←آیه ۸ سوره یوسف
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۸ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یعقوب دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۸ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یعقوب دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۸ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یعقوب دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۸ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یعقوب دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | ||
یکی از آیاتی که توهم عدم [[عصمت]] [[حضرت یعقوب]] را در اذهان برخی ایجاد کرده است، [[آیه]] ۸ [[سوره یوسف]] است که میفرماید: {{متن قرآن|إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی)اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوستداشتنیترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بیگمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است» سوره یوسف، آیه ۸.</ref>. بر اساس این [[آیه]] [[حضرت یعقوب]] در [[رفتار]] با فرزندانش، [[یوسف]]{{ع}} را بر آنان [[برتری]] داد که همین امر سبب شد تا [[آتش]] [[حسد]] در وجودشان شعلهور گردد و به آن ماجراهای ناگوار بینجامد. (و حال آنکه [[وظیفه]] یک پدر، رفتار عادلانه و نگاه [[محبت]] آمیز به همه فرزندانش به صورت مساوی و عدم ترجیح یکی بر دیگری به صورت آشکار است) این مطلبی نبوده که حضرت از آن [[ناآگاه]] باشد. او میدانست که این گونه [[رفتار]]، [[آتش]] | یکی از آیاتی که توهم عدم [[عصمت]] [[حضرت یعقوب]] را در اذهان برخی ایجاد کرده است، [[آیه]] ۸ [[سوره یوسف]] است که میفرماید: {{متن قرآن|إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی)اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوستداشتنیترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بیگمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است» سوره یوسف، آیه ۸.</ref>. بر اساس این [[آیه]] [[حضرت یعقوب]] در [[رفتار]] با فرزندانش، [[یوسف]]{{ع}} را بر آنان [[برتری]] داد که همین امر سبب شد تا [[آتش]] [[حسد]] در وجودشان شعلهور گردد و به آن ماجراهای ناگوار بینجامد. (و حال آنکه [[وظیفه]] یک پدر، رفتار عادلانه و نگاه [[محبت]] آمیز به همه فرزندانش به صورت مساوی و عدم ترجیح یکی بر دیگری به صورت آشکار است) این مطلبی نبوده که حضرت از آن [[ناآگاه]] باشد. او میدانست که این گونه [[رفتار]]، [[آتش]] حسد را در [[انسان]] شعلهور میسازد. از این رو این رفتار نوعی [[لغزش]] و [[خطا]] به شمار آمده و با [[عصمت]] ناسازگار است. | ||
'''پاسخ نخست: [[ثابت]] نشدن موضوع''': در [[قرآن]] سخنی از این | '''پاسخ نخست: [[ثابت]] نشدن موضوع''': در [[قرآن]] سخنی از این برتری دادن به میان نیامده است و [[محبت]] [[قلبی]] هم امری خارج از دایره [[اختیار انسان]] است<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۹۵.</ref>. ایراد این پاسخ در آن است که [[فرزندان]] از [[محبت]] درونی پدرشان [[آگاهی]] نداشتند و [[محبت]] درونی تا زمانی که اظهار نشود، هرگز این چنین حسدبرانگیز نخواهد بود. | ||
'''پاسخ دوم: [[برتری]] حضرت طبق ظاهر حال | '''پاسخ دوم: [[برتری]] حضرت طبق ظاهر حال فرزندان''': ظاهر حال فرزندان، حاکی از آن بود که دچار حسد نخواهند شد و حضرت هم بر اساس همین ظاهر رفتار کرد؛ اما آنان برخلاف ظاهرشان حسد ورزیدند<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۶۸.</ref>. این پاسخ نارساست؛ چراکه ظاهر حال در بسیاری موارد کارساز نیست، به ویژه در مورد صفات [[باطنی]]؛ زیرا [[انسان]] تا در مواقع حساس در بوته [[آزمایش]] قرار نگیرد، صفت [[باطنی]] خود را بروز نمیدهد. [[حسد]] از جمله اموری است که تا مورد آن پیش نیاید، [[قضاوت]] درباره آن نادرست است<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۹، ص۳۲۱.</ref>. | ||
'''پاسخ سوم: طبیعی بودن [[رفتار]] حضرت''': در این باره [[حضرت یعقوب]] قطعاً خطایی مرتکب نشده است؛ زیرا [[محبت]] او به [[حضرت یوسف]]{{ع}} و برادرش به این [[دلیل]] بود که اولاً کوچکترین [[فرزندان]] او شمرده میشدند و طبعاً به حمایت و | '''پاسخ سوم: طبیعی بودن [[رفتار]] حضرت''': در این باره [[حضرت یعقوب]]{{ع}} قطعاً خطایی مرتکب نشده است؛ زیرا [[محبت]] او به [[حضرت یوسف]]{{ع}} و برادرش به این [[دلیل]] بود که اولاً کوچکترین [[فرزندان]] او شمرده میشدند و طبعاً به حمایت و محبت بیشتری نیاز داشتند؛ ثانیاً بر پایه برخی [[روایات]] مادرشان از [[دنیا]] رفته بود و از این جهت نیز [[نیازمند]] محبتی افزونتر بودند؛ علاوه بر آنکه آثار نبوغ و فوق العادگی در [[یوسف]] نمایان بود. [[برادران]] [[حسود]] بدون توجه به این جهات، از این موضوع به شدت ناراحت شدند<ref>ر.ک: محمد رشید رضا، المنار، ج۱۲، ص۲۶۱؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۹، ص۳۲۷.</ref>. این [[سخن]] نادرست است؛ زیرا محبتی که به [[دلیل]] کوچک بودن [[فرزند]] باشد، به طور معمول بر [[برادران]] بزرگتر گران نمیآید؛ چون به محض اینکه موضوع به آنان گوشزد بشود، آنان نیز بر این ترحم و محبت مُهر [[تأیید]] میزنند؛ زیرا در دوران کودکی، شبیه آن را درباره خودشان [[شاهد]] بودهاند<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۹۲.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص۲۲۱.</ref> | ||
=== آیه ۱۰۰ سوره یوسف === | === آیه ۱۰۰ سوره یوسف === |