احباط و تکفیر در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۵۶: خط ۵۶:


[[راه]] حل نهایی این مسئله را باید در [[فلسفه]] و [[عرفان]] جستجو کرد؛ زیرا نفس [[آدمی]] مادامی که به [[بدن]] [[دنیوی]] تعلق دارد در هر لحظه مدارج و منازل [[آخرت]] را می‌پیماید تا اینکه لحظه مرگ فرا برسد و در عرصه [[قیامت]] تمامی [[اعمال]] او نزدش حاضر است و اگر اعمال صالحش بیشتر باشد، [[خداوند]] [[اعمال ناشایست]] او را از نظر این شخص می‌پوشاند نه اینکه آن اعمال ناشایست نابود شود و این از دقائق و ظرایف احباط است که فیلسوفانی چون [[ملاصدرا]] و [[علامه طباطبایی]] توانسته‌اند آن را تبیین کنند<ref>دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۱۸۶.</ref><ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[احباط و تکفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تکفیر»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]</ref>
[[راه]] حل نهایی این مسئله را باید در [[فلسفه]] و [[عرفان]] جستجو کرد؛ زیرا نفس [[آدمی]] مادامی که به [[بدن]] [[دنیوی]] تعلق دارد در هر لحظه مدارج و منازل [[آخرت]] را می‌پیماید تا اینکه لحظه مرگ فرا برسد و در عرصه [[قیامت]] تمامی [[اعمال]] او نزدش حاضر است و اگر اعمال صالحش بیشتر باشد، [[خداوند]] [[اعمال ناشایست]] او را از نظر این شخص می‌پوشاند نه اینکه آن اعمال ناشایست نابود شود و این از دقائق و ظرایف احباط است که فیلسوفانی چون [[ملاصدرا]] و [[علامه طباطبایی]] توانسته‌اند آن را تبیین کنند<ref>دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۱۸۶.</ref><ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[احباط و تکفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تکفیر»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]</ref>
==بی‌تأثیر کردن عمل با [[گناه]]، پوشاندن گناه با [[کار نیک]]==
[[احباط]]، مصدر باب [[افعال]] و از ریشه «حبط» و در لغت، به‌معنای [[فاسد]] کردن و هدر دادن است،<ref>المصباح، ص‌۱۱۸.</ref>. و [[تکفیر]]، مصدر باب تفعیل به‌معنای پوشاندن است که دو مصدر ثلاثی مجرد آن (کَفر و [[کُفر]]) نیز به همین معنا می‌آید؛ هرچند تکفیر، معانی دیگری مانند نسبت دادن غیر به [[کفر]] و [[بی‌دینی]] نیز‌دارد.<ref>التحقیق، ج‌۱۰، ص‌۷۹.</ref>. احباط و واژه‌های هم‌ریشه آن ۱۶ بار در [[قرآن]] آمده است (بقره، ۲۱۷؛ [[آل‌عمران]]، ۲۲؛ [[مائده]] ۵ و۵۳؛ انعام ۶، ۸۸؛ [[اعراف]] ۱۴۷؛ [[توبه]] ۶۹؛ [[هود]] ۱۶؛ [[کهف]] ۱۰۵؛ [[احزاب]] ۱۹؛ زمر ۶۵؛ [[محمّد]] ۹، ۲۸ و ۳۲؛ [[حجرات]] ۲) و تکفیر و واژه‌های هم‌ریشه آن ۱۴ بار در قرآن به‌کار رفته است. (بقره ۲۷۱؛ آل‌عمران ۱۹۳ و ۱۹۵؛ [[نساء]] ۳۱؛ مائده ۶۵؛ [[انفال]] ۲۹؛ عنکبوت ۷؛ زمر ۳۵؛ محمّد ۲؛ فتح ۵؛ تغابن ۹؛ [[طلاق]] ۵؛ [[تحریم]] ۸) در آیاتی از احباط با واژگان و مضامین دیگری نیز یاد‌شده است؛ مانند: [[ابطال]] یا [[باطل]] (بقره ۲۶۴؛ اعراف ۱۳۹؛ هود ۱۶؛ محمّد ۳۳)، [[اضلال]] (محمّد ۱ و ۸)، هضم (طه ۱۱۲)، هباء منثور (فرقان ۲۳)، احتراق (بقره ۲۶۶)، عدم اغناء ([[جاثیه]] ۱۰؛ مسد ۲)، خاکستر بر باد رفته (ابراهیم ۱۸)، سراب در بیابان ([[نور]] ۳۹) و ضایع کردن عمل (آل‌عمران ۱۹۵) در آیاتی نیز از واژه تکفیر و مشتقاتش استفاده نشده؛ ولی با این موضوع ارتباط دارند؛ مانند: ۱۱۴ هود که در آن زایل‌شدن گناه به‌وسیله [[نیکی]] آمده، و ۱۱ نحل که در آن واژه تبدیل آمده و ۲۲ رعد که در آن واژه «[[درء]]» به‌معنای برطرف کردن به‌کار رفته است.
احباط در اصطلاح از میان رفتن [[ثواب]] یا [[استحقاق]] آن یا دیگر آثار [[عمل نیک]] به‌وسیله گناه، و تکفیر پوشیده و محو شدن [[عقاب]] یا استحقاق آن یا دیگر [[آثار گناه]] با انجام [[کار خیر]] است.<ref>الفروق اللغویه،ص ۲۱؛ الهیات، ج‌۴، ص‌۳۶۳.</ref>. در تعاریف، خودِ عمل، متعلّق [[احباط]] قرار گرفته؛<ref>الفروق‌اللغویه، ص۲۱؛ المیزان، ج۲، ص۱۶۷‌ـ‌۱۶۸.</ref>. امّا به نظر فخررازی، این مطلب خالی از [[مسامحه]] نیست؛ زیرا خود عمل و اجزای تشکیل‌دهنده آن بقا ندارند تا بتوان آن را محو و [[باطل]] کرد.<ref>التفسیرالکبیر، ج‌۲، ص‌۳۹۳.</ref>. [[احباط و تکفیر]] از قدیم مورد بحث و نزاعِ [[متکلمان]] بوده است. بیش‌تر [[معتزله]] [[عقیده]] داشتند که امکان ندارد [[انسان]] در [[زمان]] واحد هم مستحق [[ثواب]] و هم [[مستحق عقاب]] * باشد و ممکن نیست در [[نامه عمل]] کسی، هم [[حسنه]] و هم [[سیّئه]] وجود داشته باشد؛ بنابراین به احباط و تکفیر در عموم [[حسنات]] و [[سیئات]] قایل شده و در بیان چگونگی آن سه نظر ارائه کردند:
#ملاک در [[ثواب و عقاب]]، واپسین عملی است که شخص انجام می‌دهد. اگر خیر باشد، تمام [[گناهان]] گذشته را می‌پوشاند و اگر [[شرّ]] باشد، تمام [[اعمال نیک]] گذشته را حبط می‌کند.
# [[پاداش‌ها]] و کیفرها با یک‌دیگر سنجیده شده، بین آنها کسر و انکسار و [[موازنه]] صورت می‌گیرد؛ به این معنا که هر طرف کم‌تر بود، نابود و از‌طرف بیش‌تر نیز به همان مقدار کم می‌شود.
# پاداش‌ها و کیفرها با یک‌دیگر سنجیده و هر طرف کم‌تر بود، نابود می‌گردد؛ بدون آنکه از‌طرف بیش‌تر چیزی کم شود.<ref>حق‌الیقین، ج‌۲، ص‌۲۲۲؛ شرح المقاصد، ج‌۵، ص‌۱۴۲؛ الهیات، ج‌۴، ص‌۳۶۵.</ref>. [[امامیه]] و [[اشاعره]]، این سه نظر را نپذیرفته و گفته‌اند: روش [[خداوند]] در [[کیفر]] و [[پاداش]]، از روش عاقلان در [[جامعه انسانی]] جدا نیست. عاقلان در [[مجازات‌ها]] و پاداش‌ها و نیز در [[تحسین]] و تقبیح افراد، [[اعمال]] [[خیر و شرّ]] را جداگانه [[محاسبه]] می‌کنند؛<ref>المیزان، ج‌۲، ص‌۱۷۰.</ref>. بنابراین، ممکن است انسان در زمان واحد هم [[استحقاق ثواب]] * و هم [[عقاب]] و هم عمل خوب و هم عمل بد داشته باشد. در این صورت اگر [[عفو الهی]] یا [[شفاعت]] شافعان شامل وی نشود، ابتدا به‌سبب گناهانش کیفر می‌بیند؛ سپس ثواب ایمانش به او داده خواهد شد.<ref>شرح باب حادی عشر، ص‌۲۸۸ ـ ۲۹۳؛ کشف المراد، ص‌۵۶۲؛ شرح المقاصد، ج ۵، ص‌۱۴۰.</ref>. آنان در ردّ [[معتزله]] گفته‌اند: لازمه آرای معتزله یا [[ظلم]] است یا [[مخالفت]] [[خداوند]] با وعده‌هایش.<ref>شرح المقاصد، ج‌۵، ص‌۱۴۰؛ النکت الاعتقادیه، ص‌۶۳.</ref>. آنان به اطلاق برخی از [[آیات]] نیز مانند: {{متن قرآن|فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًۭا يَرَهُۥ * وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍۢ شَرًّۭا يَرَهُ}}<ref>«پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید، * و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال‌، آیه ۷-۸.</ref><ref>شرح المقاصد، ج‌۵، ص‌۱۴۱؛ النکت الاعتقادیه، ص‌۶۳.</ref>. و {{متن قرآن|إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا}}<ref>«بی‌گمان ما پاداش کسانی را که کاری نیکو کنند، فرو نمی‌نهیم» سوره کهف، آیه ۳۰.</ref> [[استدلال]] کرده‌اند. براساس این‌گونه آیات، [[کار نیک]] یا بد بی‌پاداش و [[کیفر]] نمی‌ماند؛ در‌حالی‌که از دیدگاه [[قرآن]]، گروهی در طول [[زندگی]] خود، [[خیر و شرّ]] را در هم می‌آمیزند. {{متن قرآن|وَءَاخَرُونَ ٱعْتَرَفُوا۟ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا۟ عَمَلًۭا صَـٰلِحًۭا وَءَاخَرَ سَيِّئًا عَسَى ٱللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌۭ رَّحِيمٌ}}<ref>«و دیگرانی هستند که به گناه خویش اعتراف دارند؛ کردار پسندیده‌ای را با کار ناپسندی دیگر آمیخته‌اند باشد که خداوند از آنان در گذرد که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۰۲.</ref> ناگفته نماند که در بین همه [[فرقه‌های اسلامی]] دو مسأله، [[اجماعی]] است:
#اگر کافری [[مؤمن]] شود و با [[ایمان]] بمیرد، کیفر [[کفر]] و گناهانی که در [[حال]] کفر انجام داده، از وی برداشته می‌شود.
#اگر کسی [[کافر]] بمیرد، [[ثواب ایمان]] پیشین وی و [[اعمال]] [[نیکی]] که انجام داده، از‌بین می‌رود.<ref>الهیات، ج‌۴، ص‌۳۶۴؛ شرح‌المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۱۲۵‌ـ‌۱۳۸؛ حق‌الیقین، ج‌۲، ص‌۲۲۱.</ref>. [[امامیه]] پس از ردّ [[احباط و تکفیر]] مورد نظر معتزله، معنای درست احباط و تکفیر [[قرآنی]] را بیان کرده‌اند.
در معنای احباط و تکفیر میان امامیه دو قول وجود دارد:
# [[انسان]] با انجام [[عمل نیک]] یا بد، مستحق [[پاداش]] یا کیفر می‌شود؛ ولی ممکن است برخی از [[سیئات]] پاداش برخی از [[حسنات]] را نابود کرده یا بعضی از [[اعمال نیک]]، بعضی از [[گناهان]] را پوشانده، [[کیفر]] آنها را از میان بردارند؛ البته این مطلب، عمومی نبوده، همه [[حسنات]] و [[سیئات]] را دربرنمی‌گیرد؛ بلکه منحصر به موارد خاصی است که در [[دین اسلام]] بیان شده است.<ref>حق‌الیقین، ص‌۲۲۱‌ـ‌۲۲۲؛ المیزان، ج‌۲، ص‌۱۷۰‌ـ‌۱۷۳ و ج‌۱۸، ص‌۳۰۸.</ref>. برخی درباره حبط گفته‌اند: هر [[انسانی]] با اعمالی که انجام می‌دهد، [[سعادت]] را می‌جوید و حبطِ عمل به‌معنای بی‌تأثیر ساختن آن در رساندن شخص به سعادت است؛ خواه سعادت مطلوب وی [[دنیایی]] یا [[آخرتی]] و آن عمل [[عبادی]] یا غیر عبادی باشد و نیز ممکن است گناهِ حبط‌کننده، با عمل مقارن باشد یا پس از آن واقع شود.<ref>المیزان، ج ۲، ص‌۱۶۷ ـ ۱۶۸.</ref>.
# [[استحقاق]] [[پاداش]] یا کیفر، از همان ابتدا مشروط به این است که در [[آینده]]، عملِ حبط‌کننده یا تکفیر‌کننده از وی سر نزند؛ پس اگر چنین عملی را انجام داد، روشن می‌شود که از همان ابتدا مستحق پاداش یا کیفر نبوده است.<ref>حق‌الیقین، ص‌۲۲۰‌ـ‌۲۲۱.</ref>. براساس این نظریّه، در هیچ موردی [[احباط و تکفیر]] [[حقیقی]] وجود نخواهد داشت؛ زیرا وجود آن به‌معنای عالم نبودن [[خداوند]] به آینده است.
در ردّ این نظریه گفته شده: در بحث [[حقیقت]] پاداش و کیفر، چه پاداش و کیفر را نتیجه [[تکوینی]] [[اعمال]] بدانیم و چه [[مجازات]] عقلایی آنها به [[حساب]] آوریم، در هر صورت، [[انسان]] به مجرّد انجام‌عمل، مستحق پاداش یا کیفر و نیز مستحق [[ستایش]] یا [[سرزنش]] می‌شود؛ گرچه این استحقاق تا قبل از [[مرگ]] قابل [[تغییر]] است.<ref>المیزان، ج‌۲، ص‌۱۷۱.</ref>. شایان ذکر است که برخی از [[حکیمان]]، [[تکفیر]] را به‌معنای محو خودِ [[گناه]] دانسته‌اند و از آنجا که به نظر آنان، وجود هر ممکنی با [[ضرورت]] و [[وجوب]] همراه بوده و هیچ‌گاه به عدم تبدیل نمی‌شود<ref>شرح‌الاسماء، ص‌۲۹۳.</ref>. و موجودات زمانی در جایگاه خویش نزد موجودات مجرّد محفوظند، محو گناه را به یکی از دو صورت ذیل توجیه کرده‌اند:
#هر فعلی که از انسان صادر می‌شود، دارای دو جهت است: یکی جهت ثبوت و وجود آن فعل، و دیگری جهت انتساب آن فعل به فاعل. از جهت اوّل، هیچ فعلی به [[گناه]] بودن متّصف نمی‌شود؛ زیرا هرچه بهره‌ای از هستی دارد، [[آفریده]] خداست: {{متن قرآن|ٱللَّهُ خَـٰلِقُ كُلِّ شَىْءٍۢ}}<ref>«خداوند آفریننده همه چیز است» سوره زمر، آیه ۶۲.</ref> و هرچه او آفریده، [[نیکو]] و زیباست: {{متن قرآن|ٱلَّذِىٓ أَحْسَنَ كُلَّ شَىْءٍ خَلَقَهُۥ وَبَدَأَ خَلْقَ ٱلْإِنسَـٰنِ مِن طِينٍۢ}}<ref>«اوست که هر چه آفرید نیکو آفرید و آفرینش آدمی را از گلی آغازید» سوره سجده، آیه ۷.</ref> امّا از جهت دوم، فعل قابلیت اتصاف به [[اطاعت]] و [[معصیت]] بودن دارد؛ زیرا اگر با [[امر خداوند]] موافق باشد، اطاعت، و اگر موافق نباشد، معصیت است؛ پس هر معصیتی از آن جهت که معصیت است، امری عدمی و غیر مخلوق بوده، بهره‌ای از وجود ندارد؛ زیرا منشأ انتزاع آن، عدم تطابق فعل با [[امر الهی]] است؛<ref>المیزان، ج‌۱، ص‌۱۰۱.</ref>. چنان‌که هرگونه شرّی عدمی است؛ مثلا درباره کشتن شخصی، [[قدرت]] [[قاتل]] و تیزی [[شمشیر]] و پذیرش قطع از ناحیه عضو مقتول، [[شرّ]] نبوده؛ بلکه همگی خیر هستند، و شرّ، عدم [[حیات]] مقتول است که چیزی جز عدم و نیستی نخواهد بود. ناگفته نماند که بین گناه و شرّ تفاوتی وجود ندارد؛ به جز اینکه گناه فقط در [[اعمال]] و شرّ، هم در اعمال و هم در ذوات به‌کار می‌رود.<ref>شرح الاسماء، ص‌۲۹۳‌ـ‌۲۹۴.</ref>.
#مان‌گونه که ذات شخص [[گنه‌کار]] با [[توبه]] [[حقیقی]] و رسیدن به [[حقیقت توحید]] و [[معرفت]]، به ذاتی دیگر تبدیل می‌شود، [[افعال]] بدِ وی نیز به افعال [[نیک]] تبدیل می‌گردد: {{متن قرآن|يُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَيِّـَٔاتِهِمْ حَسَنَـٰتٍۢ}}<ref>«جز کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کاری شایسته کنند؛ که خداوند نیکی آنان را جانشین بدی‌هایشان می‌گرداند و خداوند آمرزنده بخشاینده است» سوره فرقان، آیه ۷۰.</ref> تفاوت این دو وجه آن است که وجه نخست بر عدمی بودن شرّ مبتنی است؛ ولی وجه دوم بر آن ابتنا ندارد.<ref>شرح الاسماء، ص‌۲۹۴.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱، ص۱۹۱.</ref>.
==عوامل [[احباط]]==
===[[ارتداد]]===
([[کفر]] پس از [[ایمان]]): [[خداوند]]، [[اعمال]] کسانی را که از [[دین]] خود برگشته، در [[حال]] کفر بمیرند، [[باطل]] دانسته و آنان را [[اهل دوزخ]] شمرده است: {{متن قرآن|وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِۦ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌۭ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فِى ٱلدُّنْيَا وَٱلْـَٔاخِرَةِ وَأُو۟لَـٰٓئِكَ أَصْحَـٰبُ ٱلنَّارِ هُمْ فِيهَا خَـٰلِدُونَ}}<ref>«و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.</ref> البته برخی این [[آیه]] را درباره [[منافقان]] می‌دانند<ref>جامع البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۶، ص‌۷۵‌ـ‌۷۶.</ref>. که در این صورت مورد [[استشهاد]] نخواهد بود. در دو آیه نیز از [[شرک]] پس از ایمان سخن به‌میان آمده که خود نوعی ارتداد است و عمل را باطل می‌کند. در یک آیه، خطاب به [[پیامبر]]{{صل}} می‌فرماید: ما به تو و کسانی‌که پیش از تو بودند [[پیامبران]] [[وحی]] کردیم که اگر شرکورزی، اعمالت تباه می‌شود و از زیان‌کاران خواهی شد: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أُوحِىَ إِلَيْكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلْخَـٰسِرِينَ}}<ref>«و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.</ref> در جای دیگر، درباره [[مردم]] و اینکه شرک، اعمال پیشین آنان را باطل و بی‌اثر می‌کند، سخن رفته است: {{متن قرآن|وَلَوْ أَشْرَكُوا۟ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ}}<ref>«و اگر شرک ورزیده بودند آنچه می‌کردند تباه می‌شد» سوره انعام، آیه ۸۸.</ref> در اینکه آیا عمل، به مجرد ارتداد یا با دوام ارتداد تا هنگام [[مرگ]]، حبط می‌شود دو [[رأی]] وجود دارد: [[شافعی]] می‌گوید: ارتدادی که تا [[زمان مرگ]] ادامه دارد، عمل را حبط می‌کند؛ ولی مالک، مجرد [[ارتداد]] را موجب حبط دانسته است؛ لذا اگر [[مسلمانی]] [[حج]] به جا آورد؛ سپس [[مرتد]] و مجدداً [[مسلمان]] شود، [[شافعی]] می‌گوید: حج از عهده او برداشته شده است؛ ولی مالک می‌گوید: دوباره باید حج به جا آورد.<ref>احکام القرآن، ج‌۱، ص‌۱۴۷‌ـ‌۱۴۸.</ref>. دلیل نظر مالک، [[آیه ۶۵ زمر]] است که به مجرد [[شرک]]، حبط حاصل می‌شود. دلیل شافعی، آیه‌۲۱۷ بقره است. برخی پاسخ‌داده‌اند که جمله «فَیَمُت و هُوَ کافِرٌ»، شرط [[حبط عمل]] نیست؛ بلکه شرط [[خلود]] در [[آتش]] است؛ یعنی حبط به مجرد ارتداد حاصل می‌شود؛ ولی خلود و [[جاودانگی]] [[عذاب]]، به بقای ارتداد تا [[زمان مرگ]] منوط است.<ref>احکام القرآن، ج‌۱، ص‌۱۴۸.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱، ص۱۹۴.</ref>.
===شرک===
آیه‌۱۷ [[توبه]] [[ایمان به خدا]] را شرط [[ثواب]] و [[پاداش]] بر [[عمل صالح]] دانسته، شرک را موجب بطلان [[اعمال]] و خلود در آتش شمرده است: {{متن قرآن|مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَن يَعْمُرُوا۟ مَسَـٰجِدَ ٱللَّهِ شَـٰهِدِينَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِم بِٱلْكُفْرِ أُو۟لَـٰٓئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ وَفِى ٱلنَّارِ هُمْ خَـٰلِدُونَ}}<ref>«مشرکان را نرسد که مساجد خداوند را آباد کنند با آنکه به زیان خویش بر کفر (خود) گواهند؛ کردارهای آنان تباه است و آنان در آتش، جاودانند» سوره ‌توبه، آیه ۱۷.</ref>. در آیه‌ {{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَطِيعُوا۟ ٱللَّهَ وَأَطِيعُوا۟ ٱلرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوٓا۟ أَعْمَـٰلَكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و کردارهایتان را تباه نگردانید» سوره ‌محمد، آیه ۳۳.</ref> [[نافرمانی]] از [[خدا]] و [[رسول]] موجب [[باطل]] شدن اعمال دانسته شده است. این احتمال وجود دارد که هرچند خطاب [[آیه]] به [[مؤمنان]] است، آیه به حبط عمل به‌وسیله شرک مربوط باشد؛ زیرا [[اطاعت]] نکردن مؤمنان از خدا و رسول، نوعی شرک است<ref>التفسیرالکبیر، ج‌۲۸، ص۷۲؛ المیزان، ج‌۱۸، ص‌۲۴۷.</ref>. و این آیه به مؤمنان سفارش می‌کند که با خدا و رسول [[مخالفت]] نکنید تا [[مشرک]] نشوید و اعمالتان در اثر شرک باطل نشود. شاید بتوان [[آیات]] قبل و بعد را که از [[احباط]] عمل [[مشرکان]] و کسانی‌که با [[پیامبر خدا]] درافتادند، سخن می‌گوید، قرینه بر این مطلب قرار داد.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱، ص۱۹۵.</ref>.
===[[کفر]]===
آیاتی که کفر را عامل احباط بیان می‌کنند، به چند گروه تقسیم می‌شوند:
#'''کفر به [[پروردگار]]''': [[اعمال]] [[کافران]] مانند خاکستری که بادی شدید بر آن بوزد، نابود‌می‌شود: {{متن قرآن|مَّثَلُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ بِرَبِّهِمْ أَعْمَـٰلُهُمْ كَرَمَادٍ ٱشْتَدَّتْ بِهِ ٱلرِّيحُ فِى يَوْمٍ عَاصِفٍۢ لَّا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا۟ عَلَىٰ شَىْءٍۢ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلضَّلَـٰلُ ٱلْبَعِيدُ}}<ref>«حکایت کردار آنان که به پروردگارشان کفر ورزیدند چون (توده) خاکستری است که در روزی بادخیز باد بر آن بوزد؛ از آنچه به چنگ آورده‌اند چیزی در کف ندارند؛ این همان گمراهی ژرف است» سوره ابراهیم، آیه ۱۸.</ref> در آیه‌ ۳۲ محمد کفر، به همراه باز‌داشتن [[مردم]] از [[راه خدا]] و [[مخالفت با پیامبر]]، عامل حبط شمرده شده است: {{متن قرآن|إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ وَصَدُّوا۟ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَشَآقُّوا۟ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ ٱلْهُدَىٰ لَن يَضُرُّوا۟ ٱللَّهَ شَيْـًۭٔا وَسَيُحْبِطُ أَعْمَـٰلَهُمْ}}<ref>«به راستی آنان که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند بازداشتند و با پیامبر پس از آنکه رهنمود برای آنان روشن شد ناسازگاری کردند به خداوند هیچ زیانی نمی‌رسانند و به زودی (خداوند) کردارهایشان را از میان می‌برد» سوره محمد، آیه ۳۲.</ref>. در [[آیه]] اوّل همین [[سوره]]، تعبیر «اَضَلَّ اَعمــلَهُم» برای کافرانی که مردم را از راه خدا باز‌می‌دارند، آمده است. [[آیات]] ۸‌ـ‌۹ محمد، درباره کافران از آن جهت که از [[آیات قرآن]] و [[نزول]] آنها [[خشنود]] نیستند، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ فَتَعْسًۭا لَّهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمَـٰلَهُمْذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا۟ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَـٰلَهُمْ *}}<ref>«و کافران را نگونساری باد و (خداوند) کردارهایشان را بیراه گرداند.! * این از آن روست که آنان آنچه را خداوند فرو فرستاد نپسندیدند بنابراین (خداوند) کردارهایشان را از میان برد» سوره محمد، آیه ۸-۹.</ref>.
#'''کفر به [[آیات الهی]]''': در [[آیات]] ۲۱‌ـ‌۲۲ [[آل‌عمران]] [[کفر]] به حجّت‌ها و [[نشانه‌های الهی]]<ref>التبیان، ج‌۲، ص‌۴۲۲.</ref>. مانند [[قرآن]] و [[نبوت]] [[پیامبراکرم]]<ref>التفسیرالکبیر، ج‌۷، ص‌۲۲۹.</ref>. به همراه کشتن [[انبیا]] و آمران به [[عدل]]، موضوع [[احباط]] قرار داده شده است: {{متن قرآن|إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِـَٔايَـٰتِ ٱللَّهِ وَيَقْتُلُونَ ٱلنَّبِيِّـۧنَ بِغَيْرِ حَقٍّۢ وَيَقْتُلُونَ ٱلَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِٱلْقِسْطِ مِنَ ٱلنَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ * أُو۟لَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فِى ٱلدُّنْيَا وَٱلْـَٔاخِرَةِ وَمَا لَهُم مِّن نَّـٰصِرِينَ}}<ref>«آنان را که به آیات خداوند کفر می‌ورزند و پیامبران را ناحقّ می‌کشند و دادفرمایان از مردم را به قتل می‌رسانند به عذابی دردناک نوید ده! * آنانند که در این جهان و در جهان واپسین کارهاشان تباه است و آنان را هیچ یاوری نیست» سوره آل‌عمران، آیه ۲۱-۲۲.</ref>. در‌ آیات ۱۰۳‌ـ‌۱۰۵ [[کهف]] کفر به آیات الهی و [[روز رستاخیز]]، عامل به هدر رفتن تلاش‌ها و بی‌ارزش شدن [[انسان]] در [[قیامت]] دانسته شده است: {{متن قرآن|قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِٱلْأَخْسَرِينَ أَعْمَـٰلًا * أُو۟لَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ بِـَٔايَـٰتِ رَبِّهِمْ وَلِقَآئِهِۦ فَحَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَزْنًۭا}}<ref>«بگو: آیا شما را از کسان زیانکارتر آگاه کنیم؟ * آنانند که آیات و لقای پروردگارشان را انکار کردند و کردارهایشان تباه گردید؛ از این رو روز رستخیز ترازویی برای آنان برپا نمی‌داریم» سوره کهف، آیه ۱۰۳-۱۰۵.</ref>
#'''کفر به [[ایمان]]''': {{متن قرآن|...وَمَن يَكْفُرْ بِٱلْإِيمَـٰنِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُۥ وَهُوَ فِى ٱلْـَٔاخِرَةِ مِنَ ٱلْخَـٰسِرِينَ}}<ref>«امروز چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و غذای اهل کتاب برای شما حلال است و غذای شما برای آنان حلال است و (نیز ازدواج با) زنان پاکدامن از زنان مؤمن (مسلمان) و زنان پاکدامن از آنان که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی داده‌اند، اگر کابینشان را پرداخته و پاکدامن باشید نه پلیدکار و گزینندگان دوست پنهان، (بر شما حلال است) و هر کس گرویدن (به اسلام) را نپذیرد کردارش تباه می‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره مائده، آیه ۵.</ref> [[علامه طباطبایی]] کفر به [[ایمان]] را نداشتن [[التزام عملی]] به‌صورت مداوم معنا کرده و گفته است: اگر [[انسان]] یکی دوبار برخلاف مقتضای ایمان عمل کند، [[فاسق]] می‌شود، نه [[کافر]]؛ ولی اگر به‌صورت مستمر چنین کند، [[کفر]] به ایمان صادق خواهد بود و [[اعمال نیک]] او تباه خواهد شد.<ref>المیزان، ج‌۵، ص‌۲۰۶‌ـ‌۲۰۷.</ref>. شاید بتوان این معنا را با روایاتی که [[آیه]] را [[تفسیر]] کرده‌اند، [[تأیید]] نمود. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود:... کسی کفر به ایمان دارد که به آن‌چه [[خداوند]] امر نموده، عمل نمی‌کند و به آن [[رضایت]] نمی‌دهد.<ref>تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۲۹۷.</ref>. محمد بن‌مسلم از [[امام باقر]] یا امام‌صادق{{ع}} نقل می‌کند که کفر به ایمان عبارت است از عمل نکردن به دستورهای [[خدا]] به‌طوری که به کلی رها شود. بعد فرمود: و از آن جمله است کسی که [[نماز]] را عمداً رها کند؛ بدون آنکه [[خواب]] بماند یا کار دیگری او را از نماز باز‌دارد.<ref>تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۲۹۷؛ نورالثقلین، ج۱، ص‌۵۹۵.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱، ص۱۹۵.</ref>.
===[[انکار معاد]]===
[[اعمال]] کسانی‌که [[آخرت]] را [[دروغ]] پنداشته‌اند، حبط می‌شود: {{متن قرآن|وَٱلَّذِينَ كَذَّبُوا۟ بِـَٔايَـٰتِنَا وَلِقَآءِ ٱلْـَٔاخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ}}<ref>«و کردار کسانی که آیات ما و دیدار جهان واپسین را دروغ شمردند تباه شد؛ آیا جز برای آنچه می‌کردند کیفر می‌بینند؟» سوره اعراف، آیه ۱۴۷.</ref>، {{متن قرآن|أُو۟لَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ بِـَٔايَـٰتِ رَبِّهِمْ وَلِقَآئِهِۦ فَحَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَزْنًۭا}}<ref>«آنانند که آیات و لقای پروردگارشان را انکار کردند و کردارهایشان تباه گردید؛ از این رو روز رستخیز ترازویی برای آنان برپا نمی‌داریم» سوره کهف، آیه ۱۰۵.</ref> و خداوند، اعمال [[منکران معاد]] * را چون ذرّات غبار، پراکنده می‌سازد: {{متن قرآن|وَقَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَآءَنَا لَوْلَآ أُنزِلَ عَلَيْنَا ٱلْمَلَـٰٓئِكَةُ أَوْ نَرَىٰ رَبَّنَا لَقَدِ ٱسْتَكْبَرُوا۟ فِىٓ أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوًّۭا كَبِيرًۭا * وَقَدِمْنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُوا۟ مِنْ عَمَلٍۢ فَجَعَلْنَـٰهُ هَبَآءًۭ مَّنثُورًا}}<ref>«و آنان که به لقای ما امیدوار نیستند می‌گویند: چرا بر ما فرشتگان را فرو نفرستاده‌اند یا پروردگارمان را نمی‌بینیم؟ به راستی خود را بزرگ شمردند و سرکشی بزرگی ورزیدند * و به هر کاری که کرده‌اند می‌پردازیم و آن را (چون) غباری پراکنده می‌گردانیم» سوره فرقان، آیه ۲۱-۲۳.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱، ص۱۹۶.</ref>.
===[[نفاق]]===
[[آیات]] ۱۸‌ـ‌۱۹ [[احزاب]] از [[کارشکنی]] [[منافقان]] خبر می‌دهد که نه‌تنها خود به [[جنگ]] نمی‌رفتند، بلکه از رفتن دیگران نیز جلوگیری می‌کردند. علایم آنها [[بخل]]، [[ترس]]، [[زخم زبان]] زدن و [[حرص]] است و [[خداوند]] اعمالشان را تباه می‌کند: {{متن قرآن|قَدْ يَعْلَمُ ٱللَّهُ ٱلْمُعَوِّقِينَ مِنكُمْ وَٱلْقَآئِلِينَ لِإِخْوَٰنِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلَا يَأْتُونَ ٱلْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا * أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَآءَ ٱلْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَٱلَّذِى يُغْشَىٰ عَلَيْهِ مِنَ ٱلْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ ٱلْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى ٱلْخَيْرِ أُو۟لَـٰٓئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا۟ فَأَحْبَطَ ٱللَّهُ أَعْمَـٰلَهُمْ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرًۭا}}<ref>«بی‌گمان خداوند از میان شما کارشکنان (جنگ) را خوب می‌شناسد و (نیز) کسانی را که به برادران خویش می‌گویند: به ما بپیوندید و جز اندکی در جنگ شرکت نمی‌کنند *در حالی که به شما تنگ‌چشمی می‌ورزند آنگاه، چون بیم (جنگ) در رسد آنان را می‌بینی که در تو می‌نگرند چون کسانی که در بیهوشی جان می‌کنند، چشم‌هاشان (در چشمخانه) می‌چرخد و چون آن بیم از میان برود با زبان‌هایی تیز و تند به شما زخم زبان می‌زنند در حالی که» سوره احزاب، آیه ۱۸-۱۹.</ref>. در آیات ۶۸‌ـ‌۶۹ [[توبه]] خداوند آنها را در ردیف [[کافران]] قرار داده، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلْمُنَـٰفِقِينَ وَٱلْمُنَـٰفِقَـٰتِ وَٱلْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَـٰلِدِينَ فِيهَا هِىَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ ٱللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌۭ مُّقِيمٌۭ * كَٱلَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ كَانُوٓا۟ أَشَدَّ مِنكُمْ قُوَّةًۭ وَأَكْثَرَ أَمْوَٰلًۭا وَأَوْلَـٰدًۭا فَٱسْتَمْتَعُوا۟ بِخَلَـٰقِهِمْ فَٱسْتَمْتَعْتُم بِخَلَـٰقِكُمْ كَمَا ٱسْتَمْتَعَ ٱلَّذِينَ مِن قَبْلِكُم بِخَلَـٰقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَٱلَّذِى خَاضُوٓا۟ أُو۟لَـٰٓئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فِى ٱلدُّنْيَا وَٱلْـَٔاخِرَةِ وَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْخَـٰسِرُو}}<ref>«خداوند به مردان و زنان منافق و کافران، آتش دوزخ را وعده کرده است که در آن جاودانند، همان آنان را بس! و خداوند آنان را لعنت کرده است و عذابی پایدار خواهند داشت * (حال و روز شما منافقان) همانند پیشینیانتان (است) که نیرومندتر و داراتر و پرفرزندتر از شما بودند؛ آنان بهره خویش بردند شما نیز بهره خویش گرفتید همچون کسانی که پیش از شما به بهره خویش رسیدند و (در یاوه گویی) فرو رفتید چنانکه آنان فرو رفتند؛ آنانند که کردارهاشان در این جهان و در جهان واپسین تباه است و آنانند که زیانکارند» سوره توبه، آیه ۶۸-۶۹.</ref>. آیه‌ ۵۱‌ـ‌ ۵۳ [[مائده]] نیز چنان‌که برخی گفته‌اند، درباره [[حبط اعمال]] [[منافقان]] است؛ زیرا تعبیرهایی نظیر {{متن قرآن|فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌۭ}}<ref> سوره مائده، آیه ۵۲.</ref>. درباره منافقان آمده است.<ref>التحریر و التنویر، ج‌۶‌، ص‌۲۳۱.</ref>. البته برخی دیگر، این [[آیات]] را درباره گروهی از [[مؤمنان]] [[بیمار]] [[دل]] و [[ضعیف‌الایمان]] دانسته‌اند.<ref>المیزان، ج‌۵، ص‌۳۷۴.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱، ص۱۹۶.</ref>.
===دنیاطلبی===
آیه‌ ۱۶ هود درباره کسانی‌که زندگی دنیا و زینت‌های آن را خواستارند و به آنها دل بسته‌اند، می‌گوید: نتیجه اعمالشان را در همین دنیا به‌طور کامل به آنها می‌دهیم؛ سپس می‌فرماید: {{متن قرآن|أُو۟لَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِى ٱلْـَٔاخِرَةِ إِلَّا ٱلنَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا۟ فِيهَا وَبَـٰطِلٌۭ مَّا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که در رستخیز جز آتش (دوزخ) نخواهند داشت و آنچه در آن  کرده‌اند نابود و آنچه انجام می‌داده‌اند تباه است» سوره ‌هود، آیه ۱۶.</ref>. در روز قیامت، جز آتش به آنها نخواهد رسید و آن‌چه در دنیا انجام داده‌اند، بر باد می‌رود و عمل آنها حبط و باطل می‌شود. پیامد دقّت در این آیات آن است که این عامل از عوامل پیشین جدا نیست و به عواملی که پس از این درباره مؤمنان خواهیم گفت، ارتباطی ندارد؛ زیرا کسانی‌که به دنیا دل بسته‌اند، ممکن است یکی از دو گروه مؤمنان یا کافران (به‌معنای اعمّ از گروه‌های پیش گفته) باشند و با توجه به دو قرینه می‌توان گفت که آیات، مربوط به کافران است.
#در آیات پیشین، سخن از منکران قرآن و نبوّت و تحدّی با آنان است که اگر راست می‌گویید و قرآن از جانب خدا نیست، ده سوره مانند آن بیاورید. سیاق آیات اقتضا می‌کند که این آیه هم درباره آنها باشد.
#آیه از خلود در آتش سخن می‌گوید: {{متن قرآن|لَيْسَ لَهُمْ فِى ٱلْـَٔاخِرَةِ إِلَّا ٱلنَّارُ}}. و خلود، مختصّ به کافران است.
آن‌چه تاکنون مطرح شد، آیات مربوط به غیر اهل ایمان بود؛ امّا در قرآن آیاتی وجود دارد که مربوط به حبط اعمال مؤمنان است و در این قسمت به آن موارد پرداخته می‌شود.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱، ص ۱۲۸.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۳۴۳

ویرایش