیه، احمد، فتوی الحمویة الکبری، ص۱۵.</ref>؛ در حالی که این تفسیر او از سنت صحیح نیست. ابن حجر عسقلانی میگوید: هرچه که اصلی از اصول شریعت بر آن دلالت کند سنت است، وگرنه بدعت نامیده می‌شود<ref>ابن حجر عسقلانی، احمد، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱۳، ص۲۵۳.</ref>. شاطبی (متوفای ۷۹۰ق) که کامل‎ترین پژوهش را در زمینه معرفی سنت و بدعت انجام داده، در تعریف بدعت می‌گوید: بدعت این است که فردی با انگیزه مبالغه در عبادت، طریقی جدید و ساختگی، شبیه آنچه در دین هست به وجود آورد<ref>شاطبی، ابراهیم، الاعتصام، ج۱، ص۳۷.</ref>. سایر علمای اهل سنت نیز همین نگاه را به بدعت و سنت دارند و قول و فعل اصحاب را ملاک بدعت و سنت نمی‌دانند؛ از سوی دیگر، اینکه قرون ثلاثه و سلف، معیار تشخیص بدعت از سنت باشند، بدعتی است که ابن تیمیه بنیان گذاشته است. مستمسک ابن تیمیه و پیروانش بر این مدعی (که قول، فعل، فهم و ترک سلف، ملاک تشخیص بدعت و سنت است)، روایت معروف خیر القرون می‌باشد. ابن تیمیه و پیروانش مدعی‌اند که مراد از خیریت در روایت خیرالقرون، خیریت از تمام جهات است<ref>ابن تیمیه، احمد، فتوی الحمویة الکبری، ص١٢. </ref>؛ اما شاطبی معتقد است که مراد از خیریت، خیریت در جهت ایمان و عمل است ولاغیر<ref>شاطبی، ابراهیم، الاعتصام، ص۲۵۸.</ref>. ابن حجر در فتح الباری روایت صحیحه‌ای را آورده که می‌گوید: برتر از صحابه رسول الله{{صل}}، قومی است که به رسول الله{{صل}} ایمان می‎آورند، در حالی که او را ندیده‌اند<ref>ابن حجر عسقلانی، احمد، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۷، ص۶.</ref>؛ بنابراین طبق این روایت، خلف از سلف برتر دانسته شده است<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>.
صحابه بیش از این نفهمیده‌اند و [[تفسیری]] غیر از این ارائه نداده‌اند<ref>ابن تیمیه، احمد، فتوی الحمویة الکبری، ص۱۵.</ref>؛ در حالی که این تفسیر او از [[سنت]] صحیح نیست. [[ابن حجر عسقلانی]] می‌گوید: هرچه که اصلی از اصول [[شریعت]] بر آن دلالت کند سنت است، وگرنه [[بدعت]] نامیده می‌شود<ref>ابن حجر عسقلانی، احمد، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱۳، ص۲۵۳.</ref>. [[شاطبی]] (متوفای ۷۹۰ق) که کامل‎ترین [[پژوهش]] را در زمینه معرفی سنت و بدعت انجام داده، در تعریف بدعت می‌گوید: بدعت این است که فردی با انگیزه [[مبالغه]] در [[عبادت]]، طریقی جدید و ساختگی، شبیه آنچه در [[دین]] هست به وجود آورد<ref>شاطبی، ابراهیم، الاعتصام، ج۱، ص۳۷.</ref>. سایر [[علمای اهل سنت]] نیز همین نگاه را به بدعت و سنت دارند و [[قول و فعل]] [[اصحاب]] را ملاک بدعت و سنت نمی‌دانند؛ از سوی دیگر، اینکه قرون ثلاثه و [[سلف]]، معیار تشخیص بدعت از سنت باشند، بدعتی است که ابن تیمیه بنیان گذاشته است. مستمسک ابن تیمیه و پیروانش بر این مدعی (که قول، فعل، [[فهم]] و ترک سلف، ملاک تشخیص بدعت و سنت است)، [[روایت]] معروف خیر القرون می‌باشد. ابن تیمیه و پیروانش مدعی‌اند که مراد از [[خیریت]] در روایت خیرالقرون، خیریت از تمام جهات است<ref>ابن تیمیه، احمد، فتوی الحمویة الکبری، ص١٢. </ref>؛ اما شاطبی [[معتقد]] است که مراد از خیریت، خیریت در جهت [[ایمان]] و عمل است ولاغیر<ref>شاطبی، ابراهیم، الاعتصام، ص۲۵۸.</ref>. [[ابن حجر]] در فتح [[الباری]] روایت صحیحه‌ای را آورده که می‌گوید: [[برتر]] از [[صحابه رسول الله]]{{صل}}، قومی است که به [[رسول الله]]{{صل}} [[ایمان]] می‎آورند، در حالی که او را ندیده‌اند<ref>ابن حجر عسقلانی، احمد، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۷، ص۶.</ref>؛ بنابراین طبق این روایت، [[خلف]] از سلف برتر دانسته شده است<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>.


== برخی از آثار، لوازم و نتایج دیدگاه ابن تیمیه ==
== برخی از آثار، لوازم و نتایج دیدگاه [[ابن تیمیه]] ==
دیدگاه ابن تیمیه نتایج و آثاری دارد که وی باید ملتزم به آنها باشد که عبارت‌اند از:
دیدگاه ابن تیمیه نتایج و آثاری دارد که وی باید ملتزم به آنها باشد که عبارت‌اند از:


=== ۱. عدم حجیت مطلق سنت ===
=== ۱. عدم [[حجیت مطلق سنت]] ===
حجیت سنت انبیا و پیامبر اکرم{{صل}} از جمله مسائلی است که مسلمانان بر اعتبار آن اجماع داشته و آن را هم تراز قرآن قلمداد می‌کنند؛ هر چند در محدوده آن اختلاف دارند؛ از طرف دیگر، دلایل عقلی بر حجیت سنت وجود دارد؛ از جمله اینکه پیامبر اکرم{{صل}}، مأمور به تبلیغ و تبیین قرآن بوده و در این راه عصمت دارد و دلایل متعددی بر عصمت ایشان اقامه شده و راست گفتاری آن حضرت از طریق معجزه اثبات گردیده است؛ اما چون بسیاری از احکام اسلام در قرآن به صورت موجز و مختصر آمده و نیازمند تخصیص، تقیید و بیان و تبیین است، چنان‎چه سنت حجت نداشته باشد، بسیاری از احکام اسلام، غیر قابل فهم، غیر عملی و تعطیل میگردد؛ زیرا پیامبر{{صل}} تنها واسطه اخذ و قرائت قرآن نیست؛ بلکه باید مفاهیم و محتوا را نیز بیان و تفسیر کنند؛ از این رو، اگر بیان ایشان به طور مطلق حجت نباشد، فایده و حکمتی برای تبیین ایشان و ارجاع مردم به آن حضرت باقی نمی‌ماند.
[[حجیت]] [[سنت انبیا]] و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از جمله مسائلی است که [[مسلمانان]] بر اعتبار آن [[اجماع]] داشته و آن را هم تراز [[قرآن]] قلمداد می‌کنند؛ هر چند در محدوده آن [[اختلاف]] دارند؛ از طرف دیگر، [[دلایل عقلی]] بر [[حجیت سنت]] وجود دارد؛ از جمله اینکه پیامبر اکرم{{صل}}، [[مأمور]] به [[تبلیغ]] و [[تبیین قرآن]] بوده و در این راه [[عصمت]] دارد و [[دلایل]] متعددی بر عصمت ایشان اقامه شده و راست گفتاری آن حضرت از طریق [[معجزه]] [[اثبات]] گردیده است؛ اما چون بسیاری از [[احکام]] [[اسلام در قرآن]] به صورت موجز و مختصر آمده و نیازمند تخصیص، تقیید و بیان و تبیین است، چنان‎چه [[سنت]] [[حجت]] نداشته باشد، بسیاری از [[احکام اسلام]]، غیر قابل [[فهم]]، غیر عملی و تعطیل می‌گردد؛ زیرا [[پیامبر]]{{صل}} تنها واسطه اخذ و [[قرائت قرآن]] نیست؛ بلکه باید مفاهیم و محتوا را نیز بیان و [[تفسیر]] کنند؛ از این رو، اگر بیان ایشان به [[طور]] مطلق حجت نباشد، فایده و حکمتی برای تبیین ایشان و ارجاع [[مردم]] به آن حضرت باقی نمی‌ماند.


علاو بر آن، نتیجه دیدگاه ابن تیمیه به رغم مخالفانی که از شیعه و سنی دارد، انکار اصل حجیت سنت است؛ چرا که حجیت سنت پیامبر{{صل}} در گفتار و کردار، بر دو پایه اثبات عصمت پیامبر{{صل}} از خطا و گناه و اطمینان به صدور آن از پیامبر{{صل}} استوار است؛ از این رو بدیهی است، زمانی میتوان از حجیت سنت گفتاری و کرداری انبیا سخن به میان آورد که آنان را مصون از خطا و نسیان و انجام صغایر بدانیم؛ در غیر این صورت، اطمینانی به درستی گفتار یا کردار پیامبر{{صل}} وجود نخواهد داشت<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>.
علاو بر آن، نتیجه دیدگاه ابن تیمیه به رغم مخالفانی که از [[شیعه]] و [[سنی]] دارد، [[انکار]] اصل حجیت سنت است؛ چراکه حجیت [[سنت پیامبر]]{{صل}} در گفتار و [[کردار]]، بر دو پایه [[اثبات عصمت پیامبر]]{{صل}} از [[خطا]] و [[گناه]] و [[اطمینان به صدور]] آن از پیامبر{{صل}} [[استوار]] است؛ از این رو بدیهی است، زمانی می‌‌توان از حجیت [[سنت گفتاری]] و کرداری [[انبیا]] [[سخن]] به میان آورد که آنان را [[مصون از خطا]] و [[نسیان]] و انجام صغایر بدانیم؛ در غیر این صورت، اطمینانی به [[درستی]] گفتار یا [[کردار پیامبر]]{{صل}} وجود نخواهد داشت<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>.


=== ۲. انکار جاودانگی سنت ===
=== ۲. [[انکار]] [[جاودانگی]] [[سنت]] ===
جاودانگی در لغت، معادل کلمه «خلود» در عربی است و در زبان فارسی، حاصل مصدر به معنای ابدی و جاودانه بودن است<ref>انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، ج۳، ص۲۰۹۳.</ref>؛ اما در اصطلاح به این معناست که احکام، قوانین و دستورالعمل‎های شریعت مقدس اسلام، نسخ‎ناپذیر، ابدی و دائمی است و در بستر زمان و گذر ایام از ابدیت و خلود برخوردار است.
جاودانگی در لغت، معادل کلمه «[[خلود]]» در [[عربی]] است و در [[زبان فارسی]]، حاصل مصدر به معنای [[ابدی]] و [[جاودانه]] بودن است<ref>انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، ج۳، ص۲۰۹۳.</ref>؛ اما در اصطلاح به این معناست که [[احکام]]، [[قوانین]] و دستورالعمل‎های [[شریعت مقدس اسلام]]، نسخ‎ناپذیر، ابدی و دائمی است و در بستر [[زمان]] و گذر ایام از [[ابدیت]] و خلود برخوردار است.


برای اثبات جاودانگی سنت علاوه بر سنت و اعتبار آن میتوان، به آیاتی که به تبعیت و اطاعت از پیامبر{{صل}} امر می‌کند تمسک کرد<ref>مانند آیه ۷ سوره حشر یا آیه ۴۴ سوره نحل.</ref>.
برای [[اثبات]] جاودانگی سنت علاوه بر [[سنت]] و اعتبار آن می‌‌توان، به آیاتی که به [[تبعیت]] و [[اطاعت از پیامبر]]{{صل}} [[امر]] می‌کند [[تمسک]] کرد<ref>مانند آیه ۷ سوره حشر یا آیه ۴۴ سوره نحل.</ref>.


برخی از اندیشمندان اسلامی مانند محمد قرطبی<ref>قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱۰، ص۱۹.</ref> و فخر رازی<ref>رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۳۸.</ref> آیه ۴۴ سوره نحل را یکی از ادله حجیت سنت نبوی ذکر کرده‌اند.
برخی از [[اندیشمندان اسلامی]] مانند محمد [[قرطبی]]<ref>قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱۰، ص۱۹.</ref> و [[فخر رازی]]<ref>رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۳۸.</ref> [[آیه]] ۴۴ [[سوره نحل]] را یکی از [[ادله]] [[حجیت سنت نبوی]] ذکر کرده‌اند.


خود قرآن به روشنی در آیات ذیل به این امر تصریح کرده است: دو نمونه از آیاتی که از لزوم ایمان بر پیامبر{{صل}} سخن رانده آیه ۱۳۶ سوره انعام و آیه ۶۵ سوره نساء می‎باشند. آیاتی که فرمان‎بُرداری از پیامبر{{صل}} را در ردیف اطاعت از خدا واجب دانسته نیز، آیه ۳۱ سوره آل‎عمران آیه ۲۱ سوره احزاب، آیه ۷ سوره حشر و آیات ۵۹ و ۸۰ سوره نساء می‌باشند.
خود [[قرآن]] به روشنی در [[آیات]] ذیل به این امر تصریح کرده است: دو نمونه از آیاتی که از [[لزوم]] [[ایمان]] بر [[پیامبر]]{{صل}} [[سخن]] رانده آیه ۱۳۶ [[سوره انعام]] و آیه ۶۵ [[سوره نساء]] می‎باشند. آیاتی که فرمان‎بُرداری از پیامبر{{صل}} را در ردیف [[اطاعت از خدا]] [[واجب]] دانسته نیز، آیه ۳۱ [[سوره]] آل‎عمران آیه ۲۱ [[سوره احزاب]]، آیه ۷ [[سوره حشر]] و آیات ۵۹ و ۸۰ سوره نساء می‌باشند.


آیاتی که از نافرمانی و پیشی گرفتن از پیامبر{{صل}} برحذر داشته‌اند نیز، آیه ۶۳ سوره نور آیه ۱۱۴ سوره نساء و آیه ۳۶ سوره احزاب است. آیاتی که از جایگاه پیامبر{{صل}} نسبت به قرآن و تفسیر آن سخن گفته نیز، آیات ۴۴ و ۶۴ سوره نحل میباشد.
آیاتی که از [[نافرمانی]] و [[پیشی گرفتن]] از پیامبر{{صل}} برحذر داشته‌اند نیز، آیه ۶۳ [[سوره نور]] آیه ۱۱۴ سوره نساء و آیه ۳۶ سوره احزاب است. آیاتی که از [[جایگاه پیامبر]]{{صل}} نسبت به قرآن و [[تفسیر]] آن سخن گفته نیز، آیات ۴۴ و ۶۴ سوره نحل می‌باشد.


اما درباره جایگاه و اعتبار سنت در اسلام باید به این نکته مهم توجه کرد که اگر، به کلیاتی که در قرآن آمده اکتفا شود، معارف و تکالیف بسیاری بدون مدرک و پر ابهام میماند؛ چنان که درباره احکام و فروع عملی در قرآن تنها پانصد آیه وجود دارد<ref>نجمی، محمد صادق، سیری در صحیحین، ص۲۹.</ref> و اگر محرمات را به آن اضافه کنیم، تنها شمار اندکی از احکام که در قرآن مطرح شده باقی میماند<ref>{{متن قرآن|قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۴۵.</ref>؛ در این صورت، با توجه به اختصارگویی و کلیگویی قرآن بسیاری از احکام را باید از راه سنت پیامبر{{صل}} فهمید<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۱۶۱.</ref>.
اما درباره جایگاه و اعتبار سنت در [[اسلام]] باید به این نکته مهم توجه کرد که اگر، به کلیاتی که در قرآن آمده اکتفا شود، [[معارف]] و [[تکالیف]] بسیاری بدون [[مدرک]] و پر ابهام میماند؛ چنان که درباره [[احکام]] و [[فروع]] عملی در [[قرآن]] تنها پانصد [[آیه]] وجود دارد<ref>نجمی، محمد صادق، سیری در صحیحین، ص۲۹.</ref> و اگر [[محرمات]] را به آن اضافه کنیم، تنها شمار اندکی از احکام که در قرآن مطرح شده باقی میماند<ref>{{متن قرآن|قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۴۵.</ref>؛ در این صورت، با توجه به اختصارگویی و کلیگویی قرآن بسیاری از احکام را باید از راه [[سنت پیامبر]]{{صل}} فهمید<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۱۶۱.</ref>.


حال با توجه به اعتبار و جایگاه سنت که مفسر و تبیین کننده احکام قرآن است و آیاتی که اطاعت از اوامر و نواهی پیامبر{{صل}} را امر فرموده و آن را راز جاودانگی سنت قرار داده، آیا میتوان ابن تیمیه را که پیامبران و از جمله پیامبر اکرم{{صل}} را خطاکار می‌داند، قائل به جاودانگی سنت دانست؟<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>.
حال با توجه به اعتبار و جایگاه [[سنت]] که [[مفسر]] و تبیین کننده احکام قرآن است و آیاتی که [[اطاعت]] از [[اوامر و نواهی]] [[پیامبر]]{{صل}} را امر فرموده و آن را [[راز]] [[جاودانگی]] [[سنت]] قرار داده، آیا می‌‌توان [[ابن تیمیه]] را که [[پیامبران]] و از جمله [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را [[خطاکار]] می‌داند، قائل به جاودانگی سنت دانست؟<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>.


=== ۳. سنت‌ستیزی ===
=== ۳. [[سنت‌ستیزی]] ===
صحابه‎محوری یکی از شواهد سنت‌ستیزی است<ref>برای توضیح درباره شواهد سنت‌ستیزی، ر.ک: اخوان محمد، «سنت‌ستیزی» اندیشه نوین دینی، ش۵ و ۴، ص۶۸- ۲۱.</ref> و ابن تیمیه به عنوان یکی از قائلان آن معتقد است که تمام صحابه عادل‎اند و هر کس از صحابه انتقاد کند، زندیق است و با فضیلت‌ترین مردم بعد از انبیا صحابه هستند و صحابه مجتهدند و سنت، به واسطه فتواهای صحابه تشریح شده است<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۲۲ و ۱۴؛ ج۵، ص۲۶۲ و ۷۲؛ ج۶، ص۳۲۷ و ۳۰۵ و ۲۵۴؛ ابن تیمیه، احمد، الصارم المسلول علی شاتم الرسول، ص۵۸۱-۵۷۱، ۵۸۷-۵۷۸، ۵۶۹، ۵۶۸.</ref>. تمام این معانی گواه بر این است که میخواستند چراغ الهی نبوت را خاموش کنند. مقام عصمت نبوی را نادیده بگیرند و ایشان را در حد فردی فراموش‎کار و خطاکار یا مجتهدی عادل، تنزل دهند.
صحابه‎محوری یکی از شواهد سنت‌ستیزی است<ref>برای توضیح درباره شواهد سنت‌ستیزی، ر.ک: اخوان محمد، «سنت‌ستیزی» اندیشه نوین دینی، ش۵ و ۴، ص۶۸- ۲۱.</ref> و ابن تیمیه به عنوان یکی از قائلان آن [[معتقد]] است که تمام [[صحابه]] عادل‎اند و هر کس از صحابه [[انتقاد]] کند، [[زندیق]] است و با فضیلت‌ترین [[مردم]] بعد از [[انبیا]] صحابه هستند و صحابه مجتهدند و [[سنت]]، به واسطه فتواهای صحابه تشریح شده است<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویه، ج۲، ص۲۲ و ۱۴؛ ج۵، ص۲۶۲ و ۷۲؛ ج۶، ص۳۲۷ و ۳۰۵ و ۲۵۴؛ ابن تیمیه، احمد، الصارم المسلول علی شاتم الرسول، ص۵۸۱-۵۷۱، ۵۸۷-۵۷۸، ۵۶۹، ۵۶۸.</ref>. تمام این معانی [[گواه]] بر این است که میخواستند چراغ [[الهی]] [[نبوت]] را خاموش کنند. [[مقام عصمت]] [[نبوی]] را نادیده بگیرند و ایشان را در حد فردی فراموش‎کار و [[خطاکار]] یا مجتهدی [[عادل]]، تنزل دهند.


ابن‎تیمیه با بالا بردن شأن صحابه و عادی جلوه دادن پیامبران (به ویژه پیامبر اکرم{{صل}})، درصدد بود تا شأن پیامبر{{صل}} و مقام والای عصمت ایشان را در حد یک فرد عادی پایین بیاورد؛ چنان که ادعا می‌کرد، پیامبران، به ویژه پیامبر اسلام{{صل}} پس از مرگ، کوچک‎ترین تفاوتی با افراد عادی ندارند. او در این راستا، مسائلی را در تعارض با دیدگاه علمای جهان اسلام بیان می‌کند؛ مثلاً می‌گوید: سفر برای زیارت پیامبر{{صل}} حرام است. کیفیت زیارت پیامبر{{صل}} از کیفیت زیارت اهل قبور تجاوز نمی‌کند؛ هر نوع پناه و سایبان بر قبور حرام است؛ پس از درگذشت پیامبر{{صل}}، هرگونه توسل به آن حضرت بدعت و شرک به شمار می‌آید. سوگند به پیامبر{{صل}} و قرآن و یا سوگند دادن خدا به آنها شرک می‌باشد و برگزاری مراسم جشن و شادی در تولد پیامبر{{صل}} بدعت به شمار می‌رود<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویة، ج۱، ص۶.</ref>.<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>
ابن‎تیمیه با بالا بردن [[شأن]] صحابه و عادی جلوه دادن [[پیامبران]] (به ویژه [[پیامبر اکرم]]{{صل}})، درصدد بود تا [[شأن پیامبر]]{{صل}} و [[مقام]] والای [[عصمت]] ایشان را در حد یک فرد عادی پایین بیاورد؛ چنان که ادعا می‌کرد، پیامبران، به ویژه [[پیامبر اسلام]]{{صل}} پس از [[مرگ]]، کوچک‎ترین تفاوتی با افراد عادی ندارند. او در این راستا، مسائلی را در [[تعارض]] با دیدگاه علمای [[جهان اسلام]] بیان می‌کند؛ مثلاً می‌گوید: [[سفر]] برای [[زیارت پیامبر]]{{صل}} [[حرام]] است. کیفیت زیارت پیامبر{{صل}} از کیفیت [[زیارت اهل قبور]] [[تجاوز]] نمی‌کند؛ هر نوع [[پناه]] و سایبان بر [[قبور]] حرام است؛ پس از [[درگذشت پیامبر]]{{صل}}، هرگونه [[توسل]] به آن حضرت [[بدعت]] و [[شرک]] به شمار می‌آید. [[سوگند]] به [[پیامبر]]{{صل}} و [[قرآن]] و یا سوگند دادن [[خدا]] به آنها شرک می‌باشد و برگزاری [[مراسم]] [[جشن]] و [[شادی]] در [[تولد پیامبر]]{{صل}} بدعت به شمار می‌رود<ref>ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویة، ج۱، ص۶.</ref>.<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>


== جمع‌بندی و نتیجه‌گیری ==
== جمع‌بندی و نتیجه‌گیری ==
در این مقاله، با بیان دیدگاه و ادله ابن تیمیه و نقد و بررسی آنها، یافتیم که در نگاه او، پیامبران و به ویژه پیامبر اکرم{{صل}}، تنها در دریافت، حفظ و ابلاغ رسالت معصوم از اشتباه و خطا هستند و در غیر این موارد، دچار خطا، گناه و اشتباه میشوند؛ دراین صورت، نتیجه این خواهد شد که بین حرف و عمل پیامبران تناقض پیش میآید؛ چرا که با ارتکاب گناه، عملشان مناقض گفتارشان خواهد بود.
در این مقاله، با بیان دیدگاه و [[ادله]] [[ابن تیمیه]] و نقد و بررسی آنها، یافتیم که در نگاه او، پیامبران و به ویژه پیامبر اکرم{{صل}}، تنها در دریافت، [[حفظ]] و [[ابلاغ رسالت]] [[معصوم]] از [[اشتباه]] و [[خطا]] هستند و در غیر این موارد، دچار خطا، [[گناه]] و اشتباه میشوند؛ دراین صورت، نتیجه این خواهد شد که بین حرف و [[عمل]] [[پیامبران]] تناقض پیش می‌آید؛ چراکه با [[ارتکاب گناه]]، عملشان مناقض گفتارشان خواهد بود.


همچنین با توجه به تعریف او از سنت، این نکته به دست آمد که ادعای پیروی او از سنت تا چه اندازه سست و بی‌بنیاد است و آثار، لوازم و نتایجی دارد که التزام به آنها مستلزم خروج از دین و اسلام است<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>.
همچنین با توجه به تعریف او از [[سنت]]، این نکته به دست آمد که ادعای [[پیروی]] او از سنت تا چه اندازه [[سست]] و بی‌بنیاد است و آثار، لوازم و نتایجی دارد که [[التزام]] به آنها مستلزم [[خروج از دین]] و [[اسلام]] است<ref>[[حمید ملک‌مکان]]، [[علی الله‌بداشتی]]، [[علی اکبر علی‌زاده]]، [[بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار (مقاله)| بررسی عصمت انبیا از منظر ابن‌تیمیه نتایج و آثار]]. </ref>.


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش