←اشکالات سندی
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
==== تناقض در نقلهای مختلف [[حدیث]] ==== | ==== تناقض در نقلهای مختلف [[حدیث]] ==== | ||
تناقضات فراوانی در نقلهای مختلف این داستان به چشم میخورد که از هر شخص منصفی سلب اعتماد کرده، [[دروغ]] بودن آن را مینمایاند | تناقضات فراوانی در نقلهای مختلف این داستان به چشم میخورد که از هر شخص منصفی سلب اعتماد کرده، [[دروغ]] بودن آن را مینمایاند<ref>الهدی الی دین المصطفی۹، ج ۱، ص۱۶۸، ۱۷۲؛ الرواشح، ص۱۹۰؛ نصب المجانیق، ص۱۹.</ref>؛ یعنی اولاً در گوینده جملات {{عربی|"تلك الغرانيق العلى"}} [[اختلاف]] است که آیا [[پیامبر]] یا یکی از مشرکان یا [[شیطان]] آنها را گفته است؛ ثانیاً این دو جمله نیز گوناگون نقل شده است؛ ثالثاً در [[زمان]] وقوع حادثه و کیفیت آن نیز اختلاف است، از همینرو اعتماد به چنین خبری که از جهات گوناگون تشویش دارد دشوار است<ref>تاریخ قرآن، ص۱۵۸.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص۳۷۶.</ref>. برخی گفتهاند که شب بعد از وقوع این جریان، [[جبرئیل]] بر پیامبر نازل شد و حضرت را از آنچه رخ داده بود [[آگاه]] کرد. اما در برخی دیگر از نقلها آمده است که افشای این جریان و [[آگاهی]] [[پیامبر]] از ماجرا تا مدتها طول کشید؛ به طوری که مسلمانانی که به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کرده بودند، با شنیدن خبر توافق پیامبر با [[قریش]]، به [[مکّه]] برگشتند. امّا پس از مدتی [[جبرئیل]] از [[نسخ]] [[آیات]] [[شیطانی]] خبر داد و مجدداً [[مشرکان]] سختگیریهای خود را آغاز کردند<ref>تفسیر الطبری، ج۱۷، ص۱۳۱-۱۳۳؛ الدر المنثور، ج۴، ص۳۶۷-۳۶۸؛ السیرة الحلبیة، ج۱، ص۳۲۶.</ref>. همچنین، در بعضی از نقلها، [[زمان]] [[سجده]] پیامبر و مشرکان، پس از اتمام [[آیه]] آخر [[سوره نجم]] عنوان شده، اما ظاهر برخی دیگر از [[روایات]] این است که پس از القای {{عربی|"تلک الغرانیق..."}} بوده است<ref>تفسیر الطبری، ج۱۷، ص۱۳۱-۱۳۳.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص۱۲۰-۱۳۱.</ref> | ||
خلاصه اینکه [[روایات]] افسانه غرانیق با هم تناقض دارند. در برخی روایات آمده: [[پیامبر]] {{صل}} در حال [[نماز]] این [[سوره]] را خواند، [[روایت]] دیگری میگوید: در حالی که در میان [[قوم]] خود، نشسته بود؛ یکی میگوید: در [[دل]] میخواند؛ دیگری میگوید: بر زبانش جاری شد. یکی میگوید: [[شیطان]] به آنان خبر داد که پیامبر {{صل}} چنین گفت. دیگری میگوید: [[مشرکان]] این سوره را خواندند. یکی میگوید: پیامبر {{صل}} به هنگام قرائت سوره متوجه شد؛ دیگری میگوید: تا شب متوجّه نشد<ref>بنگرید: الدر المنثور، ج۴، ص۱۹۴، ۳۶۶- ۳۶۸؛ سیره حلبی، ص۳۲۵- ۳۲۶؛ تفسیر طبری، ج۱۷، ص۱۳۱- ۱۳۴؛ فتح الباری، ج۸، ص۳۳۳؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم {{صل}}، ج۳، ص۱۳۷- ۱۴۰.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۳۳۹-۳۴۴.</ref> | خلاصه اینکه [[روایات]] افسانه غرانیق با هم تناقض دارند. در برخی روایات آمده: [[پیامبر]] {{صل}} در حال [[نماز]] این [[سوره]] را خواند، [[روایت]] دیگری میگوید: در حالی که در میان [[قوم]] خود، نشسته بود؛ یکی میگوید: در [[دل]] میخواند؛ دیگری میگوید: بر زبانش جاری شد. یکی میگوید: [[شیطان]] به آنان خبر داد که پیامبر {{صل}} چنین گفت. دیگری میگوید: [[مشرکان]] این سوره را خواندند. یکی میگوید: پیامبر {{صل}} به هنگام قرائت سوره متوجه شد؛ دیگری میگوید: تا شب متوجّه نشد<ref>بنگرید: الدر المنثور، ج۴، ص۱۹۴، ۳۶۶- ۳۶۸؛ سیره حلبی، ص۳۲۵- ۳۲۶؛ تفسیر طبری، ج۱۷، ص۱۳۱- ۱۳۴؛ فتح الباری، ج۸، ص۳۳۳؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم {{صل}}، ج۳، ص۱۳۷- ۱۴۰.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۳۳۹-۳۴۴.</ref> |